اصول بنیادین (دکترین)واصول عملیاتی معماری اسلامی
اصول بنیادین (دکترین)واصول عملیاتی معماری اسلامی

در این نوشتار اصول بنیادین (کلان) و سپس اصول عملیاتی معماری اسلامی تبیین وتشریح شده است .
*
دکتر سید جواد هاشمی فشارکی

معماری اسلامی یعنی معماری ای که براساس احکام دین مبین اسلام طراحی و ساخته شده باشد و بر دو سطح استوار است . نخست اصول بنیادین و کلان و سپس اصول عملیاتی در ذیل آن ؛ که بدین شرح می باشد :

  • اصول بنیادین معماری اسلامی (دکترین)

این سطح، سطح عالی از اصول معماری اسلامی است؛ سطحی که جهان­بینی (ایدئولوژی) معمار بر روح اثر معماری تجلی پیدا می­کند و به­عبارت دیگر، جهان­بینی حاکم بر روح اثر معماری است؛ بنابراین، می­توان آن را چنین تعریف کرد: اصول بنیادین معماری اسلامی (دکترین)، اصول کلانی است حاکم برگونه‌ای از معماری که معرف نگرش و بینش حاکم بر روح معماری بوده و منبعث از اصول دین مبین اسلام است و شامل موارد زیر است: توحیدگرا، عدالت­گرا، کمال­گرا (تعالی انسان)، معنویت­گرا، فطرت­گرا، عقل­گرا، معادگرا. (هاشمی فشارکی ؛ سید جواد ، معماری اسلامی ایرانی ؛ اصول و راهبردهای طراحی ، ۹۴ ) [۱]

  • اصول عملیاتی معماری اسلامی

این سطح، زیرمجموعه‌ای از اصول کلان معماری اسلامی است. سطحی که افکار وافعال معمار مسلمان در اثر معماری خود تجلی عینی می­یابد و ناظر بر فعل معمار متعهد در اثرش است؛ می‌توان آن را حدّ فاصل جهان­بینی و رفتار تعریف کرد. سطحی که معمار، ناظر بر ایدئولوژی آن باشد. اصولی است حاکم برگونه‌ای از معماری که منبعث از اصول کلان معماری اسلامی بوده و معمار در طرح خود بکار می­بندد. برخی از این اصول بدین قرار است: سلسله مراتب، تعادل، تقارن، تناسبات، نظم، پیمون (اندازه)، مردم­وارگی (مقیاس انسانی)، نیارش (ایستایی و استحکام)، تقارن، ریتم، خودبسندگی (استفاده از مصالح بوم اورد)، درون­گرایی (توجه به درون)، حیا، نفی تفوق و تفاخر، نفی مزاحمت. (همان ،ص ۹۴ )

  • رابطه بین دو سطح اصول معماری اسلامی

بین دو سطح اصول معماری اسلامی (اصول بنیادین و اصول عملیاتی) یک رابطه اندیشه و عمل وجود دارد. اصول بنیادین معماری اسلامی (دکترین) که معطوف به نگرش معمارمی باشد، سبب رفتار اصولی یا همان اصول عملیاتی در اثر معمار می­گردد. این رابطه‌ها درذیل بدان پرداخته شده‌است. به­عنوان مثال می­توان گفت مثلاً اصل اول که اصل توحیدگراست، مبین نگرش توحیدی معمار بوده و باعث تجلی اصول نظم و زیبایی در اثر معماری وی می­شود و یا فعل معمار را جهت‌دار می­کند.

  • اصل توحیدگرایی: خالق جهان، خدای یکتاست و همه چیز بدو برمی­گردد؛ لذا معماری نیز می­بایست مؤیّد وحدانیت باشد.

در نگرش قرآنی، کل طبیعت، یکسره آیه و نشانه­ای برای شناخت ماوراءطبیعت دانسته شده است و این همان مطلب والا و ارزشمندی است که با بحث رمز و سمبل و به‌تبع آن با وجوه رمزی و جنبه‌های سمبولیک هندسه و قدر در ارتباط مستقیم و تنگاتنگ قرار دارد؛ لذا بر این اساس می­توان نتیجه گرفت که اکثر شناخت­های انسان در جهان به‌واسطه احساس‌هایی است که به آیات و نشانه­های اشیاء تعلق می­یابد و در پس آن، ذهن وی از طریق تعمیق، علائم و نشانه‌های مذکور را معبری برای دست یافتن و رسیدن در آنچه در وراء این آیات و آثار است، قرار خواهد داد.

