شهید سید محمدمهدی هاشمینژاد از روحانیان لشکر فاطمیون بود که پس از یک دوره مرخصی به سوریه بازگشت و پس از چند روز به شهادت رسید.
تحصیلات سید محمدمهدی پس از گذراندن مقطع ابتدایی و راهنمایی در ۱۷ آبان ماه سال ۱۳۸۰، با ورود به مدرسه علمیه مؤمنیه از مدارس تابعه جامعه المصطفی العالمیه (مرکز جهانی علوم اسلامی سابق)، رسماً طلبه حوزه علمیه قم شد. سید پس از انتقال به مدرسه مبارکه حجتیه (مجتمع آموزش عالی فقه) در سال ۱۳۸۶ دوره کارشناسی رشته فقه و معارف اسلامی را با معدل ۱۸.۹۳ به اتمام رسانده و در سال ۱۳۸۷ پس از موفقیت در آزمون ورودی، در سطح سه رشته فقه عبادی گرایش طهارت و صلاه در مدرسه عالی فقه تخصصی مشغول به تحصیل شده و از پایاننامه کارشناسی ارشد خویش تحت عنوان «حکم اقتداء به غیر امامی در نماز جماعت» با نمره عالی ۱۹ دفاع کرد و این مقطع تحصیلی را با معدل کل ۱۹.۰۴ به اتمام رساند و در طول این سالها نیز به لباس مقدس روحانیت ملبس شد.
در سال ۱۳۹۴ در آزمون ورودی سطح ۴ فقه و اصول قبول و در پنجم مرداد سال ۱۳۹۴ به مدرسه عالی فقه و اصول معرفی شد. نیم سال اول سال تحصیلی ۱۳۹۵ – ۱۳۹۴ را با معدل ۱۸ به اتمام رساند.
او طی چندین مرحله در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳ عازم سوریه شد و افتخار سربازی و دفاع از حرم حضرت زینب علیها السلام را نصیب خود کرد که پس از چندین بار اعزام در آخرین حضور خود در سوریه پس از یک سال و چند ماه نبرد و دفاع از حریم اسلام در آخرین روزهای اسفند ماه سال ۱۳۹۴ به آرزوی دیرینه خود رسیده و به دست تروریستهای تکفیری داعش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر این شهید مدافع حرم از لشکر فاطمیون چندین ماه مفقودالاثر بود تا اینکه پس از ۹ ماه پیکر پاک او در «تدمر» شناسایی شدو به قم بازگشت.
مصطفی نجیب رزمنده فاطمیون در خاطرات خود از شهادت این رزمنده روحانی مدافع حرم چنین یاد میکند:
خبر شهادت یکی از هم گروهیهایم را شنیدم، محمدمهدی هاشمی نژاد، روحانی وارستهای بود که مدتی در اطلاعات شناسایی و بعد به عنوان قاضی فاطمیون مشغول بود. بعد از عملیات بصرالحریر تصمیم گرفت به ایران برگردد و درسش را ادامه بدهد. طوری رفت که انگار دیگر هیچ وقت قصد برگشت ندارد؛ اما بعد از نزدیک به یک سال، به منطقه برگشت.
حال و هوای عجیبی داشت؛ انگار که خواب نما شده بود. بچههای تشریفات، او را شناسایی میکنند و خبر برگشتش را به فرماندهان میدهند. وقتی سراغش میروند تا او را به ساختمان ارکان ببرند و مسئولیت یکی از بخشها را به او بدهند، به هیچ طریقی راضی نمیشود پادگان نیروهای پیاده را ترک کند. تا همان شب قبل از عملیات، در کنار نیروهای عادی میماند. سید حکیم اصرار میکند شما باید مسئول فرهنگی بشوی؛ اما قبول نمیکند و میگوید من این بار آمده ام که فقط در گردان پیاده باشم و به خط بروم. شب عملیات، همراه گردان پیاده به تدمر میرود. در آنجا، فرمانده عملیات، همراه سید حکیم به استقبالش میآید و میگویند «مگر تو نمیخواهی به خط بروی؟ بیا یکی از بخشهای اطلاعات شناسایی را دست بگیر و جاهایی از خط برو که نیروی پیاده هم نمیروند.»
آقای هاشمی نژاد، باز هم قبول نمیکند. اما آنها میگویند «چارهای نداری و مجبوری از فرمان مافوقت اطاعت کنی.». آقای هاشمی نژاد هم مدتی میرود توی خودش، و فکر میکند. در نهایت، ۱۰ روز مهلت میخواهد و میگوید بعد از ۱۰ روز، هر جا شما بگویی، میآیم. سید حکیم هم بیشتر از آن اصرار نمیکند.
بعدها که به این لحظهها فکر میکردیم، حدس میزدیم که آقای هاشمی نژاد، خواب شهادتش را دیده بود که یکباره، آن هم به این شکل، به منطقه برگشته بود. در یکی از حملههای پیوستهی داعش به ارتفاعات تدمر، او همراه پنج نفر دیگر به شهادت رسید. بعدها که آن ارتفاعات را پس گرفتیم، پیکر چهار شهید را پیدا کردیم؛ اما اثری از پیکر شهید هاشمی نژاد نیافتیم.
انتهای پیام/ ۱۴۱
گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس،