در این نوشتار دوران یک سال زندگی فرزند شهید مدافع حرم مهندس حمیدرضا باب الخانی بصورت انتزاعی تبیین شده است .
*
دکتر سید جواد هاشمی فشارکی
نوزادی بنام محمد حسن باب الخانی در ۵ مرداد ۱۳۹۹ چشم به جهان گشود ، درحالیکه پنج ماه پیش از آن ، پدرش در دفاع از حرم در سوریه به شهادت رسید . اینک او یک ساله شده است ، در حالیکه وجود پدر را طی یک سال عمرش به حساب ظاهری در پیش خود نداشت .
در حالیکه پدرش مهندس حمیدرضا باب الخانی میتوانست نزد خانه و خانواده خود باشد ، گرمی بخش باشد ، ولی سختی ها را بجان پذیرفته بود و برای دفاع از کیان اسلامی در برابر تهدیدات دشمنان اسلام ، به سوریه مهاجرت کرده بود و مادرش نیز در این هجرت ، وی را همراهی کرده بود و هر دو در شهر حلب سوریه ساکن شده بودند .
نهال محمدحسن در حلب سوریه شکل میگیرد و پدر نیز قبل از تولد اسمش را محمد حسن میگذارد . و در این ایام ، پدر در تردد به نقاط مختلف سوریه بوده و شبها را به منزل در حلب سوریه می آمد و با فرزند اینده اش نجوا میکرد . تا اینکه در ۲۸ بهمن ۹۸ (در روزی که بزرگراه حماه به حلب در استان ادلب از دست دشمنان تکفیری ازاد شد) پدر به شهادت میرسد ودیگر به خانه باز نمیگردد و خبرشهادتش را اعلام میکنند . خانواده نیز وسایل خود را جمع کرده و با کاروان حامل پیکرخون آلود پدر محمدحسن از حلب به دمشق منتقل میشوند. در روز ۲۹ بهمن مراسم وداع رزمندگان مدافع حرم با پیکر شهید در حضور خانواده اش در دمشق برگزار شد . فردای آن روز در روز ۳۰ بهمن پیکر این پدر عزیز روی فرزند ندیده ، به بهمراه خانواده اش توسط هواپیما از دمشق به موطن خود بازمیگردد . درچندین مسجد مراسم وداع با پیکرشهید صورت میگیرد. در ظهر جمعه ۲ اسفند پیکر این شهید عزیز پس از نماز جمعه اصفهان تشیع میشود .و عصر روز شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸ از فلکه فیض اصفهان تا گلستان شهدای اصفهان ، مراسم باشکوه تشیع پیکر شهید عزیز صورت گرفت وسی وسومین شهیدمدافع حرم اصفهان با نماد سی و سه پل ، در گلستان شهدای اصفهان ، ماوا گزید . پنج ماه بعد تنها فرزند شهید چشم بجهان می گشاید .تا پرچم پدر را در اینده بدست گیرد.
یک سالگی محمد حسن و سید حسن : از انجاکه سید حسن نوه اینجانب نیز تقریبا نزدیک با زمان تولد محمد حسن متولد شد (سید حسن در ۱۵ تیر ۱۳۹۹ و محمد حسن در ۵ مرداد ۱۳۹۹) و مراحل رشد خود را طی میکرد ، همواره وضعیت محمدحسن را حس کرده و تفاوت ظاهری ، ادارک متفاوتی را مابین این دو مولود بوجود می آورد . بر این اساس دوران دوازده ماهه ای که بر آقا محمد حسن گذشته است ،در زیر تبیین شده است .
از تولد محمد حسن تا یک سالگی اش اولین قدمهای او، اولین لبخندش وکارهایی را که برای اولین بار انجام میداد، لحظاتی خارقالعاده برای مادر و اطرافیانش بوده و در این ایام پدر نیز شاهد و ناظر بود . در این بازهی زمانی، رشد فیزیکی، روانی و شناختی محمد حسن ، به سرعت پیش میرفت . ماههای، عجیب و هیجانانگیز محمدحسن طی شد و از سطح وابستگی کامل به سمت ایجاد مهارتهای حرکتی و فیزیکی به پیش رفت. اکنون محمد حسن بسیار حرفهای روی زمین میخزد و با کمک گرفتن از دسته مبلمان یا وسایل دیگر در اطراف حرکت میکند . ولی هنور درکی از نبود پدر شهیدش را ندارد.