به‌این‌ترتیب، بحث از شناخت آیه­ای به میان خواهد آمد و این نوع شناخت، جایگاه و منزلت ویژه­ای خواهد یافت؛ چراکه آیه و نشانه بودن اشیاء، امری است که بر مبنای تعمق و ژرف‌بینی انسان، ارتباط میان طبیعت و عالم مافوق طبیعت را برقرار می‌سازد و درواقع پلی است که مراتب نازله و عالیه هستی را به یکدیگر پیوند داده و سلسله‌مراتب وجود را به هم متصل می­نماید.

اصول عملیاتی ذیل اصل توحیدگرایی بدین قرار هستند: نظم، زیبایی، اخلاص. (همان ، ص ۹۵ )

  • اصل عدالت­گرایی: نظام خلقت بر عدالت استوار است و هر چیز به‌صورت نیکو و به­جا آفریده شده‌است؛ لذا مصنوع معمار نیز می­بایست درجهت گسترش عدالت باشد. اصول عملیاتی ذیل اصل عدالت گرایی بدین قرار هستند: تعادل، اعتدال. (هاشمی فشارکی ؛ سید جواد ، معماری اسلامی ایرانی ؛ اصول و راهبردهای طراحی ، ۹۵ )
  • اصل کمال­گرایی (تعالی انسان): خلقت انسان بر جهت کسب مدارج و ارتقا نهاده شده است و انسان ذاتاً کمال­گراست؛ لذا معماری نیز می­بایست در جهت تکامل و تعالی انسان باشد. اصول عملیاتی ذیل اصل کمال­گرایی بدین قرار هستند: هدف نبودنِ معماری. ( همان ، ۹۵ )
  • اصل معنویت­گرایی: هدف خلقت انسان عبودیت است و جذابیت معماری نیز می­بایست درجهت تقویت معنویت باشد نه مادیات. اصول عملیاتی ذیل اصل معنویت‌گرایی بدین قرار هستند: سلسله مراتب، درون­گرایی (توجه به درون)، ریتم، نفی تفوق و تفاخر. (همان ، ۹۵ )
  • اصل فطرت­گرایی: فطرت ازجمله مهم‌ترین مباحث موردتوجه اسلام است که نه‌تنها سرمایه و گنجینه‌ای معرفتی، بلکه همچون قطب‌نما و جهت‌یابی است که انسان را در مسیر تعالی در جهت نیل به معبودش یاری می­کند. بر اساس آن انسان به‌صورت بالفطره و بدون نیاز به آموزش نسبت به بعضی از مفاهیم و موضوعات شناخت دارد که ازجمله مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به زیبایی، حقیقت‌جویی و… اشاره کرد. این‌گونه مفاهیم را که بر اساس نظریه فطرت بدون آموزش فهم می‌شوند اصطلاحاً فطریات می‌نامند. فطرت انسان کشش به‌سوی امور فطری دارد؛ لذا در معماری نیز برخی از اموری فطری تجلی می­یابد. اصول عملیاتی ذیل اصل فطرت­گرایی بدین قرار هستند: تقارن، توازن، تناسبات، حیا و حجاب. (هاشمی فشارکی ؛ سید جواد ، معماری اسلامی ایرانی ؛ اصول و راهبردهای طراحی ،ص ۹۶ )
  • اصل خردگرایی: از متون دینی (آیات و روایات) به دست می­آید که شالوده اسلام بر عقل و فطرت است. عقل و براهین عقلی با روح و محتوای احکام و قوانین آسمانی اسلام آمیخته است. اصول عملیاتی ذیل اصل خردگرایی بدین قرار هستند: مردم­وارگی (مقیاس انسانی)، نیاز و عملکرد، پیمون (اندازه)، نیارش (ایستایی و استحکام)، خودبسندگی (استفاده از مصالح بوم­آورد)، نفی مزاحمت. (همان ، ۹۶ )
  • اصل معادگرایی: دنیا سرای گذر و آخرت سرای باقی است. لذا معماری فضایی برای دوران گذار انسان است. اصل عملیاتی ذیل اصل معاد گرایی بدین قرار هستند. در قرآن کریم بیش از سه صد آیه، جامعه بشری را به تعقّل، تفکّر و تدبّر فرا خوانده، از تقلید و تعصّب کورکورانه باز داشته‌است. در روایات اسلامی عقل محبوب‌ترین خلق خدا، معیار کیفر و پاداش، رسول باطنی، وسیله کسب بهشت خوانده شده‌است.[۲] (همان ، ۹۶ )

