معارف خداشناسی دردعای جوشن کبیر
معارف خداشناسی دردعای جوشن کبیر

یکی از راههای درک بهتر معارف ادعیه و زیارت نامه ها ، خواندن مطالب گویا نمایی موضوعی می باشد ، که در این نوشتار برای نخستین بار بصورت ابداعی تدوین و تقدیم شده است . اسامی وصفات خداوند بصورت موضوعی ازدعای جوشن کبیراستخراج ، دسته بندی و مدون شده است .
دکتر سید جواد هاشمی فشارکی

مضامین دعای جوشن کبیر هماهنگی کامل با قرآن کریم دارد.و عبارات به گونه‌ای است که بیان آن از غیر معصوم غیرممکن است؛ که آن را در لیالی قدر می‌خوانیم .

  • دعا صد فراز دارد و هر فراز ده نام ویا صفت خدا صدا زده میشود.
  • در دعا ۲۵۰ اسم خدا و ۷۵۰ صفت  خدا صدا زده میشود .
  • دعا ۲۵ بار با اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ شروع میشود و ۷۵ بار با یای منادا.
  • ۲۵ بار میگوییم :خداوندا از تو‌می خواهم بنامهای مبارکت( ۴۰ اسم وصفت خدا) پاک ومنزهی تو، ای خداییکه جز تو خدایی نیست ، بتو پناه اورده ام ، بتو پناه اورده ام ، ما را از اتش قهرت آزاد کن
  • هر بخش از دعا ۱۰اسم و ۳۰ صفت خدا صدا زده می شود .
  • هر سه الی چهار فراز بعد از اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ ، ده اسم خداوند صدا زده میشود.
  • در انتهای هر فراز گفته میشود : سُبْحَانَكَ يَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَبِّ
  • یعنی صد بار گفته میشود: منزهی تو ای که نیست معبودی جز تو، فریاد ! فریاد !بِرَهان ما را از آتش ای پروردگار!
  • درمجموع خداوند به ۱۰۰۰ نامش صدا زده میشود و درخواست رهایی از آتش میشود.
  • درلیالی قدر این دعا خوانده میشود، یعنی سه بار ۱۰۰۰ نام خداوند بر زبان جاری میشود.
  • درعین مضامین بسیار قوی دارای اهنگ موزون می باشد.
  •  اسم منحصر بفرد خداوند:
  • الله (اللَّهُ) {۱}
  • اسامی و صفات ذاتی خداوند
  • یکتا ( احَدُ) {۳۲}
  • یکتا (فَرْدُ) {۸۵}
  • یگانه ( وَاحِدُ) {۳۲}
  • بى همتا (وِتْرُ) {۸۵}
  • بزرگ (عظِيمُ) {۱}
  • بزرگ (كَبِيرُ) {۶۹}
  • والا( عَلِيُّ) {۲۱}
  • صاحب مجد و بزرگى ( ذَا الْمَجْدِ وَ السَّنَاءِ) {۸}
  • کسیکه بزرگ و برتر تنها اوست (مَنْ هُوَ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ) {۴}
  • داراى عظمت ارجمند ( ذَا الْعَظَمَةِ الْمَنِيعَةِ ) {۲۳}
  • پاکیزه ( زَكِيُّ) {۲۱}
  • پاکیزه(قُدُّوسُ ) {۵۷}
  • منزه(سُبْحَانُ) {۵}
  • منزه (سُبُّوحُ ) {۵۷}
  • دانا (عَلِيمُ) {۱}
  • فرزانه (حَكِيمُ ) {۱}
  • بردبار (حَلِيمُ) {۱}
  • زیبا (جَمِيلُ ) {۱۳}
  • داراى فخر و زیبایى (ذَا الْفَخْرِ وَ الْبَهَاءِ) {۸}
  • نیرومند (قَوِيّ ) {۲۱}
  • توانگر ( غَنِيُّ) {۲۱}
  • توانا (قَدِيرُ) {۶۹}
  • توانا ( مُقِيتُ) {۷۳}
  • صاحب نیروى محکم(يَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِينَةِ) {۲۳}
  • داراى نیروى کامل(ذَا الْقُدْرَةِ الْكَامِلَةِ) {۲۳}
  • بى نیاز (صَمَدُ) {۸۵}
  • بى نیاز مطلق ( مَلِيُّ) {۲۱}
  • پابرجا(قَائِمُ) {۲۹}
  • جاویدان(دَائِمُ) {۲۹}
  • گواه ( شَاهِدُ) {۳۲}
  • آگاه ( خَبِير) {۴۴}
  • آگاه (خَبِيرُ [مُنِيرُ]) {۶۹}
  • بیننده ( نَاظِرُ) {۴۰}
  • بینا( بَصِيرُ ) {۴۴}
  • شنوا (سَمِيعُ) {۶۹}
  • شنوا (سَامِعُ) {۹}
  • گویا (نَاطِقُ) {۶۱}
  • ابدى ( سَرْمَدُ ) {۸۵}
  • باقى ( بَاقِي ) {۳۶}
  • همیشه باقى (دَائِمَ الْبَقَاءِ) {۶۴}
  • آغاز (وَّلُ) {۸۵}
  • قديم (قَدِيمُ) {۱}  ا
  • نجام (آخِرُ) {۸۵}
  • ظاهر ( ظَاهِرُ) {۸۵}
  • نهان (بَاطِنُ) {۸۵}
  • برحق(حَقُّ) {۸۵}
  • راستگو (صَادِقُ) {۶۱}
  • کامل ( كَامِلُ) {۸۱}
  • داراى عزت و پایندگى ( ذَا الْعِزِّ وَ الْبَقَاءِ) {۸}
  • صاحب عزت جاویدان (ذَا الْعِزَّةِ الدَّائِمَةِ) {۲۳}
  •  صاحب برهان و دلیل قاطع و برنده ( ذَا الْحُجَّةِ الْقَاطِعَةِ) {۲۳}
  • داراى حکمت رسا ( ذَا الْحِكْمَةِ الْبَالِغَةِ) {۲۳}
  • عظمت وقدرت خداوند
  • سلطان( سُلْطَانُ) {۵} ،
  • کسی که سلطنت و قدرتى نیست جز سلطنت او ( مَنْ لا سُلْطَانَ إِلا سُلْطَانُهُ) {۱۹} ،
  • خداوند عظمت و سلطنت ( الْعَظَمَةِ وَ السُّلْطَانِ) {۱۵}
  • کسیکه درجلالت و شوکت ، بزرگ است ( مَنْ هُوَ فِي جَلالِهِ عَظِيمٌ) {۱۸}
  • حاکم بر حق ( قَاضِيَ الْحَقِّ ) {۳۴}
  • دولت دهنده ( مُدِيلُ) {۱۳} ،
  • نیرودهنده (تغییر دهنده) ( مُحِيلُ) {۱۳} ،
  • مسلط بر هر چیز ( مُهَيْمِنُ) {۱۷} ،
  • کننده (هر کار) ( فَاعِلُ) {۸۱}
  • بلند مرتبه ( رَفِيعُ) {۶۹} ،
  • والامقام( باذِخُ) {۸۹}
  • والامقام ( مَنِيعُ) {۶۹} چیره ( غَالِبُ) {۸۱}
  • زیر و رو کن (مُقَلِّبُ ) {۹۷}
  • مسخر کننده( مُسَخِّرُ) {۹۷}
  • بزرگتر از هر بزرگ ( أَكْبَرَ مِنْ كُلِّ كَبِيرٍ) {۳۳} ،
  • بزرگتر از هر بزرگى ( أَعْظَمَ مِنْ كُلِّ عَظِيمٍ) {۳۳}
  • والاتر از هر والایى ( أَجَلَّ مِنْ كُلِّ جَلِيلٍ) {۳۳}
  • توانا(قَادِرُ ) {۴۰} ،
  • توانگرتر از هر توانگری ( أَغْنَى مِنْ كُلِّ غَنِيٍّ) {۴۵}
  • حاکم ( حَاكِمُ) {۲۹}
  • قاهر ( قَاهِرُ) {۴۰}
  • کسی که از برترى بر همه قاهر است( مَنْ عَلا فَقَهَرَ) {۸۸}
  • والا مرتبه (عَالِي ) {۳۶}،
  • بلندمرتبه ( سَامِقُ ) {۶۱} ،
  • برتر از هر بلند مرتبه ای ( أَرْفَعَ مِنْ كُلِّ رَفِيعٍ) {۴۵}
  • عظمتش برجسته است(عَظَمَتِهِ مَجِيدٌ) {۳۵}
  • نیرومندیش بلند مرتبه است ( قُوَّتِهِ عَلِيٌّ) {۳۵}
  • نیرومندتر از هر نیرومندی ( أَقْوَى مِنْ كُلِّ قَوِيٍّ) {۴۵} ،
  • مقتدرترین قدرت داران ( أَقْدَرَ الْقَادِرِينَ) {۸۷}
  • کسی است که هر چه را اراده کند انجام دهد ( مَنْ هُوَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ) {۷۸}
  • فانى کننده ( مُفْنِي) {۹۳} ،
  • زنده کننده ( مُحْيِي) {۹۳}
  • کسی که در فکرها نگنجد  ( مَنْ لا تَحْوِيهِ الْفِكَرُ) {۸۸}
  • فرمانرواى عالم هستى  ( مَالِكَ الْمُلْكِ) {۳۴}
  • فرمانروا یی است نیرومند ( مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ) {۸۸}
  • باجبروت و عظمت ( جَبَّارُ) {۶۵}
  • مختار در کارها ( مُخْتَارُ) {۶۵}
  • احاطه دار بر همه (مُحِيطُ ) {۷۳}
  • دروفا کردن به پیمانش نیرومند است ( قَوِيٌّ فِي وَفَائِهِ) {۳۵}
  • کسی که برایش شریک و وزیرى نیست ( مَنْ لا شَرِيكَ لَهُ وَ لا وَزِيرَ) {۷۹}
  • با هیبت( مَهِيبُ) {۴۴}
  • کسی که کارش دقیق است ( مَنْ فِعْلُهُ لَطِيفٌ)  { ۴۸ }
  • کسی که در آسمان آثار عظمتش هویدا است ( مَنْ فِي السَّمَاءِ عَظَمَتُهُ) {۵۸}
  • داناى راز و قصدهاى نهان  ( عَالِمَ السِّرِّ وَ الْهِمَمِ) {۸۰}
  • کسی که او بر هر چیز قادر و تواناست ( مَنْ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ) {۷۹}
  • استوار و ثابت ( مَتِينُ) {۷۷}
  • پابرجا ( مَكِينُ) {۷۷}
  • سخت نیرو( شَدِيدُ) {۷۷}
  • صاحب عرش با شوکت ( ذَا الْعَرْشِ الْمَجِيدِ) {۷۸}
  • صاحب کار مستحکم ( ذَا الْفِعْلِ الرَّشِيدِ) {۷۸}
  • کسی که او است صاحب اختیارى ستوده ( مَنْ هُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ) {۷۸}
  • بزرگتر مقصودى که قصد او کرده اند ( أَكْبَرَ مَقْصُودٍ قُصِدَ) {۸۶}
  • مقرر کننده (امور) ( جَاعِلُ) {۸۱}
  • عزتش با عظمت است(عِزِّهِ عَظِيمٌ) {۳۵}
  • داراى پاکى و پاکیزگى ( الْقُدْسِ وَ السُّبْحَانِ)
  • ب) بخشندگی خداوند
  • بخشنده (رَحْمَانُ) {۱} ،
  • بزرگوار(كَرِيمُ) {۱} ،
  • مهرپیشه ( حَنَّانُ) {۵} ،
  • نعمت بخش ( مَنَّانُ) {۵} ،
  • صاحب نعمت ( ذَا الْمَنِّ) {۵}
  • بزرگ نعمت بخش ( عَظِيمَ الْمَنِّ) {۳۴}
  • پرخیر ( كَثِيرَ الْخَيْرِ) {۳۴}
  • دیرینه بخشش ( قَدِيمَ الْفَضْلِ) {۳۴}
  • جاوید لطف ( دَائِمَ اللُّطْفِ) {۳۴}
  • بزرگ عطا بخش ( مُجْزِلُ) {۴۹}
  • نیکوبخش ( مُجْمِلُ ) {۴۹}
  • عطا ده ( مُعْطِي) {۹۳}
  • نیکوکار ( بَرُّ) {۸۵}
  • بخشنده تر از هر بخشنده ( أَجْوَدَ مِنْ كُلِّ جَوَادٍ) {۴۵}
  • کسی که عطا و بخشش شریف و ارجمند است ( مَنْ عَطَاؤُهُ شَرِيفٌ)  { ۴۸ }
  • اکرام کننده ( مُكْرِمُ) {۹۳}
  • طعام دهنده ( مُطْعِمُ) {۹۳}
  • نعمت بخشنده ( مُنْعِمُ) {۹۳} 
  • مهربانی خداوند
  • مهربان (رَحِيمُ) {۱}
  • مهربانتر از هر مهربانى (أَرْحَمَ مِنْ كُلِّ رَحِيمٍ) {۳۳}،
  • خالقیت خداوند
  • آفریننده (خَالِقُ) {۶۱}
  • آفریننده ( ذَارِئُ) {۸۹}
  • آفریننده ( فَاطِرُ) {۴۰} ،
  • آفریننده خلق (خَالِقَ الْخَلْقِ) {۲۰}
  • آفریننده لوح و قلم ( خَالِقَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ) {۸۰}
  • بهترین آفرینندگان ( أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ) {۲۷}
  • سازنده  (صَانِعُ) {۹}،
  • برپا دارنده (مُقِيمُ) {۱}
  • پدید آرنده (بَارِئُ ) {۸۹}
  • پدید آرنده ( بَدِيُّ) {۲۱}
  • پدید آرنده (بَدِيعُ) {۶۹}
  • پدید آرنده ذرات و انسان ( بَارِئَ الذَّرِّ وَ النَّسَمِ) {۸۰}
  • وجود آرنده (مُكَوِّنُ) {۱۷} ،
  • پروردگار جهانیان ( رَبَّ الْعَالَمِينَ) {۷۲}
  • دقیق صنعت ( لَطِيفَ الصُّنْعِ) {۳۴}
  • راهنما وهدایت گر
  • راهنما (دَلِيلُ) {۱۳}
  • رهنما( رَاشِدُ) {۳۲}
  • راهنما( رَشِيدُ) {۷۷}
  • رهنماوهدایت کننده (هَادِي) {۳۶}
  • دلیل و راهنما (بُرْهَانُ) {۵}
  • نسبت به بندگان
  • عطا بخشنده (مُنِيلُ) {۱۳}
  • پذیرنده (قَبِيلُ) {۱۳}
  • مژده ده (مُبَشِّر ) {۲۵}
  • بیم ده (مُنْذِر) {۲۵}
  • آسان کننده (مُيَسِّرُ) {۲۵}
  • رحم کننده ( رَاحِمُ) {۲۹}
  • بزرگوار چشم پوش ( كَرِيمَ الصَّفْحِ) {۳۴}
