شهادت، اوج تعالى انسان‏
شهادت، اوج تعالى انسان‏

شهادت، اوج تعالى انسان است. در فرهنگ اسلام و بخصوص تشیع، ارزشمندترین و گرانبهاترین حرکت، شهادت است. شهید کسى است که با نثار جان خود، درخت اسلام را آبیارى کرده و فساد را ریشه کن مى‏کند. شهیدان، مقاومت و پویایى جامعه را تضمین مى‏نمایند و به جامعه ظرفیت روحى مى‏بخشند و ضعف و سستى را از بین مى‏برند. اگر خون شهیدان نبود که شجره طیبه رسالت را سیراب نماید نه از اسلام خبرى بود و نه از مکتب توحید بخش الهى اثرى. و در یک جمله مى‏توان گفت که پر محتواترین عنوان، در راستاى تکامل انسان، از دیدگاه متون اسلامى عنوان «شهید» است.

متن

از مهمترین عوامل بازدارنده روند تکاملى جامعه و بزرگترین آفت انقلاب و حرکتهاى سازنده، آمیزش خطوط انحرافى و جریانات منفى با مایه‏هاى اصیل و پاک و بر حق است. حق و باطل گاه آنچنان بهم مى‏آمیزد که تمیز و جدائى آنها از یکدیگر محتاج به ایجاد سیل و موج قوى است تا لاشه‏ها را از درون دریاى جامعه به بیرون پرتاب کند و گوهرها و مرجان‏ها و یاقوت‏ها را در درون بپرورد.
حق و باطل گاه مانند کف و آب هستند که تشخیص و جدائى آنان ساده است و گاه آنچنان بهم مخلوط شده‏اند که باید با حرکتهاى تند و پرحرارت از هم جدا شوند.
انتخاب آگاهانه شهادت در سایه تفکر صحیح در چنین مواردى نقش خود را ایفاء مى‏کند، شهادت چنان حرارت و سوزى مى‏آفریند و چنان حرکت و تکانى را بوجود مى‏آورد که حق و طرفدارانش از باطل و پیروانش به خوبى جدا مى‏شوند.
شهادت شجاعانه نقش جدا کردن و شناساندن و سرانجام رشد و نمو حق و نابودى باطل را به طور احسن و اکمل در جامعه ایفاء مى‏کند و با این اثر، اجتماع را از رکود و جمود و انزوا خارج مى‏سازد و با تصفیه عمیق، پویایى و بالندگى و کمال جامعه را تضمین مى‏کند.
مگر نه این است که مرگ به سراغ همه خواهد آمد و گریزى از آن نیست، پس چه بهتر آنکه با مردن معامله‏اى انجام شود و در برابر دادن سرمایه حیات و قربانى شدن، سود و نتیجه‏اى بزرگ عائد شود.

خداوند در قرآن مى‏فرماید:
«اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، آمرزش و رحمت خدا بهتر از هر چیزى برایتان خواهد بود.»(۱)
شهادت که نتیجه سلامت روان، روحیه شجاعت و انتخاب آگاهانه است، مقاومت و پویایى جامعه را به دنبال دارد، چرا که ریشه در قدرت، قوت، صبر، استقامت، مبارزه با کفر، انسجام، آخرت خواهى و ظرفیت بالا دارد و این عوامل در مجموع، مقاومت جامعه را بالا برده و اجتماعى را متحرک و پویا و سازنده مى‏سازد. شهیدان، مقاومت و پویایى جامعه را تضمین مى‏نمایند و به جامعه ظرفیت روحى مى‏بخشند و ضعف و سستى را از بین مى‏برند و هر جامعه‏اى که افراد آن این گونه باشند، مشمول رحمت و نصرت خداوند هستند، و دیگر شکست نخواهند خورد که: «ان ینصرکم اللّه فلا غالب لکم؛ اگر خدا یاریتان کرد، دیگر کسى بر شما غلبه نمى‏کند.»
شهادت در مکتب قرآن و تشیع داراى هفت رکن است:
۱- داشتن ایمان به خدا، پیامبر و ائمه راستین معصوم اسلام.
۲- گزینش آگاهانه.
۳- به فرمان خدا و رسول خدا(ص) بودن، (پیروى از سنت و عترت).
۴- انگیزه راه خدا قرار دادن.
۵ – ایثارگرى براى خشنودى خدا و رسیدن به رضوان و قرب او.
۶- براى اعلاء کلمه حق و ریشه کن نمودن باطل پیکار کردن.
۷- در معیت خدا و اولیاء خدا بودن.(۲)

در تفکر شیعى، برترین کامیابى، بزرگترین پیروزى، والاترین مقام، بالاترین امتیاز، عظیم‏ترین فوز، نیکوترین نیکى، رفیع‏ترین مرتبت و عالى‏ترین رتبت و گرانمایه‏ترین درجه، رسیدن به فیض عظماى شهادت است و براى شهید، گرانبهاترین اوقات و شکوهمندترین لحظه‏ها و زیباترین زمانها، ساعتى است که پیروزمندانه به دست دشمنان پست بیگانه… به مرگ شرافتمندانه نائل گردد، و جام شهادت را به لب گرفته و آن را به بهاى جان خریدارى نماید.
