بانوی مؤمنه حاجیه خانم معصومه میرمحکم ، مادر سه شهید دوران دفاع مقدس، شهیدان «احمد، محمود و عباس میرمحکم» ششم شهریور ماه ۱۴۰۰ در سن ۸۴ سالگی بر اثر کهولت سن دار فانی را وداع گفت . وآن میر محکم خانواده شهدای دفاع مقدس آسمانی شد و به فرزندان شهیدش پیوست. و پیکر وی در قطعه ۵۲۵ بهشت زهرا (س) در جوارشهیدان آرام گرفت.
دکتر سید جواد هاشمی فشارکی
این مادرمومنه بنا به اظهار خودش از دوران طفولیت، آن ها را با مسایل مذهبی وهیئت و مسجد آشنا کرده بود. جلسات مذهبی خودش نیز ترک نمی شد و دائم به مسجد می رفت . هر وقت پدرش می ایستاد برای نماز خواندن، عباس و اصغر می ایستادند کنار دستش و نماز می خواندند البته فقط دولا و راست می شدند. تمام تلاشش را می کرد که همه فرزندانش را به نحوه احسن تربیت کند ، تا موجب افتخارش شوند .
مادری که سا لهای عمر خود را با خاطرات شیرین دُردانه های خود سپری کرده بود ؛ با جان و دل برای اعزام جبهه بدرغه شانن کرده و به استقبال پیکرخونین شان آمده و تشیع شان نموده بود . این جدایی ها را برای انقلاب و راه امام حسین (ع) با جان دل تحمل کرد و اینک موجب افتخارش در دو سرا گردیده اند .
پدرسه شهید ، حاج محمد میرمحکم متولد سال ۱۳۱۱ در محلات ، بعد از ۲ سال سربازی در یک مغازه آهنگری در تهران مشغول به کار شد. گروه “فداییان اسلام” هم در این مغازه رفت و آمد داشتند و همین زمینه ای شد تا وارد این گروه شود و فعالیت های سیاسی خود را آغاز کرد.وی به واسطه فرزند آیت الله کاشانی در راه آهن مشغول کار شده و ۲۵ سال در قسمت تاسیسات راه آهن خدمت کرد. وی در سن ۲۲ سالگی با دختر عموی خود زندگی مشترکشان را آغاز کردند. حاصل این ازدواج پنج فرزند پسر و یک دختر بود. که با تربیت و پرورش صحیح آنان ، سه دسته گل تقدیم انقلاب اسلامی می نمایند .
- سه شهید والامقام
شهید عباس فرزند ارشد خانواده میرمحکم سال ۱۳۳۶ به دنیا آمد و در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۶ بعد از تحمل ۶ سال مجروحیت و دیالیز در ۳۰ سالگی به شهادت رسید.
شهید محمود میرمحکم سال ۱۳۴۴ متولد شد و سال ۱۳۶۵ در سن ۲۱ سالگی طی عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید
شهید احمد میرمحکم سال ۱۳۴۶ به دنیا آمد و سال ۱۳۶۴ در سن ۱۸ سالگی در عملیات والفجر ۸ و فتح فاو شهید شد.
و مزار مطهر این شهیدان در قطعه ۵۳ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) قرار دارد.
- احمد اولین شهید خانواده
احمد پنجمین فرزند خانواده در سال ۱۳۴۶ به دنیا آمد. با سن کمی که داشت مسجد رفتن را ترک نمی کرد و بیشترین وقتش را در مسجد سپری می کرد. بعد از گرفتن دیپلم ؛ رفتن به جبهه واجب تر دانسته و ادامه تحصیل را رها کرد و به جبهه رفت .احمد با همان سن کم اش در گردان عمار، لشکر ۲۷ محمد رسول الله خط شکن شد. زمان حضورش در جبهه کم بود. فقط یک بار به مرخصی آمد.۱۸ سالش بود که برای دومین بار به جبهه اعزام شد. احمد و محمود، در عملیات فاو حضور داشتند. محمود در عملیات چشمش مجروح شد و احمد او را سوار قایق کرده ، و به عقب برمی گرداند و خودش به خط مقدم بازمی گردد. در آخرین پاتک های دشمن در «ام القصر »، ترکش به زیر جمجمه اش اصابت می کند و احمد به شهادت می رسد .
- محمود دومین شهید خانواده
چهارمین فرزند خانواده در سال ۱۳۴۴ متولد شد. محمود به هنرستان علاقه داشت ؛ لذا به «هنرستان تهران » رفت، سپس در دانشگاه سمنان قبول شد .همه اعضای خانواده با مسجد ارتباط داشتند اما محمود فعالیت بیشتری داشت. او فرمانده بود و تمام بچه های محل را در کوه های افسریه آموزش می داد و تمرین تیراندازی می کردند.محمود به خاطر احساس تکلیفش به انقلاب دانشگاه خود را رها کرد و به جبهه رفت.و در عملیات والفجر ۸ جانباز شد . بعد از بهبودی برادرش اصغر، که ۸ سال در کردستان بود. به محمود زنگ زد که برای ساخت پادگان احتیاج به نیروی کمکی داریم. و محمود راهی جبهه شد. وی ۶ ماه قبل از شهادت ۴۵ روز در پادگان آموزشی «کامیاران » مسئول آموزش رزمندگان بود. به همراه یکی دیگر از دوستانش قسمت آموزش پادگان را راه اندازی کردند و رفتند. محمود در سال ۶۵ در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید.
- عباس سومین شهید خانواده
عباس فرزند اول در سال ۱۳۳۶ به دنیا آمد. وی فردی بسیار آرام و غیرتی بود. در مدرسه «دهخدا» در انتهای خیابان «نبرد» تهران دیپلم گرفت . سپس در گل فروشی در چهارراه «وحدت» کار کرد. با اغاز جنگ تحمیلی رادیو ، برای اعزام به جبهه اعلام نیاز به نیرو کرد ، وعباس فورا به جبهه عزیمت کرده و به تپه قوچ علی اعزام شد و پدرش نیز بعنوان نیروهای جهاد سازندگی به کرمانشاه رفت . در کرمانشاه به پدر خبر دادند عباس مجروح شده و کلیه هایش را از دست داده، لذا وی به تهران برمیگردد .عباس و همرزمانش در منطقه ای بودند که شهید کشوری با هلی کوپتر برایشان غذا می برد، بعد از اینکه ایشان شهید می شوند کسی برای آن ها تا چند روز غذا نمی برد و آن ها در این مدت برف و بلوط می خورند. عباس مسئولیت پدافند هوایی را برعهده داشت، با شلیک گلوله های دشمن از ناحیه هر دو کلیه مجروح شد. و بعد از تحمل ۶ سال رنج جانبازی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۶ ، در محل کار حالش بد می شود و او را سریع به بیمارستان می برند. و به مقام والای شهادت نائل آمد.
- سخن پایانی
در فراز و نشیب های کشور، خانواده های شهدا جبل صبر واستقامت بوده و امثال خانواده شهید میرمحکم ، حجتی برای همگان می باشد . کسانیکه فرزندان خود را تقدیم انقلاب کرده و هیچ چشم داشتی بجز سربلندی نظام اسلامی وانقلاب اسلامی نداشتند و حتی مشکلات را نیز بجان خریده اند و همواره محکم در دفاع از آرمانهای انقلاب استواربوده و هستنند .