مقاومت در اندیشه سیاسی بزرگ احیاگر اسلام انقلابی (امام خمینی ره)
مقاومت در اندیشه سیاسی بزرگ احیاگر اسلام انقلابی (امام خمینی ره)

دراین نوشتار ریشه ها ، زمینه ها و منابع دریافت راهبرد مقاومت در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) تبیین شده است :
مهدی خان احمدی ودکتر سید جواد هاشمی فشارکی

استکبارستیزی امام خمینی(ره) ریشه در باور های عمیق قرانی ایشان داشته و به روشنی می توان دریافت که راهبرد مقاومت هم برگرفته از همین نوع برداشت است . زیرا انسانها مادامی که اندیشه جنگ با ستم و ستمگر را در سر نپرورند، به فکر مقاومت در برابر آنها هم نخواهد افتاد. بنابراین اندیشه مقاومت در بستر استکبارستیزی است که رشد و نمو یافته و نضج می گیرد.

امام خمینی(ره)را می توان بحق پرچمدار اندیشه مقاومت در دوره معاصر دانست. از آنجایی که ایشان یک رهبر مذهبی – سیاسی به شمار می آیند که درعین حال مرجعیت جهان تشیع را نیز عهده دار بودند، بوضوح می توان اندیشه مقاومت ایشان را هم متأثر از آموزه های اسلامی، قرآنی و شیعی دانست. ایشان راه پیروزی را بر ابرقدرتها مقاومت و نتیجه این مقاومت را پیروزی می دانستند. ایشان در این مورد می فرمایند:

“شما عزیزانم، به امید خدا پیروزید. شما مردم دلیر و آگاه سرمشقى هستید براى ملل زیر سلطه و باید بدانید در میدانى كه قدم گذاشته‏اید مواجه هستید با مشكلات بسیارى كه تنها مقاومتتان نجاتتان خواهد داد. به هیچ وجه ترس و بیم در خود راه ندهید، كه مبارزات كوبنده ‏تان نشان داده است كه نمى‏دهید. متحد شوید كه در سایه اتحاد پیروزى‏ تان بر ابرقدرتان حتمى است.”( صحیفه نور، ج‏۱۴:۱)

و” ازملت ایران باید ما تشكر كنیم. ملت بیدارى است، ملت هوشیار و مقاومى است در مقابل ظلم. در عین حالى كه این همه ظلم مى‏بیند، این همه كشته مى‏دهد، در عین حال، مقاومت مى‏كند، ایستادگى مى‏كند. و این ایستادگى به نتیجه خواهد رسید.” ( همان، ج‏۳ : ۲۹۷)

امام خمینی(ره) ازهمان ابتدای آغاز نهضت اسلامی خود به دنبال آگاه کردن ملت وبیدارنمودن امت اسلامی نسبت به ظلم وستمی که حاکمان جور و ایادی آنها از اعصارگذشته تا به حال به مردم واسلام نموده اند بود لذا از هر فرصتی استفاده می کرد تا روح مقاومت را با بیدارکردن روحیه ظلم ستیزی و نرفتن زیر بار جور ظالمان که خود یکی از قواعد اسلامی است وبه عنوان قاعده نفی سبیل در آیه ۱۴۱ سوره نساء « لَنْ یجْعَلَ ا… لِلكافِرینَ عَلى المُؤمِنینَ سَبیلا » تبلور پیداکرده است، برپیکره مسلمین بدمد. تأثیر فرهنگ عاشورا نیز در طرح این اندیشه از سوی امام خمینی(ره) ناگفته پیداست و این تأثیر را می توان در بیانات روشنگرانه آن امام بزرگوار آشکارا مشاهده نمود.

« ما منطقمان، منطق اسلام، این است که سلطه نباید از غیر بر شما باشد. نباید شما تحت سلطه غیر بروید. ما هم می خواهیم نرویم زیر سلطه.» (همان، ج۴: ۹۱)

این ملت، شیعه بزرگترین مرد تاریخ است كه با تنى چند، نهضت عظیم عاشورا را برپا نمود، و سلسله اموى را براى ابد در گورستان تاریخ دفن نمود، و به خواست خداى تعالى، ملت عزیز و پیرو بحق امام- علیه السلام- با خون خود، سلسله ابلیسى پهلوى را در قبرستان تاریخ دفن مى‏نماید، و پرچم اسلام را در پهنه كشور و بلكه كشورها به اهتزاز درمى آورد. (همان، ج‏۱: ۲)

 