اینک او شهید است، یعنى تجسّم و عینیت یافته و شکل گرفته مکتب تشیع و الگو و معیارى براى همه بشریت.
جهاد مقدّس شهید و خون پاکى که در این راه به زمین ریخته مى‏شود، عامل بقاى جوامع انسانى و تداوم ارزش‏هاى مقدّسى است که انسانیت و شرف و عدالت و آزادى در پرتو آنها، جان و رمق مى‏گیرند و استمرار مى‏یابند.
شهید چون شمع مى‏سوزد و با نور خویش، ظلمات و تاریکى‏هاى زندگانى بشر را روشن مى‏کند و راه رشد و سلامت و سعادت جامعه انسانى را صاف و هموار مى‏سازد. شهادت در قرآن
آیات فراوانى در قرآن کریم به مسئله شهادت اشاره نموده است، در این قسمت به برخى از آیات اشاره مى‏نمائیم:
۱٫ «ولا تحسبنّ الّذین قتلوا فى سبیل اللّه امواتاً بل احیاءٌ عند ربّهم یرزقون ؛(۳) هرگز نپندارید که شهیدان راه خدا مرده‏اند، بلکه زنده به حیات (ابدى) شدند و در نزد پروردگارشان متنعّم خواهند بود».
۲٫ «ولا تقولوا لمن یقتل فى سبیل اللّه امواتٌ بل احیاءٌ ولکن لاتشعرون؛(۴) به کشته شدگان در راه خدا، مرده نگوئید چرا که زنده‏اند، لکن شما درک نمى‏کنید».
۳٫ «والّذین قتلوا فى سبیل اللّه فلن یضلّ اعمالهم سیهدیهم و یصلح بالهم ویدخلهم الجنّة عرّفها لهم؛(۵) و آنان که در راه خدا کشته شدند، هرگز خداوند اعمالشان را ضایع نمى‏گرداند، آنها را هدایت کرده و امورشان را اصلاح مى‏فرماید و در بهشتى که قبلاً به آنان شناسانده وارد خواهد کرد».
۴٫ «و من یقاتل فى سبیل اللّه فیقتل او یغلب فسوف نؤتیه اجراً عظیماً؛(۶) و هر کس در جهاد در راه خدا کشته شد و یا فاتح گردید اجر عظیمى به او عطاء خواهیم کرد. نتیجتاً، انتخاب آگاهانه شهادت در سایه تفکر صحیح است که این اجرها را براى شهداء به ارمغان مى‏آورد». شهادت در احادیث‏
احادیث و روایات متعددى پیرامون شهید و مقام والاى آنان نقل شده است که به پاره‏اى از آنها اشاره مى‏نمائیم:
۱٫ امام صادق(ع) از رسول اللّه (ص) نقل فرمودند:
«اشرف الموت قتل الشّهادة؛(۷) با شرافت‏ترین مرگها، کشته شدن به نحو شهادت است».
۲٫ از امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارش (علیهم السّلام) است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«فوق کلّ برّ برّ حتّى یقتل الرّجل فى سبیل اللّه، فاذا قتل فى سبیل اللّه عزّ و جلّ فلیس فوقه برٌّ…؛(۸) بالاتر از هر نیکى، نیکى برترى است، تا اینکه شخص در راه خدا کشته شود، پس هنگامى که در راه خداوند عزّ و جلّ کشته شد، نیکوکارى اى بالاتر از آن نیست…»
۳٫ امام باقر(ع) فرمود: که على بن الحسین (علیهما السلام) مکرّر مى‏فرمودند: رسول اللّه (ص) فرمودند: هیچ قطره‏اى براى خداوند عزّ و جلّ محبوبتر از قطره خونى که در راه خدا( ریخته شود) نیست.(۹)
۴٫ از امام صادق(ع) است که از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند:
چرا شهید در قبرش مورد امتحان و ابتلاء قرار نمى‏گیرد؟ فرمود: شمشیر بالاى سرش، (هنگام شهادت) براى امتحان و ابتلاء او کافى بود.(۱۰) در حقیقت شهادت‏
در اسلام و لسان قرآن و اهل بیت معصومین(ع)، شهادت گزینش مرگ سرخ متکى بر شناخت و آگاهى بر مبناى آزادى و اختیار در مبارزه علیه موانع تکامل و انحرافات فکرى است که مجاهد با منطق و شعور و بیدارى انتخاب مى‏کند و روحیات یک ملت و تاریخ را تضمین مى‏نماید.
شهادت مکتب سازنده‏اى است که شگرفترین اثرات و خلل ناپذیرترین واکنش‏هاى نسل‏هاى بهم پیچیده تاریخ را داراست.