  • بزرگوار (جَلِيلُ) {۱۳}
  • بزرگوارترین کریمان ( يَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ ) {۲۷}
  • بزرگوارى اش با عزت است  ( شَرَفِهِ عَزِيزٌ) {۳۵}
  • عزت بخش ( مُعِزُّ) {۷۳}
  • با لطف تر از هر لطف دارى ( أَلْطَفَ مِنْ كُلِّ لَطِيفٍ) {۳۳} ،
  • آقاى آقایان (سَيِّدَ السَّادَاتِ) {۲}
  • زداینده اندوه ( مُنَفِّسَ الْكَرْبِ) {۳۴}
  • برطرف کننده ( دَافِعُ) {۹}
  • برطرف کننده گرفتارى ( كَاشِفَ الضُّرِّ) {۳۴}
  • مانع(مَانِعُ) {۹} }
  • برطرف کننده رنج و الم ( كَاشِفَ الضُّرِّ وَ الْأَلَمِ) {۸۰}
  • شفا دهنده ( شَافِي) {۳۶}
  • شفیع ( شَفِيعُ) {۶۹}
  • بهترین شفیعان ( أَشْفَعَ الشَّافِعِينَ) {۲۷}
  • شفاعت پذیر(شَافِعُ) {۹}
  • تندرستى بخش( مُعَافِي) {۳۶}
  • محبوب دلها( حَبِيبُ) {۴۴} ،
  • طبیب دردها( طَبِيبُ) {۴۴}
  • پاداش نیک دهنده ( مُثِيبُ) {۴۴}
  • اجابت کننده( مُجِيبُ) {۴۴}
  • جایزه ده ( مُنَوِّلُ) {۴۹}
  • نیکو طبیب ( نِعْمَ الطَّبِيبُ) {۵۱
  • نیکو دوست ( نِعْمَ الْحَبِيبُ) {۵۱}،
  • محبوبتر از هر محبوب ( أَحَبَّ مِنْ كُلِّ حَبِيبٍ) {۴۵}
  • مهربان  ( شَفِيقُ) {۷۳}،
  • رفیق ( رَفِيقُ) {۷۳}
  • مهربانتر از هر مهربان ( أَرْأَفَ مِنْ كُلِّ رَءُوفٍ ) {۴۵}
  • مهربانتر از هر مهربانى (أَرْحَمَ مِنْ كُلِّ رَحِيمٍ) {۳۳}
  • نیکو یاور ( نِعْمَ النَّصِيرُ ) {۵۱}
  • کسی که احسانش دیرینه است ( مَنْ إِحْسَانُهُ قَدِيمٌ)   { ۴۸
  •  پناه ده ( مُجِيرُ) {۶۹}
  • یاور( مُعِينُ) {۷۷}
  • امان بخش ( أَمِينُ) {۷۷}
  • فریاد رس( مُغِيثُ) {۷۳}
  • نگهدار ترسان پناهنده ( عِصْمَةَ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِيرِ) {۷۹
  • کسی که  به حال بندگانش خبیر و بینا است  ( مَنْ هُوَ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ) {۷۹}
  • بالا برنده (رَافِعُ) {۹}،
  • بالا برنده آسمان ( رَافِعَ السَّمَاءِ) {۹۱}
  • کسی که  باز نگرداند بدى را جز او ( مَنْ لا يَصْرِفُ السُّوءَ إِلا هُوَ) {۹۰}
  • درگذرنده ( مُقِيلُ) {۱۳} ،
  • کسی که نیامرزد گناه را جز او ( مَنْ لا يَغْفِرُ الذَّنْبَ إِلا هُوَ) {۹۰}
  • عهده دار (كَفِيلُ) {۱۳} ،
  • کفایت کننده ( كَافِي) {۳۶}
  • هموار کننده راهها (مُسَهِّلُ) {۴۹}
  • بزرگوار کسى که از او درخواست شده ( أَكْرَمَ مَسْئُولٍ سُئِلَ) {۸۶}
  • نجات بخش ( مُنْجِي ) {۹۳}
  • خشنود سازنده ( مُرْضِي) {۹۳
  • ثروت ده  ( مُغْنِي) {۹۳}
  • سرمایه ده ( مُقْنِي) {۹۳}
  • صاحب نوید و تهدید (ذَا الْوَعْدِ وَ الْوَعِيدِ) {۷۸}،
  • روزى ده (رَازِقُ) {۶۱}
  • نسبت موجودات به خدا
  • صاحب ستایش و ثناء (ذَا الْحَمْدِ وَ الثَّنَاءِ) {۸} ،
  • معبود تمامى آفریدگان( إِلَهَ الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ) {۸۷}
  • محبوبتر از هر محبوب ( أَحَبَّ مِنْ كُلِّ حَبِيبٍ) {۴۵} ،
  • مونس برگزیدگان ( أَنِيسَ الْأَصْفِيَاءِ) ،
  • صاحب جود و نعمت ( ذَا الْجُودِ وَ النِّعَمِ) {۸۰}
  • صاحب بخشش و بزرگوارى ( ذَا الْفَضْلِ وَ الْكَرَمِ) {۸۰}
  • بخشنده( وَاهِبُ ) {۸۱}
  • نسبت به موجودات
  • کارگزار ( وَكِيلُ) {۱۳} ،
  • نگهدار (عَاصِم ) {۲۹} ،
  • خواننده( دَاعِي) {۳۶}
  • کسی که رحمتش همه چیز را فراگرفته (مَنْ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ) {۱۹}
  • کسی که فضلش عمومى است ( مَنْ فَضْلُهُ عَمِيمٌ )  { ۴۸}
  • بزرگوارتر از هر بزرگوارى (أَكْرَمَ مِنْ كُلِّ كَرِيمٍ) {۳۳}
  • با وفا (وَفِيُّ) {۲۱} ،
  • پسندیده (یا دوستدار) (رَضِيُّ) {۲۱}
  • صاحب نعمت فراوان ( ذَا النِّعْمَةِ السَّابِغَةِ) {۲۳}
  • روزى ده ( رَازِقُ) {۶۱}
  • داراى رحمت پهناور ( ذَا الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ) {۲۳}
  • صاحب احسان پیشین ( ذَا الْمِنَّةِ السَّابِقَةِ) {۲۳}
  • صاحب بزرگوارى هویدا ( ذَا الْكَرَامَةِ الظَّاهِرَةِ) {۲۳}
  • ستوده( حَامِدُ) {۳۲}
  • ستوده ( حَمِيدُ) {۷۷}
  • زیبا ستایش (جَمِيلَ الثَّنَاءِ) {۶۴}
  • برجستگى اش ستوده است (مَجْدِهِ حَمِيدٌ ) {۳۵}
  • نسبت به مومنان
  • پاداش دهنده (دَيَّانُ) {۵}
  • سرپرست(وَلِيُّ ) {۲۱} ،
  • مهربان (حَفِيُّ) {۲۱} ،
  • خوشنود (رِضْوَانُ) {۵} ،
  • صاحب رحمت و خوشنودى (ذَا الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ) {۱۵} ،
  • آسان کننده (مُهَوِّنُ) {۱۷}
  • پاک کننده ( مُطَهِّرُ) {۲۵}
  • سود رسان  ( نَافِعُ) {۹}
  • کمک مؤ منان ( عَوْنَ الْمُؤْمِنِينَ) {۱۴}
  • وسعت بخش (مُوسِعُ ) {۹}
  • عمر وبقای خداوند
  • جلوتر از هر قدیمى (أَقْدَمَ مِنْ كُلِّ قَدِيمٍ) {۳۳}
  • دیرینه والا (قَدِيمَ السَّنَاءِ) {۶۴}
  • کسیکه سلطنت و پادشاهی اش قدیم و دیرینه است (مَنْ هُوَ فِي سُلْطَانِهِ قَدِيمٌ) {۱۸}
  • تنها او بماند و هر چیز دیگر فانى گردد(مَنْ هُوَ يَبْقَى وَ يَفْنَى كُلُّ شَيْ‏ءٍ ) {۱۶}
  • کسی که جاوید نمى ماند جز فرمانروایى و ملک او (مَنْ لا يَدُومُ إِلا مُلْكُهُ) {۱۹}
  • کسیکه فرمانروایى اش پابرجا است (مَنْ هُوَ فِي مُلْكِهِ مُقِيمٌ) {۱۸}
  • استوار و ثابت ( مَتِينُ) {۷۷}
  • پابرجا ( مَكِينُ) {۷۷}
  • تدبیر وحکمت خداوند
  • اهل بیان( الْبَيَانِ) {۵}
  • صاحب فرزانگى و بیان (ذَا الْحِكْمَةِ وَ الْبَيَانِ) {۱۵}
  • آشکار کننده (مُبَيِّنُ) {۱۷}
  • امکان ده در کارها (مُمَكِّنُ) {۱۷}
  • یاد دهنده (مُلَقِّنُ) {۱۷}
  • زیوربخش (مُزَيِّن ) {۱۷}
  • آشکار کننده (مُعْلِنُ) {۱۷}
  • تقسیم کننده  ( مُقَسِّمُ ) {۱۷}
  • داراى حجت و دلیل و برهان (ذَا الْحُجَّةِ وَ الْبُرْهَانِ) {۱۵}
  • شکافنده دانه ( فَالِقَ الْحَبِّ) {۲۰}
  • تدبیر کننده( مُدَبِّر) {۲۵}
  • کسی  که علمش بر همه چیز احاطه کرده ( مَنْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْمُهُ) {۱۹}
  • فرزانه تر از هر فرزانه( أَحْكَمَ مِنْ كُلِّ حَكِيمٍ) {۳۳}
  • کسی که تدبیر نکند کارها را جز او ( مَنْ لا يُدَبِّرُ الْأَمْرَ إِلا هُوَ) {۹۰}
  • اندازه گیر هر اندازه ای ( يَا مُقَدِّرَ كُلِّ قَدَرٍ) {۸۸}
  • مقرر کننده (امور) ( جَاعِلُ) {۸۱}
  • علم ودانش خداوند
  • دانا (عالِمُ) {۲۹}
  • داناتر از هر دانا (أَعْلَمَ مِنْ كُلِّ عَلِيمٍ) {۳۳}
  • داناى اسرار نهان (عَالِمَ السِّرِّ) {۲۰}
  • کسی که دانشش به هر چیز احاطه کرده ( مَنْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْما) {۸۴}   داناترین دانایان ( أَعْلَمَ الْعَالِمِينَ) {۸۷}
  • کسی که داناتر است به راه یافتگان  ( مَنْ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ) {۷۲}
  • کسی که  در درونى و از درون آگاه  ( مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ) {۸۸}
  • کسی که نمى داند غیب را جز او ( مَنْ لا يَعْلَمُ الْغَيْبَ إِلا هُوَ) {۹۰}
  • کسی که هیچ کارى بر او پنهان نماند ( مَنْ لا يَخْفَى عَلَيْهِ أَثَرٌ) {۸۸}
  • کسی که عدد هر چیز را شماره کرده ( مَنْ أَحْصَى كُلَّ شَيْ‏ءٍ عَدَدا ) {۸۴}
  • آگاه تر از هر آگاه (أَخْبَرَ مِنْ كُلِّ خَبِيرٍ) {۴۵}
  • داناترین دانایان (أَعْلَمَ الْعَالِمِينَ) {۸۷}
  • مثل ومانند خداوند
  •  کسی که مانندش هیچکس نخواهد بود ( مَنْ لَيْسَ أَحَدٌ مِثْلَهُ ) {۱۹}
  • کسی که برایش شبیه و نظیرى نیست  ( مَنْ لا شَبِيهَ [شِبْهَ‏] لَهُ وَ لا نَظِيرَ) {۷۹}
  • کسی که دیده اى او را درنیابد  ( مَنْ لا يُدْرِكُهُ بَصَرٌ) {۸۸}
  • حسابرسی وداوری خداوند
  • داور( قَاضِي) {۳۶}
  • داورترین داوران( أَحْكَمَ الْحَاكِمِينَ) {۲۷}
  • دادگر  ( عَادِلُ) {۸۱}
  • دادرس ترین دادگران( أَعْدَلَ الْعَادِلِينَ) {۲۷}
  • سریعترین حساب رسان  ( أَسْرَعَ الْحَاسِبِينَ) {۲۷}
  • حساب نگهدار( حَسِيبُ) {۴۴} ،
  • اندازه گیر(مُقَدِّرُ) {۲۵}
  • کسی که کیفرش از روى عدل است ( مَنْ عَذَابُهُ عَدْلٌ)  { ۴۸}
  • فرمانرواى روز جزا ( مَالِكَ يَوْمِ الدِّينِ) {۷۲}
  • در حساب آن روز هیبت دارد  ( فِي الْحِسَابِ هَيْبَتُهُ) {۴۲}
  • در پاى میزان حکم و داورى او است (فِي الْمِيزَانِ قَضَاؤُهُ) {۴۲}
  • نیکو حسابکش ( نِعْمَ الْحَسِيبُ) {۵۱} نیکو وکیل ( نِعْمَ الْوَكِيلُ) {۵۱}
  • داور کسى که از او داورى جوید ( قَاضِيَ مَنِ اسْتَقْضَاهُ) {۶۰}
  • دادرس کسى که از او دادرسى خواهد( صَرِيخَ مَنِ اسْتَصْرَخَهُ) {۳۰}
  • درعین دقت بزرگوار است (لُطْفِهِ شَرِيفٌ) {۳۵}
  • اندازه گیر هر اندازه ای ( يَا مُقَدِّرَ كُلِّ قَدَرٍ) {۸۸}
  • فاصله خداوند
  • نزدیک( قَرِيبُ) {۴۴}
  • نیکو نزدیک ( نِعْمَ الْقَرِيبُ) {۵۱}
  • نزدیکتر از هر نزدیک ( أَقْرَبَ مِنْ كُلِّ قَرِيبٍ) {۴۵}
  • او نزدیکى است که دورى ندارد ( مَنْ هُوَ قَرِيبٌ غَيْرُ بَعِيدٍ) {۷۸}
  • درعین بلند مرتبه بودنش نزدیک است (عُلُوِّهِ قَرِيبٌ) {۳۵}
  • درعین نزدیکى دقیق است (قُرْبِهِ لَطِيفٌ) {۳۵}
  • خداوند بر دشمنان وگنهکاران
  • خوار کننده ( مُذِلُّ) {۷۳}
  • خوار کننده ( مُذَلِّلُ) {۴۹}
  • صاحب حمله سخت ( ذَا الْبَطْشِ الشَّدِيدِ) {۷۸}
  • چیره بر دشمنان ( قَاهِرَ الْأَعْدَاءِ) {۹۱}
  • بیم ده ( مُخَوِّفُ) {۹۷}
  • ترساننده(مُحَذِّرُ ) {۹۷}
  • زیان بخش( ضَارُّ) {۳۲}
  • داراى عذاب و انتقام ( ذَا الْبَأْسِ وَ النِّقَمِ) {۸۰}
  • صاحب نوید و تهدید (ذَا الْوَعْدِ وَ الْوَعِيدِ) {۷۸}
  • دریافرازه گریختگان (مُدْرِكَ الْهَارِبِينَ) {۷۲}
  • خداوند گشایشگر :

گشایش امور بدست خداوند است :

