گروه گزارش اعتراضات خیابانی در آمریکا علیرغم سرکوب خشن انگار نمیخواهد به این زودیها پایان یابد. گسترش شکافهای نژادی، اقتصادی و سیاسی در جامعه آمریکا نه تنها توانسته بحران کرونا در این کشور را تحت تأثیر خود قرار دهد، که ظاهرا به کلی آن را در محاق فراموشی برده است. روزانه فیلمهایی از حمله بیدلیل […]
گروه گزارش
اعتراضات خیابانی در آمریکا علیرغم سرکوب خشن انگار نمیخواهد به این زودیها پایان یابد. گسترش شکافهای نژادی، اقتصادی و سیاسی در جامعه آمریکا نه تنها توانسته بحران کرونا در این کشور را تحت تأثیر خود قرار دهد، که ظاهرا به کلی آن را در محاق فراموشی برده است.
روزانه فیلمهایی از حمله بیدلیل سیاه و سفیدپوستان به همدیگر در شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد، جوانانی برای نیروهای پلیس کمین کرده، مأموران را به قتل میرسانند، دومینوی کشتار سیاهان توسط پلیس و انتشار فیلمهای جدید و جدیدتر از این واقعیت تلخ هم انگار پایانی ندارد و هر بار وضعیت شهری دیگر را به سمت بحران پیش میبرد. تمام این مسائل اما شاید در برابر نگرانی ناظران سیاسی برای نپذیرفتن نتایج انتخابات پیش رو از سوی فرد بازنده و تبدیل انتخابات به یک جنگ داخلی و خیابانی، ناچیز باشد.
در این سو در ایران اما کسانی هستند که بیتوجه به واقعیات روز آمریکا، پیشاپیش پیروزی احتمالی بایدن را در رسانههای خود جشن گرفتهاند.
در دو قسمت پیشین این گزارش سعی کردیم حتیالامکان تصویری واقعی از آمریکای امروز ارائه دهیم. تصویری که ارائه صحیح آن، پیش نیاز تعیین نوع تعامل و تقابل با ایالات متحده خواهد بود. بخش مهمتر این موضوع اما همین است که با توجه به واقعیات گفته شده، نوع برخورد ما با دولت ایالات متحده در شرایط کنونی بایستی چگونه سامان یابد؟ آیا در حالی که عملکرد آمریکا طی سالهای گذشته، بیاعتمادی همپیمانان سنتی این کشور را نیز در پی داشته، میتوان مانند برخی چهرههای رسانهای اصلاحطلب در شرایط حاضر هم از لزوم مذاکره با ترامپ سخن گفت؟
مذاکره به چه منظور؟
دکتر منوچهر محمدی دانش آموخته علوم سیاسی از دانشگاه کارولینای جنوبی و استاد دانشگاه تهران، در بخش دیگری از مصاحبه تفصیلی خود با کیهان در همین زمینه به گزارشگر کیهان میگوید:«ابتدا باید به این سؤال پاسخ دهیم که مذاکره به چه منظور؟ مذاکره برای مذاکره، قطعا بیمعناست. البته ترامپ این را میخواهد تا در انتخابات پیش رو از آن استفاده کند ولی ما که میخواهیم عاقلانه فکر کنیم، باید بپرسیم برای چه چیزی میخواهیم سر میز مذاکره برویم؟ واقعیت دیگری را که باید بدانیم اینکه مذاکره اولا باید از موضع قدرت باشد، دوم اینکه بتوانیم اهرمهای دشمن را تضعیف کنیم.»
این کارشناس حوزه روابط بینالملل با بیان اینکه الان آمریکا تحریمها را به حد نهایت رسانده است، تأکید میکند:«در این شرایط ما میخواهیم با چه اهرم قدرتی سر میز مذاکره برویم؟ در جریان بیانیه الجزایر ما ۵۰ گروگان در اختیار داشتیم و آمریکا میخواست اینها آزاد شوند. ما هم میگفتیم در مقابل، اموال و داراییهای ما را پس بدهید و این تقریبا یک حالت پایاپای ایجاد کرده بود. الان وقتی او تحریم را به حداکثر رسانده و ما هم متأسفانه میآییم اساس را بر کاهش و برداشتن تحریمها میگذاریم، بدون اینکه ابزار قدرتی داشته باشیم، اساس این مذاکره غلط است.»