در حقیقت، شهادت خون دوباره‏اى است که به کالبد نیمه جان جامعه وارد مى‏گردد، خون این عنصر خلیفه اللهى در نظام اجتماعى به عنوان گویاترین و مؤثرترین عامل تبلیغ صدق و صفا، حق و حقیقت آگاهى و سازندگى خواهد بود. از این روست که امام على(ع) بعد از شهادت محمد بن ابى بکر به عبداللّه بن عباس مى‏نویسد:
«به خدا سوگند، اگر علاقه من به هنگام پیکار با دشمن در شهادت نبود و خود را براى مرگ در راه خدا، آماده نساخته بودم، دوست مى‏داشتم حتى یک روز با این مردمى که محمد بن ابى بکر را تنها گذاشتند، روبرو نشوم».(۱۱)
مرحوم استاد علامه طباطبائى در تفسیر المیزان مى‏گوید:
«شهادت یکى از حقایق قرآنى است که در موارد متعدد یادشده، داراى معانى وسیعى است. حواس عادى ما و نیروهاى وجودى ما تنها صورت افعال را تحمل مى‏کند. حقایق اعمال و معانى نفسانیه، کفر و ایمان، شقاوت و سعادت، خیر و شر، حسن و قبح، و آنچه از دسترس حس مخفى است و تنها با قلوب کسب مى‏شود، اینها از دید انسان خارج است که نه بر آن احاطه و نه از آن احصاء است براى حاضرین چه رسد براى غایبین، اما شهیدان به ادراکى مى‏رسند که بر اینها اشراف و از اینها مطلع و در کنارشان حضور دارند.»
مجد و عظمت والاى شهادت همواره تجلى بخش حیات امّتها بوده است.
تاریخ شهادت، تاریخ عقیده و جهاد و تمسّک به اصول و مبانى اعتقادى است. اگر خون شهیدان نبود که شجره طیبه رسالت را سیراب نماید نه از اسلام خبرى بود و نه از مکتب توحید بخش الهى اثرى.
اگر شهادت در کربلا و نهضت خونین عاشورا نمى‏بود، این اخلاص و دوستى که میلیونها انسان از صمیم قلب نسبت به اهل بیت پیغمبر پیدا کرده‏اند بوجود نمى‏آمد.

شهیدان جانهاى خود را فدا کردند، جان بر کف نهادند، اما دینشان را از دست ندادند، تنها هدف آنها، اطاعت از نداى حق و احیاى دین الهى بود.
انسان تا زمانى که در حصار مادى خود و زمانش فرو رفته باشد، نمى‏تواند دم از منطق شهید بزند. چرا که او را در حریم این معنا راهى نیست مگر به عشق. بنابر گفته استاد بزرگوار شهید مرتضى مطهرى:
«منطق شهید را با منطق افراد معمولى نمى‏شود سنجید. شهید را نمى‏شود در منطق افراد معمولى گنجاند. منطق او بالاتر است. منطقى است آمیخته با منطق عشق…»(۱۲) جایگاه و منزلت شهید
یکى از مسائلى که در قرآن مجید براى بیان حیات عالى شهداء و اشاره به مقام بسیار رفیع و والاى آنها آمده است، جمله «عند ربّهم یرزقون» است.
مقام عند ربّهم، عالى‏ترین مقام انسانى است و به عبارت دیگر کمال نهائى انسان است که هیچ حائلى میان انسان و خدا، وجود ندارد. در واقع اتصال به مقام ربوبى و لقاء الهى و نهایت کمال انسان است. چه جایگاه و منزلگاهى از آن بالاتر، که عاشق را در جوار معشوق جاى دهند و این، همان چیزى است که انسانها حقیقتاً در جستجوى آن هستند.
پیامبر (ص) فرمود که: خداوند براى شهیدان هفت خصلت مقرر کرده است:
۱٫ با نخستین قطره خونى که از خون او ریخته مى‏شود، تمام گناهان او مورد عفو قرار مى‏گیرد.
۲٫ سرش در کنار دو حور از حوریان بهشتى قرار مى‏گیرد و آنها غبار از چهره شهید پاک مى‏کنند و به او خوش آمد مى‏گویند. او هم متقابلاً به همسران بهشتى خود مرحبا مى‏گوید.
۳٫ از لباسهاى بهشتى بر اندامش مى‏پوشانند.
۴٫ پذیرایى کنندگان بهشتیانى که وارد بهشت مى‏شوند، با عطرهاى بهشتى، او را عطرآگین مى‏کنند.
۵٫ جایگاه خود را، در بهشت مى‏بیند.
۶٫ به روحش گفته مى‏شود، در هر کجاى بهشت که مى‏خواهى استراحت کن.
۷٫ به وجه اللّه نظر مى‏کند، و این موضوع رضایت و خشنودى براى هر پیامبر و شهیدى است.(۱۳)
به شهادت «فوز عظیم» گفته شده است، چرا که شهید با شهادت خود به هدف نهایى که لقاء پروردگار و مقام در جوار(عند ربّهم) باشد، رسیده است. و در این مسابقه نهایى، پیروز شده و بعد از مسابقه نهائى دیگر آزمایشى نیست.