  • گشایش بخش ( بَاسِطُ ) {۲۹}
  • باز کننده ( فَاتِقُ) {۶۱}
  • بى نیاز کننده بینواى درمانده ( مُغْنِيَ الْبَائِسِ الْفَقِيرِ) {۷۹}
  • فراخ رحمت ( وَاسِعُ) {۹}
  • نگهدار (حَافِظُ) {۸۹}
  • جدا کننده ( فَاصِلُ) {۸۱}
  • تقسیم کننده (قَاسِمُ) {۲۹}
  • پیوست دهنده ( وَاصِلُ) {۸۱}
  • جوینده ( طَالِبُ) {۸۱}
  • سبب ساز( مُسَبِّبُ) {۹۷}
  • رغبت ده ( مُرَغِّبُ) {۹۷}
  • پى جو( مُعَقِّبُ) {۹۷}
  • ترتیب ده  ( مُرَتِّبُ) {۹۷}
  • یادانداز( مُذَكِّر) {۹۷} 
  • افعالی سلبی

اسامی وافعالی که خداوند فاقد ان می باشد وخداوند مبرا از ان می باشد:

  • عزیزى که ذلت نپذیرد (عَزِيزا لا يُضَامُ) {۳۱}
  • لطیفى که دست انداز کسى واقع نگردد ( لَطِيفا لا يُرَامُ) {۳۱}
  • پاینده ای که خواب ندارد (قَيُّوما لا يَنَامُ) {۳۱}
  • جاویدانى که از دست نرود (دَائِما لا يَفُوتُ) {۳۱}
  • زنده اى که نمیرد (حَيّا لا يَمُوتُ) {۳۱}
  • پادشاهى که سلطنتش زوال ندارد (مَلِكا لا يَزُولُ) {۳۱}
  • ماندگارى که نیستى ندارد (بَاقِيا لا يَفْنَى) {۳۱}
  • دانایی که نادانى ندارد (عَالِما لا يَجْهَلُ) {۳۱}
  • بى نیازى که خوراک نخواهد(صَمَدا لا يُطْعَمُ) {۳۱}
  • نیرومندى که سستى نپذیرد( قَوِيّا لا يَضْعُفُ ) {۳۱}
  • پیروزى که هرگز مغلوب نگردد (غَالِبا غَيْرَ مَغْلُوبٍ) {۴۶}
  • سازنده که مصنوع کسى نیست ( صَانِعا غَيْرَ مَصْنُوعٍ) {۴۶}
  • آفریننده که کسى او را نیافریده ( مَالِكا غَيْرَ مَمْلُوكٍ) {۴۶}
  • مالکى که مملوک کسى نیست (خَالِقا غَيْرَ مَخْلُوقٍ) {۴۶}
  • چیره شکست ناپذیر (قَاهِرا غَيْرَ مَقْهُورٍ) {۴۶}
  • بلند مرتبه که بلندى را کسى به او نداده (رَافِعا غَيْرَ مَرْفُوعٍ) {۴۶}
  • نگهدارنده اى که نگهدارى ندارد (حَافِظا غَيْرَ مَحْفُوظٍ) {۴۶}
  • یاورى که کسش یارى نکند (نَاصِرا غَيْرَ مَنْصُورٍ) {۴۶}
  • حاضرى که پنهانى ندارد (شَاهِدا غَيْرَ غَائِبٍ) {۴۶}
  • نزدیکى که دور نشود ( قَرِيبا غَيْرَ بَعِيدٍ ) {۴۶}
  • کسی که ببیند ولى دیده نشود (مَنْ يَرَى وَ لا يُرَى) {۵۰}
  • کسی که بیافریند ولى کسى او را نیافریده (مَنْ يَخْلُقُ وَ لا يُخْلَقُ) {۵۰}
  • کسی که راهنمایى کند ولى راهنمایى نشود ( مَنْ يَهْدِي وَ لا يُهْدَى) {۵۰}
  • کسی که زنده کند ولى زنده نشده ( مَنْ يُحْيِي وَ لا يُحْيَى) {۵۰}
  • کسی که بازخواست کند ولى کسى از او بازخواست نکند ( مَنْ يَسْأَلُ وَ لا يُسْأَلُ) {۵۰}
  • کسی که بخوراند ولى خورانده نشود ( مَنْ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ) {۵۰}
  • کسی که پناه دهد ولى کسى او را پناه ندهد ( مَنْ يُجِيرُ وَ لا يُجَارُ عَلَيْهِ) {۵۰}
  • کسی که قضاوت کند ولى قضاوت بر او نشود ( مَنْ يَقْضِي وَ لا يُقْضَى عَلَيْهِ) {۵۰}
  • کسی که حکم کند ولى کسى بر او حکم نکند ( مَنْ يَحْكُمُ وَ لا يُحْكَمُ عَلَيْهِ) {۵۰}
  • کسی که نزاید و نه زائیده شده و هیچکس برایش همتایى نیست ( مَنْ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوا أَحَدٌ ) {۵۰}
  • دوست آنکس که دوستى ندارد( حَبِيبَ مَنْ لا حَبِيبَ لَهُ) {۵۹}
  • طبیب آن کس که طبیبى ندارد ( طَبِيبَ مَنْ لا طَبِيبَ لَهُ) {۵۹}
  • پاسخ ده آن کس که پاسخ ده ندارد ( مُجِيبَ مَنْ لا مُجِيبَ لَهُ) {۵۹}
  • یار دلسوز آن کس که دلسوزى ندارد ( شَفِيقَ مَنْ لا شَفِيقَ لَهُ) {۵۹}
  • رفیق آن کس که رفیق ندارد ( رَفِيقَ مَنْ لا رَفِيقَ لَهُ) {۵۹}
  • فریادرس آن کس که فریادرسى ندارد ( مُغِيثَ مَنْ لا مُغِيثَ لَهُ) {۵۹}
  • راهنماى آنکه راهنمایى ندارد ( دَلِيلَ مَنْ لا دَلِيلَ لَهُ) {۵۹}
  • مونس آنکس که مونسى ندارد ( أَنِيسَ مَنْ لا أَنِيسَ لَهُ) {۵۹}
  • ترحم کننده آن کس که ترحم کننده اى ندارد ( رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ) {۵۹}
  • همدم آن کس که همدمى ندارد( صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ ) {۵۹}
  • کسی که براى خود همسر و فرزندى نگرفته است ( مَنْ لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا) {۶۲
  • کسی که همسر و فرزندى نگرفته است ( مَنْ لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا) {۸۴}
  • کسی که  شریکى در فرمانروایى ندارد ( مَنْ لَيْسَ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ) {۶۲}
  • کسی که  برایش سرپرستى از خوارى  نیست ( مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ ) {۶۲}
  • بردبارى که شتاب نکند ( حَلِيما لا يَعْجَلُ) {۱۰۰}
  • بخشنده اى که بخل ندارد ( جَوَادا لا يَبْخَلُ) {۱۰۰}
  • راست وعده اى که خلاف وعده نمى کند ( صَادِقا لا يُخْلِفُ) {۱۰۰}
  • بخشنده اى که خسته نمى شود ( وَهَّابا لا يَمَلُّ) {۱۰۰}
  • چیره اى که شکست نپذیرد ( قَاهِرا لا يُغْلَبُ) {۱۰۰}
  • بزرگى که در وصف نگنجد ( عَظِيما لا يُوصَفُ) {۱۰۰}
  • دادگرى که در حکمش ستم نکند ( عَدْلا لا يَحِيفُ) {۱۰۰}
  • توانگرى که درویش نشود ( غَنِيّا لا يَفْتَقِرُ) {۱۰۰}
  • بزرگى که کوچک نشود ( كَبِيرا لا يَصْغُرُ) {۱۰۰}
  • نگهبانى که غفلت نکند (حَافِظا لا يَغْفُلُ) {۱۰۰}
  • کسی که  در حکم خویش احدى را شریک نکرده ( مَنْ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدا) {۸۴}
  • زنده پاینده اى که او را چرت و خواب نگیرد(قَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ) {۷۰}
  • کسی که یادش فراموش نشدنى است ( مَنْ لَهُ ذِكْرٌ لا يُنْسَى) {۷۱}
  • کسی که  نورش خاموش نشدنى است ( مَنْ لَهُ نُورٌ لا يُطْفَى) {۷۱}
  • خدایی که بهترین است :
  • بهترین یادآور و یاد شده ( خَيْرَ ذَاكِرٍ وَ مَذْكُورٍ) {۹۵}
  • بهترین سپاسگزار و سپاس شده ( خَيْرَ شَاكِرٍ وَ مَشْكُورٍ) {۹۵}
  • بهترین ستاینده و ستوده شده ( خَيْرَ حَامِدٍ وَ مَحْمُودٍ) {۹۵}
  • بهترین گواه و گواهى شده ( خَيْرَ شَاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ) {۹۵}
  • بهترین خواننده و خوانده شده ( خَيْرَ دَاعٍ وَ مَدْعُوٍّ) {۹۵}
  • بهترین اجابت کن و اجابت کرده شده ( خَيْرَ مُجِيبٍ وَ مُجَابٍ) {۹۵}
  • بهترین انیس و مونس ( خَيْرَ مُونِسٍ وَ أَنِيسٍ) {۹۵}
  • بهترین رفیق و هم نشین ( خَيْرَ صَاحِبٍ وَ جَلِيسٍ) {۹۵}
  • بهترین مقصود و مطلوب ( خَيْرَ مَقْصُودٍ وَ مَطْلُوبٍ) {۹۵}
  • بهترین دوست و محبوب ( خَيْرَ حَبِيبٍ وَ مَحْبُوبٍ) {۹۵}
  • بهترین شناخته شده به نیکى ( خَيْرَ مَعْرُوفٍ عُرِفَ) {۸۶}
  • برترین معبودى که پرستش شده ( أَفْضَلَ مَعْبُودٍ عُبِدَ) {۸۶}
  • بهترین سپاس شدگان ( أَجَلَّ مَشْكُورٍ شُكِرَ) {۸۶}
  • عزیزترین یادشدگان ( أَعَزَّ مَذْكُورٍ ذُكِرَ) {۸۶}
  • والاترین ستوده شده ( أَعْلَى مَحْمُودٍ حُمِدَ) {۸۶}
  • پیش ترین موجودى که جویایش شده اند   ( أَقْدَمَ مَوْجُودٍ طُلِبَ) {۸۶}
  • برترین موجودى که مورد توصیف واقع شده است  ( أَرْفَعَ مَوْصُوفٍ وُصِفَ) {۸۶} 
  • خلقت موجودات
  • هر چیزى در برابر عظمت وجودخدا فروتن هست ( مَنْ تَوَاضَعَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ) {۶}
  • هر چیز در برابر قدرت خدا تسلیم گردیده است (مَنِ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ) {۶}
  • هر چیزى در برابر عزت و شوکت خدا ناچيز گشته است (مَنْ ذَلَّ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ) {۶}
  • هر چیز در برابر هیبت خدا خاضع گردیده (مَنْ خَضَعَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ) {۶}
  • هر چیزى در برابر قدرت خدا فرمانبردار و مطیع  گردیده(مَنِ انْقَادَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنْ خَشْيَتِهِ) {۶}
  • قدرت خدا کوهها را  از دل زمين بيرون كشيده است (مَنْ تَشَقَّقَتِ الْجِبَالُ مِنْ مَخَافَتِهِ) {۶}
  • به امر خدا آسمانها برپا گشته است (مَنْ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ بِأَمْرِهِ) {۶}
  • كرات به اذن خدا در مدار خود مستقر گشته (مَنِ اسْتَقَرَّتِ الْأَرَضُونَ بِإِذْنِهِ) {۶}
  • رعد به لطف و احسان خدا غرِّش زند(مَنْ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ) {۶}
  • خدایی که بر مخلوق خود هيچ ستمي نکند. (مَنْ لا يَعْتَدِي عَلَى أَهْلِ مَمْلَكَتِهِ ) {۶}
  • سازنده هر ساخته (صَانِعَ كُلِّ مَصْنُوعٍ) {۱۰}آفریننده هر آفریده ( خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ) {۱۰} آفریننده هر چیز او است ( مَنْ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ) {۱۶} سازنده هر چیز او است ( مَنْ هُوَ صَانِعُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ) {۱۶}
  • کسی که فرو نفرستد باران را جز او ( مَنْ لا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ إِلا هُوَ) {۹۰}
  • کسی که  نیافریند خلق را جز او ( مَنْ لا يَخْلُقُ الْخَلْقَ إِلا هُوَ) {۹۰}
  • روزى ده بشر ( رَازِقَ الْبَشَرِ) {۸۸} روزى ده هر روزى خور( رَازِقَ كُلِّ مَرْزُوقٍ) {۱۰}
  • مالک هر مملوک (مَالِكَ كُلِّ مَمْلُوكٍ) {۱۰}
  • پروردگار هر چیز او است (مَنْ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ) {۱۶}
  • معبود هر چیز او است (مَنْ هُوَ إِلَهُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ) {۱۶}
  • او پیش از هر چیز بوده (مَنْ هُوَ قَبْلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ) {۱۶}او پس از هر چیز خواهد بود و ( مَنْ هُوَ بَعْدَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ) {۱۶}
  • او برتر از هر چیز است (مَنْ هُوَ فَوْقَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ) {۱۶}
  • او به هر چیز دانا است (مَنْ هُوَ عَالِمٌ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ) {۱۶}
  • کسیکه به هر چیز داناست ( مَنْ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ) {۱۸}
  • او به هر چیزى توانا است (مَنْ هُوَ قَادِرٌ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ) {۱۶}
  • کسیکه در آفرینش و ساختش فرزانه است (یا محکم کارى ) (مَنْ هُوَ فِي صُنْعِهِ حَكِيمٌ) {۱۸}
  • روزى ده فرازگان  ( رَازِقَ الْأَنَامِ ) {۲۰}
  • صورت آفرین ( مُصَوِّر) {۲۵}
  • پدید آرنده آسمانها ( بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ) {۲۴}
  • قرار دهنده تاریکیها ( جَاعِلَ الظُّلُمَاتِ) {۲۴}
  • آفریننده دو جفت نر و ماده ( خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثَى ) {۴۱} آفرید و بیاراست   ( خَلَقَ فَسَوَّى) {۴۱}
  • بمیراند و زنده کند( أَمَاتَ وَ أَحْيَا) {۴۱}
  • پروردگار پیمبران و نیکوکاران  ( رَبَّ النَّبِيِّينَ وَ الْأَبْرَارِ) {۵۴}
  • پروردگار راستگویان و برگزیدگان  ( رَبَّ الصِّدِّيقِينَ وَ الْأَخْيَارِ) {۵۴}
  • پروردگار بهشت و دوزخ  ( رَبَّ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ) {۵۴}
  • پروردگار کوچک و بزرگ  ( رَبَّ الصِّغَارِ وَ الْكِبَارِ) {۵۴}
  • پروردگار حبوبات و میوه جات  ( رَبَّ الْحُبُوبِ وَ الثِّمَارِ) {۵۴}
  • پروردگار نهرها و درختان  ( رَبَّ الْأَنْهَارِ وَ الْأَشْجَارِ) {۵۴}
  • پروردگار دشت و هامون  ( رَبَّ الصَّحَارِي وَ الْقِفَارِ) {۵۴}
  • پروردگار صحراها و دریاها  ( رَبَّ الْبَرَارِي وَ الْبِحَارِ) {۵۴}
  • پروردگار شب و روز ( رَبَّ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ) {۵۴}
  • پروردگار پیدا و نهان  ( رَبَّ الْأَعْلانِ وَ الْأَسْرَارِ ) {۵۴}
  • کسی که در کوهها است گنجینه هایش ( مَنْ فِي الْجِبَالِ خَزَائِنُهُ) {۵۸}
  • کسی که  خلق را پدید آورد سپس بازگرداند ( مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ) {۵۸}
  • کسی که  به سویش همه امورات بازگردد ( مَنْ إِلَيْهِ يَرْجِعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ) {۵۸}
  • کسی که  در هر چیز لطف و مهرش را آشکار ساخته ( مَنْ أَظْهَرَ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ لُطْفَهُ) {۵۸}
  • کسی که  خلقت هر چیز را نیکو ساخته ( مَنْ أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ) {۵۸}
  • کسی که  تصرف کرده در همه خلایق قدرت او ( مَنْ تَصَرَّفَ فِي الْخَلائِقِ قُدْرَتُهُ ) {۵۸}
  • کسی که جابجا کنى شب و روز را (مَنْ يُقَلِّبُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ) {۶۲}
  • کسی که  مقرر ساختى تاریکیها و نور را ( مَنْ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ الْأَنْوَارَ) {۶۲}
  • کسی که  آفریدى سایه و گرما را ( مَنْ خَلَقَ الظِّلَّ وَ الْحَرُورَ) {۶۲}
  • کسی که  مسخر خود کردى مهر و ماه را ( مَنْ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ) {۶۲}
  • کسی که  مقدر کردى خیر و شر را ( مَنْ قَدَّرَ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ) {۶۲
  • کسی که آفریدى مرگ و زندگى را ( مَنْ خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ) {۶۲}
  • کسی که  آفریدن و فرمان از او است ( مَنْ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ) {۶۲}
  • پدید آرنده آسمان (بَدِيعَ السَّمَاءِ) {۶۴}
  • کسی که حق را بوسیله کلماتش پابرجا کرد (مَنْ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ) {۶۷}