·        مقاومت و تکلیف گرایی

در دیدگاه امام محرک اساسی انسان درحرکت های مختلف چیزی جز انجام وظیفه الهی نیست. همه اغراض دیگری که گاهی سیاستمدار را به عمل سیاسی وامی دارد، حتی اغراضی که از درجه ای ازمشروعیت نیز برخوردارند، باید تحت الشعاع انگیزه ادای تکلیف باشند. شکست و پیروزی در پرتو ادای تکلیف یا عدم آن تحقق می یابند و محوراساسی دراین امور چیزی جز ادای تکلیف و وظیفه الهی نیست. از نظر امام خمینی(ره) اندیشه مقاومت در اسلام برگرفته از روحیه تکلیف گرایی مسلمانان است زیرا وظیفه اسلامی آنها در برابر تجاوز لیستادگی و مقاومت است. ایشان در این باره می فرمایند:

قُلْ انَّما اعِظُكم بِواحده انْ تَقُومُوا للَّه مَثْنى و فُرادى‏؛ (سبأ،آیه ۴۶) خداوند تعالى تكلیف ما را معین فرموده‏اند: به رسول اكرم (ص)مى‏فرمایند كه بگو به مردم كه فقط من یك موعظه دارم- واعظ، خداى تبارك و تعالى، واسطه تبلیغ پیغمبر اكرم- موعظه، یك موعظه فقط انَّما، فقط یك موعظه من به شما بگویم، گوشها باز است كه یك موعظه به این اهمیت [را بشنود] كه خداوند مى‏خواهد بفرماید و مأمور كرده است پیغمبر اكرم را و موعظه هم یكى هست: انْ تَقُومُوا للَّه موعظه این است كه براى خدا قیام كنید، آن هم «مَثنى‏ وَ فُرادى‏»؛ آن یك موعظه این است كه به امت امر مى‏فرماید به وسیله رسول اكرم، كه انْ تقوموا للَّه: براى خدا قیام كنید؛ نهضت كنید؛ دو تا دو تا؛ اقل اجتماع؛ اقل جمعْ؛ دو تا دو تا؛ تنهایى هم وسیله است؛ اجتماعى حتى تا دو نفر دو نفر، و «فُرادى‏» تنهایى. ( صحیفه نور، ج‏۴ : ۱۰۸ )

لكن مهم این است كه ما تكلیفى ادا مى‏كنیم؛ تكلیف ما این است كه در مقابل ظلمها بایستیم، تكلیف ما این است كه با ظلمها مبارزه كنیم، معارضه كنیم، اگر توانستیم آنها را به عقب برانیم كه بهتر، و اگر نتوانستیم به تكلیف خودمان عمل كردیم. (همان، ج‏۱۲ : ۳۰۶ )

ودر جایی دیگر می نویسند: « اگر دشمن بر بلاد مسلمانان و سرحدات آن هجوم نماید، واجب است بر جمیع مسلمانان دفاع از آن به هر وسیله ای که امکان داشته باشد؛ از بذل جان و مال  و در این امر احتیاج به اذن حاکم شرع نیست.» (همان،ج۱۲: ۴۰۲)

 

·        مقاومت و دشمن شناسی

هیچ تردیدی نیست که راهبرد مقاومت امام خمینی(ره) برگرفته از اسلام و آموزه های قرآن است. یکی از این آموزه ها دشمن شناسی است که در آیه زیر نمودی آشکار دارد:

وَ لَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیهُودُ وَ لاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى ا… هُوَ الْهُدَى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ ا… مِنْ وَلِی وَ لاَ نَصِیرٍ (بقره، آیه۱۲۰)

هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواسته‌های آنها شوی، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروی کنی. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهی است!» و اگر از هوی و هوسهای آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شده‌ای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.

با توجه به این آیه می توان به اوج دشمن شناسی امام خمینی(ره) پی برد و منشاء وخواستگاه راهبرد مقاومت ایشان را دریافت. ایشان می فرمایند:

دشمن خودتان را بشناسید… بشناسید آنها را! من حجت را دارم تمام مى‏كنم براى ملت ایران. من   مى بینم بدبختیهایى كه از دست همین اشخاصى كه فریاد آزادى مى‏كشند براى ملت ایران، من بدبختى را دارم مى‏بینم. بدبختى ملت ما آن وقتى است كه ملت ما از قرآن جدا باشند، از احكام خدا جدا باشند، از امام زمان جدا باشند.(  صحیفه نور، ج‏۷ : ۴۶۰)

بیدار باشید ملت! بیدار باشید علماى اعلام! خطباى عظام! دانشگاهى! دانشكده‏اى! بازارى! كارگر! دهقان! همه بیدار باشید و دشمنهاى خودتان را بشناسید. دشمنهاى اسلام را بشناسید.( همان، ج‏۸ : ۲۸)

باید شیطانها را بشناسید. تا نشناسید نمى‏توانید دفاع كنید از خودتان. شیطان خودتان را بشناسید. شیطان باطن خودتان را بشناسید. شیطانهاى خارجى را هم بشناسید، تا بتوانید با آنها جهاد كنید. (همان، ج‏۱۱: ۳۸۵)