امام على (ع) مى‏فرماید:
«تحقیقاً مرگ، طلب کننده‏اى است با شتاب، ایستنده از چنگال مرگ نخواهد رفت و فرار کننده از مرگ، آن را ناتوان نخواهد نمود. راستى که گرامى‏ترین مرگها کشته شدن – در راه خدا است. سوگند به آن‏که جان پسر ابوطالب، در دست اوست که هزار ضربت شمشیر بر من، آسان‏تر از مرگ بر بستر است».(۱۴) انگیزه‏هاى شهادت طلبى‏
به طور خلاصه مى‏توان انگیزه‏هاى شهادت‏طلبى را این گونه برشمرد:
۱٫ رسیدن به تکامل و جاودانگى.
۲٫ معامله سودمند با خداوند (تقدیم جان در برابر بهشت).
۳٫ اطاعت ازخدا و رسول و اولى الامر.
۴٫ کمک به مستضعفین و برپایى عدالت و آزادى و رفع ظلم و فتنه.
۵٫ رسیدن به مقام والاى شهادت که بالاترین نیکوئیهاست.
۶٫ پالایش روح و آمرزش گناهان و نظر به وجه اللّه و پیوستن به لقاء اللّه و تقریب الى اللّه.
۷٫ امر به معروف و نهى از منکر و احیاء و اشاعه سنتهاى الهى و قبول در امتحان الهى و ذلت ناپذیرى و ایثار در راه ارزشهاى متعالى.
۸٫ الگو سازى براى جامعه از طریق حماسه آفرینى و تحریک عواطف و احساسات براى ترویج حق‏طلبى و انجام مسئولیت اجتماعى و حساسیت در مقابل سرنوشت جامعه.
۹٫ تزریق خون تازه به پیکر اجتماع و تقویت روحیه انقلابى در آحاد مردم.
۱۰٫ انتخاب بهترین و هنرمندترین و زیباترین نوع مردن.
۱۱٫ حضور در صحنه جهاد فى سبیل اللّه که بستر شهادت‏طلبى است و اداى تکلیف.
۱۲٫ سیر و سلوک معنوى و طى طریق در آخرین و والاترین مراحل عرفانى و فناى فى اللّه و اثبات عشق حقیقى به معشوق. چرا شهادت؟
۱٫ شوق به لقاء اللّه.
۲٫ زندگى راستین.
۳٫ بزرگى روح.
۴٫ دل بریدن از دنیاى فانى و دل بستن به حقیقت باقى.
۵٫ اجراى حق و احیاى اسلام. انتخاب آگاهانه شهادت‏
شهادت، فناشدن انسان براى نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستى مطلق است. شهادت، مرگى از راه کشته شدن است، که شهید آگاهانه و به خاطر هدفى مقدّس و به تعبیر قرآن: «فى سبیل اللّه» انتخاب مى‏کند.
از عبارت فوق چنین نتیجه مى‏گیریم، که هر مرگى نمى‏تواند شهادت باشد. اولاً، باید این مرگ با کشته شدن باشد و ثانیاً، این کشته شدن هم دو شرط اساسى دارد تا شهادت بر آن اطلاق گردد:
۱٫ آگاهانه باشد. ۲٫ فى سبیل اللّه باشد.
آگاهانه بودن به این معنا است که انسان خود با بصیرت، انتخابگر این نوع مرگ باشد. و شرط آگاهانه بودن آن است، شهید، حقّ و باطل زمان خود را بشناسد و در زیر لواء حق، در رکاب «امام زمان» خود علیه باطل بجنگد.
قید «فى سبیل اللّه» اشاره به جهت و هدف شهید، در جنگ علیه کفّار و مشرکین دارد. و بیانگر این معنا است که، جنگى داراى ارزش است که، هیچ هدفى جز «اللّه» در آن نباشد.

کلمه شهید در لغت به معناى «گواه» است و در اصطلاح به کسى که در راه خدا کشته شده باشد اطلاق مى‏گردد. در اینکه چرا به کشته شده در «راه خدا» شهید مى‏گویند، وجوه مختلفى بیان گردیده است در کتاب «لسان العرب المحیط» آمده است:
به کشته در راه خدا شهید مى‏گویند:
۱٫ براى اینکه، ملائکه رحمت، شاهد او هستند که در این صورت شهید، به معناى مشهود است.
۲٫ براى اینکه خدا و فرشتگان الهى، شاهدان او در بهشت اند.
۳٫ براى اینکه در روز قیامت، او به همراه پیامبر، از ملّت‏هاى گذشته شهادت مى‏دهد.
۴٫ براى اینکه او نمرده، شاهد زنده و حاضر است.
۵٫ براى اینکه شهید براى اقامه شهادت حقّ، قیام کرده تا کشته شده است.
۶٫ براى اینکه شهید، ناظر و شاهد بر نعمتها و کرامتهاى الهى است…(۱۵)
در حقیقت پر محتوى‏ترین عنوان در راستاى تکامل انسان، از دیدگاه متون اسلامى، عنوان شهید است. شهید با قطرات خون سرخ و زیبایش، راه اصلى انسانها و خط اصیل سعادت بشر را علامت گذارى مى‏کند تا رهروان، در وسط راه گم نشوند، بلکه از پى او با نشانه به پیش بروند و به سعادت ابدى دست بیابند.