  • کسی که سود ندهد شفاعت و میانجیگرى جز به اذن او ( مَنْ لا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلا بِإِذْنِهِ) {۶۷}
  • کسی که  او داناتر است به کسى که از راهش گمراه گردد ( مَنْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ) {۶۷}
  • کسی که  کاونده و پى جویى براى حکمش نیست ( مَنْ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ) {۶۷}
  • کسی که  بازگردانى براى قضایش نیست ( مَنْ لا رَادَّ لِقَضَائِهِ) {۶۷}
  • کسی که  هر چیز دربرابر امرش مطیع و منقاد گشته ( مَنِ انْقَادَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِأَمْرِهِ) {۶۷}
  • کسی که  آسمانها بدست قدرتش بهم پیچیده ( مَنِ السَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ) {۶۷}
  • کسی که  فرستد بادها را نویدى در پیشاپیش رحمتش  ( مَنْ يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ) {۶۷}
  • کسی که در هر چیز دستورش نفوذ کرده (مَنْ نَفَذَ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ أَمْرُهُ) {۵۵}
  • کسی که علمش به هر چیزى تعلق یافته (مَنْ لَحِقَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْمُهُ) {۵۵}
  • کسی که قدرت و توانائیش به هر چیزى رسیده( مَنْ بَلَغَتْ إِلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قُدْرَتُهُ) {۵۵}
  • کسی که فرازگان شماره نعمتهایش را نتوانند ( مَنْ لا تُحْصِي الْعِبَادُ نِعَمَهُ) {۵۵}
  • کسی که خلائق از عهده شکرش برنیایند ( مَنْ لا تَبْلُغُ الْخَلائِقُ شُكْرَهُ) {۵۵}
  • کسی که عقول درک عظمت و جلالش نتوانند( مَنْ لا تُدْرِكُ الْأَفْهَامُ جَلالَهُ) {۵۵}
  • کسی که اوهام و خیالات به کنه ذاتش نرسند (مَنْ لا تَنَالُ الْأَوْهَامُ كُنْهَهُ) {۵۵}
  • کسی که عظمت و بزرگى لباس او است ( مَنِ الْعَظَمَةُ وَ الْكِبْرِيَاءُ رِدَاؤُهُ) {۵۵}
  • کسی که فرازگان از حکم او سرپیچى نتوانند ( مَنْ لا تَرُدُّ الْعِبَادُ قَضَاءَهُ) {۵۵}
  • کسی که سلطنتى جز سلطنت او نیست ( مَنْ لا مُلْكَ إِلا مُلْكُهُ) {۵۵}
  • کسی که بخششى جز بخشش او نیست ( مَنْ لا عَطَاءَ إِلا عَطَاؤُهُ ) {۵۵}
  • کسی که از آن اوست عالى ترین مثالها (که حجج الهیه باشند) ( مَنْ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى) {۵۶}
  • کسی که خاص اوست برترین اوصاف (مَنْ لَهُ الصِّفَاتُ الْعُلْيَا) {۵۶}
  • کسی که از آن اوست دنیا و آخرت (مَنْ لَهُ الْآخِرَةُ وَ الْأُولَى) {۵۶}
  • کسی که از آن او است بهشت آن جایگاه آسایش ( مَنْ لَهُ الْجَنَّةُ الْمَأْوَى) {۵۶}
  • کسی که براى او است نامهاى نیکو (مَنْ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى) {۵۶}
  • کسی که براى او است فرمان و داورى( مَنْ لَهُ الْحُكْمُ وَ الْقَضَاءُ) {۵۶}
  • کسی که از آن او است هوا و فضا مَنْ لَهُ الْهَوَاءُ وَ الْفَضَاءُ ( ) {۵۶}
  • کسی که از آن او است عرش و فرش ( مَنْ لَهُ الْعَرْشُ وَ الثَّرَى) {۵۶}
  • کسی که از آن او است آسمانهاى بلند ( مَنْ لَهُ السَّمَاوَاتُ الْعُلَى ) {۵۶
  • کسی که زمین را گهواره قرار داده  ( مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ مِهَادا) {۶۸}
  • کسی که  کوهها را میخهاى (زمین ) قرار داد  ( مَنْ جَعَلَ الْجِبَالَ أَوْتَادا) {۶۸}
  • کسی که  خورشید را چراغى تابناک کرد  ( مَنْ جَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجا) {۶۸}
  • کسی که  ماه را نوربخش قرار داد  ( مَنْ جَعَلَ الْقَمَرَ نُورا) {۶۸}
  • کسی که  شب را پوشش نهاد  ( مَنْ جَعَلَ اللَّيْلَ لِبَاسا) {۶۸}
  • کسی که  روز را براى تحصیل معاش مقرر ساختى   ( مَنْ جَعَلَ النَّهَارَ مَعَاشا) {۶۸}
  • کسی که  خواب را مایه آرامش قرار داد  ( مَنْ جَعَلَ النَّوْمَ سُبَاتا) {۶۸}
  • کسی که  آسمان را ساختمانى قرار داد  ( مَنْ جَعَلَ السَّمَاءَ بِنَاءً) {۶۸}
  • کسی که  چیزها را جفت آفرید  ( مَنْ جَعَلَ الْأَشْيَاءَ أَزْوَاجا) {۶۸}
  • کسی که آفریدى موجودات را از نیستى و عدم    ( مَنْ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ مِنَ الْعَدَمِ ) {۸۰}
  • کسی که قرار داد براى هر چیز اندازه اى ( مَنْ جَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرا) {۸۴}
  • کسی که  قرار داد فرشتگان را پیام آور ( مَنْ جَعَلَ [مِنَ الْمَلائِكَةِ] الْمَلائِكَةَ رُسُلا) {۸۴}
  • کسی که  در آسمان برجها قرار داد ( مَنْ جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجا) {۸۴}
  • کسی که  زمین را قرارگاه کرد ( مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارا) {۸۴}
  • کسی که  آفرید از آب بشر را مَنْ خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرا ( ) {۸۴}
  • کسی که  قرار داد براى هر چیز مدت و دورانى ( مَنْ جَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ أَمَدا) {۸۴}
  • آغاز و انجام هر چیز ( أَوَّلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ آخِرَهُ) {۹۴}
  • معبود و مالک هر چیز ( إِلَهَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ مَلِيكَهُ) {۹۴}
  • پروردگار و سازنده هر چیز ( رَبَّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ صَانِعَهُ) {۹۴}
  • پدید آرنده و آفریننده هر چیز ( بَارِئَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ خَالِقَهُ) {۹۴}
  • بست و باز کننده هر چیز ( قَابِضَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ بَاسِطَهُ) {۹۴}
  • پدید آرنده و بازگرداننده هر چیز ( مُبْدِئَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ مُعِيدَهُ) {۹۴}
  • بوجود آورنده و اندازه گیر هر چیز( مُنْشِئَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ مُقَدِّرَهُ) {۹۴}
  • بود کننده و تبدیل کننده هر چیز ( مُكَوِّنَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ مُحَوِّلَهُ) {۹۴}
  • زنده کننده و میراننده هر چیز ( مُحْيِيَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ مُمِيتَهُ) {۹۴}
  • آفریننده و وارث هر چیز ( خَالِقَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ وَارِثَهُ) {۹۴}
  • کسی که نگستراند روزى را جز او ( مَنْ لا يَبْسُطُ الرِّزْقَ إِلا هُوَ) {۹۰}
  • پدید آرنده ابرهاى سنگین ( مُنْشِئَ السَّحَابِ الثِّقَالِ) {۴}
  • آفریننده خورشید و ماه تابان( خَالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنِيرِ) {۷۹}
  • عفو و بخشش خداوند
  • آمرزنده( غَافِر) {۴۰}
  • آمرزنده گناهکاران( غَافِرَ الْمُذْنِبِينَ) {۱۴}
  • آمرزنده گناه ( غَافِرَ الذَّنْبِ) {۲۰}
  • توبه پذیر ( قَابِلَ التَّوْبِ) {۲۰}
  • درگذرنده ( عَفُوّ) {۵۷}
  • بزرگ گذشت کننده( عَظِيمَ الْعَفْوِ) {۲۲}
  • نیکو درگذرنده ( حَسَنَ التَّجَاوُزِ) {۲۲}
  • کسی که آمرزش اش وسیع است( وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ) {۲۲}
  • کسی که دو دست (فضلش ) برای رحمت بازاست ( بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ) {۲۲}
  • صاحب بخشندگى و آمرزش( ذَا الْعَفْوِ وَ الْغُفْرَانِ ) {۱۵}
  • مهربان (رَءُوفُ ) {۵۷}
  • مهرورز (وَدُودُ ) {۵۷}
  • دیرینه بخشش ( قَدِيمَ الْفَضْلِ) {۳۴}
  • نیک بخش ( بَارُّ) {۶۵}
  • وسیع بخشش ( وَاسِعَ الْعَطَاءِ) {۶۴}
  • پرجود و عطا ( نَفَّاحُ) {۶۵}
  • ارجمند پاداش ( شَرِيفَ الْجَزَاءِ ) {۶۴}
  • داراى گذشت و رضا ( ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضَاءِ) {۸}
  • کسی که گذشتش فضل است ( مَنْ عَفْوُهُ فَضْلٌ)  { ۴۸}
  • امان ده ( مُؤْمِنُ) {۱۷}
  • مایه امن و امان ( ذَا الْأَمْنِ وَ الْأَمَانِ) {۱۵}
  • امان بخش آنکس که امانى ندارد ( أَمَانَ مَنْ لا أَمَانَ لَهُ ) {۲۸}
  • امان بخش ترسناکان( أَمَانَ الْخَائِفِينَ) {۱۴}
  • پناه عاصیان ( مَلْجَأَ الْعَاصِينَ) {۱۴}
  • فریادرس فریادخواهان ( غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ) {۱۴}
  • دادرس دادخواهان( صَرِيخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ) {۱۴}
  • پناه پناه جویان ( جَارَ الْمُسْتَجِيرِينَ) {۱۴}
  • آنکس که فریادرس ندارد ( غِيَاثَ مَنْ لا غِيَاثَ لَهُ) {۲۸}
  • فریاد رس کسى که به فریادرسیش خواند ( مُغِيثَ مَنِ اسْتَغَاثَهُ ) {۳۰}
  • دادرس کسى که از او دادرسى خواهد( صَرِيخَ مَنِ اسْتَصْرَخَهُ) {۳۰}
  • رحم کننده مسکینان ( رَاحِمَ الْمَسَاكِينِ) { ۱۴}
  • ترحم کننده به اشکهاى دیده ها ( رَاحِمَ الْعَبَرَاتِ) {۲۴}
  • رحم کننده کسى که ازاوترحم خواهد ( رَاحِمَ مَنِ اسْتَرْحَمَهُ) {۳۰}
  • دارنده راءفت و یاور ۰۰۰ ( ذَا الرَّأْفَةِ وَ الْمُسْتَعَانِ) {۱۵}
  • اجابت کننده دعاى درماندگان ( مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ ) {۱۴}
  • داراى بخشندگى و احسان ( ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ) {۱۵}
  • صاحب فضل و نعمت ( ذَا الْفَضْلِ وَ الامْتِنَانِ) {۱۵}
  • صاحب جود و بخشش ( ذَا الْجُودِ وَ السَّخَاءِ) {۸}
  • راهنماى سرگردانان ( دَلِيلَ الْمُتَحَيِّرِينَ) {۱۴}
  • رهنماى کسى است که از او راهنمایى خواهد ( هَادِيَ مَنِ اسْتَهْدَاهُ) {۶۰}
  • کسی که درخواست نشود جز گذشتش ( مَنْ لا يُسْأَلُ إِلا عَفْوُهُ) {۱۹}
  • پرده پوش بر عیبها ( سَاتِرَ الْعَوْرَاتِ) {۲۴}
  • محو کننده بدیها ( مَاحِيَ السَّيِّئَاتِ) {۲۴}
  • درگذرنده لغزشها( مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ) {۲۴}
  • پشتیبان کسى که پشتیبان ندارد ( عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ) {۲۸}
  • پشتوانه آن کس که پشتوانه ندارد ( سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ) {۲۸}
  • ذخیره آن کس که ذخیره ندارد ( ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ) {۲۸}
  • پناه آن کس که پناهى ندارد ( حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ) {۲۸}
  • کمک آنکس که کمکى ندارد( مُعِينَ مَنْ لا مُعِينَ لَهُ) {۲۸}
  • کمک کار کسى که کمکش خواهد ( مُعِينَ مَنِ اسْتَعَانَهُ) {۳۰}
  • همدم آنکس که همدمى ندارد ( أَنِيسَ مَنْ لا أَنِيسَ لَهُ) {۲۸}
  • نگهدار کسى که ازاو نگهداری خواهد ( عَاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَهُ) {۳۰}
  • آمرزنده کسى که از او آمرزش خواهد ( غَافِرَ مَنِ اسْتَغْفَرَهُ) {۳۰}
  • یاور کسى که از او یارى طلبد ( نَاصِرَ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ) {۳۰}
  • رغبت و اشتیاقى نباشد جز به درگاه او( لا يُرْغَبُ إِلا إِلَيْهِ) {۳۸}
  • کمک نجوید جز به او( لا يُسْتَعَانُ إِلا) {۳۸} توکل نشود جز بر او   ( لا يُتَوَكَّلُ إِلا عَلَيْهِ) {۳۸}
  • امیدوار نتوان بود جز به او( لا يُرْجَى إِلا هُوَ) {۳۸}
  • بهترین خواسته شدگان ( خَيْرَ الْمَسْئُولِينَ) {۳۹}
  • بهترین خوانده شدگان ( خَيْرَ الْمَدْعُوِّينَ) {۳۹}
  • بهترین همدمان ( خَيْرَ الْمُسْتَأْنِسِينَ ) {۳۹}
  • یارى دهنده ( نَاصِرُ ) {۴۰}
  • برطرف کند گرفتارى را ( يَكْشِفُ الْبَلْوَى) {۴۱}
  • نجات دهد غریق را   ( يُنْقِذُ الْغَرْقَى) {۴۱}
  • برهاند هلاک شده را   ( يُنْجِي الْهَلْكَى) {۴۱}
  • شفا دهد بیمار را   ( يَشْفِي الْمَرْضَى) {۴۱}
  • بخنداند و بگریاند  ( أَضْحَكَ وَ أَبْكَى) {۴۱}
  • مایه دلشادى عارفان ( سُرُورَ الْعَارِفِينَ) {۵۲}
  • آرزوى محبان  ( مُنَى الْمُحِبِّينَ) {۵۲}
  • همدم خواستاران  ( أَنِيسَ الْمُرِيدِينَ) {۵۲}
  • امید گنهکاران  ( رَجَاءَ الْمُذْنِبِينَ) {۵۲}
  • نورچشم پرستش کنندگان  ( قُرَّةَ عَيْنِ الْعَابِدِينَ) {۵۲}
  • غمزداى غمزدگان  ( مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُومِينَ) {۵۲} برطرف کننده اندوه اندوهناکان ( مُنَفِّسَ عَنِ الْمَكْرُوبِينَ) {۵۲}
  • سپاس پذیر ( شَكُورُ) {۵۷}
  • نیرو ده آن کس که از او نیرو خواهد ( مُقَوِّيَ مَنِ اسْتَقْوَاهُ) {۶۰}
  • سرور کسى که او را به سرورى خواهد ( وَلِيَّ مَنِ اسْتَوْلاهُ) {۶۰}
  • کسی است که خواسته دل هر خواهنده را مى داند ( مَنْ يَعْلَمُ مُرَادَ الْمُرِيدِينَ) {۶۳}
  • کفایت کننده آن کس است که از او کفایت خواهد ( كَافِيَ مَنِ اسْتَكْفَاهُ) {۶۰}
  • نگهبان کسى است که از او نگهبانى خواهد ( كَالِيَ مَنِ اسْتَكْلاهُ) {۶۰}
  • مراعات کننده کسى است که از او رعایت خواهد ( رَاعِيَ مَنِ اسْتَرْعَاهُ) {۶۰}
  • بهبود دهنده کسى است که از او بهبودى خواهد ( شَافِيَ مَنِ اسْتَشْفَاهُ) {۶۰}
  • داور کسى است که از او داورى جوید ( قَاضِيَ مَنِ اسْتَقْضَاهُ) {۶۰}
  • بى نیاز کننده کسى که از او بى نیازى خواهد مُغْنِيَ مَنِ اسْتَغْنَاهُ ( ) {۶۰}
  • وفا کننده کسى است که از او وفا خواهد( مُوفِيَ مَنِ اسْتَوْفَاهُ) {۶۰}
  • توجه کننده ( عطُوفُ) {۵۷} مورد توجه و درخواست فرازگان (مَسْئُولُ) {۵۷}
  • کسی است که توکل کنندگان  بر او توکل کنند ( يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ ) {۴۳}
  • کسی است که خطاکاران در گذشت او طمع دارند ( فِي عَفْوِهِ يَطْمَعُ الْخَاطِئُونَ) {۴۳}
  • کسی است که دل یقین داران  به ذکر او آرامش پذیرد ( يَسْكُنُ الْمُوقِنُونَ) {۴۳}
  • راه نجاتى از (عذاب و قهر) او نیست جز خود او( لا مَنْجَى مِنْهُ إِلا إِلَيْهِ) {۳۸}