صهیونیسم، دشمن سرسخت اسلام و انسانیت [ است]، چاره اندیشى كنید. از مساعدت و همكارى با مردان فداكارى كه در راه آزادى فلسطین مبارزه مى‏كنند غفلت نورزید. (همان، ج‏۲ : ۳۲۳)

 

·        مقاومت و وحدت گرایی

اتحاد مسلمانان در برابر دشمنان و پرهیز از اختلاف و فرقه گرایی یکی از اصول اساسی اندیشه مقاومت امام خمینی(ره) است که برگرفته از این آیه مبارکه است:

وَ أَطِيعُوا ا… وَ رَسُولَهُ وَ لاَ تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ ا… مَعَ الصَّابِرِينَ‌ (انفال،آیه ۴۶)؛ و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است!

ایشان در این مورد می فرمایند:

«عزيزان من! اگر اسلام را مى‏خواهيد و كشور را، به فرمان خداى متعال گوش فرا دهيد و اطاعت كنيد كه مى‏فرمايد: وَ أَطِيعُواا… وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ؛ اختلاف و نزاع، شما را به شكست مى‏كشد و قدرت را از شما سلب مى‏كند، و رنگ و بوى شما را در جوامع بشرى مى‏برد. وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ ا… جَمِيعاً وَلَا تَفَرَّقُوا (آل عمران، ۱۰۳).» (صحيفه نور، ج‏۱۰ : ۸۳ )

« مسلمين بايد يدِ واحده بر ماسِوايشان باشند. وَلا تَنازَعُوا فَتَفشَلُوا وَتَذهَبَ ريحُكُم؛ قرآن شريف دستور داده است كه اگر يك طايفه‏اى از مسلمين بر طايفه ديگر بغى كردند و تعدى كردند، بر همه مسلمين واجب است كه بر ضد او قيام كنند؛ فضلًا، از اينكه غيرمسلم بَغى كند بر مسلم. اگر يك طايفه ‏اى از كفار هجوم بياورند به مملكت اسلامى، تكليف همه مسلمين است كه به او هجوم بياورند و او را از صفحه روزگار نابود كنند.» (همان، ج‏۱۳ :۳۴۰)

 

·        منابع دریافت راهبرد مقاومت

در سپهر اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) سه منبع اصیل، قرآن کریم، سنت حضرت محمد رسول ا…(ص) و سیره ائمه اطهار(ع) تاثیر عمیق و ساختاری داشته است که برآیند آنها در اثر ترکیب و تطبیق با شرایط تاریخی و تحولات اجتماعی و سیاسی قرن بیستم به مجموعه ای غنی برای تبیین حقوق اساسی بشر و روشهایی جهت پیگیری و احقاق این مطالبات بر حق تکامل یافته است. این پیکره واحد که در عرصه عمل هم کارآمدی و توفیق خود را به اثبات رسانیده است می تواند مرجع مناسبی برای باورمندان به جریان مقاومت شناخته شود.(رجایی فر،۱۳۹۰: ۱)

در آیات متعددی از قرآن کریم بر وجوب جهاد و قتال در راه حق و مبارزه با ظلم و تعدی متجاوزان و مترفان تاکید شده است. دسته ای از آیات نیز بر لزوم کسب توانمندی و ایجاد آمادگی در عرصه مبارزه و مقاومت تکیه می کنند. بر این اساس توانمندی لازم برای غلبه جبهه حق بر جبهه باطل، در دو جنبه احراز صلاحیت های درونی بر محور عبادات و اخلاق اسلامی و کسب قابلیتهای بیرونی با تجمیع قوای مادی اعم از اقتصادی، سیاسی و نظامی می باشد. آیاتی بر لزوم حفظ وحدت و رحمت، برادری و عدالت بین مبارزان و ضرورت غضب و شدت مومنان علیه ستمکاران و دشمنان تمرکز داشته و دسته دیگری صبر انقلابی و تداوم استقامت را برای نیل به فلاح و نجاح توصیه می کنند.

تاریخ صدر اسلام نیز روایتگر رنجها و رشادتهای مبارزان خالصی است که ذیل نعمت درک و هدایت نبی مکرم (ص) با تحمل شکنجه ها و شدیدترین محاصره های سیاسی و اقتصادی تا حد مرگ، به دفاع از اعتقادات خود ایستاده و در مقاطع ممکن و مقدور به امر تبلیغ دین و موازین اسلام اهتمام ورزیده و در زمان گشایش، به تدارک قدرت نظامی و مقاتله و جهاد با کافرین متجاوز پرداخته اند و در این مسیر با پذیرش اصل رهبری حسب ضرورت به تنبیه و بایکوت خائنین به جبهه حق اقدام نموده اند.