شهید آن طائر بلند پرواز قدسى است که فضا و عرصه گیتى را براى پرواز خود ناچیز و کوچک مى‏بیند و از این رو پر مى‏گشاید و به سوى باغات بهشتى و منازل عالیه جهان ابدى پرواز مى‏کند.
شهادت، پایان بخشیدن به حیات طبیعى و مادى و کثیف براى دفاع از ارزشهاى والاى انسانى و شکافتن قفس کالبد مادى و حرکت به مقام بلند شهود الهى است و دست شستن از بودن در حال هشیارى و آزادى و دست یافتن به شدن است، و خلاصه شهادت نوعى مرگ نیست، بلکه صنعتى است از حیات معقول و او کسى است که از فنا رسته و به ابدیت و بقاء پیوسته است. دستاوردهاى شهادت براى انسان‏
۱٫ اطاعت بى چون و چرا از مقام ولایت تا پاى جان.
۲٫ خدا محورى در مقابل خود محورى.
۳٫ ایثار، ترجیح دیگران برخود با انگیزه الهى.
۴٫ ترجیح دادن آخرت به دنیا.
۵٫ ارزشهاى انسانى را بر منافع شخصى ترجیح دادن.
۶٫ در مسیر کمال حرکت کردن.
۷٫ صبر و استقامت.
۸٫ سازش ناپذیرى در مقابل دشمنان.
۹٫ عزت نفس و زیر بار ظلمت نرفتن.
۱۰٫ حضور در صحنه‏هاى دفاع از حق در مقابل باطل.
۱۱٫ مجاهد زیستن، نگریستن و مردن.
۱۲٫ نترسیدن از مرگ.
۱۳٫ دورنگرى در مقابل کوته نظرى.
۱۴٫ ترجیح دادن رضاى خدا به رضاى خلق.
۱۵٫ آمیختن عقل با عشق. شهادت شجاعانه و آگاهانه در منظر شهیدان‏
داشتن جسمى سالم و برخوردارى از روحیه شجاعت، مقدماتى براى وصول به انتخاب آگاهانه شهادت مى‏باشند. در این بخش دیدگاه شهیدان را در مورد شهادت مرور مى‏نمائیم:(۱۶)
۱٫ شهید نوجوان عبداللّه مردانى:
پدر و مادر، برایم نگران نباشید، چرا که من راهم را آگاهانه (شهادت) انتخاب نمودم و آن جزء در راه خدا، فى سبیل اللّه راه دیگرى نیست.(۱۷)
۲٫ شهید حسین على کاویانى:
شهادت اگر در کام شیر هم که باشد، من آن را به چنگ خواهم آورد.
۳٫ شهید جمشید رئیسى:
شهادت شربتى است که هر کس توان نوشیدن آن را ندارد، مگر اینکه از تمام قید و بندهاى ظاهرى، اعم از مال و جان و…خود گذشته باشد و بخواهد اینهمه را در راه حق علیه باطل فدا کند.
۴٫ شهید حمید رضا بصیرزاده:
خدایا! خود شاهد باش که با فرمان تو به جبهه آمدیم و به فرمانت به خون غلطیدیم و شهید شدیم، شهادت، هدف نیست. پیروزى هم هدف نیست. بلکه ترویج دین، هدف است.
۵٫ شهید اکبر فارسیان:
اى خداى بزرگ! ما را به راه راست، هدایت کن! تا جانمان را در راهت هدیه کنیم. شهادت را نصیبمان کن تا شهید شویم.و شهادت را نصیبمان کن تا شاهد باشیم.
۶٫ شهید حسین ریخته گران:
من این راه مقدّس را آگاهانه و عاشقانه انتخاب کردم و حالا در جبهه حضور دارم، همان محلى که «خون» با «عقیده» پیوند مى‏خورد و در همانجا است که شهادت میسّر مى‏شود و شهادت پلى است که ما را به هدف نهائى مى‏رساند.
۷٫ شهید اسماعیل یوسفى:
اى پدر و اى مادر عزیز! اى خواهر و تو اى برادر! من بعد از هیجده سال زندگى بیهوده، خود را بازیافتم و راه حسین(ع) را انتخاب کردم، زیرا شهید شدن به نظر من سرآغاز زندگى دوباره مى‏باشد.
