سردار شهید سلیمانی درباره شهید حاج احمد کاظمی گفته است: احمد چند مشخصه اصلی داشت که همه اینها را از امام(ره) گرفت و این درست است که همه اینها از مکتب اسلام است، اما امام(ره) به عنوان یک الگوی مجسم بود و ما وقتی در جنگ نگاه میکردیم، احمد هم در این چیزهایی که من ذکر میکنم از همه ما برجستهتر بود.
به گزارش ایکنا از اصفهان، ۱۹دیماه، مصادف با سالگرد شهادت سردار شهید حاج احمد کاظمی، از فرماندهان برجسته هشت سال دفاع مقدس است؛ وی در سال ۱۳۳۸ در نجفآباد به دنیا آمد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای گذراندن دورههای آموزشی جنگهای نامنظم عازم لبنان شد. با آغاز جنگ تحمیلی، برای دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی کشور، رهسپار جبهههای جنگ شد و در هشت سال جنگ پا به پای دیگر رزمندگان و فرماندهان، در عملیاتهای مختلف نقش آفرینی کرد و از خود دلاوریهایی به یادگار گذاشت که شرح این دلاوریها هماره بر تارک زمان میدرخشد.
فرمانده لشکر ۸ نجف، فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، فرمانده قرارگاه حمزه، فرمانده نیروی هوایی سپاه و فرمانده نیروی زمینی سپاه از جمله مسئولیتهای شهید احمد کاظمی بود، اما او به دلیل تواضع و روحیه ساده زیستی که داشت، خیلی خودش را به این سمت و منصبها وابسته نکرده بود، بلکه او خودش را در قامت یک سرباز در راه اسلام و انقلاب میدانست و همیشه آرزوی شهادت داشت. سرانجام ۱۸ سال بعد از پایان جنگ و بعد از آن همه حسرت که از جاماندن یاران شهید خود داشت، در ۱۹ دیماه سال ۸۴ به آرزوی خود رسید. او که به همراه جمعی از یاران و همرزمان خود برای انجام یک ماموریت به شمال غربی کشورعازم بودند، براثر سقوط بالگرد به شهادت رسیدند.
سردار سعید مهتدی جعفری فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص)؛ سردار سعید سلیمانی، معاون عملیات نیروی زمینی سپاه؛ سردار نبی الله شاهمرادی، معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه؛ سردار خلبان عباس کربندی، مجرد فرمانده پایگاه هوایی قدر نیروی هوایی سپاه؛ سردار سرتیپ پاسدار غلامرضا یزدانی، فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه؛ سردار صفدر رشاد، معاون طرح و برنامه نیروی زمینی سپاه؛ سردار خلبان احمد الهامینژاد، فرمانده دانشکده پروازی نیروی هوایی سپاه؛ سردار حمید آذینپور، رئیس دفتر فرماندهی نیروی زمینی سپاه؛ سرهنگ مرتضی بصیری، مهندس پرواز و پاسدار محسن اسدی، افسر همراه فرمانده شهید نیروی زمینی سپاه از شهدای این حادثه بودند که به شهدای عرفه معروف شدند.
شهید احمد کاظمی جزء فرماندهانی بود که رزمندگان دوران جنگ و حتی سربازانی که بعد از جنگ در لشکر ۸ نجف خدمت کردهاند، از او به عنوان شخصیتی اخلاقمدار ساده زیست و متواضع یاد میکنند، چنان که وقتی میان سربازان حاضر میشد و با آنها گپ و گفت صمیمانه میکرد، اگر لباس و یونیفرم نظامی به تن نداشت، کسی فکر نمیکرد او فرمانده لشکر است. همین رفتارهای متواضعانه و اخلاقمدارانه او، به رزمندگان و سربازها قوت قلب و روحیه میبخشید.
سردار شهید قاسم سلیمانی از دوستان صمیمی و وفادار شهید احمدکاظمی بود. شهید سلیمانی درباره ویژگیهای سردار شهید حاج احمد کاظمی و نقش او در دوران جنگ گفته است:
«احمد چند مشخصه اصلی داشت که همه اینها را از امام(ره) گرفت و این درست است که همه اینها از مکتب اسلام است، اما امام(ره) به عنوان یک الگوی مجسم بود و ما وقتی در جنگ نگاه میکردیم، احمد هم در این چیزهایی که من ذکر میکنم از همه ما برجستهتر بود.