  • مشیت الهی
  • کسی که مى آفریند هر چه را خواهد ( مَنْ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ) {۸۳}
  • کسی که  انجام دهد هر چه خواهد ( مَنْ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ) {۸۳}
  • کسی که  راهنمایى کند هر که را خواهد( مَنْ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ) {۸۳}
  • کسی که  گمراه کند هر که را خواهد ( مَنْ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ) {۸۳}
  • کسی که  عذاب کند هر که را خواهد ( مَنْ يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ) {۸۳}
  • کسی که  بیامرزد هر که را خواهد ( مَنْ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ) {۸۳}
  • کسی که  عزت بخشد به هر که خواهد ( مَنْ يُعِزُّ مَنْ يَشَاءُ) {۸۳}
  • کسی که  ذلت دهد به هر که خواهد ( مَنْ يُذِلُّ مَنْ يَشَاءُ) {۸۳}
  • کسی که  نقش فرازد در میان رحم ها هر طور که خواهد( مَنْ يُصَوِّرُ فِي الْأَرْحَامِ مَا يَشَاءُ) {۸۳}
  • کسی که  مخصوص به رحمت خویش گرداند هر که را خواهد ( يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ) {۸۳} 
  • رابطه موجودات با خدا
  • موجودات عالم از آن اوست (كَائِنٌ لَهُ) {۳۷}
  • هر چه هست بوجود او موجود است (مَوْجُودٌ بِهِ) {۳۷}
  • هر چیزى بسوى او بازگردد ( مُنِيبٌ إِلَيْهِ) {۳۷}
  • هر چیزى از او اندیشه دارد(خَائِفٌ مِنْهُ) {۳۷}
  • هر چیزى به او پایدار است (قَائِمٌ بِهِ) {۳۷}
  • در برابرش سر تعظیم فرود آورد (خَاضِعٌ لَهُ) {۳۷}
  • در برابرش رام گشته (خَاشِعٌ لَهُ) {۳۷}
  • هر چیز به ستایش او تسبیح گوید (يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ) {۳۷}
  • هر چیزى بسوى او برگردد (صَائِرٌ إِلَيْهِ) {۳۷}
  • هر چیز نابود شود جز ذات او ( هَالِكٌ إِلا وَجْهَهُ ) {۳۷} 
  • رابطه خدا با انسان
  • اجابت کننده دعاها (مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ) {۲}
  • بالا برنده مرتبه ها (رَافِعَ الدَّرَجَاتِ) {۲}
  • صاحب هر نیکى (وَلِيَّ الْحَسَنَاتِ) {۲}
  • آمرزنده گناهان (غَافِرَ الْخَطِيئَاتِ) {۲}
  • دهنده خواسته ها (مُعْطِيَ الْمَسْأَلاتِ) {۲}
  • پذیرنده توبه ها (قَابِلَ التَّوْبَاتِ) {۲}
  • شنونده صداها (سَامِعَ الْأَصْوَاتِ) {۲}
  • برطرف کننده بلاها  (دَافِعَ الْبَلِيَّاتِ ) {۲}
  • بهترین آمرزندگان (خَيْرَ الْغَافِرِينَ) {۳}
  • بهترین گشایندگان (خَيْرَ الْفَاتِحِينَ) {۳}
  • بهترین یاران (خَيْرَ النَّاصِرِينَ) {۳}
  • بهترین حاکمان (خَيْرَ الْحَاكِمِينَ) {۳}
  • بهترین روزى دهان (خَيْرَ الرَّازِقِينَ) {۳}
  • بهترین ارث بران (خَيْرَ الْوَارِثِينَ) {۳}
  • بهترین ستایشگران (خَيْرَ الْحَامِدِينَ) {۳}
  • بهترین یادکنندگان (خَيْرَ الذَّاكِرِينَ) {۳}
  • بهترین فرو فرستندگان (خَيْرَ الْمُنْزِلِينَ) {۳}
  • بهترین احسان کنندگان( خَيْرَ الْمُحْسِنِينَ ) {۳}
  • مكافات كننده (مَنْ هُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ) {۴}
  • حساب كش اعمال ما (مَنْ هُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ) {۴}
  • کیفردهنده سخت (مَنْ هُوَ شَدِيدُ الْعِقَابِ) {۴}
  • پاداش دهنده خوب (مَنْ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ) {۴}
  • آمرزنده (غُفْرَان) {۵}
  • یاور (مُسْتَعَانُ) {۵}
  • آمرزنده خطاها (غَافِرَ الْخَطَايَا) {۷}
  • برطرف کننده بلاها (كَاشِفَ الْبَلايَا) {۷}
  • منتهاى امیدها (مُنْتَهَى الرَّجَايَا) {۷}
  • دهنده بزرگ عطاها (مُجْزِلَ الْعَطَايَا) {۷}
  • بخشنده هدیه ها (وَاهِبَ الْهَدَايَا) {۷}
  • روزى ده فرازه ها (رَازِقَ الْبَرَايَا) {۷}
  • برآورنده آرزوها (قَاضِيَ الْمَنَايَا) {۷}
  • شنونده شکایتها (سَامِعَ الشَّكَايَا) {۷}
  • برانگیزنده مردمان (بَاعِثَ الْبَرَايَا) {۷}
  • رهاننده اسیران( مُطْلِقَ الْأُسَارَى ) {۷}
  • غمزدى هر غمزده ( كَاشِفَ كُلِّ مَكْرُوبٍ) {۱۰}
  • دلگشاى هر اندوهگین (فَارِجَ كُلِّ مَهْمُومٍ) {۱۰}
  • رحمت بخش هر رحمت خواه  (رَاحِمَ كُلِّ مَرْحُومٍ) {۱۰}
  • یاور هر بى یاور (نَاصِرَ كُلِّ مَخْذُولٍ) {۱۰}
  • عیب پوش هر معیوب  (سَاتِرَ كُلِّ مَعْيُوبٍ) {۱۰}
  • پناه هر آواره( مَلْجَأَ كُلِّ مَطْرُودٍ ) {۱۰}
  • ذخیره هنگام سختى من (عُدَّتِي عِنْدَ شِدَّتِي) {۱۱}
  • امید من در برابر پیش آمدهاى ناگوار( رَجَائِي عِنْدَ مُصِيبَتِي) {۱۱}
  • همدم من هنگام ترس و وحشت (مُونِسِي عِنْدَ وَحْشَتِي) {۱۱}
  • رفیق من در غربتم( صَاحِبِي عِنْدَ غُرْبَتِي) {۱۱}
  • صاحب اختیار من در نعمتم ( وَلِيِّي عِنْدَ نِعْمَتِي) {۱۱}
  • فریادرس من در غم و اندوه ( غِيَاثِي عِنْدَ كُرْبَتِي) {۱۱}
  • دلیل و راهنمایم هنگام سرگردانى( دَلِيلِي عِنْدَ حَيْرَتِي) {۱۱}
  • توانگرى من هنگام ندارى ( غَنَائِي عِنْدَ افْتِقَارِي) {۱۱}
  • پناه من هنگام درماندگى ( مَلْجَئِي عِنْدَ ضْطِرَارِي) {۱۱}
  • کمک کارم در بیچارگى و پریشانى ( مُعِينِي عِنْدَ مَفْزَعِي ) {۱۱}
  • بخوبى داناى بر هر نادیدنى( عَلامَ الْغُيُوبِ) {۱۲}
  • بسیار آمرزنده گناهان ( غَفَّارَ الذُّنُوبِ) {۱۲}
  • پرده پوش بر عیوب فرازگان ( سَتَّارَ الْعُيُوبِ) {۱۲}
  • غمزداى غمها (كَاشِفَ الْكُرُوبِ) {۱۲}
  • غمگشاى غمها( مُنَفِّسَ الْغُمُومِ ) {۱۲}
  • زداینده اندوهها (مُفَرِّجَ الْهُمُومِ) {۱۲}
  • گرداننده دلها (مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ) {۱۲}
  • طبیب دلها (طَبِيبَ الْقُلُوبِ) {۱۲}
  • نوربخش دلها (مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ) {۱۲}
  • همدم دلها (أَنِيسَ الْقُلُوبِ) {۱۲}
  • صاحب عهد و وفا(ذَا الْعَهْدِ وَ الْوَفَاءِ) {۸}
  • دارنده نعمت و عطاء (ذَا الْمَنِّ وَ الْعَطَاءِ) {۸}
  • در دست توست فصل خصومات و داورى (ذَا الْفَصْلِ وَ الْقَضَاءِ) {۸}
  • کسیکه در عین فرزانگى (یا محکم کارى ) مهربان (یا نرمکار ) است( مَنْ هُوَ فِي حِكْمَتِهِ لَطِيفٌ) {۱۸}
  • کسیکه به امیدوار خود بخشنده و بزرگواراست ( مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجَاهُ كَرِيمٌ) {۱۸}
  • کسیکه بر بندگان خویش مهربان است ( مَنْ هُوَ عَلَى عِبَادِهِ رَحِيمٌ) {۱۸}
  • کسی که رحمتش بر خشمش پیشى جسته ( مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ) {۱۹}
  • کسیکه نسبت به نافرمان خود بردباراست (مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصَاهُ حَلِيمٌ) {۱۸}
  • کسیکه در لطف خود دیرینه است( مَنْ هُوَ فِي لُطْفِهِ قَدِيمٌ ) {۱۸}
  • کسی که امیدى نیست جز به نیکى او (مَنْ لا يُرْجَى إِلا فَضْلُهُ) {۱۹}
  • کسی که چشم داشتى نیست جز به نیکى او( مَنْ لا يُنْظَرُ إِلا بِرُّهُ) {۱۹}
  • کسی که ترسى نیست جز از عدل او ( مَنْ لا يُخَافُ إِلا عَدْلُهُ) {۱۹}
  • دلگشاى اندوه ( فَارِجَ الْهَمِّ) {۲۰}
  • غمزداى اندوه(كَاشِفَ الْغَمِّ) {۲۰}
  • راست وعده (صَادِقَ الْوَعْدِ) {۲۰}
  • وفادار پیمان(مُوفِيَ الْعَهْدِ) {۲۰}
  • کسی که کار نیک را آشکار کند ( مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ) {۲۲}
  • کسیکه کار زشت را پنهان کند ( مَنْ سَتَرَ الْقَبِيحَ) {۲۲}
  • کسی که کسى را به گناه نگیرد  ( مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ) {۲۲}
  • کسی که پرده کس ندرد ( مَنْ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ) {۲۲}
  • مطلع از سخن سرى و راز  ( صَاحِبَ كُلِّ نَجْوَى) {۲۲}
  • منتهاى هر شکایت  ( مُنْتَهَى كُلِّ شَكْوَى) {۲۲}
  • دو چندان کن حسنات (مُضَعِّفَ الْحَسَنَاتِ) {۲۴}
  • سخت گیرنده انتقامها ( شَدِيدَ النَّقِمَاتِ ) {۲۴}
  • افتخار آن کس که مایه افتخارى ندارد (فَخْرَ مَنْ لا فَخْرَ لَهُ) {۲۸}
  • عزت آنکس که عزتى ندارد (عِزَّ مَنْ لا عِزَّ لَهُ) {۲۸}
  • نگهدار کسى که از او نگهدارى خواهد (حَافِظَ مَنِ اسْتَحْفَظَهُ) {۳۰}
  • اکرام کننده کسى که از او بزرگوارى خواهد (مُكْرِمَ مَنِ اسْتَكْرَمَهُ) {۳۰}
  • راهنماى کسى که از او ره جوید (مُرْشِدَ مَنِ اسْتَرْشَدَهُ) {۳۰}
  • گریزگاهى نیست جز بسوى او ( لا مَفْزَعَ إِلا إِلَيْهِ) {۳۸}
  • پناهگاهى نیست جز بسوى او   ( لامَفَرَّ إِلا إِلَيْهِ) {۳۸}
  • مقصدى نیست جز درگاهش   ( لا مَقْصَدَ إِلا إِلَيْهِ) {۳۸}
  • جنبش و نیرویى نیست مگر بوسیله او(لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِهِ ) {۳۸}
  • پرستش نشود جز او ( لا يُعْبَدُ إِلا هُوَ ) {۳۸}
  • بهترین کسى که خلق از او ترسند ( خَيْرَ الْمَرْهُوبِينَ) {۳۹}
  • بهترین مایه شوق و آرزو ( خَيْرَ الْمَرْغُوبِينَ) {۳۹}
  • بهترین جویا شدگان ( خَيْرَ الْمَطْلُوبِينَ) {۳۹}
  • بهترین مقصود خلق  ( خَيْرَ الْمَقْصُودِينَ) {۳۹}ا
  • بهترین یاد شدگان ا( خَيْرَ الْمَذْكُورِينَ) {۳۹}
  • بهترین سپاس شدگان ( خَيْرَ الْمَشْكُورِينَ) {۳۹}
  • بهترین دوستان( خَيْرَ الْمَحْبُوبِينَ) {۳۹}
  • پرده پوش ( سَاتِرُ) {۴۰}
  • اندازه گرفت و راهنمایى کرد ( قَدَّرَ فَهَدَى) {۴۱}
  • بشنود سخن درگوشى را  ( يَسْمَعُ النَّجْوَى) {۴۱}
  • روزى ده ناداران  ( رَازِقَ الْمُقِلِّينَ) {۵۲}
  • معبود پیشنیان و پسینیان  ( إِلَهَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ ) {۵۲}
  • پروردگار ما (رَبَّنَا) {۵۳}
  • معبود ما (اِلَهَنَا) {۵۳}
  • آقاى ما (سَيِّدَنَا) {۵۳}
  • سرور ما (مَوْلانَا) {۵۳}
  • یاور ما (نَاصِرَنَا) {۵۳}
  • نگهدار ما (حَافِظَنَا) {۵۳}
  • راهنماى ما (دَلِيلَنَا ) {۵۳}
  • کمک کار ما (مُعِينَنَا ) {۵۳}
  • محبوب ما (حَبِيبَنَا) {۵۳}
  • طبیب ما( طَبِيبَنَا) {۵۳}
  • شکیبا (صَبُورُ) {۵۷}
  • کسی که  آگاه است از نهاد خاموشان  ( مَنْ يَعْلَمُ ضَمِيرَ الصَّامِتِينَ) {۶۳}
  • کسی که  مى شنود ناله خسته دلان  ( مَنْ يَسْمَعُ أَنِينَ الْوَاهِنِينَ) {۶۳}
  • کسی که  مى بیند گریه ترسناکان  ( مَنْ يَرَى بُكَاءَ الْخَائِفِينَ) {۶۳}
  • کسی که  دارد خواسته هاى خواستاران را  ( مَنْ يَمْلِكُ حَوَائِجَ السَّائِلِينَ) {۶۳}
  • کسی که  بپذیرد عذر توبه کنندگان  ( مَنْ يَقْبَلُ عُذْرَ التَّائِبِينَ) {۶۳}
  • کسی که  اصلاح نکند کار مفسدان را  ( مَنْ لا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ) {۶۳}
  • کسی که  از بین نبرد پاداش نیکوکاران  ( مَنْ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ) {۶۳}
  • کسی که  دور نباشد از دل عارفان  ( مَنْ لا يَبْعُدُ عَنْ قُلُوبِ الْعَارِفِينَ) {۶۳}
  • بخشنده ترین بخشندگان ( أَجْوَدَ الْأَجْوَدِينَ) {۶۳}
  • آمرزنده خطا و لغزش (غَافِرَ الْخَطَاءِ) {۶۴}
  • آمرزنده (غَفُورُ) {۵۷}
  • آمرزنده (غَفَّارُ) {۶۵}
  • پوشاننده (ستار) {۶۵}
  • با قهر و سطوت (قَهَّارُ) {۶۵}
  • صبر پیشه (صَبَّارُ) {۶۵}
  • کارگشا (فَتَّاحُ) {۶۵}
  • کسی که توبه را از فرازگانش بپذیرد ( مَنْ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ) {۶۷}
  • کسی که  میان انسان و دلش حائل گردد ( مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ) {۶۷}
  • شنواى دعا (سَامِعَ الدُّعَاءِ) {۶۴}
  • کسی که براى خواننده اش اجابت کند (مَنْ هُوَ لِمَنْ دَعَاهُ مُجِيبٌ) {۹۶}
  • کسی که  به مطیع و فرمانبردارش دوست است ( مَنْ هُوَ لِمَنْ أَطَاعَهُ حَبِيبٌ) {۹۶}
  • کسی که  به هر که  دوستش دارد نزدیک است مَنْ هُوَ إِلَى مَنْ أَحَبَّهُ قَرِيبٌ ( ) {۹۶}
  • کسی که  براى هرکس که از او نگهبانى خواهد نگهبانست ( مَنْ هُوَ بِمَنِ اسْتَحْفَظَهُ رَقِيبٌ) {۹۶}
  • کسی که  نسبت به هر کس به او امید داشته باشد کریم است مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجَاهُ كَرِيمٌ ( ) {۹۶}
  • کسی که  نسبت به نافرمانش بردبار است ( مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصَاهُ حَلِيمٌ) {۹۶}
  • کسی که  در عین عظمت و بزرگیش مهربان است ( مَنْ هُوَ فِي عَظَمَتِهِ رَحِيمٌ) {۹۶}
  • کسی که  در حکمت خود عظیم است ( مَنْ هُوَ فِي حِكْمَتِهِ عَظِيمٌ) {۹۶}
  • کسی که  در احسان و عطابخشى دیرین است ( مَنْ هُوَ فِي إِحْسَانِهِ قَدِيمٌ) {۹۶}
  • کسی که  به هر کس که او را بطلبد دانا است  ( مَنْ هُوَ بِمَنْ أَرَادَهُ عَلِيمٌ) {۹۶}
  • غمزدا (فَارِجُ) {۸۹}
  • کارگشا ( فَاتِحُ) {۸۹}
  • برطرف کننده اندوه ( كَاشِفُ) {۸۹}
  • ضامن فرازگان ( ضَامِنُ) {۸۹}
  • کمک کار ناتوانان ( مُعِينَ الضُّعَفَاءِ) {۹۱}
  • رفیق دور از وطنان( صَاحِبَ الْغُرَبَاءِ) {۹۱}
  • گنجینه بینوایان ( كَنْزَ الْفُقَرَاءِ) {۹۱}
  • معبود توانگران ( إِلَهَ الْأَغْنِيَاءِ) {۹۱}
  • کسی که پرستندش و او بدان پاداش دهد  ( مَنْ عُبِدَ فَشَكَرَ) {۸۸}
  • کسی که  نافرمانیش کنند و بیامرزد ( مَنْ عُصِيَ فَغَفَرَ) {۸۸}
  • نجات دهنده راستگویان( مُنْجِيَ الصَّادِقِينَ) {۸۷}
  • آقاى توکل کنندگان (سَيِّدَ الْمُتَوَكِّلِينَ) {۸۷}
  • رهنماى گمراهان ( هَادِيَ الْمُضِلِّينَ) {۸۷}
  • سرور مؤ منان ( وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ) {۸۷}
  • همدم یاد کنندگان (او) ( أَنِيسَ الذَّاكِرِينَ) {۸۷}
  • پناه ستمدیدگان ( مَفْزَعَ الْمَلْهُوفِينَ) {۸۷}
  • خدا دوست دارد ودوستی خدا