۸٫ شهید امیر مغفورى:
خداوندا! اگر مرا به این سرزمین شهادت نمى‏خواندى،
و اگر امید مرا از آمدن به این وادى عاشقان، قطع مى‏نمودى،
و اگر این سعادت بزرگ را نصیبم نمى‏ساختى،
دیگر چگونه مى‏توانستم در محافل عزادارى حسین(علیه السلام) براى او بگریم. شهادت در اندیشه امام خمینى‏
امام خمینى(قدّس سرّه) که خود عارفى وارسته بودند و در محراب عشق در طلب وصال یار، زندگى مى‏کردند، در باب شهید و شهادت، مطالب ارزنده‏اى فرموده‏اند که از میان آنها مى‏توان گزیده‏اى را در باب شهادت مقامات عرفانى آن ابراز داشت:
«مرتبه شهادت از مراتب عالیه و کمالات نفسانیه‏اى است که از اولیاى خدا به ارث رسیده است. ما خاکیان محجوب یا افلاکیان چه دانیم، که این «ارتزاق عند رب الشهدا» چیست؟
چه بسا مقامى باشد که خاص مقربان درگاه او – جلّ و علا – و وارستگان از خود و ملک هستى باشد. پس مثل من وابسته به علایق و وامانده از حقایق چه گویم و چه نویسم که خاموشى بهتر و شکستن قلم اولى‏تر است.»(۱۸)
«در واقع شهادت راهى است پر رمز و راز که تا خود انسان نرود و آن را نچشد، نمى‏فهمد که چیست و چگونه است و چطور باید آن را پیمود».(۱۹)
شهادتى که از روى ایمان و آگاهى و در رابطه با خدا و در حال نیایش پدید آید، توأم با عشق است، زیرا که پرستش وى در خون تبلور یافته و میدان رزم، محرابش گشته و با خون سرخش وضو ساخته و در زیر رگبار گلوله خصم به ستایش معشوق خود مشغول شده و در زیر آسمان نیلگون شفق گونه به جهاد در راه حق به قیام برخاسته، که چنین عبادتى به منتهاى خلوص رسیده و از بندگى به عشق عمیق دست یافته که نه تنها عابد است، بلکه عاشق، و نه تنها خدا را معبود، بلکه معشوق مى‏داند.
مقام شهادت از ملزومات مقام خلیفه الهى است که قرآن کریم وعده تجلّى نور حق را بدان نوید مى‏دهد. و این ارث از موالیان و اولیاء اللّه به ما رسیده است. این کلام با فرازى از سخنان امام خمینى – قدّس سرّه – مزین خواهد شد.
«شهادت ارثى است که از موالیان ما که حیات را عقیده و جهاد مى‏دانستند و در راه مکتب پر افتخار اسلام با خون خود و جوانان عزیز خود از آن پاسدارى مى‏کردند به ملت شهید پرور ما رسیده است».(۲۰)
در سخنان عارفانه امام، شهید کلمه‏اى است بس عظیم که در عقل کوچک ما نمى‏گنجد. شهید باران رحمت الهى است که به زمین خشک جانها حیات دوباره مى‏دهد. عشق شهید، عشق حقیقى است که با هیچ چیز عوض نخواهد شد. شهید چشمه فیض الهى است که در دنیا پدیدار شده، شهید ساغرى است که آبش خون و خونش روان است. از مداد علماء، شهدا برخیزند و از خون شهداء مداد علما سیراب مى‏شوند. شهید گلواژه عشق و مقام رفعت انسان است.

خداوند فیاض است و شهادت نبض والاى او. شهید، تن برایش سنگینى مى‏کند و مانع رسیدن اوست به محبوب. شهید نگرشى است والا، خونى است جوشان، با نورى منور و دلى لبریز از عشق به خدا. شهید آیینه تاریخ است، کسى وجود او را درک نمى‏کند. تنها کسى مى‏تواند شهید را بفهمد که چون او شود.
او شهادت را مى‏آفریند و شهادت حیات امتها را. شهید مظهر عشق الهى است. او با وضوى خون، با نماز عشق، با سجده حق، با نداى «فاستقم کما امرت» با پیکرى خونین به سوى محبوب خود مى‏رود و نداى حق را لبیک گوید.
«از شهداء نمى‏شود چیزى گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانه‏شان و در شادى وصولشان «عند ربهم یرزقون» اند، و از نفوس مطمئنه‏اى هستند که مورد خطاب «فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى» پروردگارند. اینجا صحبت از عشق است و عشق و قلم در ترسیمش برخود مى‏شکافد».(۲۱)
امام خمینى (ره) در عبارتى دیگر مى‏فرمایند:
«خوشا به حال آنانکه با شهادت رفتند. خوشا به حال آنان که در این قافله نور، جان و سر باختند. خوشا به حال آنهایى که این گوهر را در دامن خود پروراندند. خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را هم چنان باز و ما را از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز مبارزه‏اند، و نیازمند مشعل شهادت، تو خود این چراغ پرفروغ را حافظ و نگهبان باش. چرا که همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت فرا راه عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاى آزادگان خواهد بود».(۲۲) عاشورا و فرهنگ شهادت‏
روز عاشورا، روز حماسه و شجاعت و دلاورى و ابتلا و آزمایش بزرگ الهى و روز فداکارى و عزّت و شرف کیان اسلام و روز جانبازى و از خود گذشتگى و ایثار است. روز پیروزى خون بر شمشیر است.
عاشورا، درس شهادت را به همه نسلها و آیندگان تا روز قیامت آموخت و فهماند که براى امور دینى و مادّى نباید دست از حق و اسلام و قرآن و ایمان شست و تسلیم شد و باید ایستاد و مقابله کرد، ولو اینکه به قیمت جان خود و یاران و خانواده تمام شود.