احمد پنج مشخصه مهم داشت که اینها در دوره جنگ در لشکر نجف دیده میشد که ما وقتی به لشکر نجف نگاه میکنیم، هیچ چیز در ذهن ما غیر از احمد نمیآید. شما وقتی مثلاً میگویید فلان لشکر، یک عقبهای هم در ذهنتان میآید، ولی به لشکر نجف که نگاه میکنید، غیر از احمد هیچ چیز در ذهنتان نمیآید. این خیلی هنر بود که یک فرد بیاید از درون یک شهرستان یک لشکر درست کند که آن لشکر با لشکرهایی که عقبههای طولانی داشتند با امکانات وسیع خصوصاً در کادر، نه تنها برابری میکند، بلکه شاه کلید جنگ بشود. اینجا در واقع این را میرساند که نقش احمد محوری بوده، لذا همه چیز در او خلاصه شده بود، یعنی همه ابتکارات و موضوعات گوناگون، نه اینکه احمد پایش روی شانه دیگری بود و از شانه دیگران داشت حرف آنها را میزد و ابتکارات و طرح آنها را میگفت، نه، بلکه هر چیز بود از او دمیده میشد. البته حسین هم همین بود ولی حالا بحث احمد است.
یکی دیگر از مشخصههای بارز احمد، زیرکی بود حالا به معنای درست آن «تدبیر» بود. منتظر نبود که در قرارگاه بگویند خط حد لشکرت چه میشود. همیشه وقتی درباره منطقه عملیاتی بحث میشد، او به خیلی از زوایای پشت این هم نگاه میکرد، لذا موافقتهایش معنا داشت و مخالفتهایش هم معنا داشت. دوم اینکه وقتی میخواست خط حدی انتخاب بکند مخالفت یا موافقت او در کل عملیات برای نحوه عمل لشکر۸ نجف تأثیر داشت. مثلاً شما به همه خط حدهایی که لشکر نجف گرفته نگاه کنید، احمد خط حدی را برایش اصرار میکرد که پیروزی و شکستش کمتر به گردن کسی بیفتد.
اصلاً اتکا لشکر نجف و احمد در محورهایی که عمل میکرد کمتر به جناحین آن بود. همیشه یا انتخابی را انجام میداد که این جناح طبیعی باشد یا به نحوی انتخاب میکرد که این جناح تأثیر بر کل عملیات بگذارد. مثل والفجر۴، در والفجر۴ حسین زیر ارتفاع سنگ معدن متوقف شد من بالای سر پنجوین متوقف شدم، حاج همت روی ارتفاع خلوذه متوقف شد، باکری روی ارتفاع کنگرک متوقف شد، او که آمد با عملش، خلوذه و پنجوین و غیره را، همه را بیخاصیت کرد و مسلط شد. هدف احمد تصرف ارتفاع لَری بود، عملیات احمد، عملیات سختی بود. در والفجر۴ فشار روی احمد از همه ما بیشتر بود چون از دشت شیلر میخواست بیاید از میدان مین، جناحش باز بود تا میرسد به لَری، قله تک بود، اما او انتخاب کرد، نقطهای را که میگرفت تمام منطقه را آزاد میکرد و این را عمل کرد.
یکی دیگر از خصوصیات احمد استفاده از فرصت در بعد تاکتیکی و در بعد استراتژی بود. در بعد تاکتیکی وقتی که به دشمن میزد، متوقف نمیشد تا نقطهای که باید نتیجه میگرفت. همه عملیاتهایش را نگاه کنید، همین را میبینید مگر جایی بالاجبار متوقف شده، هر جا راه باز بوده فشار آورده تا نقطهای که نقطه اتکاء عمل بوده برسد. تمام عملیاتهایش همین است. شما سراغ ندارید که مثلاً زیر ارتفاعات لَری متوقف بشود، مرحله دوم برود وسطش، یکسره رفته دور زده و لَری را گرفته و کار را در یک مرحله تمام کرده است. یعنی ما کمتر عملیاتی داریم که احمد مرحلهای رفته باشد به جز عملیاتهای بزرگ که احمد آن مرحلهای را که برایش پیشبینی شده بود با یک حرکت گرفته است، تمام عملیاتها بدین گونه بود.