پس از پیامبر اکرم (ص) نیز دوران فتنه ها و اختلافات داخلی در جبهه خودی درسهای بیشماری را به مبارزین می آموزد و در نهایت فاجعه عاشورا در افق کربلا به حماسه ای بدیع از ماهیت قیام برای استقرار حق و مبارزه با جریان کبر و باطل تبدیل می شود که برای هر عنصر و یا جریان حق طلبی به مصداق « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»، « انی لا اری الموت الاسعاده  و الحیات مع الظالمین الا برما » (سید بن طاووس، ۱۳۸۶، ص ۶۹)، « مثلی لا یبایع مثله»( مجلسی، ۱۳۷۲، ج۴۴ : ۳۲۵) و« ان لم یکن لکم دینا فکونوا احرار فی دنیاکم »( مجلسی، ۱۳۷۲، ج ۴۴ :۵۱)  سرمشق تشخیص وظیفه و اقدام نهایی است.

عمل به تعالیم مکتب ائمه اطهار(ع)  و انتظار برای ظهور منجی عالم نیز موتور تداوم و ضامن استمرار تکالیف انقلابی امت اسلام می باشد. بنابراین منابع دریافت راهبرد مقاومت در اندیشه این مرد بزرگ و رهبر الهی می توان چنین برشمرد:

 

·        الف – بازخوانی رابطه دین و سیاست

عدم جدایی دین از سیاست، در قالب لزوم ولایت فقها بر جامعه اسلامی از جمله « امور بدیهی است که تصور آن، بلافاصله موجب تصدیق می گردد و نیازمند نقل ادله نقلی و عقلی نمی باشد». این نقطه عزیمت حضرت امام خمینی(ره) به مناقشه جدایی یا عدم جدایی دین از سیاست است؛ مدعایی که حیات طیبه خویش را در مسیر اثبات و تثبیت آن نهاد. (رجایی فر،۱۳۹۰: ۲)

امام راحل با طرح دلایل عقلی و نقلی به ضرورت و لزوم تشکیل حکومت در اسلام پرداخته اند و بر این اساس معتقدند که پیغمبر اکرم(ص) خلیفه تعیین کرده اند و عقلاً هم لازم بوده است تا خلیفه تعیین کنند که حکومت کند و قوانین را اجرا نماید؛ زیرا جعل قانون بتنهایی مفید فایده نیست و سعادت بشر را تامین نمی کند. قانون نیازمند مجری است و اسلام همان طور که جعل قوانین کرده، قوه مجریه هم قرار داده است که «ولی امر» مسلمین متصدی قوه مجریه و اجرای قوانین در اسلام هم هست و به گواهی تاریخ خود رسول ا… (ص) هم مجری قانون بوده اند و در راس تشکیلات و دستگاه اجرایی و اداری جامعه مسلمانان قرار داشته اند. به اطراف والی می فرستاده اند؛ به قضاوت می نشسته اند یا قاضی نصب می فرمودند و سفرایی را به خارج و نزد روسای قبایل روانه می کرده اند؛ معاهده و پیمان می بستند؛ جنگ را فرماندهی می کردند و در نهایت برای بعد از خود «حاکم» تعیین کرده اند؛ به این معنا که تداوم حکومت پس از رحلت حضرت رسول اکرم نیز لازم است. از منظر دلایل عقلی هم « بدیهی است که ضرورت اجرای احکام که تشکیل حکومت رسول اکرم را لازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن حضرت نبوده و پس از رحلت رسول اکرم نیز ادامه دارد و تا ابد باقی و لازم الاجراست.» (صحیفه نور،ج۵: ۱۸) به اعتبار امام خمینی(ره)، عدم پذیرش این اصل « بر خلاف ضروریات اعتقادی اسلام است» (همان،ج۵ : ۱۹) و به معنای انکار جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام می باشد. معظم له با اشاره به وقایع تاریخی پس از رحلت پیامبر اکرم می فرمایند که : « هیچ اختلافی بین مسلمانان بر سر اصل تشکیل حکومت نبود و آنچه پیش آمد، اختلاف در کسی بود که عهده دار امر حکومت شود و رییس دولت باشد.» (صحیفه نور،ج۵ : ۱۹) از جنبه دیگری نیز ماهیت و کیفیت قوانین اسلام و لزوم وضع قوانین مورد نیاز هر عصر بر اساس قرآن کریم و شریعت، از جمله احکام مالی (خمس، زکات، جزیه، خراج )، احکام دفاع، احکام حقوقی و جزایی را دلیل دیگری بر لزوم تشکیل حکومت می شمارند که این گونه قوانین جز برای تکوین یک دولت برای اداره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع نگشته است و اجرای آنها و عمل به آنها مستلزم تشکیل حکومت اسلامی است. لازم به ذکر است که تشکیل حکومت اسلامی با تمام ضرورت و اولویتی که در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) دارد فقط ابزاری برای نیل به هدف غایی اسلام می باشد که همانا تربیت انسانهای مقدس و پاک و مفید به حال بشریت است تا جامعه ای امن و زمینه ای برای تحقق عدالت و رشد معنوی و مادی و سعادت آحاد بشر شکل پذیرد.