- یک ماهگی محمد حسن: ( ۵ شهریور ۱۳۹۹)
– وقتی بر روی شکم قرار میگرفت، سر را به این طرف و آن طرف میچرخاند.ولی از پدر فقط هاله ای از تصویر بزرگش را میدید .
– به دست و انگشتان خود خیره میشد. دستانی که باید سلاح پدر را در اینده در دست گیرد.
– صداها را با چشمان خود دنبال میکرد. ولی هیچگاه صدای پدر را بگوش نشنید.
- دو ماهگی محمد حسن: ( ۵ مهر ۱۳۹۹)
– در حالی که هنوز بر روی شکم بود ، سر و گردن نگه میداشت.
– دستها را باز و بسته میکرد.
– شروع به بازی با انگشتان دست میکرد.
– با لبخند پاسخ میداد. و گویا برشهد شیرین شهادت پدر نیز لبخند می زد !
- سه ماهگی محمد حسن: ( ۵ ابان ۱۳۹۹)
– میتوانست اشیا را به راحتی در دست بگیرد.
– سر و صدایی نامفهوم درمیآورد.
– از نزدیکان تقلید میکرد. اگر زبان را بیرون می آورند او هم زبان خود را بیرون میآورد. ولی تصویر پدر صامت بود و تحرکی نداشت تا از وی تقلید کند و مشق عشق فرا گیرد.
- چهار ماهگی محمد حسن : (۵ آذر۱۳۹۹)
– در حالی که بر شکم قرار داشت بر روی بازوها فشار میآورد. همان بازوانی که در اینده بایستی سلاح بسوی دشمن نشانه برند .
– به اشیا چنگ میزد و آنها را میگرفت. وتمرین چنگ زدن به ریسمان الهی را فرا آموخت .
– با صدای بلند میخندید.
– از بازی کردن لذت میبرد. گاهی که بازی متوقف میشد گریه میکرد . شاید بهانه دلتنگی دیدار پدر را داشت .
- پنج ماهگی محمد حسن : ( ۵ دی ۱۳۹۹)
– شروع به غلطیدن در جهات مختلف میکرد.
– میتوانست یاد بگیرد که اشیا را از یک سو به سمت دیگر ببرد.
– حبابهایی با آب دهانش ایجاد میکرد.
– دنبال مادرش میگشت و اگر مادر را نمی دید گریه میکرد. ولی چون بابا را ندیده بود ، وی را جستجو نمیکرد !
- شش ماهگی محمد حسن : ( ۵ بهمن۱۳۹۹)
– از هر دو طرف میغلتید.
– با دستها اشیا کوچک را میگرفت.
– سخنان نامفهوم میگفت.
– چهرههای آشنا، دوستان و خانواده خود را تشخیص میداد. دیگر تصویر بابایش را نیز می شناخت.اما متفاوت با اطرافیان .
- هفت ماهگی محمد حسن : ( ۵ اسفند ۱۳۹۹)
– حرکت در اطراف – شروع به خزیدن، بصورت چهار دست و پا رفتن بر روی زمین داشت .
– به کلمات آشنا پاسخ میداد.
– به بیان دیگر به احساسات پاسخ میداد.
– یاد گرفت که از انگشتان دست استفاده کند.انگشتانی که در اینده ماشه سلاح را خواهد فشرد.
- سالگرد شهادت پدر فرا میرسد و مراسمی در اصفهان و تهران و…. برای پدر گرفته میشود و محمدحسن نیز بهمراه مادر و پدربزرگ و مادربزرگ خود شرکت میکند .
پدر بزرگ محمدحسن – محمد حسن – سید جواد هاشمی فشارکی ، دوست و همرزم پدر که در این مراسم از او گفت – ۵ اسفند ۱۳۹۹
- هشت ماهگی محمد حسن : ( ۵ فروردین ۱۴۰۰)
– بدون حمایت میتوانست بر روی زمین بنشیند.
– میتوانست با دستها برای افتخار افرینی پدرش کف بزند.
– برخی بازیها مانند دالی کردن را میتوانست انجام دهد.
– به کلمات آشنا عکس العمل نشان میداد مانند زمانی که نامش را صدا میزدند. نامی که پدر برایش برگزیده بود .
- نه ماهگی محمد حسن : ( ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰)
– سعی میکرد بر روی پاهای خود بایستد.و تمرین روی پای خود بودن و استقامت را از پدر آموخت .