خداوند چه کسانی را دوست دارد ؟  ….. ؟

  • کسی است که دوست دارد شکیبایان را ( مَنْ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ) {۷۲}
  • کسی است که  دوست دارد توبه کاران را ( مَنْ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ) {۷۲}
  • کسی است که  دوست دارد پاکیزگان را ( مَنْ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ) {۷۲}
  • کسی است که  دوست دارد نیکوکاران را ( مَنْ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ) {۷۲}
  • کسی که به مطیع و فرمانبردارش دوست است ( مَنْ هُوَ لِمَنْ أَطَاعَهُ حَبِيبٌ) {۹۶}
  • کسی که  به هر که  دوستش دارد نزدیک است (مَنْ هُوَ إِلَى مَنْ أَحَبَّهُ قَرِيبٌ) {۹۶}
  • کسی که به دوستیش افتخار کنند دوستان  ( يَفْتَخِرُ الْمُحِبُّونَ) {۴۳}
  • دوستدار (رَضِيُّ) {۲۱}
  • یار دوستان (نَاصِرَ الْأَوْلِيَاءِ) {۹۱}
  • بهترین دوستان( خَيْرَ الْمَحْبُوبِينَ) {۳۹}
  • نیکو دوست (نِعْمَ الْحَبِيبُ) {۵۱}
  • بهترین دوست و محبوب( خَيْرَ حَبِيبٍ وَ مَحْبُوبٍ) {۹۵}
  • ارجمندترین دوستى که توان یافت( أَشْرَفَ مَحْبُوبٍ عُلِمَ ) {۸۶}
  • دوست پرهیزکاران (حَبِيبَ الْأَتْقِيَاءِ) {۹۱}
  • دوست گریانان (حَبِيبَ الْبَاكِينَ) {۸۷}
  • دوستدار توبه کنندگان  ( حَبِيبَ التَّوَّابِينَ) {۵۲}
  • انسان به سوی خدا

انسان نسبت به خداوند چگونه است ؟

  • کسی که به سویش گریزند ترسناکان  ( يَهْرُبُ الْخَائِفُونَ) {۴۳}
  • کسی که  به او پناه برند گنهکاران  ( يَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ) {۴۳}
  • کسی که  او را مقصود قرار دهند بازآیندگان  ( يَقْصِدُ الْمُنِيبُونَ) {۴۳}
  • کسی که  بسوى او روند پارسایان  ( يَرْغَبُ الزَّاهِدُونَ) {۴۳}
  • کسی که  بدو پناه برند سرگردانان    ( يَلْجَأُ الْمُتَحَيِّرُونَ) {۴۳}
  • کسی که  به او همدم شوند خواستاران  ( يَسْتَأْنِسُ الْمُرِيدُونَ) {۴۳}
  • کسی که  به دوستیش افتخار کنند دوستان  ( يَفْتَخِرُ الْمُحِبُّونَ) {۴۳}
  • کسی که  در گذشت او طمع دارند خطاکاران  ( فِي عَفْوِهِ يَطْمَعُ الْخَاطِئُونَ) {۴۳}
  • کسی که  به ذکر او آرامش پذیرد دل یقین داران  ( يَسْكُنُ الْمُوقِنُونَ) {۴۳}
  • کسی که  بر او توکل کنند توکل کنندگان   ( يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ ) {۴۳}

 

  • نسبت خالق با انسان

خداوند نسبت به من انسان چه کسی است ؟

  • کسی که مرا آفریدى و آراستى ( مَنْ خَلَقَنِي وَ سَوَّانِي) {۶۶}
  • کسی که  روزیم دادى و پروریدى ( مَنْ رَزَقَنِي وَ رَبَّانِي) {۶۶}
  • کسی که  مرا خوراندى و نوشاندى ( مَنْ أَطْعَمَنِي وَ سَقَانِي) {۶۶}
  • کسی که  پیش خود برده و نزدیکم کردى ( مَنْ قَرَّبَنِي وَ أَدْنَانِي) {۶۶}
  • کسی که  مرا نگهداشته و کفایت کردى ( مَنْ عَصَمَنِي وَ كَفَانِي) {۶۶}
  • کسی که  محافظت و نگهداریم کردى ( مَنْ حَفِظَنِي وَ كَلانِي) {۶۶}
  • کسی که  به من عزت بخشید و توانگرم ساخت ( مَنْ أَعَزَّنِي وَ أَغْنَانِي) {۶۶}
  • کسی که  به من توفیق داده و راهنمایى کرد ( مَنْ وَفَّقَنِي وَ هَدَانِي) {۶۶}
  • کسی که  با من انس گرفته و جایم داد ( مَنْ آنَسَنِي وَ آوَانِي) {۶۶}
  • کسی که  مرا بمیراند و زنده کند ( مَنْ أَمَاتَنِي وَ أَحْيَانِي ) {۶۶} 
  • خداوند قیامت

ابعادی از قیامت خداوند  که دراین دعا از ان نام برده شده است :

  • زنده کننده مردگان (مُحْيِيَ الْأَمْوَاتِ) {۲۴}
  • در روز قیامت نیز سلطنت او است ( فِي الْقِيَامَةِ مُلْكُهُ) {۴۲}
  • در حساب آن روز هیبت دارد  ( فِي الْحِسَابِ هَيْبَتُهُ) {۴۲}
  • در پاى میزان حکم و داورى او است (فِي الْمِيزَانِ قَضَاؤُهُ) {۴۲}
  • در بهشت پاداش نیک او است (فِي الْجَنَّةِ ثَوَابُهُ) {۴۲}
  • در دوزخ شکنجه او است ( فِي النَّارِ عِقَابُهُ ) {۴۲}
  • کسی که آتش را در کمین (کفار و دوزخیان ) قرارداد ( مَنْ جَعَلَ النَّارَ مِرْصَادا ) {۶۸}
  • فرمانرواى روز جزا ( مَالِكَ يَوْمِ الدِّينِ) {۷۲}
  • کسی که زنده نکند مردگان را جز او ( مَنْ لا يُحْيِي الْمَوْتَى إِلا هُوَ ) {۹۰}
  • در حساب آن روز هیبت دارد( فِي الْحِسَابِ هَيْبَتُهُ) {۴۲} 
  • نشانه های خدا شناسی

نشانه هایی از خداشناسی که دراین دعا از ان نام برده شده است :

