«هل من ناصر ینصرنی» این جمله را سالار شهیدان در گوش چه کسانی طنین انداز کرده است؟ در آن کارزار سخت عاشورا امام(ع) خود حجت زنده و یاری دهنده دین بود؛ بیشک این جمله در گوش نسلهای بعدی طنین افکن شده است که همواره با بصیرت و شناخت سره از ناسره، یاری دهنده حقیقت اسلام […]
«هل من ناصر ینصرنی» این جمله را سالار شهیدان در گوش چه کسانی طنین انداز کرده است؟ در آن کارزار سخت عاشورا امام(ع) خود حجت زنده و یاری دهنده دین بود؛ بیشک این جمله در گوش نسلهای بعدی طنین افکن شده است که همواره با بصیرت و شناخت سره از ناسره، یاری دهنده حقیقت اسلام باشیم، اسلام ضد استکباری و اسلام رهایی بخش و امید دهنده.
آیا کسانی که کمر به قتل امام حسین(ع) و یارانش بستند، مردمانی غیر مسلمان بودند که از خارج مرزهای سرزمینهای اسلامی آمده بودند؟ پاسخ منفی است! آگاه باشیم که مرز بین حق و باطل به مویی بسته است، گاه نفس اماره، بیبصیرتان را چنان به چاله ذلت میاندازد که گویی هیچگاه نور حق را ندیده بودند.
گروهی از مخالفان حرکت حضرت سیدالشهدا(ع)، مزدوران حکومت بودند که با پاسخ قاطع و شجاعانه امام(ع) روبرو شدند.
گروه دیگر از مخالفان حرکت حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، عافیتطلبان بودند.
سومین گروه مخالفان حرکت حضرت سیدالشهدا (ع)، خواص بودند و اگرچه سابقه جهاد داشتند، اما قدرت تحلیل نداشتند که امام (ع) در مقابل آنها، با اقناع و استدلال برخورد کردند.
مهمترین عبرتهای تاریخی
واقعه کربلا
بدیهی است وقتی فرد خود را به یک گروه و جریان فکری میسپارد، آن هم گروه و جبهه تایید شدهای که هدایتِ امامت را به دنبال داشته و با قبول ولایت، زندگی دنیوی و اخروی خود را بیمه میکند، حتما فرد به فکر واداشته میشود که گروه مورد نظر چگونه گروهی است ؟ خصوصیات این گروه کدامند و او به عنوان یک پیرو باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
او پس از این آگاهی با مشخص نمودن موضع خویش سعی در تقویت راه و مرامش خواهد داشت. اصولا مشخص کردن جبهه اعتقادی فرد، دارای ضرورتی حتمی و واجد اهمیت بسیار است و فرد با تعیین این جبهه به کم و کیف کار خود در قالب زمان آگاه شده، قدرت تشخیص و تمیز پیدا میکند و به عنوان یک وظیفه به تعهدات مکتب اعتقادی خویش وفادار خواهد ماند. همه این مسائل میتواند انسان را از پوچگرایی و بیهدفی نجات داده و حقیقت زندگی را به او بنمایاند.
برهان آذرنیا یک تولیدکننده پرچمهای مذهبی برایمان میگوید: «یکی از عبرت آموزیهای تاریخی عاشورا این است که در مسیر حق دلسرد نشویم و همواره تا انتها پایداری داشته باشیم.»
سودابه جعفری یک دانشجو با تاکید بر حفظ نشانههای حقپذیری در زندگی روزمره مان به عنوان یک شیعه و پرورش یافته مکتب حسینی(ع) میگوید: «ولایتپذیری یکی از مهمترین عبرتهای تاریخی واقعه کربلاست. متاسفانه چه بسیار افرادی بودند که خود را از یاران امام حسین(ع) میدانستند، ولی در نهایت فریب خوردند و به بیراهه رهسپار شدند.»