– درک کامل نسبت به همه چیز داشت.
– یاد گرفت اشیا و انسانها وجود دارند حتی اگر آن لحظه آن را نبیند. بابا گرچه جسمش نیست ولی زنده است و نزد پروردگارش روزی دارد .
– گاهی در کنار یک غریبه اضطراب داشت. زیرا پدرش توسط اجنبی ها بشهادت رسیده اند .
- ده ماهگی محمد حسن : ( ۵ خرداد۱۴۰۰)
– تقریبا میایستاد.
– از وسایل و انواع اسباب بازیها استفاده میکرد.
– برای برقراری ارتباط بلند صحبت های نامفهوم میکرد.
– آموخت که علت و معلول را درک کند (گریه میکرد، مامان و نزدیکانش میآمدند ولی از آمدن بابا خبری نبود ) .ولی هنوز علت این همه هجمه دشمنان اسلام به بلاد اسلامی را درک نکرده است.
– در۲۸ خرداد ۱۴۰۰ انتخابات ریاست جمهوری و …. برگزار میشود و بساط غربگرایان که قایل به حمایت از جبهه مقاومت نبودند وهیچگاه حمایت عملی نکردند ، برهم زده میشود و دولت انقلابی با ارمانهای بلند انقلاب اسلامی انتخاب میشود و روح شهدای انقلاب اسلامی و مقاومت بخصوص شهید عزیز باب الخانی مسرور میگردد .
- یازده ماهگی محمد حسن : ( ۵ تیر۱۴۰۰)
– با استفاده از مبلمان میایستاد.
– میتوانست مادر خود را صدا بزند. ولی پدر را ….. !
– صفحهای از یک کتاب را که برایش خواندند، ورق میزد. بزودی کتاب شهادت بابا را خودش خواهد خواند .
– از بازیهای غذاخوری استفاده می کرد. برای اینکه واكنش مادر را ببیند قاشق را رها میکرد ویاغذا را میکشید . ولی واکنش پدر را احساس نمی کرد !
- دوازده ماهگی محمد حسن : ( ۵ مرداد ۱۴۰۰) اولین سال تولدش
– بدون هیچ مشکلی میتواند گامهای اول را بر زمین بگذارد. گامهایی که چون گامهای پدر استوار خواهد بود . گامهایی برای دفاع از اسلام ، گامهایی برای تحقق گام دوم انقلاب اسلامی .
– به لباس پوشیدن خود کمک میکند (دستها را به سمت آستین هل میدهد) . اکنون لباس رزم نونهالی را برتنش کرده اند ولی در اینده لباس رزم پدر را برتن خواهد کرد .
– به طور متوسط دو یا سه کلمه (اغلب مامان) میگوید . ولی حیا میکند که بابا را صدا کند ، چراکه اطرافیان محزون میشوند.
– بازیهای تقلیدی؛ مانند تظاهر به استفاده از تلفن مانند مادر ونزدیکان خود را انجام میدهد . ولی بازیهای تقلیدی از پدر را بعدا از دفتر خاطرات بابا را فرا خواهد گرفت !
-در حالی یک سالگی محمد حسن فرا رسیده است که بسبب سومدیریت های جریان لیبرال غربگرا ، کشوری که مددرسان ملتهای مظلوم جهان بوده است ، با مشکلات عدیده ای گرانی و تورم های چند برابری ومشکلات معیشتی و اخیرا با مشکلات قطعی های مکرر برق و…. نارضایتی های مردمی مواجه کرده است .
- سخن پایانی– در روزهای پیش رو ، هنگامه تغییر مدیریت کشور از دست لیبرالهای غربگرا به دولت انقلابی درونگرا فرا رسیده ، تغییر از دولتی که به آرمانهای محور مقاومت بی تفاوت بود ، به دولتی که مقوم محور مقاومت خواهد بود و پیروزیهای پدر شهید در برابر داعشی ها وتکفیری ها را در سوریه صیانت خواهد کرد .
– درسالهای آینده محمد حسن درس مردانگی و مقاومت را فرا خواهد گرفت . تا از آرمانهای انقلاب و مرزهای جهانی اسلام پاسداری کرده و خون پدر را در گام دوم انقلاب اسلامی به ثمر رسانده و زمینه ساز ظهور مهدوی (عج) خواهد بود ؛ تا پدر بازگشته و در رکاب مولایش قرارگیرد .