محمدی با اشاره به اینکه آقایان از همان ابتدای برجام هم به غلط ادعا میکردند دیپلماتاند ولی بر خلاف اصول اولیه و لوازم مذاکره عمل کردند، ادامه میدهد:«در مذاکرات بینالمللی هیچ تضمین بالادستی برای اجرایی شدن قراردادها وجود ندارد بلکه تضمین، اهرمهای قدرتی است که هر یک از طرفین در اختیار دارند.»
مذاکره از موضع ضعف خیانت است
محمدی ادامه میدهد:«متأسفانه از ابتدای دولت تدبیر و امید نوعی حالت تسلیم در مذاکرهکنندگان ما بهوجود آمد و طرف مقابل هم فهمید میتواند هرچه دلش خواست بر ما تحمیل کند. وقتی میگویند وضع اقتصاد ما بدتر از چیزی است که فکر میکردیم یا میگویند آمریکا با یک بمب کل سیستم دفاعی ما را نابود میکند یا اینکه کمپین راه میاندازند که هر توافقی بهتر از توافق نکردن است. شما وقتی قرار است سر میز مذاکره بروید حتی اگر هیچ ندارید باید گونهتان را با سیلی سرخ کنید که دشمن متوجه ضعفهای شما نشود ولی این تیمیکه امروز حاکم است در جهت تسلیم حرکت میکند و در نتیجه برجامی به دست میآید که ما همه چیز را دادیم و هیچ چیز هم نگرفتیم.»
نگاه دولت به مسئله برجام اما ظاهرا تفاوت واضحی با واقعیات میدانی اقتصاد کشور و خود قرارداد برجام دارد. دولت نه تنها از همان ابتدا به تجربیات تلخ تاریخی در زمینه مذاکره با آمریکا بیاعتنایی کرد که ظاهرا اصرار بلیغی بر بیاعتنایی به تجربه نزدیک برجام هم دارد.
محمدی در همین زمینه به کیهان میگوید:«اگر تمام امتیازات ممکن را هم به آمریکاییها بدهید باز هم دستبردار نیستند و به انتقامجویی میپردازند. نمونهاش همین یاسر عرفات مفلوک است. او آدمیبود که اسمش پشت آمریکاییها را میلرزاند ولی به منظور اعتمادسازی امتیاز داد تا جایی که گفت اگر به اندازه پشت الاغ هم به من زمین بدهید دولت تشکیل میدهم! من در آن مقطع در آمریکا دانشجو بودم. آنها نه تنها هیچ زمینی به او ندادند، بلکه پشت سنگرها مسمومش کردند و جنازهاش را هم به خانوادهاش ندادند. این سرنوشت کسانی است که در برابر آمریکا زبونی به کار میبرند. کسانی که میگویند با ترامپ مذاکره کنیم یا خائن یا خیلی احمق و سادهلوح هستند. معتقدم روزی که حضرت امام فرمود آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند و ما آمریکا را زیر پا میگذاریم، این صرفا یک شعار نبود، امام به این مسئله باور داشت. الان هم نابودی و ضعف و فروپاشی آمریکا حتمیاست و اقتدار جمهوری اسلامی روز به روز بیشتر میشود و آقایان غربزده باید توبه کنند.»
پیش به سوی پایان سلطه دلار؟
با تمام این احوال اما ظاهرا عطش مذاکره و امتیازدهی به آمریکا در جریان غربگرا تمامی ندارد. این در حالی است که واقعیات داخلی و پیرامونی آمریکا به ما میگوید حتی در صورت قابل اعتماد بودن دولت آمریکا، ایالات متحده در جهان آینده، ستون محکمیبرای تکیه دادن نخواهد بود. دولتی با حجم بدهی نجومی و معضلات اقتصادی- اجتماعی پرشمار که مرتباً در دهههای گذشته در تمام پروندههای بینالمللی شکست خورده است، بیش از آنکه ستونی برای تکیه دادن باشد، خود نیازمند قربانیانی است که زیر پا گذاشته از دیوار مشکلات فعلی بالا رود.
