به مناسبت هفته دفاع مقدس و آغاز سال تحصیلی جدید
در پیامی به
مدرسه دخترانه در میدان خراسان تهران
شنبه سوم مهر ۱۴۰۰
*
دکتر سید جواد هاشمی فشارکی
- بنام خدای مهربان – بچه های عزیز سلام – چطورید
- حدود چهل سال پیش من نیز تقریبا هم سن شما البته کمی بزرگتر بودم و تازه درس مدرسه ام تمام شده بود.
- توی تهران بودیم که ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ صداهای شدیدی امد – نمیدانستیم چی هست – فردا شنیدیم گفتند جنگ شده ، حالا نمیدانستیم جنگ شده یعنی چه ؟ کم کم رادیو تلویزیون خبرهای بیشتر داد و تازه فهمیدیم صدام با کمک امریکا واروپا و شوروی به ایران حمله کرده .
- بعد امام خمینی پیام دادند که جوانان به جبهه بروند و ما هم به جبهه رفتیم
- خیلی ها از دانش آموزها هم درس را رها کرده و به جبهه امده بودند ، زیرا دفاع واجب تر از درس بود .
- آخه دشمن وارد خاک ایران عزیز شده و خیلی جاها را اشغال کرده بود ومردم شهرهای مرزی را اواره کرده و خانه هایشان هم خراب و غارت کرده بود ، اگر دفاع نمی شد می خواستند تهران را هم تصرف کنند .
- برای همین خیلی از دانش اموزان هم به درخواست امام خمینی مدرسه را رها کرده و لباس بسیجی پوشیده و با اموزش مقدماتی به جبهه امده بودند .
- هرکس در جبهه یک کاری می کرد
- بعضیها اموزش دیده و با اسلحه با صدامیها میجنگیدند
- بعضیها به بقیه کمک می کردند و مهمات به جبهه می بردند
- بعضیها آموزش بیسیم دیده بودند و با بیسیم تماس گرفتند و خبر می دادند
- بعضیها به اشپزها کمک می کردند و غذا می بردند
- بعضیها آموزش امدادگری دیده بودند و اگر رزمنده ای مجروح میشد ؛ انرا پانسمان میکردند.
- کارهای دیگه که لازم بود انجام میدادند
- کشورهای دنیا خیلی بد بودند یا ساکت و بی تفاوت از تجاوز و جنگ وخونریزی صدام بودند و یا به صدام کمک میکردند . ولی خدا با ما بود .
- و رزمندگان با امکانات کم و توکل برخدا از کشور دفاع کرده و همه زمینها را از دست دشمن ازاد کردند .
- بعضی وقتها که درجبهه فرصت میشد؛ معلمهایی که به جبهه آمده بودند، اموزش درسی میدادند
- حتی در پادگانها کنکور هم با همان شرایط برگزار و شرکت میکردند . من خودم در کنکوری که در حسینیه پادگان دوکوهه برگزار شد شرکت کردم و در دانشگاه قبول شدم . ولی دلم نیامد جبهه را ترک کنم . زیرا جبهه دانشگاه انسان سازی بود . روحیه برادری و صمیمت بسیار بالا بود و ….
- البته جنگ که تمام شد وتوفیق شهادت نداشتم در دانشگاه درسم را ادامه دادم . وسعی کردم راه همرزمان شهیدم را دنبال کنم .
- یکی از فواید دفاع مقدس این بود که ما مشکلات را بشناسیم و انها را رفع کنیم ، لذا توان موشکی و پپهادی و … خیلی رشد کرده ودیگر نیازی به خارجی ها نداریم .
- یکی از فواید دیگر این بود که وقتی داعش داشت نزدیک ایران میرسد ، از تجربه دفاع مقدس استفاده شد و مدافعان حرم انها را از بین بردند .
- خیلی از بچه های مدرسه ای آن روزها در خانه قلک گذاشته بودند و پول توجیبی هاشون را داخل ان می انداختند و بعد به جبهه ها کمک میکردند . خیلی از بچه های مدرسه ای انروز ها نامه به رزمندگان می نوشتند و پست می اورد و ما میخواندیم وبسیار خوشحال میشدیم . هنوز نامه ها را من بعنوان یادگاری دفاع مقدس دارم .
- بنظر شما این همه شهید که جانشون را برای کشورمون داده اند چقدر برگردن ما حق دارند ؟ و ما برای تدام راهشان چه تکلیفی داریم . خوبه هر چند روزی زندگی نامه و وصیت شهدای دانش آموز را بخوانیم و روی ان فکر کنیم . اصلا خوبه هرکدومتون یک شهید را انتخاب کنید و سعی کنید همیار وهمراه خود بشمار آوردید و بسیاری از کارهاتون را بنام و یاد او انجام بدید و ثوابی به او برسد و شهید هم که زنده است ، مدد رسان شما باشه . روی صحبتهایی که کردم بازم فکر کنید و تصمیم خودتون را بگیرید .
- ان شاالله مورد رضایت شهیدان قرار گیریم . خدا نگهدار همگی تون . برای همه شهدا یک صلوات بفرستید .