  • (خدایی است که ) فرو فرستنده آیات ( مُنْزِلَ الْآيَاتِ) {۲۴}
  • کسی که آیات و نشانه هایش دلیل روشنى است براى بینندگان ( مَنْ آيَاتُهُ بُرْهَانٌ لِلنَّاظِرِينَ) {۷۵}
  • کسی که براى اوست نشانه هاى بس بزرگ (مَنْ لَهُ الْآيَاتُ الْكُبْرَى) {۵۶}
  • هم در خشکى و هم در دریا راه رسیدن به او هست(مَنْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ سَبِيلُهُ) {۴۲}
  • در سراسر گیتى نشانه هاى او هست ( مَنْ فِي الْآفَاقِ آيَاتُهُ) {۴۲}
  • کسی که در زمین نشانه هایش آشکار است ( مَنْ فِي الْأَرْضِ آيَاتُهُ) {۵۸}
  • کسی که در دریا آثار شگفت انگیز دارد ( مَنْ فِي الْبِحَارِ عَجَائِبُهُ) {۵۸}
  • در مردن نشانه قدرت او است ( فِي الْمَمَاتِ قُدْرَتُهُ) {۴۲}
  • در گورها پند او است ( فِي الْقُبُورِ عِبْرَتُهُ) {۴۲}
  • در این نشانه ها برهان او موجود است ( فِي الْآيَاتِ بُرْهَانُهُ) {۴۲}
  • کسی که در هر چیز برهانهاى او موجود است ( مَنْ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ دَلائِلُهُ) {۵۸} 
  • نور الهی

خداوند از نوراست ، نورش ازلی وابدی است ونیز روشنی بخش همه چیز :

  • نورى که مانندش نورى نیست ( نُورا لَيْسَ كَمِثْلِهِ نُورٌ ) {۴۷}
  • روشنى بالاى هر نور ( نُورا فَوْقَ كُلِّ نُورٍ) {۴۷}
  • کسی که نورش خاموش نشدنى است ( مَنْ لَهُ نُورٌ لا يُطْفَى) {۷۱}
  • روشنى پیش از هر نور و(نُورَ كُلِّ نُورٍ) {۴۷}
  • روشنى پس از هر نور (نُورا بَعْدَ كُلِّ نُورٍ) {۴۷}
  • خالق نور و روشنى (خَالِقَ النُّورِ) {۴۷}
  • پروردگار روشنى و تاریکى ( رَبَّ النُّورِ وَ الظَّلامِ) {۲۶}
  • کسی که مقرر ساختى تاریکیها و نور را ( مَنْ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ الْأَنْوَارَ) {۶۲}
  • آفریننده خورشید و ماه تابان( خَالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنِيرِ) {۷۹}
  • کسی که ماه را نوربخش قرار داد  ( مَنْ جَعَلَ الْقَمَرَ نُورا) {۶۸}
  • روشنى بخش ( مُنَوِّرُ) {۲۵}
  • روشنى ده نورانی (مُنَوِّرَ النُّورِ) {۴۷}
  • روشنى هر نور (*****) {۴۷}
  • تدبیر کننده نور(مُدَبِّرَ النُّورِ) {۴۷}
  • اندازه گیر نور(مُقَدِّرَ النُّورِ) {۴۷}
  • نورچشم پرستش کنندگان ( قُرَّةَ عَيْنِ الْعَابِدِينَ) {۵۲}
  • نوربخش دلها ( مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ) {۱۲}
  • مکانهای بسیار محترم

مکانهای وموضوعات بسیار محترم که دراین دعا ازرب بودن خداوند بر ان نام برده شده است :

  • پروردگار خانه محترم (کعبه ) ( رَبَّ الْبَيْتِ الْحَرَامِ) {۲۶}
  • پروردگار ماه حرام( رَبَّ الشَّهْرِ الْحَرَامِ) {۲۶}
  • پروردگار شهر محترم (مکه ) ( رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ) {۲۶}
  • پروردگار رکن و مقام ( رَبَّ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ) {۲۶}
  • پروردگار مشعرالحرام ( رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ) {۲۶}
  • پروردگار مسجد الحرام( رَبَّ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ) {۲۶}
  • پروردگار قسمت حل و حرم (در سرزمین حجاز) ( رَبَّ الْحِلِّ وَ الْحَرَامِ) {۲۶}
  • پروردگار تحیت و درود ( رَبَّ التَّحِيَّةِ وَ السَّلامِ) {۲۶}
  • پروردگار نیرو در خلق  ( رَبَّ الْقُدْرَةِ فِي الْأَنَامِ ) {۲۶}
  • پروردگار کعبه و حرم ( رَبَّ الْبَيْتِ وَ الْحَرَمِ) {۸۰} 
  • سایر صفات و ویژگیهای خداوند
  • پیش انداز (مُقَدِّمُ) {۲۵}
  • پس انداز(مُؤَخِّرُ ) {۲۵}
  • راستگوترین راستگویان ( أَصْدَقَ الصَّادِقِينَ) {۲۷}
  • پاکیزه ترین پاکان (أَطْهَرَ الطَّاهِرِينَ) {۲۷}
  • شنواترین شنوایان ( أَسْمَعَ السَّامِعِينَ) {۲۷}
  • بیناترین بینندگان ( أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ) {۲۷}
  • سلامت بخش (سَالِمُ) {۲۹}
  • تنگ گیر (قَابِضُ) {۲۹}
  • سودرسان ( نَافِعُ ) {۳۲}
  • عزیزتر از هر عزیزى( أَعَزَّ مِنْ كُلِّ عَزِيزٍ ) {۳۳}
  • به پیمانش وفادار (عَهْدِهِ وَفِيٌّ) {۳۵}
  • وفادار ( وَافِي) {۳۶}
  • راضى ( رَاضِي) {۳۶}
  • شکننده ( كَاسِرُ) {۴۰}
  • بهم پیوند دهنده( جَابِرُ) {۴۰} یادآورنده  ( ذَاكِرُ) {۴۰}
  • بیناتر از هر بینا (أَبْصَرَ مِنْ كُلِّ بَصِيرٍ) {۴۵}
  • ارث برنده ( وَارِثُ) {۳۲}
  • مراقب کار فرازگان( رَقِيبُ) {۴۴}
  • شریفتر از هر شریف (أَشْرَفَ مِنْ كُلِّ شَرِيفٍ) {۴۵}
  • کسی که  لطفش پایدار است ( مَنْ لُطْفُهُ مُقِيمٌ)  { ۴۸ }
  • کسی که گفتارش حق است ( مَنْ قَوْلُهُ حَقٌّ)  { ۴۸ }
  • کسی که وعده اش راست است ( مَنْ وَعْدُهُ صِدْقٌ)  { ۴۸}
  • کسی که ذکرش شیرین است ( مَنْ ذِكْرُهُ حُلْوٌ)  { ۴۸}
  • جدا کننده ( مُفَصِّلُ) {۴۹}
  • تبدیل کننده (مُبَدِّلُ) {۴۹}
  • سبقت جوینده (سَابِقُ) {۶۱}
  • فرود آرنده (مُنَزِّلُ) {۴۹}
  • فزون بخش (مُفْضِلُ) {۴۹}
  • مهلت ده (مُمْهِلُ) {۴۹}
  • نیکو نگهبان ( نِعْمَ الرَّقِيبُ) {۵۱}
  • نیکو پاسخ ده (نِعْمَ الْمُجِيبُ) {۵۱}
  • نیکو عهده دار( نِعْمَ الْكَفِيلُ) {۵۱}
  • زیاد وفادار (كَثِيرَ الْوَفَاءِ) {۶۴}
  • نیکو سرور ( نِعْمَ الْمَوْلَى) {۵۱}
  • شکافنده ( فَالِقُ) {۶۱}
  • جدا کننده (فَارِقُ) {۶۱}
  • پیوست دهنده (رَاتِقُ ) {۶۱}
  • نیک آزمایش (حَسَنَ الْبَلاءِ) {۶۴}
  • بزرگوار(مَاجِدُ ) {۳۲}
  • فرح بخش( مُرْتَاحُ ) {۶۵}
  • صاحب دهشها و نعمت ها ( ذَا الْآلاءِ وَ النَّعْمَاءِ ) {۸}
  • برانگیزنده ( بَاعِثُ) {۳۲}
  • سریع در کارها (سَرِيعُ) {۶۹}
  • مقصد نهایى جویندگان (غَايَةَ الطَّالِبِينَ) {۷۲}
  • پشت و پناه پناهندگان (ظَهْرَ اللاجِينَ) {۷۲}
  • نگهدارنده( حَفِيظُ) {۷۳}
  • کسی که او ستمکار بر فرازگان نیست( مَنْ هُوَ لَيْسَ بِظَلامٍ لِلْعَبِيدِ ) {۷۸}
  • بازگرداننده ( مُعِيدُ ) {۷۳}
  • آغازکننده ( مُبْدِئُ) {۷۳}
  • آشکار کننده( مُبِينُ) {۷۷}
  • گرامى( مَجِيدُ) {۷۷}
  • گواه( شَهِيدُ) {۷۷} کسی که  او بر هر چیز گواه باشد ( مَنْ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ) {۷۸}
  • صاحب گفتار محکم (ذَا الْقَوْلِ السَّدِيدِ) {۷۸}
  • روزى ده کودک خردسال ( رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ) {۷۹}
  • مهرورز پیر کهن سال ( رَاحِمَ الشَّيْخِ الْكَبِيرِ) {۷۹}
  • جوش ده استخوان شکسته ( جَابِرَ الْعَظْمِ الْكَسِيرِ) {۷۹}
  • الهام بخش عرب و عجم ( مُلْهِمَ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ) {۸۰}
  • پذیرنده  ( قَابِلُ) {۸۱}
  • تغییر دهنده ( مُغَيِّر) {۹۷}
  • فرمان ده (آمِرُ) {۸۹}
  • قدغن کن از کارهاى بد( نَاهِي ) {۸۹}
  • کریمترین کریمان( أَكْرَمَ الْكُرَمَاءِ ) {۹۱}
  • کسی که به پایان نرساند نعمت و احسان را جز او ( مَنْ لا يُتِمُّ النِّعْمَةَ إِلا هُوَ) {۹۰}
  • کسی که  دگرگون نکند دلها را جز او ( مَنْ لا يُقَلِّبُ الْقُلُوبَ إِلا هُوَ) {۹۰}
  • گردآورنده (جَامِعُ) {۹}
  • زنده پیش از هر موجود زنده ( حَيّا قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ) {۷۰}
  • زنده پس از هر موجود زنده ( حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ) {۷۰}
  • کسی که نیست مانندش زنده اى ، ( حَيُّ الَّذِي لَيْسَ كَمِثْلِهِ حَيٌّ) {۷۰}
  • زنده اى که شریکش نیست هیچ زنده اى ، ( حَيُّ الَّذِي لا يُشَارِكُهُ حَيٌّ) {۷۰}
  • زنده اى که نیازمند نیست به هیچ زنده اى ، ( حَيُّ الَّذِي لا يَحْتَاجُ إِلَى حَيٍّ) {۷۰}
  • زنده اى که بمیراند هر زنده اى را ( حَيُّ الَّذِي يُمِيتُ كُلَّ حَيٍّ) {۷۰}
  • زنده اى که روزى دهد هر زنده اى را ( حَيُّ الَّذِي يَرْزُقُ كُلَّ حَيٍّ) {۷۰}
  • زنده اى که ارث نبرد زندگى را از زنده اى ( حَيّا لَمْ يَرِثِ الْحَيَاةَ مِنْ حَيٍّ) {۷۰}،
  • زنده اى که زنده کند مردگان را، ( حَيُّ الَّذِي يُحْيِي الْمَوْتَى يَا حَيُّ) {۷۰}
  • کسی که  نعمتهایش بشمار درنیاید ( مَنْ لَهُ نِعَمٌ لا تُعَدُّ) {۷۱}
  • کسی که  فرمانروائیش زوال نپذیرد ( مَنْ لَهُ مُلْكٌ لا يَزُولُ) {۷۱}
  • کسی که  مدح و ثنایش نتوان شمردن ( مَنْ لَهُ ثَنَاءٌ لا يُحْصَى) {۷۱}
  • کسی که  چگونگى بزرگى و جلالتش نتوان گفتن ( مَنْ لَهُ جَلالٌ لا يُكَيَّفُ) {۷۱}
  • کسی که  کمالش قابل درک نباشد ( مَنْ لَهُ كَمَالٌ لا يُدْرَكُ) {۷۱}
  • کسی که  فرمان قضایش بازگشت ندارد ( مَنْ لَهُ قَضَاءٌ لا يُرَدُّ) {۷۱}
  • کسی که  صفاتش تبدیل نپذیرد ( مَنْ لَهُ صِفَاتٌ لا تُبَدَّلُ) {۷۱}
  • کسی که  اوصافش تغییر نکند   ( مَنْ لَهُ نُعُوتٌ لا تُغَيَّرُ) {۷۱}
  • یکتاى بى ضد ( أَحَدٌ بِلا ضِدٍّ) {۷۳}
  • او یگانه اى است که مانند ندارد (  مَنْ هُوَ فَرْدٌ بِلا نِدٍّ) {۷۳}
  • او بى نیازى است بى عیب  ( مَنْ هُوَ صَمَدٌ بِلا عَيْبٍ) {۷۳}
  • او تنهایى است و چگونگى ندارد  ( مَنْ هُوَ وِتْرٌ بِلا كَيْفٍ) {۷۳}
  • او حاکمى است که ستم در حکمش نیست ( مَنْ هُوَ قَاضٍ بِلا حَيْفٍ) {۷۳}
  • او پروردگارى است بدون وزیر  ( مَنْ هُوَ رَبٌّ بِلا وَزِيرٍ) {۷۳}
  • او عزیزى است بى ذلت  ( مَنْ هُوَ عَزِيزٌ بِلا ذُلٍّ) {۷۳}
  • او دارایى است که ندارى ندارد  ( مَنْ هُوَ غَنِيٌّ بِلا فَقْرٍ) {۷۳}
  • او پادشاهى است که معزول نشود  ( مَنْ هُوَ مَلِكٌ بِلا عَزْلٍ) {۷۳}
  • او توصیف شده اى است بى شبیه ( مَنْ هُوَ مَوْصُوفٌ بِلا شَبِيهٍ ) {۷۳}
  • کسی که ذکر او موجب شرافت ذکرکنندگان او است ( مَنْ ذِكْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاكِرِينَ) {۷۵}
  • کسی که  سپاسگزاریش مایه سعادت سپاسگزاران است ( مَنْ شُكْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاكِرِينَ) {۷۵}
  • کسی که  ستایشش عزتى است براى ستایش کنندگان ( مَنْ حَمْدُهُ عِزٌّ لِلْحَامِدِينَ) {۷۵}
  • کسی که  طاعتش وسیله نجات مطیعان است ( مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاةٌ لِلْمُطِيعِينَ) {۷۵}
  • کسی که  دَرِ رحمتش باز است به روى رحمت خواهان ( مَنْ بَابُهُ مَفْتُوحٌ لِلطَّالِبِينَ) {۷۵}
  • کسی که  راه بسوى او آشکار است براى بازآمدگان ( مَنْ سَبِيلُهُ وَاضِحٌ لِلْمُنِيبِينَ) {۷۵}
  • کسی که  کتابش سبب پند و تنبیه است براى پرهیزکاران ( مَنْ كِتَابُهُ تَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ) {۷۵}
  • کسی که  روزى او همگانى است براى فرمانبرداران و نافرمانان ( مَنْ رِزْقُهُ عُمُومٌ لِلطَّائِعِينَ وَ الْعَاصِينَ) {۷۵}
  • کسی که  رحمتش نزدیک است به نیکوکاران ( مَنْ رَحْمَتُهُ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ) {۷۵}
  • کسی که نامش بزرگ است ( مَنْ تَبَارَكَ اسْمُهُ) {۷۶}
  • کسی که  اقبال او بلند است ( مَنْ تَعَالَى جَدُّهُ) {۷۶}
  • کسی که  معبودى جز او نیست ( مَنْ لا إِلَهَ غَيْرُهُ) {۷۶}
  • کسی که  برجسته است ثنا و مدحش( مَنْ جَلَّ ثَنَاؤُهُ) {۷۶}
  • کسی که  پاکیزه است نامهایش ( مَنْ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ) {۷۶}
  • کسی که  بقایش همیشگى است ( مَنْ يَدُومُ بَقَاؤُهُ) {۷۶}
  • کسی که  عظمت جلوه او است ( مَنِ الْعَظَمَةُ بَهَاؤُهُ) {۷۶}
  • کسی که  بزرگى در بر او است ( مَنِ الْكِبْرِيَاءُ رِدَاؤُهُ) {۷۶}
  • کسی که  نیکیهایش به حساب درنیاید ( مَنْ لا تُحْصَى آلاؤُهُ) {۷۶}
  • کسی که  نعمتهایش شماره نشود   ( مَنْ لا تُعَدُّ نَعْمَاؤُهُ ) {۷۶}
  • کسی که دانشش پیش است (مَنْ عِلْمُهُ سَابِقٌ) {۹۸}
  • کسی که  وعده اش راست است ( مَنْ وَعْدُهُ صَادِقٌ) {۹۸}
  • کسی که  لطفش آشکار است ( مَنْ لُطْفُهُ ظَاهِرٌ) {۹۸}
  • کسی که  فرمانش بر همه غالب است ( مَنْ أَمْرُهُ غَالِبٌ) {۹۸}
  • کسی که  کتابش محکم است ( مَنْ كِتَابُهُ مُحْكَمٌ) {۹۸}
  • کسی که  حکم و قضایش حتمى است ( مَنْ قَضَاؤُهُ كَائِنٌ) {۹۸}
  • کسی که  قرآنش مجید و گرامى است ( مَنْ قُرْآنُهُ مَجِيدٌ) {۹۸}
  • کسی که  فرمانروائی اش قدیم است ( مَنْ مُلْكُهُ قَدِيمٌ) {۹۸}
  • کسی که  فضل و بخشش همگانى است ( مَنْ فَضْلُهُ عَمِيمٌ) {۹۸}
  • کسی که  عرش او عظیم است  ( مَنْ عَرْشُهُ عَظِيمٌ ) {۹۸}
  • کسی که سرگرم نکند او را شنیدنى از شنیدنى دیگر ( مَنْ لا يَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ) {۹۹}
  • کسی که  بازش ندارد کارى از کارى ( مَنْ لا يَمْنَعُهُ فِعْلٌ عَنْ فِعْلٍ) {۹۹}
  • کسی که  مشغولش نکند گفتارى از گفتارى دگر ( مَنْ لا يُلْهِيهِ قَوْلٌ عَنْ قَوْلٍ) {۹۹}
  • کسی که  به اشتباهش نیندازد پرسشى از پرسشى ( مَنْ لا يُغَلِّطُهُ سُؤَالٌ عَنْ سُؤَالٍ) {۹۹}
  • کسی که  حجاب نشود او را چیزى از چیزى ( مَنْ لا يَحْجُبُهُ شَيْ‏ءٌ عَنْ شَيْ‏ءٍ) {۹۹}
  • کسی که  به ستوهش نیاورد پافشارى اصرار ورزان ( مَنْ لا يُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ) {۹۹}
  • کسی که  منتهاى مقصود جویندگان است ( مَنْ هُوَ غَايَةُ مُرَادِ الْمُرِيدِينَ) {۹۹}
  • کسی که  سرحد نهایى وجهه همت عارفان است ( مَنْ هُوَ مُنْتَهَى هِمَمِ الْعَارِفِينَ) {۹۹}
  • کسی که  آخرین مرحله خواسته خواستاران است ( مَنْ هُوَ مُنْتَهَى طَلَبِ الطَّالِبِينَ) {۹۹}
  • کسی که  بر او ذره اى در تمام جهانیان پنهان نیست ( مَنْ لا يَخْفَى عَلَيْهِ ذَرَّةٌ فِي الْعَالَمِينَ) {۹۹}
  • کسی که نعمت بخشید به فضل خود  ( مَنْ أَنْعَمَ بِطَوْلِهِ) {۸۱}
  • کسی که  کرم کرد به بخشش خود  ( مَنْ أَكْرَمَ بِجُودِهِ) {۸۱}
  • کسی که  جود کرد به لطف خود  ( مَنْ جَادَ بِلُطْفِهِ) {۸۱}
  • کسی که  عزیز باشد به نیروى خود  ( مَنْ تَعَزَّزَ بِقُدْرَتِهِ) {۸۱}
  • کسی که  اندازه گیرد به حکمت خویش  ( مَنْ قَدَّرَ بِحِكْمَتِهِ) {۸۱}
  • کسی که  حکم کند به تدبیر خود  ( مَنْ حَكَمَ بِتَدْبِيرِهِ) {۸۱}
  • کسی که  تدبیر کرد به دانش خود  ( مَنْ دَبَّرَ بِعِلْمِهِ) {۸۱}
  • کسی که  بگذرد به بردبارى خویش  ( مَنْ تَجَاوَزَ بِحِلْمِهِ) {۸۱}
  • کسی که  نزدیک است در عین بلندى و  ( مَنْ دَنَا فِي عُلُوِّهِ) {۸۱}
  • کسی که  بلند است در عین نزدیکى  ( مَنْ عَلا فِي دُنُوِّهِ ) {۸۱}
  • کفایت کننده از هر چیز (كَافِيا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ) {۹۲}
  • نگهبان بر هر چیز ( قَائِما عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ) {۹۲}
  • کسی که  چیزى مانندش نیست ( مَنْ لا يُشْبِهُهُ شَيْ‏ءٌ) {۹۲}
  • کسی که  چیزى به فرمانروائیش نیفزاید ( مَنْ لا يَزِيدُ فِي مُلْكِهِ شَيْ ءٌ ‏) {۹۲}
  • کسی که  چیزى بر او پوشیده نیست ( مَنْ لا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ) {۹۲}
  • کسی که  کم نشود از گنجینه هایش چیزى ( مَنْ لا يَنْقُصُ مِنْ خَزَائِنِهِ شَيْ‏ءٌ) {۹۲}
  • کسی که  نیست همانندش چیزى ( مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ) {۹۲}
  • کسی که  پنهان نماند از دانش او چیزى ( مَنْ لا يَعْزُبُ عَنْ عِلْمِهِ شَيْ ءٌ ‏) {۹۲}
  • کسی که  او خبیر و آگاه است به هر چیز( مَنْ هُوَ خَبِيرٌ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ) {۹۲}
  • کسی که  رحمتش فراگیرد هر چیز را ( مَنْ وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ كُلَّ شَيْ‏ءٍ ) {۹۲}
  • داناى اسرار پنهانى (عَالِمَ الْخَفِيَّاتِ) {۲}
  • کسی که عزت و زیبایى از آن اوست (مَنْ لَهُ الْعِزَّةُ وَ الْجَمَالُ) {۴}
  • کسی که نیرو و کمال از آن اوست (مَنْ لَهُ الْقُدْرَةُ وَ الْكَمَالُ) {۴}
  • کسی که حکمرانی و جلال از آن اوست (مَنْ لَهُ الْمُلْكُ وَ الْجَلالُ) {۴}
  • خداوند قلم و انديشه ( مَنْ عِنْدَهُ أَمُّ الْكِتَابِ) {۴}

