برای خودش مردی شده بود تصمیمش را گرفته بود، عزمش جزم بود، مخالفتی نکردم اما در دلم غوغایی بود سرش را بوسیدم گفت مادر اشک نریز زود برمیگردم از زیر قرآن ردش کردم پشت سرش آب ریختم که زودی برگردد تا دوباره عطر تنش را ببویم.
نسیم بهاری می وزید و مژده میداد به قلبم که آرامش دل مادر و عصای دست پدر در راه آمدن است. تپش های قلبم برای دیدنش بی صبرانه می تپید.بین فرزندانم فرقی نیست اما گویی فرزند اول که با او طعم مادر شدن را چشیدم جوری دیگر است. در آغوش گرفتمش و احساس کردم که دنیا مرا به آغوش گرفته است. حاج آقا میگفت حاج خانم غمت نباشد پسری برای پیری و تنهایی مان به دنیا آمد. روز به روز که میگذشت بیشتر دلم به بودنش خوش میشد خیالم راحت و دلم آرام، با هر زمین خوردنش گویی قلبم تکان میخورد.
روز به روز بزرگتر میشد و قد میکشید و من بیشتر از داشتنش و بودنش لذت میبردم و خدا را شاکر بودم. در خانه که راه می رفت از پشت نظاره گر قدم هایش بودم. قدکشیده بود برای خودش مردی شده بود تصمیمش را گرفته بود، عزمش جزم بود، مخالفتی نکردم اما در دلم غوغایی بود سرش را بوسیدم گفت مادر اشک نریز زود برمیگردم از زیر قرآن ردش کردم پشت سرش آب ریختم که زودی برگردد تا دوباره عطر تنش را ببویم. اما وقتی از این سفر برگشت دیگر جانی در بدن نداشت دیگر صدای خنده ای در خانه نمی پیچید دیگر صدای مادر جان گفتنش در خانه نمی پیچید. جسمی بی جان را در آغوش گرفتم و نوازش کردم زیر لب گفتم مادر روز تولدت روز تولدی دیگر برایم بود و روز شهادتت روز تمام شدن دنیام. آرزو کردم زمانی در همین روز به بالینت بیایم و دوباره ببینمت.
۱۲ اسفند۱۳۶۵ روز شهادت شهید محمود پایداری فرد و ۱۲ اسفند۱۴٠۳ روز آسمانی شدن مادر معظم شهید محمود پایداری فرد
یاد داشت از فائزه حیدری
منتشر شده در اندیشه ناب
- نویسنده : شفیق فکه، شبکه ایثار
- منبع خبر : ایثارپرس