 

  • مهم­ترین اصول در معماری دوران اسلامی

اصول حاکم بر شاخص­ها: توجه به ساختار کلی معارف اسلام نظام جامع اندیشه اسلامی، علاوه بر احکام فقهی اصول و مبانی اسلام نیز نقش بسزایی در شکل­گیری تمدن اسلامی ایفا میکند. درباره اصول و مبانی دو فضای بحث وجود دارد که یکی به تعریف این تحقیق از اصل متناسب با حوزه تحقیق و دیگری به مصادیق اصول مربوط می‌شود. (همان ، ۹۶ )

الف. تعریف اصل: در نگاه کلی معماری و شهرسازی اصل عبارت است از پایه اساسی شکل­گیری بنایی و ساختاری ابعاد مختلف شاخصه‌ای تمدنی اسلامی؛ مثل عدل که پایه شاخص­های حقوقی مانند حریم حقوقی بناها، نظم هندسی، دسترسی آسان و خط آسمان است. اصل در نگاه معماری و شهرسازی اسلامی دارای اقسام زیادی است مثل اعتقادی، اخلاقی، ایمانی و فقهی که در مجموع می­توان آن‌ها را اصول ارزشی نامید. البته در برخی موارد به دلیل اهمیّت و عینی بودن این اصول، اصل به‌عنوان شاخص تلقی و مطرح شده‌است؛ که ارتباط آن با سایر شاخص‌ها رابطه شاخصی است نه رابطه اصل و شاخص؛ مانند اصل عفت که یک اصل و ارزش اخلاقی است، در ساختن منازل به‌عنوان شاخص رعایت عفت مطرح شده‌است. (هاشمی فشارکی ؛ سید جواد ، معماری اسلامی ایرانی ؛ اصول و راهبردهای طراحی ، ۹۷ )

ب. اصول ارزشی اسلام:

– اصول اعتقادی: اصول عقاید اسلام خطوط قرمز تحقق تمدن اسلام به شمار می­رود مانند عدل و توحید که محور اصلی در تنظیم شاخص­های مربوط به عدالت و وحدت است و اگر در بناهای اسلامی اموری ایجاد شود که دارای بار معنایی و شعاری غیرتوحیدی باشد ازنظر اسلام مورد تأیید نیست و باید شاخص­هایی را برای عدم ایجاد چنین بناهایی تدارک دید. می­توان فهرستی از اصول اعتقادی به ترتیب زیر تنظیم نمود: توحید، صفات و اسمای الهی به‌ویژه عدل، حکمت، تدبیر، لطف، علم، یاد خدا، عبادت، بندگی، عوالم برین مثل ملکوت و جبروت، رابطه عوالم با یکدیگر، نبوت، تعلیم کتاب، تزکیه، هدایت، حکومت، ارشاد، امامت، محبت، ولایت، معاد، مرگ، برزخ، عذاب، ثواب، بهشت، دوزخ، یاد قیامت. همه این اصول به‌نوعی در معماری و شهرسازی نمود دارد.

– اصول عملی (احکام فقهی): فرایض و احکام واجب و حرام، حتی مکروهات و مستحبات خطوط قرمز معماری اسلامی است و در طراحی و ساخت شهر اسلامی و بناهای آن ملاحظه و رعایت می­شود؛ مانند حرمت رفع حاجت به سمت قبله که باید ازلحاظ بنایی در ساختمان­های شهر اسلامی مورد توجه قرار گیرد.

– اصول اخلاقی: ارزش‌های اخلاقی مثل صدق، حیا، عفت و لینت که حدود اصلی برای تمدن اسلامی در ساخت‌وساز بناها است و بسیاری از شاخص­ها را تحت­الشعاع قرار می­دهند.

– اصول ایمانی: ایمان به امور مختلف درون­دینی مانند تقوا، اصل اساسی برای تحقق درون­مایه تمدن اسلامی است که باید ابعاد آن در طراحی و ساخت بناها نمود ویژه داشته باشد.