دکتر محمدحسن قدیری ابیانه کارشناس مسائل استراتژیک در همین زمینه به گزارشگر کیهان میگوید:«ظهور ترامپ، سرعت افول آمریکا را افزایش داده است. اوباما توانسته بود اتحادی علیه ایران ایجاد کند به طوری که روسیه و چین هم به قطعنامه تحریمیایران رای دادند ولی ترامپ این اتحاد را شکسته و روسیه و چین هم تحریم شدهاند.»
قدیری ابیانه با بیان اینکه طبیعتاً این کشورها تلاش میکنند از سلطه دلار نجات پیدا کنند، تأکید میکند: «اگر دلار از پروسه تجارت جهانی کنار گذاشته شود، برای آمریکا بسیار خطرناک است و فروپاشی آمریکا را تسریع میکند ولی این اتفاقی است که در حال رخ دادن است. این هشدار را کارشناسان اقتصادی خودشان هم دادهاند و معتقدند تحریمهای مکرر و گسترده موجب تضعیف دلار میشود و ممکن است قیمت دلار به یک سوم وضعیت فعلی سقوط کند.»
این کارشناس مسائل سیاسی با بیان اینکه اختلاف در درون جامعه آمریکا به طرز بیسابقهای افزایش یافته، تأکید میکند: «اختلاف بین آمریکا و همپیمانانش هم در حالت مشابهی قرار دارد و اختلافات حزبی هم هیچ وقت به این صورت نبوده است که علنا به هم فحاشی کنند. در اختلافاتی که بین سران دو حزب اصلی وجود دارد تا حد زیادی قدرت نرم آمریکا تضعیف شده است. ترامپ و جمهوری خواهان تا توانستهاند رسانههای دموکرات را رسوا و بیحیثیت کردهاند و رسانههای دموکرات هم در چند سال گذشته تمام توان خود را بر رسوا کردن ترامپ متمرکز کردهاند.»
چاه مذاکره مجدد یا چاله مذاکره با ترامپ؟
قدیری ابیانه با بیان اینکه برخی چهرههای اصلاحطلب میگویند وضع اقتصادی مردم باید به کجا برسد که نظام حاضر به مذاکره با آمریکا شود، میگوید:«مگر از آمریکا نفعی برای ملت ما حاصل شد؟ واقعیت این است که در برجام، آمریکا به اهدافش رسید و تحریمهای ما را حتی در زمان اوباما حفظ کرد. امتیازات زیادی به آمریکا دادند و وعدههای ناچیزی هم که گرفتند عملیاتی نشد و نخواهد شد. خود جانکری هم در مصاحبه با یک شبکه رادیویی گفته بود ما قصد داشتیم وقتی مدت کوتاهی از برجام بگذرد بگوییم یا میآیید راجع به مسائل منطقهای، موشکی، حقوق بشر و. … توافق میکنید یا برجام را لغو میکنیم. جان کری میگوید ترامپ در لغو برجام عجله کرد وگرنه در دشمنی آمریکا با ایران، بین دموکرات و جمهوریخواه اختلافی نیست. اگر اختلافی هست در روش است.»
این کارشناس مسائل سیاسی با بیان اینکه در مسئله برجام، آقای ظریف را با مصدق مقایسه کردند، تأکید میکند:«البته ایشان تفاوتها و تشابههایی با مصدق دارد. شباهتش این است که هر دو بیجهت به آمریکا اعتماد کردند و به کشور ضربه زدند. مصدق دولتش سرنگون شد و ایران را ۲۵ سال گرفتار کرد. آقای ظریف و روحانی هم اگر نظام ولایی نبود مثل مصدق مملکت را به باد داده بودند. تفاوت اما در این است که مصدق نفت را ملی کرد ولی اینجا سعی کردند هستهای را هم تعطیل کنند و بدهند برود. با این حال، هنوز هم حاضر نیستند اعتراف کنند و از برجام بهعنوان راه نجات یاد میکنند.»