مهم آن است که ذلّت و سرسپردگى و بندگى غیر از خدا را نپذیریم، بنده استبداد و استعمار و استکبار نگردیم. امام درس تسلیم نشدن را به ما آموخت. عاشورا روز شهادت است، روز افتادن سرها از تن‏ها، روز جدایى حق از باطل، روز مواجهه اسلام با کفر است، روز اخلاق و ضدّ اخلاق، روز بایدها و نبایدها، روز هنجارها و ناهنجارها، روز ایمان و الحاد و کفر است.
اسلام چنین افرادى را تربیت کرد که شهادت را بر اسارت و ذلّت رجحان دادند و تاجان داشتند، پاى فشردند و اسلام را نجات دادند و ما امروز شاهد این رشادت‏ها و دلاورى‏ها که از سالار شهیدان و یاران نیکوکار و فداکار او درس و عبرت گرفته‏اند، هستیم، و این فرهنگ شهادت عاشورا است که چنین انسانهایى نیک صفت و دلیر و بى باک، تحویل جامعه داده است و ما مدیون روز عاشورا هستیم.
ایثار و شهادت، درسى است که تا زمین از لوث وجود ظالمان پاک نشده، از مکتب عاشورا استنتاج مى‏گردد. تأثیر حماسه عاشورا بر وصیت نامه شهدا
با نگاهى گذرا به وصیت نامه‏هاى شهداء مى‏بینیم که تقریباً در اکثر وصیت نامه‏ها، نام و یاد امام حسین (ع) و یا جملاتى برگرفته از فرمایش‏هاى آن بزرگوار به چشم مى‏خورد و به عبارتى کل وصیتنامه‏ها الهام گرفته از نهضت امام حسین(ع) است.
در این قسمت نمونه هایى از وصیت نامه‏هاى عرفانى شهدا در این زمینه را مرور مى‏نمائیم:
۱٫ تو اى حسین(ع)، اى تو که معشوقى در مسلخ عشق، صدها عاشقت را به قربانگاه کشاندى، اى سیدالشهداء که آخرین شب حیات را از دشمن مهلت خواستى، نه براى وداع با دنیا، با تمام وقاحت که اسفل السافلین است بلکه براى وصال به عقبى با تمام عظمتش… امروز جوانان ما، تو را رهنمون راه خویش ساخته‏اند.(۲۳)
۲٫ بارالها، سال‏ها از کودکى تا به امروز نام حسین(ع) در ذهنم پرتو افشانى مى‏کرد، حسین(ع) برایم متجلّى شده است و حال دانستم که حسین چرا این گونه همه چیز و همه کس را قربانى کرد و از تو مى‏خواهم مرا در صف حسینیان قرار دهى.(۲۴)
۳٫ من رستگارى را در این مى‏بینم که با الهام از مکتب دینى و قرآن راهى برگزینم که همان راه پیروزى است، راه خونین سردار شهیدان امام حسین(ع).(۲۵)
۴٫ پدر جان، این درس را حسین(ع) به ما آموخته است که مرگ در راه خدا را بر زندگى ذلّت بار ترجیح مى‏دهیم.(۲۶)
۵٫ بدانید که آگاهانه در این راه قدم نهاده‏ام، زیرا خون سرخ شهیدان از هابیل تا حسین(ع) و از حسین(ع) تا شهداى جنوب و غرب صدایم مى‏زنند که چرا نشسته‏اى، ما در عصرى زندگى مى‏کنیم که ظلم سراسر جهان را فرا گرفته است، باید خون بدهیم.(۲۷)
۶٫ درود بر پیامبر بزرگ اسلام که چگونه زیستن را به ما آموخت و درود به فرزند رشیدش حسین(ع) که چگونه مردن را به ما آموخت. موقعى انسان مى‏تواند ادعاى حسین گونه بودن کند که یزید زمان را نابود کند و یا تنش در زیر تانکها ساییده شود.(۲۸)
۷٫ امروز موقعیت ما مانند زمان امام حسین(ع) است، اسلام خون مى‏طلبد و قربانى مى‏خواهد و من به پیروى از حسینم و خمینى عزیزم خون مى‏دهم تا اسلام پایدار بماند. مگر مى‏شود پشت سر حسین را خالى گذاشت و حرکت او را تقویت نکرد و خود را مطیع حسین(ع) دانست.(۲۹)
۸٫ زمانى که جسدم بر روى دوش شماست، اگر با چشم دل بنگرید، چشمم به سوى کربلاست.(۳۰)
۹٫ مادر آن تربتى که به دهان پسرت گذاشتى از کدامین خاک بود، آیا این تربت پاک حسین(ع) نبود و تو با زبان بى زبانى، نگفتى لبیک یا حسین(ع)، لبیک یا حسین، پسرم را براى تو بزرگ مى‏کنم که ادامه دهنده راه اسلام عزیز باشد و حال حسین زمان ما را به فریاد رسى جدّ بزرگوارش خواند، ما هم فریاد بر آوردیم لبیک یا روح اللّه.(۳۱) جمع بندى و نتیجه‏
کسى که در راه هدفهاى عالى اسلام با انگیزه تثبیت ارزشهاى اسلامى جان خویش را فدا کند، به بالاترین درجه کمال ممکن است دست یافته باشد و اوست که سرباز لایق و حقیقى اسلام به شمار مى‏رود.