امین افسری یک توزیعکننده علایم و پرچمهای مذهبی برایمان میگوید: «عشق به حسین(ع) چنان در دل و جان دوستدارانش جای گرفته که برکات این عشق را هر آیینه در جان و دل و زندگی خویش میبینند. یکی از توصیههای مولا(ع) همواره به نماز اول وقت بود که باید کسبه بازار آن را سر لوحه قرار داده و با توسل به نماز اول وقت، انصاف و تعامل با مشتری را پیشه سازند.»
آغاز واقعه کربلا با ۱۲ تا ۱۰۰ هزار امضا!
معاویه درماه رجب سال ۶۰ هجری در دمشق مُرد. یزید چون به دمشق میرسد، نامهای به ولیدبن عتبه مینویسد که «حسینبن علی، عبدالله بن عمر و عبدالله زبیر را رها مکن تا از آنان به خلافت من بیعت بگیری.» در همین روزهایی که دمشق نگران بیعت نکردگان حجاز بود، در کوفه حوادثی میگذشت که از طوفانی سهمگین خبر میداد.
شیعیان علی(ع) که در مدت ۲۰ سال حکومت معاویه صدها تن کشته داده بودند و برخی از آنها در زندان به سر میبردند، همین که از مرگ معاویه آگاه شدند نفسی راحت کشیدند. شیعیان علی(ع) در خانه «سلیمان ابنصرد خزاعی» گردهم آمدند و سخنرانیها آغاز شد. میزبان که سرد وگرم روزگار را چشیده و بارها رنگ پذیری همشهریان خود را دیده بود، گفت: «مردم! اگر مرد کار نیستید و بر جان خود میترسید، بیهوده این مرد را مفریبید!» که آنها از گوشه و کنار فریاد میزنند: «ابدا، ابدا ما از جان خود گذشتهایم و با خون خود پیمان بستهایم که یزید را سرنگون خواهیم کرد و حسین را به خلافت خواهیم رساند.»
از حکایت آغازین واقعه اینگونه برمیآید که صرفا به زبان آوردن یاری دادن حق، کفایت نمیکند. برای اینکه در ردیف اصحاب حسین(ع) باشیم، باید تا پایان کار و حتی شهادت ایستادگی داشت. باید مرد بود و پایداری کرد.
زهرا نیکان یک دکترای تاریخ اسلام، دلایل پا پس کشیدن کوفیان را این گونه تبیین میکند: «نخستین رفتار خائنانه کوفیان این بود که قول و عملشان یکی نبود. آنها كسانی بودند كه وصف كاملشان بر زبان «فرزدق» آمده است كه در پاسخ امام حسین(ع)- كه از وضعیت مردم كوفه ـ پرسیده بودند، گفت: «قلوبهم معك و سیوفهم علیك» قلبهایشان همراه تو، ولی شمشیرهایشان علیه تو بسیج شده است. خود امام(ع) نیز در بین راه به شخصی فرمود: این نامههای اهل كوفه است و خود آنها قاتلان من میباشند.»
وی در ادامه میگوید: «دومین صفتی كه مردم كوفه به آن مشهور و معروف گشته بودند، صفت ناپسند و زشت عهد و پیمان شكنی و عدم وفا به تعهدات خویش است. این روش را همگان میدانستند. در تاریخ میخوانیم كه آنان به علی(ع) خیانت كردند، همچنین به امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) و پس از او به زیدبن علی و همچنین به هر رهبری كه قیامی را هدایت میكرد، خیانت كردند.»