امام خمینی(ره)  در مقطع جوانی خود شاهد ظهور و پیروزی انقلاب کمونیستی در روسیه، فروپاشی عثمانی و بروز اندیشه های ناسیونالیستی در مسلمانان منطقه و نهضت مشروطه در ایران بود که با غلبه جریان روشنفکری غربگرای وقت به سوی هدف جدایی دین از سیاست حرکت نمود و در نهایت ناکام از دستیابی به یک نظام مشروطه در چارچوب لیبرالیسم غربی، به مدت چند دهه زمام امور را به دیکتاتورهایی سپرد که همّ اساسی خود را بر دین زدایی از سیاست و جامعه ایران نهاده بودند. در چنین محیطی با فرض مسلّم عدم جدایی دو حوزه دین و سیاست، در بخش ایجابی کلیه آثار خویش به تبیین این اندیشه سیاسی و شرایط عقلی زمامدار در دوره غیبت و نصب عام فقیه عادل از سوی حضرت صاحب الامر پرداخته اند و در نهایت جمهوری اسلامی را  با تاسیس ساختاری مدوّن و نهادهایی ملازم با تامین حقوق  سیاسی مردم در چارچوب اجرای قوانین دین اسلام در ایران بنیان نهاده اند. نیز با محکوم کردن هر حاکمیت غیرخدایی و غاصب شمردن حکومتهایی که فاقد صلاحیت فقهی برای اداره جامعه اسلامی می باشند، در سطح داخلی خود به مبارزه همه جانبه با رژیم پهلوی قیام کرده و به حکم وجوب مبارزه هر مسلمان با حاکم طاغوتی، ایرانیان را برای اقدام علیه شاه ظالم بسیج نموده اند. (رجایی فر،۱۳۹۰: ۴)

معظم له پس از پیروزی انقلاب در ایران و ارتقای سطح مبارزه به رویارویی با استکبار جهانی، هدف خود را برای جهان اسلام تشکیل یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل قرار داده بودند و به تاسیس حزب عالمی مستضعفین می اندیشیدند که دربرگیرنده « تمام مستضعفین دنیا، اعم از مسلم و غیرمسلم »(صحیفه امام، ج‏۹: ۳۳۱) باشد که در صورت تاسیس چنین حزبی « هیچ قدرتی با این قدرت ها نمی تواند مقابله کند.» (همان، ج‏۵: ۵۱۶) و مضافاً درسطح جهانی، نظام طاغوتی آمریکا را « شیطان بزرگ» دانسته و به این لحاظ آن را فاقد صلاحیت برای قبضه قدرت در نظام بین الملل شمرده و مبارزه با آن را در راس اهداف ضداستکباری امت اسلام تعریف کرده بودند.

 

·        ب- احیای گفتمان و ادبیات دینی

در روند تکامل مبارزه داخلی، امام خمینی(ره) با اجتناب از ادبیات مبارزه رایج در اردوگاه شرقی و نیز پرهیز از ادبیات سیاسی فرد محور لیبرالیسم غربی، به خلق گفتمان و زبان مستقلی برای جبهه مقاومت اسلامی اقدام نمودند و با بازخوانی واژه ها و عبارات در ادبیات مذهبی، یا بار جدیدی به معنای آنها افزودند و یا پیرایه هایی را که موجب انحراف از مفاهیم اصیل شده بود، زدودند. جاذبه ادبیات نوین و ناب حضرت امام خود عنصری موثر در تبلیغ مرام انقلابی ایشان شد که بزرگان این عرصه را در مواجهه فرهنگی با غرب و شرق مستغنی نمود و به خودکفایی و خودباوری رسانید.

قرائت امام خمینی(ره) از دین اسلام مبتنی براسلام ناب محمدی(ص) در ابعاد نظری و عملی و به دور از تحجر و غربزدگی بود تا بشر گریخته از حوزه دیانت را به نیاز فطری خود توجه و ارجاع دهد.  « ایمان به غیب » در عصر علم زدگی افراطی و باور به وجود نیروهای غیبی الهی در حمایت از مخلصین و مبارزین حق طلب، رمز گشایی از واژه هایی چون تکلیف، جهاد، شهادت، انتظار و عرضه الگوی شهادت طلبی به عنوان نوعی « سبک زندگی» برای مسلمانان مبتنی بر رابطه مستقیم و پیوسته با آفریدگار خود، و باز تعریف جایگاه فرد در رابطه با خود و خداوند و جامعه و تبیین معیارهای تعیین اولویت در بزنگاههای مهم وحیاتی در زندگی افراد و جوامع، تاکید بر سلاح روحی و روانی تزکیه و جهاد با نفس برای کسب آمادگی همه جانبه در عمل به تعالیم اسلام، اتکا به انگیزه های اعتقادی به عنوان موتور محرکه حرکت انقلابی و شناسایی مومنین بعنوان « فاعل انقلابی»، از جمله تحولاتی بود که در گفتمان دینی امام خمینی(ره) در مقایسه با پیشینیان شاخص بوده است.