– اصول طبیعی: ارزش­های طبیعی مثل محیط‌زیست و شرایط اقلیمی از اصول اساسی در طراحی تمدن عظیم اسلامی است که بسیاری از شاخص­های شهرسازی و معماری اسلام چه به‌صورت نص و ظاهر و چه به‌صورت تحلیل لوازم و ایده پردازی بر اساس این اصول ارائه و تنظیم می­شود.

– اصول اجتماعی: ارزش­های اجتماعی مثل حق­الناس و حقوق اقشار مختلف اجتماعی محور طراحی­های شهر و ارکان آن است. (قربانی، ۱۳۹۴)

با مطالعه آثار معماری و مراجعه به پژوهش‌ها و نظریات ارائه‌شده در این باب توسط صاحب‌نظران، این اصول کلی را از معماری دوران اسلامی می‌توان استنباط کرد (نقره‌کار، ۱۳۸۷).

۱- اصل عدالت­محوری در خلق آثار معماری: از منظر اسلامی در مباحث نظری «حقیقت­مداری» و در خلق آثار هنری «عدالت مداری» به‌عنوان یک اصل بنیانی و سامان‌دهنده سایر اصول پذیرفته شده‌است؛ زیرا آنچه که در عالم ماده و طبیعت به دست انسان‌ها ایجاد می‌شود، باید اولاً متناسب و بجا و منطبق با نیازهای متنوع و متغیر انسان‌ها باشد.

۲- اصل سیر از کثرت به وحدت: اساساً باید دانست وحدت، صفت اجزاء یک سامانه نیست. در معماری، وحدت هرگز صفت یا ویژگی فضایی و کالبدی آن‌ها نمی‌تواند باشد. وحدت صفتی است که یک‌باره بر کل سامانه چیره می‌شود. وحدت همواره صفت کل است نه جزء. نکته بسیار مهم و کلیدی در درک درست مفهوم وحدت، به باور ما این است که «وحدت» تنها در سایه «هدف‌داری» یک سامانه در یک مجموعه از سامانه‌ها به نام «ابَرسامانه» معنی پیدا می‌کند. هنگامی‌که همه اجزا اثر یکدیگر را خنثی نکنند، «وحدت» پدیدار شده است.

وحدت، یک ویژگی مستقل نیست که ما به یک مجموعه بدهیم. کاری که ما می‌توانیم بکنیم این است که اجزای کثیر و گوناگون را در سایه یک هدف ویژه واحد، نظم و سامان بدهیم و از کثرت اجزا، به‌سوی وحدت حرکت کنیم. ترجمان این اصل را در کالبد و فضاهای معماری در اصول زیر بررسی می‌کنیم.

الف- اصل مرکزگرایی: از مفاهیم مطرح در معماری ایران مرکزگرایی است که ارزیابی‌های متفاوتی از آن صورت گرفته است. برخی از اندیشمندان تقارن را لازمه استواری و قوام در یک فرهنگ می‌دانند.

تمرکز آفرینی و ایجاد آرامش فضایی با محوربندی کردن فضاهای باز و نیمه‌باز و بسته انجام می‌گیرد. هسته‌های فضایی که برحسب شأن فضایی و نوع عملکرد آن‌ها در ساختار هندسی بنا سامان می‌یابند. برای مثال فضاهای اجتماعی و خانوادگی مانند نشیمن و پذیرایی بر فضاهای شخصی و فردی خواب و کار و فضاهای نشیمن و خواب نسبت به فضاهای خدماتی و بهداشتی و نهایتاً فضاهای عملکردی بر فضاهای عبوری یعنی راهروها و پله­ها، اولویت می‌یابند.

ب- اصل رده‌بندی یا سلسله‌مراتب فضایی: اصل رده‌بندی یا سلسله‌مراتب فضایی را می‌توان در سه سطح آشکار دید:

۱- رده‌بندی فضایی میان درون و بیرون که بر مرزبندی حریم‌های فضایی تأکید دارد.

۲- رده‌بندی کالبدی میان کالبدهای جزء و کالبدهای کل برای نمایش سیر از جزء به کل و از ساده به پیچیده.