خصوصیت بعدی احمد شجاعت و جسارت او بود که هر چند در جنگ عمومیت داشت، لکن احمد در حد اعلای آن قرار داشت. اما بعد از جنگ دو تا مشخصهِ احمد که به نظر من اینها خیلی از مشخصههای معنوی احمد را رشد دادند، یکی ادب احمد بود و دیگری راز نگهداری او بود. من خیلی کم در جمعها میدیدم که کسی چنین خصلتهایی داشته باشد. برای فرمانده نظامی چنین خصلتی سخت است و اینکه میگویم احمد خلاصهای از امام بود، واقعاً این طوری بود. فرماندهان ما در جنگ به ویژه آنها که شهید شدند، نفوذشان خیلی زیاد بود، درجه هم نداشتند، هیچکس هم نیامد بگوید که من از احمد کاظمی یا از فلانی حمایت میکنم. شما نگاه بکنید اگر حسین خرازی پیراهنش روی شلوار بود، ۹۹ درصد از لشکر امام حسین پیراهنشان روی شلوارشان بود. تن صدای حسین، ذکر حسین، راه رفتن حسین را تقلید میکردند، احمد هم همینطور. از اینها تقلید میکردند، واقعاً الگو و نمونه بودند و تأثیر زیادی بر دیگران داشتند.
ادب احمد فوقالعاده بود و این ادب احمد به نظر من شاهکلید همه چیز بود و به خیلی چیزها رشد داد. نمونهای از تواضع احمد این بود که در مراسمهای مختلف مثلاً در هفته جنگ که فرماندهان را دعوت میکنند یا یک روز ستاد کل دعوت میکند به جلسهای، ترتیب چیدن صندلیها به نسبت درجه و رتبه و جایگاه است و هر کس جای مشخصی دارد. یکی از علتهایی که من امنتناع داشتم از شرکت در مراسمها به خاطر اخلاق و برخورد متواضعانه احمد بود، یک معرکهای داشتیم در جایگاه، احمد همه را به هم میریخت و جابهجا میکرد تا خودش آخر بایستد، امکان نداشت که این جوری نباشد.
یک روز به آقا رحیم گفتم که شما فکر میکنید که ما به احمد خط میدهیم! احمد را ما نمیشناسیم؟ احمدی که در جنگ وقتی تصمیم میگرفت که بگوید نه، همه میگفتند حریف احمد نمیشویم آن وقت این ادب احمد است؛ مسافرت میخواستیم برویم اگر سه تا ماشین بودیم، اینقدر میایستاد تا ماشینها جلو بروند و او آخرین ماشین باشد. حتی در تردد، ادب او فوقالعاده بود، شما بگردید در بین دوستان احمد، کسی را پیدا نمیکنید که احمد بدگویی او را بگوید و غیبت کسی را بکند.
اگر مخالفت داشت کوتاه یک چیزی میگفت و زیاد به این موضوع نمیپرداخت. همه را بر خودش ترجیح میداد. البته ممکن است کسی احمد کاظمی را در جنگ دیده باشد و از نزدیک با او آشنا نباشد و بگوید احمد یک آدم لجبازی است، اما او اینجوری نبود و این قضاوت صحیحی نیست. و اما درباره راز نگهداری احمد چند نفر ما میدانیم که در لشکر نجف که بنیانگذارش احمد کاظمی بود آمدند سخنرانی کردند، گفتند احمد کاظمی این است، احمد کاظمی آن است، چند نفرمان اینها را میدانیم ، چند نفرمان میدانیم احمد به خاطر دفاع از ولایت همه سرمایههایش را، دچار مشکل کرد. چند نفرمان این را میدانیم؟ چند جا این را گفت؟ و خیلی اتفاقهای دیگر.
ما تا این روزی که احمد شهید شد، نمیدانستیم که احمد اینقدر مجروح شده، والله یک بار احمد نگفت که ترکش به سرم خورده، به صورتم خورده، یک بار نیامد بگوید که مجروح شدم. من که نزدیکترین فرد به احمد بودم، نمیدانستم احمد اینقدر زخمی شده، هیچ وقت نگفت، خدا شاهد است که هیچ وقت بر زبان جاری نکرد. احمد خیلی خصلتها داشت، همیشه از بریدگی از دنیا میگفت واقعاً انسان عجیبی بود یعنی هر چه آدم از او فاصله میگیرد، احساس میکند که احمد یک قلهای بود، واقعاً یک قلهای بود، متفاوت بود، خیلی فضیلت داشت، برای همین میگویم احمد واقعاً خلاصهای از شخصیت امام خمینی(ره) بود در ابعاد مختلفی.
فکر میکنید ما هر ۲۰۰ سال یک کسی مثل احمد را میتوانیم داشته باشیم؟ امکان ندارد که شما فکر کنید دانشگاههای ما، دانشکدههای ما بتوانند چنین افرادی را تحویل جامعه بدهند، نه! احمد عصاره یک شخص بود و آن شخص هم هر چند قرن یک بار میآید، او آمد و یک چنین دستاوردی داشت، تمام شد و رفت.»
انتهای پیام