امام خمینی(ره) با طرد واژه های کلیدی مبارزان ضد امپریالیست چپگرا و گزینش کلمات اصیل قرآنی، به خلق ادبیاتی دینی ـ انقلابی اقدام نمود که در آن، « استکبار» واژه معادل « امپریالیسم» بود، به این استناد که اول کسی که کبر ورزید شیطان بود که از پذیرش فرمان باریتعالی در سجده به آدم سر باز زد(بقره، ۳۴)، زیرا که خود را برتر از مخلوق جدید می شمرد. استکبار در این معنا ریشه تمام مفاسد ودشمنی ها و تجاوزات به دیگران و عدول از حق و فرمان الهی است. پیداست که این کلمه ظرفیتی فراتر از « امپریالیسم» داشته و بر اشکال گوناگون سلطه گری قابل انطباق است.

در بین مستکبران معاصر، لقب « شیطان بزرگ » خاص آمریکاست که در راس جریان استکباری و متجاوز غرب و جهان سرمایه داری قرار دارد و دشمنی مومنان به اسلام سیاسی و انقلابی و مظلومین جهان با او، مهم ترین رکن راهبرد مقاومت امام خمینی(ره) تلقی می گردد. در برابر استکبار، جریان « استضعاف » تعریف می شود که قربانی ستمگری و کبرورزی مستکبران است. اعمال سلطه و تحمیل ضعف بر این گروه از وجوه مختلف اقتصادی، فرهنگی، علمی، سیاسی و… ممکن است؛ واژه « مستضعف» نیز شامل همه اشکال مظلومیت و محرومیت است و بر کشاورز و کارگر و هر انسان محروم از حقوق طبیعی و ابتدایی خود قابل انطباق است. (رجایی فر،۱۳۹۰: ۷)

امام راحل با گسترش حوزه مخاطبان دعوت خود به همه مستضعفین عالم، بر لزوم اتحاد میان آنها تاکید کرده و می فرمایند: « سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطه گران بی فرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است نمی رسند.» (صحیفه امام، ج‏۱۲: ۱۴۴) ایشان «همه ملتها، حتی آن ملتهایی که الهی هم نیستند» (همان، ج‏۱۶: ۳۱۱) را در زمره مستضعفان  می دانند و تاکید می فرمایند که « همه ما باید کوشش کنیم که وحدت بین مستضعفان از هر مسلک و مذهبی که باشند تحقق پیدا کند»( همان، ج‏۱۷: ۴۲۹).

در انقلاب فرهنگی امام خمینی(ره)، مذهب که طی دهه ها عامل تخدیر و رکود توده ها تعبیر می شد، به جوهری پویا، حرکت آفرین و رهایی بخش تبدیل شد که تکیه بر آن موجب کسب قدرت و کرامت از منبع لایزال الهی و نیل به آمادگی برای مبارزه با ستمکاران است و عزمی راسخ برای نابودی همه انواع سلطه و ظلم و بیداد را دارد.

ادبیات سیاسی امام خمینی(ره) از این لحاظ قابل مقایسه با شورانگیزترین جملات رهبران انقلابی چپگرا، بلکه پر شورتر از شعارهای آنهاست : « هان ای مظلومان جهان! از هر قشر و کشوری که هستید، به خود آیید و از هیاهو و عربده آمریکا و سایر زورمندان تهی مغز نهراسید و جهان را بر آنان تنگ کنید و حق خود را با مشت گره کرده از آنان بگیرید.» (صحیفه امام، ج‏۱: ۲)

ایشان با اشاره به این واقعیت که :« امروز در دنیا از آمریکای لاتین گرفته تا کشور شوروی، آمریکای مرکزی تا همه جای دنیا، مظلومین بیدار شده اند و نمی پذیرند از آنها آن چیزهایی را که در سابق می پذیرفتند. و امروز این قدرتها هستند که باید حرف ملتها را گوش کنند.» (همان، ج‏۱ : ۱) با القای امید قطعی به پیروزی نهایی خطاب به مسلمانان جهان و همه مستضعفان تحت سلطه ستمگران می فرمایند:  «بپا خیزید و از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است.»( همان، ج‏۱: ۴)

 