این پژوهشگر درباره سایر دلایل عقبنشینی مردم کوفه درعرصه یاریگری حق میگوید: «زودباوری مردم كوفه و فریب خوردن در جنگهای روانی كه گاهی علیه آنها به كار برده میشد، یكی از صفات ناپسند و علل ضعف و بیارادگی آنها به شمار میرفت كه دشمن از همین نقطه ضعف استفاده میكرد و به اهداف سیاسی خود میرسید. ضمن اینکه شهر كوفه پس از تاسیس آن در سال ۲۰ هجری، محل اسكان قبایل، گروهها، ملیتها، مذاهب و ادیان گوناگونی بود كه همین ناهماهنگی و یك دست نبودن مردم سبب شد تا هر قبیلهای برای خود و هم پیمانانش شرایط خاصی اعمال كند. لذا با كنار آمدن رئیسقبیله با حكومت و یا یك جریان فكری دیگر، افراد آن قبیله و همپیمانان مجبور بودند، كه همراه او باشند.»
حب قدرت و ثروت
وسوسهگران ضد حق
عبیدالله بن زیاد برای مهار انتفاضه و قیام مردم و تسلط كامل بر شهر و مردم كوفه، اقداماتی به عمل آورد كه از جمله آنها میتوان به موارد زیراشاره كرد: ایجاد رعب و وحشت، دستگیری هواداران امام حسین(ع)، تطميع مردم به پول، مقام، جايزه و…
مهدی جنتزاده کارشناس ارشد علوم سیاسی در گفتوگو با گزارشگر کیهان درباره دستگاه بنیامیه که روبروی امام حسین(ع) ایستادند، توضیح میدهد: «در دستگاه ظالم بنی امیه فساد، شهوت پرستی و اندیشه ضد اسلام چنان فراگیر شده بود که هر آن بیم این وجود داشت که حیثیت اسلام و حقیقت آن به دست خلفای اموی از بین رفته و اسلام تحریف شده به عنوان حق به آحاد جامعه نمایانده شود؛ بنابراین سالار شهیدان با شهادت خود و ایثار همه آنچه داشت، برای احیای دین خدا به پا خاست. مزدوران بنیامیه با آگاهی و برنامه منسجم روبهروی حق و امام(ع) ایستادند.»
این کارشناس ارشد علوم سیاسی در ادامه به تبیین چهرههای دیگر پرداخته و میگوید: « عدهای با حمایتهایی که ازسوی جریانهای معاند میشوند، به حقیقت دین خدا ضربه میزنند و عدهای نیز با ناآگاهی و اسیر حب دنیا شدن. هیچ یک از اینها آسیب رسانیشان کمتر از دیگری نیست. بنابراین بیش از هر چیز مسئولان حکومت اسلامی باید آگاه باشند و با تزکیه نفس و بصیرت هر آنچه را دارند، برای احیای حق در طبق اخلاص بگذارند. غیر از این باشد، بیشک در صف نااهلان و ضربهزنندگان قرار میگیرند. روی دیگر سکه این است که مسئولان همواره در صف الگو دهندگان به آحاد جامعه قرار دارند و کوچکترین خطایی از جانب این قشر به مراتب آثار سوء دو چندانی را برای جامعه و حکومت اسلامی رقم خواهد زد.»
شاگردان مکتب عاشورا
پیروز نبرد حق علیه باطل
یک بُعد حادثه عظیم عاشورا بُعد احساسی است که همین بعد باعث میشود که جوانان و عاشقان وارد میدان شوند و هیئتها و تکیهها را علم بکنند و رخت سیاه بپوشند و عزاداری و سوگواری بکنند. این بُعد احساسی باید باشد چنانچه خود اهلبیت(ع) هم بر آنها تأکید کردند؛ اما بُعد دیگر عاشورا بُعد حقیقت عاشورا است و آن چیزی که باعث شده است تا عاشورا ماندگار شود و هر کسی هم به آن متصل شود ماندگار شود و ما باید با مکتب سیدالشهدا(ع) و حقیقت آن آشنا شویم.
کسی که وارد مکتب سیدالشهدا(ع) شود راه تشخیص حق از ناحق، حق از باطل و شر از خیر را به دست میآورد؛ به شرطی که در این مکتب غور بکند و عمیق شود و دستآورد آن میتواند در تمام عمر جاری و ساری باشد، چون تمام زندگی ما میدان ظهور حق و باطل و مبارزه آنهاست.