سُبْحَانَكَ يَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَبِّ  

لازم به یاد اوری است که برخی موضوعات که می توانست باهم باشد ؛ لکن برای درک بیشتر باعنوان مستقلی ارایه شده است .

 

پیوست :

  • اسم یا  نام کلمه‌ای است که می‌تواند مستقیماً نهاد جمله باشد و برای دلالت بر شخص، حیوان، شی یا مفهومی به کار می‌رود.
  • انواع اسم
  • الف ) اسم عام، اسمی است که بر همه افراد و اشیاء و مفاهیم دلالت کند و بین همه آنها مشترک باشد
  • ب) اسم خاص، اسمی است که تنها به یک فرد یا شی اشاره دارد و همه را شامل نمی‌شود (
  • اسمی که از دو یا چند بخش معنی‌دار تشکیل شده‌است را اسم مرکب می‌گویند (مانند کتابخانه: کتاب + خانه) یک جزؤ معنی دار+حداقل یک جزؤ غیر مستقل= مشتق حداقل یک جزؤ غیر مستقل+دو جزؤ مستقل مشتق مرکب
  • معرفه و نکره
  • اسمی که برای شنونده یا خواننده آشنا باشد را معرفه می‌گویند. مثلاً در جمله «مداد را به علی دادم»، «مداد» و «علی» معرفه هستند، چون خواننده «علی» را می‌شناسد و می‌داند که از کدام «مداد» صحبت می‌شود. در صورتی که اسمی برای خواننده یا شنونده آشنا نباشد، به آن نکره می‌گویند.
  • صفت
  • صفت فاعلی طریقه ساخت: بن مضارع + پسوند … آن است که بر کنندهٔ کار یا دارندهٔ معنی دلالت کند
  • صفت مفعولی طریقه ساخت: بن ماضی + پسوند… صفت مفعولی بر آنچه فعل بر آن واقع شده باشد، دلالت می‌کند،
  • صفت برتر صفت برتر(تفضیلی) آن است که در آخر آن لفط «تر» افزوده شود و مفاد آن، ترجیح موصوف است بر شخص دیگر که در وجود صفت با او شریک و همتاست و آن تنها به آخر صفت و کلماتی که در معنی صفت باشد، پیوسته شود
  • صفت برترین: هرگاه بخواهند صفت برتر را اضافه کنند: «ین» در آخر آن می‌آورند
  • صفت نسبی صفت نسبی آن است که نسبت به چیزی یا محلی را برساند
  • صفت مرکب (صفت ترکیبی) صفاتی را که از ترکیب دو کلمه حاصل شود، مرکب یا صفت ترکیبی می‌گویند
  • صفات( اسما) ذاتی خداوند

صفات خداوند در يك تقسيم بندي كلّي به دو قسم تقسيم مي‌شوند:

  • ۱صفات ثبوتيه، جماليه، كماليه: مقصود آن دسته از صفاتي هستند كه كمالي از كمالات خداوند را بيان كرده و جنبۀ ثبوتي و وجودي دارند و نبود آنها نوعي نقص براي خدا محسوب مي‌شود. مانند: علم، قدرت، حيات و… از آنجا كه اين صفات با واقعيت ثبوتي و كمالي خود، مايۀ جمال و زيبايي موصوف‌اند «صفات جماليه» نيز ناميده مي‌شوند.
  • ۲صفات سلبيه، جلاليه، تنزيهيه، تقديسيه: آن دسته از صفاتي هستند كه نقص و كاستي را از خدا نفي مي‌كنند. از آنجا كه نقص و كاستي، خود نوعي سلب و نبود كمال است. وقتي ما نبود و سلب كمال را از خدا نفي كنيم به اثبات مي‌رسيم. مثلاً جهل به معناي سلب علم است و سلب جهل به معناي اثبات علم كه خود نوعي كمال است مي‌باشد و به اين ترتيب همۀ صفات سلبيه به صفات ثبوتيه بازگشت مي‌كنند. صفات سلبيه مانند: غير جاهل، غير عاجز و….
  • اين صفات از آن جهت كه وجود خدا را از كاستي‌ها منزّه مي‌كنند، صفات تنزيهيّه و تقديسيّه نيز ناميده مي‌شوند و نيز از آن جهت كه شأن خداوند برتر و اجلّ از اين است كه به نقص و كاستي متصف شود، صفات جلال نيز ناميده مي‌شوند.
  • ذاتی ثبوتی آن دسته از صفاتي هستند كه از ذات الهي انتزاع مي‌شوند. بعبارت دیگر اين صفات عين ذات هستند. اين صفات را از آن جهت ذاتي مي‌نامند كه در انتزاع آنها نياز به وجود موجودات ديگر نيست و ذات همواره متصف به آنهاست و اين صفات نيز همواره با ذات الهي هستند.
  • ذاتی سلبی:صفات سلبی صفاتی است که بر نقصان و ضعف دلالت دارد؛ لذا از خداوند سلب می شود مثل جهل، جسمانیت و مکان. پس هر صفتی که حاکی از نقص باشد از خداوند سلب می شود)
  • افعالی ثبوتی آن دسته از صفات خدا هستند كه از ارتباط ذات الهي با مخلوقات او، انتزاع مي‌شوند و به عبارتي براي انتزاع آنها، ذات خدا به تنهايي كافي نيست بلكه بايد مخلوقات هم وجود داشته باشند. مانند صفت «خالق» كه از وابستگي وجودي مخلوقات به ذات الهي انتزاع مي‌شوند و زماني خدا به صفت خالقيت متصف مي‌شود كه هم خدا و هم مخلوقات و هم رابطۀ ميان خدا و مخلوقات در نظر گرفته شود.

منابع

  • [۱]. اسفار، چ بيروت، ج ۶، ص ۱۲۲-۱۱۸، طباطبايي، نهاية الحكمه، چ قم، مؤسسه امام خميني، ج ۴، ص ۱۱۱۱-۱۱۱۰ و جعفر سبحاني و محمد محمدرضايي، انديشه اسلامي يك، نشر معارف، ص ۹۸-۹۷٫
  • [۲]. به مدخل كامل مطلق مراجعه شود.
  • [۳]. اسفار، ج ۶، ص ۱۱۸ و نهايه، ج ۴، ص ۱۱۱۲-۱۱۱۰و جعفر سبحاني و محمدمحمدرضايي، انديشه اسلامي، ص ۱۱۸٫
  • [۴]. ابن سينا، اشارات، نشر بلاغه، ج ۳، ص ۴۷ و ۱۲۹، شيخ اشراق، مطارحات، مجموعه مصنفات، ج ۱، ص ۳۹۵-۳۹۲ و اسفار ، ج ۶، ص ۱۴۹-۱۳۳٫
  • [۵]. اسفار، ج ۶، ص ۱۰۵-۱۰۳، ابن سينا؛ اشارات، ج ۳، ص ۵۴، مطهري، مجموعه آثار، ج ۷، (شرح اشارات)، ص۴۴-۴۲، مصباح يزدي، آموزش فلسفه، ج ۲، ص ۳۵۴-۳۴۸ و فياضي، غلامرضا، تعليقه بر نهايه، نشر مؤسسه امام خميني، ج ۴، ص ۱۰۷۴٫
  • [۶]. اسفار، ج ۶، ص ۱۲۰ و ۱۳۳ و فياضي، تعليقه بر نهايه، ج ۴، ص ۱۱۲۲ و علامه طباطبايي، نهايه الحكمه، نشر مؤسسه امام خميني، ج ۴، ص ۱۲۲٫
  • [۷]. نهایه الحکمه ، ج۴ ، ص ۱۱۱۱ .
  • http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=37231