انوشه میرمرعشی داستان تلخ و غمانگیز نسل کشی مسلمانان بوسنی و هرزگووین آنهم در قلب اروپا، ماجرایی است که به این راحتیها از ذهن مسلمانان جهان که هیچ، از ذهن مردمان آزاده دنیا هم پاک نخواهد شد. جنایات عجیبی که به دلیل سکوت و همراهی غرب و سازمانهای بینالمللی ابعاد وسیعی به خود گرفت و […]
انوشه میرمرعشی
داستان تلخ و غمانگیز نسل کشی مسلمانان بوسنی و هرزگووین آنهم در قلب اروپا، ماجرایی است که به این راحتیها از ذهن
مسلمانان جهان که هیچ، از ذهن مردمان آزاده دنیا هم پاک نخواهد شد.
جنایات عجیبی که به دلیل سکوت و همراهی غرب و سازمانهای بینالمللی ابعاد وسیعی به خود گرفت و البته در مقابل، پای مسلمانان زیادی را از نقاط مختلف دنیا به کشور بوسنی و هرزگووین کشاند تا مرهمی بر زخمهای مسلمانان بوسنی و هرزگووین باشند.
آنوقت در آن سالها [۱۳۷۱ تا ۱۳۷۴٫شمسی] مردان غیوری از ایران اسلامی هم برای کمک به مسلمانان بوسنیایی عازم این کشور شدند و مشغول کمکرسانی به مظلومان آن دیار. آنوقت در طی آن چهار سال ۴ نفر از آن رزمندگان و امدادگران به وسیله صربها و کرواتهای افراطی به شهادت رسیدند.
اما اینکه چطور جنایتهای افراطیون صرب علیه مسلمانان بوسنی و هرزگووین اتفاق افتاد؟ و شهدای ما در آن جنگ چه کسانی بودند؟ و به چه علت شهید شدند؟ در مطلب زیر به آن پرداخته شده است…
داستان مسلمان شدن بخشی از مردم اروپا
مسلمانان منطقه بوسنی و هرزگووین پس از تسلط عثمانیها بر منطقه بالکان (۱۴۱۵٫م)، و به شکل تدریجی و در طول ۲ قرن اسلام آوردند. ۱۳۰ سال بعد کمکم قدرت عثمانیها در اروپا رو به افول رفت. به طوری که در سال ۱۷۱۶٫م (۱۰۵۹٫ش و همزمان با دوره صفویه در ایران) منطقه بالکان به تصرف اتریشیها درآمد و از این سال تا قبل از جنگ جهانی اول مسلمانان این منطقه از ظلم اتریشیها در سختی روزگار گذراندند.
بعد از پایان جنگ جهانی اول تشکیلات جدیدی در کل منطقه بالکان ایجاد شد که برگرفته از سه قومیت اصلی صرب، کروات، اسلاوها و زیرمجموعهای از اقوام فرعی آن منطقه بود. این تشکیلات که نام کشور یوگسلاوی را برای خود انتخاب کرده بود، مسلمانان را هم که عموما از اسلاوها و ایلیریاییها بودند، بهعنوان بخشی از مردم یوگسلاوی پذیرفت.
اما با شروع جنگ جهانی دوم و ورود تفکرات کمونیستی به یوگسلاوی، عملاً اداره کشور به دست حاکمان کمونیست افتاد. اتفاقی که باعث ایجاد محدودیتهای بسیار مذهبی و اجتماعی برای مسلمانان شد.
وقتی کشور بوسنی و هرزگووین تشکیل شد
مسلمانان در طول ۵۰ سال حکومت ژنرال تیتو و جانشینان کمونیست او در کشور یوگسلاوی با آزارهای زیادی مواجه بودند. تبعیض در حقوق شهروندی، محروم شدن از آزادیهای مذهبی، زندان، شکنجه و. ..
اما بعد از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی و به تبع آن فروپاشی حکومت کمونیستها در یوگسلاوی، اقوام صرب، کروات و اسلاو و مسلمانان به فکر استقلال افتادند.