حجتالاسلام ناصر پناهی مدير حوزه علميه حضرت عبدالعظيم(ع) ضمن بیان مطلب بالا میگوید: «کار اسلام پس از حدود ۶۰ سال به جایی رسید که دشمنان اسلام عاشورا را نقطه پایان دین میدانستند، اما این حادثه نقطه عطف تاریخ شد.»
حجتالاسلام ناصر پناهی حادثه عاشورا را ماحصل گذشت حوادث متعددی در تاریخ اسلام میداند که در این روز به اوج و غایت خود رسید. وی توضیح میدهد: «وقتی پیغمبر خدا دین اسلام را به جهانیان عرضه کرد، دشمنان زیادی شروع کردند با او تا آخرین لحظهای که امکان داشت مبارزه کردند تا دین خدا و پیامبر(ص) را از بین ببرند؛ اما پیامبر(ص) با یاری خدا و مسلمین به جایی رسید که بر این کفار و مشرکین غلبه پیدا کرد. وارد پایگاه کفر شد و مکهای که خانه شرک شده بود را از لوث وجود بتها پاک کرد و آن را به روزی برگرداند که حضرت ابراهیم(ع) آن را برای موحدین بنا کرده بود. کسانی که از پیامبر اکرم(ع) شکست خوردند، بیکار ننشستند و لباس خودشان را عوض کردند و از لباس کفر و شرک به لباس نفاق درآمدند.»
وی در تشریح دشمنی کفار و مشرکین با دین اسلام میافزاید: «کفار در لباس منافقین شروع کردند امور را بر پیامبر(ص) سخت کردند تا آنجاییکه توانستند پیامبر(ص) را آزار دادند. این کار را تا جایی ادامه دادند که مسیر جانشینی پیامبر(ص) را تغییر دادند این گمراهی تا حکومت امیرالمؤمنین(ع) ادامه یافت؛ وقتی دین در مجرای خودش قرار گرفت، دوباره همان کسانی که درصدد از بین بردن دین بودند اقدامات گستردهای را بر علیه امام علی(ع) آغاز کردند و در نتیجه این کارشکنیها حضرت علی(ع) بعد از چهار سال و چند ماه به شهادت رسیدند.»
مدير حوزه علميه حضرت عبدالعظيم(ع) ادامه میدهد: «پس از شهادت امام علی(ع) وجود مبارک امام حسن(ع) مجبور به صلح با معاویه شد؛ تااینکه در زمان امام حسین(ع) در کربلا دشمنان دین خدا فکر میکردند که دین اسلام به خانه پایانی خود رسیده است. چنانکه یزید در قصر خودش با چوب خیزران به لب و دندان مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) ضربه میزد و میگفت که بنیهاشم با پادشاهی چند صباحی بازی کردند والا نه وحی نازل شده و نه قرآنی بر پیامبر نازل شده است. آنها میخواستند تیر خلاصی را به اسلام بزنند، اما وجود نازنین امام سجاد(ع) که در آن مجلس بود، فرمودند: دین پیامبر(ص) همیشه استوار است.»
پناهی ضمن بیان اینکه خون اباعبدالله(ع) باعث شد ریشه منحوس بنیامیه از بین برود و قیامهای بعدی که شکل گرفت ریشه در کربلا داشت، بیان میکند: «قیام نهایی که قیام حضرت مهدی(عج) خواهد بود ارتباط تنگاتنگی با عاشورا و کربلا دارد و ایشان به عنوان خونخواه امام حسین(ع) ظهور خواهند کرد و دین پیامبر(ص) را به همه عالم خواهند رساند و وعده الهی که «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» اتفاق خواهد افتاد.»
سرویس کیهان » اخبار
گالیا توانگر
۲۳ شهريور ۱۳۹۸