·        ج- فراتر از ملی گرایی

مردم خاورمیانه به لحاظ وابستگی بخش کثیری از حاکمان منطقه به قدرتهای امپریالیستی، همیشه در آرزوی استقلال  ملی و افزایش اعتبار و احترام ملت خود در جامعه جهانی بوده اند و جنبه مثبت «ناسیونالیسم» از لحاظ تقابل با جریان فاسد دست نشاندگی و عاملیت بیگانگان، محمل مناسبی برای مبارزه استقلال طلبانه آنان و دفاع از هویت ملی و اهداف ملی تلقی می شده است اگر چه که بنیانگذار اندیشه ناسیونالیسم عربی خود با محوریت همین اندیشه به آرمانهای جهان عرب پشت کرد و راه ننگین سازش با اسراییل را برای حفظ و تامین منافع ملی خود در پیش گرفت. در مقام مقایسه از دیدگاه امام خمینی(ره)، اسلام دینی با ماموریت جهانی است که از این حیث با دیگر ادیان توحیدی پیش از خود مغایرتی ندارد. به این لحاظ نمی توان دعوت و اتحاد دینی را به مرزهای جغرافیایی یا نژادی و قبیله ای محدود کرد. از منظر اسلام قومیت گرایی، ملی گرایی، و نژادپرستی وجوه مختلف یک پدیده واحدند که جوهر آن قبول تبعیض بین آحاد بشر بر اساس یک ویژگی تقدیری و غیراکتسابی است. این تبعیض که  غالبا به ورطه برتری جویی می غلطد، می تواند در بین باورمندان به این وجه امتیاز، زمینه ساز خصومت شود؛ همان گونه که در دهه چهارم قرن بیستم، ناسیونالیسم افراطی فاشیستها در رقابت هویتی با مدعیان دیگر اروپایی، جهان را به آتش کشانید. (رجایی فر،۱۳۹۰: ۸)

اسلام « نژادپرستی» را پدیده ای ارتجاعی و بازگشت به عصر جاهلی می داند؛ در حالی که مخاطب دعوت پیامبران، کل بشریت در طول تاریخ و عرض جغرافیاست و هدف دعوت آنان نیز تامین سعادت دنیوی و اخروی بشر براساس برادری و صلح و دوستی، بر محور عدالت و عدم امتیاز و تفوق گروهی بر گروه دیگر است. بدیهی است امروز هیچ انسان آزاده و منصفی « نژادپرستی» را تایید و تبلیغ نمی کند و قابل انکار نیست که «قوم گرایی» و «ملی گرایی» مراتب پایین تر وکم شدت تر از همان تفکر تبعیض آمیز است که زمینه رقابت و تنازع بر سر منافع را گسترش داده و به عامل تفرقه مستضعفین تبدیل می شود تا جایی که در گرایش افراطی خود،  به نژادپرستی کور« شوونیسم »، میل می کند.

از منظر اسلام و امام خمینی(ره) انسانها آزاد و برابر آفریده شده اند و به لحاظ ماهیت انسانی خود از حقوقی برخوردارند که صرف نظر از ملیت و قوم و نژاد ونسب، باید اعاده شود و وجه تمایز آنها تنها در مبانی اعتقادی و عمل آنهاست. اساس اسلام بر تربیت انسان و تامین زمینه های رشد و هدایت است و معیار برتری انسانها بر یکدیگر، ارزش آرمانها و اهداف و میزان عمل به تعالیم الهی و وظایف دینی خود است. طرح هر مبنای دیگری برای امتیاز، به ایجاد زمینه هایی برای اعمال تبعیض و سلطه طلبی در جوامع بشری منتهی خواهد شد. (رجایی فر،۱۳۹۰: ۷)

از دیدگاه امام خمینی(ره) صلح و جنگ بین انسانها بر اساس مکتب و خاستگاه اعتقادی آنان شکل می گیرد نه رابطه نسبی یا سببی میان آنها. همان گونه که رسول مکرم اسلام با نفی هر گونه الگوی مبتنی بر مناسبات « هم خونی» و « هم قبیلگی»، انقلاب بزرگ اجتماعی را در ۱۵ قرن پیش رهبری نمود و با هدایت مسلمانان  به رعایت مرزهای عقیدتی و با تکیه به آیه شریفه « انما المومنون اخوه»(حجرات، آیه۱۰)، و حتی خلق آداب و آیین خاص « عقد اخوت»، می کوشید تا پیوندها و وفاداریهای جدیدی را بر اساس اصول فکری دین مبین به مسلمانان بیاموزد و در همین زمینه بود که بسیاری از پیوندهای قبیله ای گسسته شد و مردان و زنانی که قبلا به دفاع از یک خون ریخته شده از قبیله خود، دهها سال با قبیله دیگر در جنگ و کشتار می شدند، با برادر و بستگان خود، دردو سوی میدان عقیده و مکتب به قتال ایستادند. (رجایی فر،۱۳۹۰: ۹)