۳- رده‌بندی در ‌نگاره‌ها و آرایه‌ها از نگارۀ مبنا تا نگارۀ کل. (هاشمی فشارکی ؛ سید جواد ، معماری اسلامی ایرانی ؛ اصول و راهبردهای طراحی ، ۹۸ )

پ-اصل استقلال فضاها در عین وحدت آن‌ها: این اصل متکی به اصل استقلال پدیده‌ها در عین وابستگی به هم در ابَرسامانه جهان می‌باشد. در این نظام پدیده‌ها در عین داشتن هویتی مستقل به هم وابسته هستند؛ نه به معنی وابستگی علت و معلول؛ بلکه برای دستیابی به یک هدف و رسیدن به درجه‌ای بالاتر از سامانه‌ها و تشکیل سامانۀ تازه، نیاز به همکاری با یکدیگر دارند ولی در هم مستهلک و آمیخته نمی‌شوند.

این اصل در ترجمان معماری آن بدین گونه دیده می‌شود که همه فضاها در معماری سنتی در خود کامل هستند و نیازی به یک مکمل ندارند. آن‌ها به‌تنهایی هم هویت ویژه خود را دارا هستند، ولی برای دستیابی به یک سامانۀ بالاتر، در کنار یکدیگر با هم همکاری می‌کنند. این امر بدین­گونه در معماری سنتی ما انجام‌پذیر شده است:

۱- مرزبندی فضاها با کالبدهای تعریف‌شده و روشن بودن مرز بین فضاها.

۲- بهره‌گیری از فضاهای واسط و فاصله‌انداز به نام «میان­دَر» میان فضاهای اصلی.

۳- پرهیز از یکپارچه کردن فضاها و یا از میان بردن مرزهای آن‌ها.

۴- داشتن ویژگی‌ها و تمایزات کمی و کیفی هر فضا برای متمایز شدن و تفرّد در بین فضاهای دیگر. (هاشمی فشارکی ؛ سید جواد ، معماری اسلامی ایرانی ؛ اصول و راهبردهای طراحی ، ص ۹۸ )

ت- اصل سامان­بندی حرکت در درون فضا (سیالیت): از مفاهیم مهمی که به‌عنوان ویژگی معماری سنتی نام برده می‌شود، تحرک و سیالیّت فضایی است. داراب دیبا آن را به معنی ابهام و عدم قاطعیت حدود فضایی در نظر می‌گیرد و می‌گوید: «در لابه‌لای بدنه‌های معماری ایران، فضا هیچ‌گاه با قاطعیت مشخص نمی‌شود و ابهام ترکیبات پیچیده آن به دلیل غنا بخشیدن به منظره‌ای است که نمی‌توان آن را در یک قالب محدود و تمامیت­یافته تفسیر کرد. این فضا حامل پیام از پدیده‌ای است که پدیده دیگری در درون خود دارد و حرکت به‌سوی آن، حرکتی به‌سوی بخش دیگر فضا است؛ با کلیّت و جامعیتی گسترده.» (دیبا، ۱۳۷۸).

میرمیران هم از کسانی است که بر مفهوم سیالیّت تأکید کرده است. او حتی این سیالیّت را بین فضاهای داخلی و محوطه پیرامونی هم می‌یابد و بهترین نمونه‌های آن را بنای چهل­ستون و یا کوشک هشت­بهشت معرفی می‌کند (میرمیران، ۱۳۷۷).

ث- اصل تقدم درون‌گرایی بر برون‌گرایی: در معماری‌های درون‌گرا، نمای بیرونی بسیار ساده­ای کار می‌شود؛ به‌گونه‌ای که با گذشتن از گذرگاه‌های بیرونی، هویت ویژه هر ساختمان به‌آسانی بازشناخته نمی‌شود؛ اما در ساختمان‌های برون‌گرا، به نماهای بیرونی بسیار توجه شده و در آن‌ها پرداخت صورت می‌گیرد.

ج- اصل سیر از هندسه آفاقی در شهر به هندسه انفسی در معماری: انتخاب و کاربرد هندسه در معماری و شهرسازی کاملاً متناسب و هماهنگ با نیازهای انسان و نوع عملکرد و نقشی است که این عنصر معماری و شهرسازی در زندگی روزمره انسان‌ها به عهده دارد.

شکستن محورهای ورودی تا فضای اصلی برای تشدید محرمیت و امنیت داخلی فضا و نوع هندسه افقی در نقشه کف در فضاهای داخلی، متناسب است با میزان درون‌گرا بودن آنها (فضاهای کاملاً داخلی) یا نیمه درون‌گرا بودن آنها (فضاهای میانی) و فضاهای برون‌گرا (فضاهای ایوان‌ها) این هندسه کاملاً تغییر می‌نماید و در طراحی محوطه و حیاط‌ها، هندسه خاصی در جهت بهره‌برداری انسان از ترکیب آب و گیاهان و دید آسمان به کار می‌رود و در مقاطع به کمک ستون‌ها و برجستگی جرزها هندسه آرام و ساکن نقشه کف را به هندسه سیال و قیام­کرده بدنه‌ها و در نهایت به هندسه کهکشانی و آسمانی سقف‌ها پیوند می‌زند.