او در عین شجاعت و برخوردارى از روحیه شهادت، تن خویش را فدا و جان را در خدا فنا ساخته است. او با غلبه مطلق جان بر تن، از همه امکانات خویش براى رسیدن به اوج کمال بهره برده و پهلو به پهلوى انبیاء، صدیقین و صالحین مى‏زند.
در شهادت سه ویژگى مشاهده مى‏گردد: الف: فى سبیل اللّه ب: آگاهى ج: اختیار که داشتن روحى بزرگ و توانمندى پیش نیازى براى رشادت و شهادت محسوب مى‏گردد.
هنگامى که فرهنگ شهادت در جامعه رواج یافت، شوق و شعفى در قلوب بوجود آمده که سبب مسابقه و رقابت بر سر کسب این مقام مى‏شود. پیامبر گرامى اسلام(ص)، با ترویج فرهنگ جهاد و شهادت توانست با جمع اندک و ناتوان (به لحاظ مادى) مسلمانان اولیه، نصرت و یارى خداوند متعال را کسب کرده، بزرگترین ضربه‏ها را بر پیکر کفر و شرک زده و سبب تثبیت و گسترش سریع اسلام شود.
همان طور که جهاد، رشادت و شهادت، سبب عزت مسلمانان مى‏شود، سرباز زدن از جهاد و شهادت، سبب سلطه دشمنان کینه توز بر اسلام و مسلمانان مى‏گردد.
با گسترش فرهنگ جهاد و شهادت‏طلبى، لرزه بر اندام دشمنان مى‏افتد و آنها را از نفوذ در دژهاى اسلام، مأیوس و ناامید مى‏کند و چه بسیار پر برکت است براى مسلمانان و چه وحشتناک است براى دشمنان اسلام.
پس تنها گسترش و رواج فرهنگ جهاد و شهادت است که استقرار عدل جهانى را بدنبال خواهد داشت و فاصله گرفتن از این فرهنگ، یعنى ذلّت و ضلالت جوامع و دور ماندن از قافله نور و هدایت. پاورقی ها:پى‏نوشت‏ها: – ۱٫ سوره آل عمران، آیه ۱۵۷٫ ۲٫ فلسفه شهادت، على اکبر رضوانى، ص ۱۱۸ و ۱۱۷٫ ۳٫ سوره آل عمران، آیه ۱۶۹٫ ۴٫ سوره بقره، آیه ۱۵۴٫ ۵٫ سوره محمد(ص)، آیات ۴ الى ۶٫ ۶٫ سوره نساء، آیه ۷۴٫ ۷٫ بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۸، روایت ۴٫ ۸٫ همان، ج ۱۰۰، ص ۱۰، روایت ۱۴٫ ۹٫ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۸، روایت ۱۱٫ ۱۰٫ همان، ج ۱۱، ص ۶، روایت ۶٫ ۱۱٫ نهج‏البلاغه، ص ۹۴۵٫ ۱۲٫ فصلنامه حضور، شماره ۱۸، ص ۷۱٫ ۱۳٫ وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۱۰٫ ۱۴٫ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۲٫ ۱۵٫ ابن منظور، لسان العرب المحیط، ج ۲، ص ۳۷۴٫ ۱۶٫ درس شهید، رجبعلى مظلومى، انتشارات واحد فرهنگى بنیاد شهید. ۱۷٫ پاره‏اى از وصیت نامه اخوى نگارنده. ۱۸٫ فصلنامه حضور، شماره ۱۸، زمستان ۱۳۷۵، ص ۶۹٫ ۱۹٫ همان، ص ۷۱٫ ۲۰٫ سخن آشنا «مجموعه وصیتنامه» معاونت تبلیغات و انتشارات نیروى زمینى سپاه، ص ۲۴٫ ۲۱٫ سخنان امام خمینى(ره)، ۱/۷/۱۳۶۷٫ ۲۲٫ همان، ۲۹/۴/۱۳۶۷٫ ۲۳٫ سرایش هجران، دفتر دوم، انجمن اسلامى دبیرستان شهید حکمت، ص ۳۳ و ۳۴٫ ۲۴٫ کنگره سرداران شهید لشکر زرهى نجف اشرف، وصیت نامه شهید سید قاسم هاشمى. ۲۵٫ همان، شهداى دیگر. ۲۶٫ مجله پیام انقلاب، شماره ۱۳۲، شهید ماشاءاللّه خلیفه. ۲۷٫ همان، شماره ۱۰۱، شهید داود شجاع. ۲۸٫ همان، شماره ۱۵۴، شهید حداد على حسینى. ۲۹٫ سرایش هجران، دفتر دوم. ۳۰٫ مجله پیام انقلاب، شماره ۱۵۶، شهید عباسعلى پورشایان. ۳۱٫ همان، شماره ۱۵۳، شهید سرافراز.

نویسندگان: محمدحسین مردانى
http://ensani.ir/fa/article/138534/%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D8%AC-%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%89-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-