آن وقت در آن میان «علی عزت بگوویچ» بهعنوان رهبر مسلمانان کشور یوگسلاوی با برگزاری یک همهپرسی در کل منطقه در تاریخ ۱۰ و ۱۱ اسفند ۱۳۷۰٫ش استقلال بوسنی و هرزگووین را به همهپرسی گذاشت که با رای بالای مردم به استقلال بوسنی و هرزگووین، تایید شد. اینچنین با اعلام استقلال بوسنی و هرزگووین و سپس به ریاست جمهوری رسیدن علی عزت بگوویچ، درگیری چتنیکها (شبه نظامیان افراطی صرب) با مسلمانان آغاز شد. زیرا صربهای نژادپرست خواهان پاکسازی نژادی و احیای یوگسلاوی بزرگ با رهبری نژاد صرب بودند. آنها در رسانههای گروهی خود رسما بر نسل کشی مسلمانان تأکید میکردند.
علی عزت بگوویچ از همان ابتدای درگیریها، نسبت به تسلیح صربها توسط ارتش فدرال یوگسلاوی به جامعه بینالملل و اتحادیه اروپا هشدار داد و وقوع یک جنگ خانمان سوز را متذکر شد. اما نهادهای بینالمللی و جامعه اروپا هیچ واکنشی به این هشدارها نشان ندادند.
ایران اسلامی در کنار مسلمانان
مظلوم بوسنی
با شدت گرفتن حملات شبه نظامیان افراطی صرب (چتنیکها) به مسلمانان و پخش اخبار جنایات آنها در حق مسلمانان، جمهوری اسلامی ایران و بهویژه رهبر معظم انقلاب شروع به حمایت از مسلمانان بوسنی و هرزگووین و اعتراض به جنایتکاران صرب کردند. جمهوری اسلامی ایران در آن زمان با مشارکتی فعالانه در اجلاس وزیران سازمان کنفرانس اسلامی و سپس در جلسه سران گروه «تماس» شامل ایران، ترکیه، پاکستان، عربستان، مصر و… خواهان حمایت جامعه بینالملل از مردم مسلمان بوسنی و هرزگووین شد.
در واقع گروه تماس با تعیین مهلت به سازمان ملل تهدید کرد که اگر این سازمان تحریم تسلیحاتی بوسنی و هرزگووین را لغو نکند و اقدامی برای جلوگیری از جنایات و نسلکشی
صربها علیه مسلمانان انجام ندهد، خود به ارسال سلاح به بوسنی و هرزگووین اقدام میکند. این تهدید تا حدودی موثر واقع شد و باعث به رسمیت شناخته شدن کشور بوسنی و هرزگووین توسط اتحادیه اروپا شد.
پس از آن ایران خواستار اجازه سازمان ملل برای اعزام ۱۰ هزار نیروی ایرانی بهعنوان نیروی حافظ صلح تحت سرپرستی سازمان ملل شد که با مخالفت دبیرکل سازمان و شورای امنیت مواجه شد. به همین دلیل ایران مجبور شد تنها از راه ارسال کمکهای بشردوستانه و اعزام گروهی از رزمندگان و داوطلبان به بوسنی بهعنوان نیروهای هلالاحمر یا در قالب دیپلماتیک، پذیرش و درمان تعدادی از مجروحین بوسنیایی در بیمارستانهای ایران مشغول کمکرسانی به مسلمانان بوسنی و هرزگووین شود.
قیام و ایستادگی
در برابر دشمن و شهادت…
با اعزام غیررسمی گروهی از رزمندگان تحت عنوان فعال فرهنگی و حقوق بشری و در قالب نیروهای هلالاحمر و مأمور سفارتخانه، آن هم با سختی بسیار به بوسنی، کمکهای مستشاری نظامی و آموزش جنگی به رزمندگان بوسنیایی آن هم به شکل بسیار محدود آغاز شد. اتفاقی که تأثیرات عمیقی در ایجاد روحیه دینی و جهادی میان مسلمانان بوسنیایی داشت.
در چنین شرایطی علی عزت بگوویچ که دیگر از کرواتها، سازمانهای بینالمللی و جامعه اروپا ناامید شده بود،چاره را در اتکا به نیروهای خودی و دفاع و جهاد در برابر دشمنان نژادپرست دید.