۳- اصل سیر از ظاهر به باطن: در معماری، ازآنجاکه کالبدها مادی هستند، وابسته به زمان و مکان بوده و فقط به‌صورت نشانه­ای، رمزی و آیه­ای و تمثیلی می‌توانند برای انسان اندیشمند و دل‌آگاه معنایی پیدا کنند. کالبدها به‌صورت نسبی می‌توانند معنا و مفهومی را تداعی نمایند و در مجموع حداکثر زمینه و وسیله متناسب برای سیر و صیرورت متعالی انسان باشند (حداکثر در حد لباس مناسب) و جنبه اعتباری دارند. همچنین هر مفهومی و هر ارزشی مانند مفهوم زیبایی می‌تواند در بی‌نهایت شکل‌ها و کالبدهای متفاوت به‌صورت نسبی و تمثیلی متجلی شود و نوآوری و خلاقیت و ابداع در این بُعد بخصوص با توجه به جمیع شرایط زمانی و مکانی، پایانی ندارد؛ بنابراین هر مفهوم ثابتی می‌تواند در بی‌نهایت کالبدها و اشکال خلاقانه، حکیمانه و بدیع، ظهور یابد و متجلی گردد.

الف- اصل انتزاع‌گرایی: تیتوس بورکهارت بر انتزاعی بودن هنر اسلامی تأکید دارد. «وحدت، باآنکه یک حقیقت کاملاً عینی است، به نظر انسان یک مفهوم ذهنی و انتزاعی جلوه می‌کند… اسلام مبتنی بر توحید است و وحدت را نمی‌توان با هیچ تصویری نمودار ساخت و بیان کرد»(بورکهارت، ۱۳۷۱).

ب- اصل نشانه­گرایی: انواع نشانه­گرایی را می‌توان به گونه زیر نیز دسته‌بندی کرد:

۱- نشانه­گرایی قراردادی: مانند علامات راهنمایی و رانندگی یا حروف مورس یا اعداد ریاضی و حروف­ها در نوشتار و اصوات در زبان که رابطه دال و مدلول یا رابطه نماد و موضوع مورد اشاره یک رابطه قراردادی است.

۲- نمادگرایی شبیه‌سازی و تخلیصی (استیلیزه): مانند آنچه در هنر نقاشی و مجسمه‌سازی، یا نقوش در قالی‌ها و گچ‌بری‌ها که صورت حیوانات و گیاهان را خلاصه و ساده می‌نمایند.

۳- نمادگرایی شکلی و صوری: الهام گرفتن یا تقلید و نسخه‌برداری اغلب هنرمندان نقاش و مجسمه‌ساز، از شکل و حجم و صورت مادی حیوانات و گیاهان و مجموعاً عناصر و اجزای طبیعی و مصنوعی برای ایجاد خاطره و یادآوری صورت آن عنصر.

۴- نشانه گرایی محتوایی و مفهومی: در نشانه گرایی محتوایی و مفهومی که اغلب در تمدن اسلامی به کار گرفته می‌شود، همه عناصر طبیعی مظهر و تجلیات صفات و اسماءالحسنی الهی تلقی می‌شوند و هر بیننده خردگرا و اندیشمند از هر برگ سبز دفتری از آیات و صفات آفریننده‌ای مدبر و حکیم و حیات‌بخش را درک می‌کند و علاوه بر برخورداری‌های مادی از طبیعت، مضامین فکری و معنوی آن، توشه سیر و سلوک عرفانی او می‌شود.

پ- اصل برتری فضا بر توده ساختمان: در این معماری برخلاف معماری کلاسیک غربی و به‌ویژه معماری امروز اصالت با فضای تهی و جایگاه حضور و عبور انسان است و نه توده و کالبد ساختمان. به گفته نصر «در معماری غربی ادوار مختلف چه دورۀ کلاسیک، قرون وسطی یا عصر حاضر، فضا با شکل مثبتی چون ساختمان یا مجسمه تعریف می‌شود. شیء است که فضای اطراف خود را تعریف می‌کند و به این فضا معنا و هدف خاصش را می‌بخشد. در معماری اسلامی فضا حسی منفی دارد؛ فضا نه با شیء مثبت، بلکه با عدم حضور جسمانیت یا مادیّت تعریف می‌شود. این هم جنبه‌ای دیگر از فضای خالی یا به بیانی بهتر، فضای منفی است.