قدیری ابیانه با تأکید بر اینکه آمریکا حماقت کرد از برجام خارج شد وگرنه میتوانست از همان مکانیسم ماشه استفاده کند و برجام را نابود کند، میگوید:«الان هم انگلیس و فرانسه میتوانند این کار را انجام دهند. هر وقت اراده کنند میتوانند مکانیسم ماشه را بکشند بدون اینکه ما تخلفی کرده باشیم. اصلا تصمیم مکانیسم برجام باعث ننگ است. قبول تحریم تسلیحاتی خودش اشکال دارد ولی خب اینها فکر میکردند آمریکا را خوب میشناسند زبان آنها را خوب میدانند اینها بلدند و بقیه بلد نیستند! دوست داشتند این افتخار تعامل با آمریکا نصیب خودشان شود لذا سعی کردند از نیروهای کارشناسی هم استفاده نکنند در حالی که گفته میشود آمریکا به تنهایی بیش از ۴۰۰ کارشناس پشتوانه تیم مذاکرهکنندهاش بود. در ایران این تیم خیلی محدود بود و چند نفری هم که بعدا اضافه کردند جاسوس از آب درآمدند.»
آینده؛ گروگان رسانههای بیمسئولیت
با تمام این تفاسیر اما بازنمایی آمریکا در بخش مهمیاز رسانههای داخلی ایران طی ماههای گذشته نسبتی با واقعیتهای روز این کشور نداشته است.
رسانههای غربگرا مشخصا از آرزوی خود برای رأیآوردن بایدن سخن میگویند و بازگشت مشروط او به برجام را هم بهعنوان نوید شرایط عالی اقتصادی، به افکار عمومی میفروشند.
تبلیغ مذاکره احتمالی بایدن و روحانی بهعنوان رویای ایرانی، تأکید روزانه بر قدرت پوشالی آمریکا علیرغم وضع وخیم این کشور در حوزههای مختلف و تولید ادبیات در زمینه لزوم ذلت پذیری، بخش دیگری از دستور کار این رسانهها در مواجهه با موضوع آمریکا و مسائل پیرامونی آن بوده است. در همین زمینه برخی از رسانههای اصلاحطلب با بازنشر تصویر تحقیرآمیز دیدار رئیسجمهور صربستان و ترامپ طی روزهای اخیر، به دفاع از اقدام ذلیلانه این فرد در مواجهه با ترامپ پرداخته، آن را نوعی از خودگذشتگی و ایثار برای تامین منافع ملی صربستان معرفی کردهاند! چنان که از فیلمهای منتشر شده از دیدار مذکور مشخص است رئیسجمهور صربستان طی دیدار با ترامپ، تعهداتی را امضا میکند که خود از محتوای آن خبر نداشته و با اطلاع از آن، متعجب میشود.
در این شرایط، سؤال این است که تبلیغ چنین مدلی از رابطه با غرب و آمریکا چگونه خواهد توانست تامینکننده منافع ملی کشور ما باشد؟
دقت در مسئله برجام و واقعیات پیرامون آن البته به وضوح خواهد توانست پاسخ این سؤال را پیش روی مخاطب قرار دهد. چرا که به فاصله کوتاهی از انتشار متن نهایی برجام، مشخص شد تیم مذاکرهکننده ایران متنی را امضا کردهاند که تطابق حداکثری با متن پیشنهادی گروه بینالمللی بحران برای توافق ایران و غرب در مسئله هستهای داشته است.
گروه بینالمللی بحران از اتاق فکرهای نزدیک به وزارت خارجه آمریکا و مورد حمایت بنیاد سورس است که در سالهای اخیر نقش مهمیدر شکلدهی به روابط ایران و غرب داشته است. سؤال این است که برجام بهعنوان مدلی از تعامل صربستانگونه ایران با غرب تا کنون چه دستاوردی برای اقتصاد و آینده کشور داشته است که رسانههای غربگرا، بزک کردن تکرار این مدل ارتباط را در دستور کار خود قرار دادهاند؟