او برهمین اساس، دست به تغییرات زیادی در سازماندهی فرماندهان ارتش زد و از طرف دیگر تعداد وزرای مسلمان را در کابینهاش افزایش داد و به این شکل دفاعی همهجانبه و البته با حمایت کشورهای اسلامی آغاز شد و اولین پیروزی در منطقه «وارش» به دست آمد.
بعدها بگوویچ درباره شروع قیام و دست به اسلحه شدن مسلمانان گفت: «من آن روز را روز پیروزی نهائی بر ترس از چتنیکها میدانم. من فهمیدم که اگر قیام کنیم، چه کارها میتوانیم انجام دهیم. شاید این مسئله از لحاظ روحی و روانی مدّنظر باشد ولی برای آینده ما نقش تعیینکننده داشت…»
آن وقت با گسترده شدن قیام رزمندگان بوسنیایی، نیروهای ایرانی که خود را به مناطق جنگی بوسنی و هرزگووین رسانده بودند، هرکاری از دستشان بر میآمد، انجام میدادند. از آموزش خنثیسازی مین تا کار کردن با انواع خمپارهها به رزمندگان بوسنیایی گرفته تا رسیدگی به خانواده شهدا و آوارگان مسلمان. از کار فرهنگی و آموزش قرآن به کودکان بوسنیایی گرفته تا کمکهای بهداشتی و درمانی. نتیجه این تلاشها و ایثارگریها علاوهبر کمکهای شایان به مسلمانان، تقدیم ۴ شهید به نامهای «عبدالله کلاشک»، «رسول حیدری»، «سیدمحمدحسین نواب» و «بهنام نیکنام» در راه حمایت از اسلام و مسلمانان اروپا بود. چهار شهیدی که نامشان گمنامتر از حرکت بزرگ و تأثیرگذارشان بر مسلمانان اروپاست…
شهید عبدالله کلاشک
متولد ۱۳۴۲٫ش و شهر تهران بود. بعد از جنگ در رشته پزشکی قبول شد و مشغول تحصیل در دانشگاه بود که جنگ صربها علیه مسلمانان بوسنیایی آغاز شد. عبدالله هم که مثل خیلی از جوانان مومن و انقلابی ایرانی طاقت دیدن اخبار آن جنایات را نداشت، داوطلب اعزام به بوسنی شد؛ آنهم بهعنوان نیروی امدادی. البته از اعزام او به بوسنی هنوز چند ماه بیشتر نگذشته بود که در یکی از روزهای خدمترسانی و کمک به مجروحین و در تاریخ ۹ مرداد۱۳۷۱ با اصابت ترکش خمپاره صربها به شهادت رسید.
شهید رسول حیدری (مجید منتظری)
مجید متولد ۱۳۳۹٫ش و اهل ملایر استان همدان بود. با پیروزی انقلای اسلامی جزء موسسین سپاه ملایر بود و با شروع فعالیت ضدانقلاب در استانهای غربی خودش را به قروه رساند و جهاد را از جبهههای غرب شروع کرد.
هر ۸ سال دوران دفاع مقدس را در جبهههای غرب و جنوب گذراند…
با شروع جنایات صربها علیه مسلمانان بوسنیایی داوطلب اعزام به این کشور شد. در آنجا مسئول ستاد کمکهای بشردوستانه به مردم بوسنی و هرزگووین شد و خدمات بسیاری به مردم مظلوم بوسنی و هرزگووین کرد. و در نهایت در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۳۷۲ که همزمان با عیدغدیر بود، به همراه یکی از رزمندگان بوسنیایی به نام شهید «محمد آویدیج» در نزدیکیهای جاده ورودی شهر ویسوکو به کمین کرواتهای افراطی خوردند و هر دو به شهادت رسیدند.
شهید سیدمحمدحسین نواب
سیدمحمدحسین سال ۱۳۴۵٫ش، در شهرضا استان اصفهان و در خانوادهای روحانی متولد شد. بعد از دوره دبیرستان تصمیم گرفت که مشغول تحصیل در حوزه علمیه شود. به این شکل طلبه مدرسه حقانی قم شد. البته در کنار درسهای مدرسه شاگرد ثابت جلسات درس اخلاق آیتالله بهاءالدینی هم بود.