ت- اصل سامان­بندی چشم‌انداز: شفافیت[۳] از مفاهیمی است که برداشت‌های ناهمگونی از آن وجود دارد. برخی آن را از مفاهیم جدید معماری می‌دانند که به یاری فناوری‌های جدید و ساختمایه‌های تازه به معماری وارد شده و حال‌آنکه برخی دیگر آن را یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های معماری سنتی ایران می‌دانند. ولی ما بهتر می‌دانیم که این اصل را «اصل سامان‌بندی دید» بنامیم تا شفافیت؛ که با اصل استقلال فضا سازگارتر است.

کسانی که با حکمت هنر اسلامی آشنایی دارند، شفافیت را گستردگی دید می‌دانند. ولی اصلی‌ترین دید انسان را دید معنوی و باطنی او می‌دانند و به‌این‌ترتیب شفافیت در نزد آنان، امکان نفوذ از ظاهر آن اثر به باطن و محتوای آن یا تجلی ملکوت عالم در موجودیت مادی آن است. بورکهارت در این زمینه می‌گوید: «مطابق بینش روحانی جهان، زیبایی یک چیز همان شفافیت پوشش‌های وجودی و مادی آن چیزی است» (بورکهارت، ۱۳۷۶).

در نزد این حکیمان نیز شفافیت، یک مفهوم وسیع است که اصولی همچون نشانه­گرایی در پرتو آن قرار می‌گیرند؛ بنابراین در یک دسته‌بندی کلی، شفافیت یا به تعبیر بهتر دل‌بازی و سبکی و صفای فضاهای معماری در دوران اسلامی دارای دو ویژگی اصلی است: یکی کاهش از جرم و توده ساختمان و افزایش فضای خالی آن و دیگری تجلی وجه باطنی و ملکوتی مواد و مصالح[۴] با شگردهای گوناگون به یاری نور و بازتاب آن و نقوش و بافت و رنگ و خط و روش‌های دیگری که یکی از نمونه‌های ارزشمند آن را می‌توان در آیینه‌کاری‌های مراکز زیارتی یافت که در نوع خود در معماری جهان بی‌مانند است.

ث- اصل تعامل مکمل میان معماری و طبیعت: تمثیل‌هایی که از فضای بهشت در قرآن آمده است، سرشار از عناصر سرزنده و حیات­بخش طبیعی است و معمار موحد با الهام از آن‌ها سعی دارد بهشتی زمینی را در کنار مفاهیم اعتقادی و قدسی و مذهبی به‌گونه‌ای سامان دهد که انسان‌ها ضمن برخورداری از مواهب طبیعت، از سیر و سلوک الی‌الله و رشد و تعالی روحی و معنوی نیز بازنمانند.

در جهت تحقق این منظور، بناها و شهرها در تمدن اسلامی ضمن برخورداری از باغ‌ها و کوشک­ها و حیاط‌های سرسبز و آب‌های روان و چشمه‌های جوشان، همیشه تمرکزها و محورهای اصلی بناها در محلات و شهرها بر روی عناصر و مراکزی است که جنبه قدسی و معنوی و مذهبی دارند. در تک بناها نیز محل حضور و نزول انسان است. برای مثال در خانه‌ها، فضای نشیمن و پذیرایی. (هاشمی فشارکی ؛ سید جواد ، معماری اسلامی ایرانی ؛ اصول و راهبردهای طراحی ، ص ۹۹ )

[۱]  هاشمی فشارکی ؛ سید جواد ، و عزیزی ؛ بهرام ،  معماری اسلامی ایرانی ؛ اصول و راهبردهای طراحی ، انتشارات جهاد دانشگاهی ، ۱۳۹۹

[۲] جوادی آملی، دین شناسی، پیشین، ص ۱۲۵؛ اصول کافی، ج ۱، کتاب العقل

[۳] Transparency

[۴] از دید عرفای اسلامی عالم ملکوت جسمانیتی نورانی دارد و دارای صورت است.