تجربه تلخ مشاهدات تاریخی حضرت امام گواه آن بود که تبعات « ملی گرایی» معاصر ایشان، سلب نقطه اتکا و اتحاد مسلمین و در مقابل هم قرار دادن برادران هم جبهه به نام ملیت و منافع ملی بوده که به اضمحلال قدرت و تضعیف نهضت و نهایتاً قربانی شدن تمامی آنان در پیشگاه منافع استعمارگران و غصب و غارت منابع مادی و معنوی آنان انجامیده است. برای مثال با این که امروز وجدان بیدار حامیان مقاومت ملت مظلوم فلسطین، سازش انورالسادات معدوم با رژیم غاصب را در کمپ دیوید محکوم می کند، اما در مکتب ملی گرایان، صلح و سازش با ظالمان در فرض تامین منافع و اهداف ملی، عملی عقلانی است. در حالی که با مطالعه عمیقتر مشخص می شود که این ادعا مقبول نیست؛ زیرا در وهله اول با تنازل ماهیت و سطح مطالبات به سود دشمن مشترک، خواسته ها به منافع گروههای کوچکتری محدود می شود؛ در گام دوم به علت جدایی ملتها از هم در تعقیب منافع ملی خود، قدرت جبهه مشترک آنان از دست رفته و قوای آنان برای کسب مطالبات ملی خود نیزکاهش می یابد و به همین سبب در مرحله سوم درتامین اهداف ملی خود نیز ناتوان و ناکام می گردند، و در مقطع نهایی اتحاد مجدد ملتهایی که یکدیگر را در رویارویی با خطر رها کرده و با عافیت طلبی و یا فرصت طلبی خود، به اردوی دشمن یاری رسانیده اند غیرممکن می شود؛ که این به معنای فراهم کردن زمینه تفوق همه جانبه دشمن بر همه آنان می باشد. از سوی دیگر پیگیری مطالبات شخصی و نفسانی که می تواند حتی آتش جنگ بین دو برادر همخون را برافروزد، امری نیست که در سطح ملتها و حوزه منافع ملی آنها غیر قابل وقوع قلمداد شود. (رجایی فر،۱۳۹۰: ۱۰)

بدین لحاظ چون اساس ملی گرایی بر دفاع مطلق و غیرمشروط از مظلومین و وحدت مطالبات و تجمیع قدرت آنها نبوده، و برعکس حکم به تفرقه، مطالبات غیرهماهنگ و اختصاصی، و حتی بی تفاوتی نسبت به مصائب دیگر مستضعفان می دهد، حتی اگر در عرصه مبارزات ملی کارآیی محدودی هم داشته باشد، در عرصه جبهه مقاومت ضد استکباری جایگاهی نداشته، و خود نیز برای ورود به این صحنه فاقد انگیزه و توجیه تئوریک می باشد. از این رو اگر چه امام راحل می فرمود که ما ملیت را در سایه تعالیم اسلام قبول داریم و وطن و زادگاه را محترم می شماریم، اما معتقد بود که اسلام مرز نمی شناسد و همان طور که مستکبرین برای جستجوی منافع مشترک خود فعالانه در شراکت و تحرکند، مستضعفان نیز باید با عبور از مرزهای ساختگی نژادی و جغرافیایی و ورود به حوزه مشترک منافع انسانهای محروم، با قبول وحدت استراتژیک و عملیاتی برای تشکیل هسته های مقاومت و فراهم نمودن مصالح عمومی بشریت و تامین حقوق خود از ابتدایی تا عالی اقدام کنند. (رجایی فر،۱۳۹۰: ۱۱)

 

·        سخن پایانی

استکبارستیزی ومقاومت اسلامی ای که امام خمینی براساس اسلام ناب تبیین وحمایت نموده است ، تمامی مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و انوارش دلهای تشنه را بیدار کرده و مقاومت اسلامی نه تنها کشورهای اسلامی که بلکه مردم ازاده و مستضعف جهان را بخود مجذوب کرده و شتابان به سمت جهانی شدن در حرکت می باشد ومقاومت اسلامی و جنبش های اسلامی و بسیج مردمی در سراسر جهان بوجود خواهد آمد و ازاد سازی قدس شریف از دست رژیم صهیونیسم و آزاد سازی مسجدالحرام و حرم نبوی را از دست وهابیون صهیونیست بدنبال داشته و  اینان پرچمداری تاثیرگذاری و زمینه سازی ظهور مهدوی (عج) را بعهده خواهند داشت . ان شاالله

 

این نوشتار بخشی از کتاب راهبرد مقاومت دراندیشه امام خمینی (ره) و نگاهی به جنبش حزب الله ، نوشته مهدی خان احمدی ودکتر سید جواد هاشمی فشارکی ، از انتشارات جهاد دانشگاهی ؛ ۱۴۰۰ می باشد .

Mahdi Khan Ahmadi  & Dr. Seyed Jaavd Hashemi Fesharaki