با شروع جنگ تحمیلی جبهه رفتنهایش آغاز شد و در عملیاتهای مختلف شرکت کرد.
بعد از جنگ و با شروع جنایتهای چتنیکها (شبه نظامیان افراطی صرب) علیه مسلمانان بوسنی و هرزگووین، حجتالاسلام عراقی – رئیس وقت سازمان تبلیغات اسلامی- برای بررسی نحوه رسیدگی به آوارگان جنگزده مسلمان بوسنیایی قصد سفر به این کشور را میکنند. قبل از سفر از حوزه علمیه قم درخواست میکنند که چند طلبه که مسلط به زبان انگلیسی هستند برای همراهی با ایشان در سفر به بوسنی معرفی شوند. از میان بیش از ۴۰ طلبه داوطلب ۴ طلبه به نامهای محمدجعفر زارعان، شیخ بهائی، شهریاری و سیدمحمدحسین انتخاب میشوند.
زیرا سیدمحمدحسین هم به زبان انگلیسی مسلط بود و هم جزء اولین طلبههایی بود که کار با کامپیوتر را یاد گرفته بود.
او با کمک بقیه رزمندههای داوطلب ایرانی که به شکل مستشاری و تحت پوشش دیپلمات به بوسنی رفته بودند، یک بنیاد شهید کوچک برای رسیدگی به وضعیت نابسامان خانوادههای شهید بوسنی و هرزگووین راه اندخت. کاری که مورد استقبال دولت بگوویچ قرار گرفت.
سرانجام و بعد از ارائه خدمات زیاد به خانوادههای شهید بوسنیایی، سیدمحمدحسین در شهر موستار به دست کرواتها اسیر شد و بعد از شکنجههای بسیار در تاریخ ۸ شهریور ۱۳۷۳٫ش به شهادت رسید.
شهید بهنام نیکنام
بهنام سال ۱۳۴۶ و در شهر تهران متولد شده بود. هنوز دبیرستانی بود که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد و جبهه رفتنهایش هم شروع شد. البته خیلی زود عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
با شروع جنگ بوسنی بهنام نیکنام بهعنوان دیپلمات کشورمان عازم بوسنی و هرزگووین شد. او به غیراز کارهای کمکرسانی به مردم جنگزده مسلمان بوسنیایی، در انتقال پیکر ۳ شهید کشورمان از بوسنی به خاک ایران تلاش بسیار کرد. تااینکه در تاریخ ۲۲ شهريور ماه سال ۱۳۷۳ در هنگام بازگشت به سمت سفارتخانه ایران در سارایوو در محلي به نام «هرانيتسا» که در تيررس دشمنان بود، به شهادت رسيد.
* * *
شهدا و رزمندگان ایرانی که در طول ۴ سال جنگ صربها و کرواتهای افراطی علیه مسلمانان، خود را به بوسنی و هرزگووین رساندند؛ علاوهبر کمکهای مادی و درمانی، فرهنگ ایثار و شهادت و روحیه جهادی را به مسلمانان آن منطقه هدیه دادند. هدیهای ارزشمند که یادش هنوز در خاطر بسیاری از مردم کشور بوسنی و هرزگووین باقی مانده است.
منابع:
۱- خاطرات علی عزت بگوویچ، ترجمه محمدباقر پی پلزاده، موسسه اندیشهسازان نور، چاپ اول ۱۳۸۴٫ش، صفحات ۱۵، ۱۰۳و ۱۳۴ تا ۱۳۸
۲- «محاصره سارایوو»- خاطرات کاوه ذاکری از جنگ بوسنی و هرزگووین- ، انتشارات سوره مهر، چاپ اول ۱۳۹۸٫ش، صفحات ۳۳۷ تا ۳۴۰
۳- مروری بر تاریخ مسلمانان در یوگسلاوی و جنگ در بوسنی و هرزگووین، محمدجواد آسایش زارچی و دیگران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶٫ش، صفحات ۲۴۰ تا ۲۷۵
سرویس کیهان » اخبار
۱۸ آبان ۱۳۹۸