تنگه ابوقریب روایت رشادت گردان عمار یاسر از لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) بود که عمده اعضای این گردان با لب تشنه به شهادت رسیدند.
تنگه ابوقریب، آخرین ساخته بهرام توکلی است که برگی زرین در عرصه سینمای دفاع مقدس را ورق میزند. توکلی امسال نهمین ساخته بلند خود را به جشنواره فیلم فجر آورد و با استقبال بینظیر مخاطبان مواجه شد و توانست سیمرغهای مختلف را کسب کند.
این فیلم روایت سلحشوری گردان عمار یاسر از لشکر ۲۷ محمد رسولالله است که در روزهای قبل از پایان جنگ ایران و عراق در مقابل نیروهای زرهی عراق ایستادگی کردند و تقریباً نیمی از گردان بر اثر تشنگی چون سرو خم شدند. این فیلم یادآور غیور مردانی هنگامی که برگه ترخیص آنها برای اعزام به تهران در دستانشان بود از دوکوهه به منطقه عملیاتی ابوقریب بازگشتند و اگر رشادتهای آنان در این زمینه نبود ممکن بود خوزستان از دست رود و جنگ تا مدت مدیدی ادامه یابد. درست ۵ روز پس از دفاع جانانه سلحشورانه گردان عمار قطعنامه ۵۹۸ امضا شد و جنگ میان این و عراق خاتمه یافت.
تنگه ابوقریب روایت دوستان همرزمی است که تصمیم میگیرند همراه دیگر سربازان عازم منطقه جنگی شوند و در تصمیمشان به شدت مصمماند و در میان این گروه نوجوانی به نام علی وجود دارد که پدرش قطع نخاع شده و او به همراه دوست پدرش به جبهه آمده تا از صحنههای جنگ عکاسی کند اما در نهایت از خط مقدم جبههها سر در میآورد. این فیلم روایتگر حماسه تکتک گردان عمار است که جانانه جنگیدهاند. شاید در نگاه کلی این فیلم با فیلمنامه خاصی پیش نرود و داستانکهای کوتاه همچون خرید گل سر برای فرزند و مشکلات مالی ما را با شخصیت افراد گردان آشنا میکند.
جریان فیلم با ریتم نسبتاً کندی آغاز میشود که شاید مخاطب چندان آن را نپسندد و این واقعه را نوعی عدم شخصیتپردازی در نظر بگیرد اما روایت فیلم در بخشهای پایانی فیلم آنقدر تند است که صحنهها به سرعت در حال تغییر است و اگر مخاطب لحظهای از فیلم غافل شود از وقایع بسیاری در فیلم جا خواهد ماند. همین پایانبندی شاید پیش زمینهای را که در ابتدای فیلم در ذهن مخاطب ایجاد شده است را از میان ببرد.
تنگه ابوقریب در مقایسه با سایر آثار دفاع مقدسی به جرات میتوان گفت که در مرتبهای بسیار بالاتر قرار دارد و این فیلم که حدود ۲۰ میلیارد تومان هزینه برای سینمای ایران به همراه داشته است به حق یکی از آثار فاخر سینمای دفاع مقدس است و جزء معدود سرمایهگذاریهای سینمایی مؤسسه اوج است که به ثمر نشسته است. اعتماد اوج به کارگردان جوانی چون بهرام توکلی که دوره جنگ را به صورت مستقیم تجربه نکرده است و کارنامه او حاوی فیلمهای اجتماعی و درام است اقدامی در خور تحسین است. در این فیلم صحنههای طولانی مشاهده میشود که در نوع خود از دشوارترین صحنههای فیلمبرداری این کار است.
نوع نگاه به موضوعات در این فیلم شکل شعارگونه ندارد و در جایی مجید به علی که قرار است از صحنههای جنگی عکاسی کند میپرسد از مجروحان شیمیایی عکس گرفتهای؟ وقتی علی پاسخ منفی میدهد به او میگوید باید یاد بگیری از صحنههایی که دوست نداری ببینی هم عکس بگیری. توکلی دراین فیلم سعی کرده است خشونت ذاتی جنگ را به صورت عیان برای مخاطبان نمایش دهد و همچنین سایر وقایع جنگ چون آوارگی، کودکان بیپناه، گرسنگی و عزتمندی خانوادههای ساکن مناطق جنگی از بخشهای دیگر این فیلم است.
بازیگران این فیلم همگی از نسل جوان هستند که برخی از آنان چون جواد عزتی در ژانر طنز مشاهده شدهاند اما در این فیلم بازیهایی شگفتانگیز ارائه کردهاند که مخاطب را شگفت زده میکند. حتی بازی تنها نوجوان این فیلم جذاب و درخور تامل است.
در بخشی از فیلم دو گروه با کامیون از کنار هم رد میشوند گروهی که به عنوان تازه نفس در حال اعزام به جنگ هستند و گروه دیگری که شامل افراد زخمی، شهدا و خانوادههای مناطق جنگی است. گروه اعزامی با نگاهی ناباورانه به آنها مینگرند و بهت و حیرت در چهره تکتک افراد گروه مشاهده میشود تا جایی که فرمانده از افراد میخواهد تا کف کامیون بنشینند. نکته جالب اینجاست که افراد با آنکه میدانند چه عاقبتی در انتظار آنان است از رفتن باز نمیمانند.
شاید خفگی بهترین توصیف در دیدن این صحنههاست. حسی که در اوایل فیلم برای مخاطب ایجاد میشود و تا پایان فیلم همراه اوست. همذات پنداری یکی از اتفاقات این فیلم است که مخصوصاً برای کسی که تجربه جنگ را داشته باشد و اعضای خانوادهاش به نوعی درگیر جنگ باشند را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. خشمی فرو خورده که مخاطب را تا ساعتی پس از تماشای فیلم رها نمیکند.
آنچه در صحنههای نبردهای ابوقریب مشاهده میشود صحنه یک نبرد برابر نیست صحنه انسان و عطش در مقابل هجوم تانکها است، صحنه قربانگاهی دلخراش است و زمانیکه حس میکنی فیلم در حال پایان است شهادت مجید آخرین ضربه را به تو فرو میآورد.
چیزی که شاید مخاطب نسلهای بعد را شگفت زده میکند نبود استراتژی جنگی و دفاع محض در این عملیات جنگی است. نبود امکانات اولیه همچون آب و مهمات فضایی دور از ذهن را برای مخاطب ترسیم میکند. شاید نبود استراتژی در کشوری که چندی پس از انقلاب درگیر یک جنگ تحمیلی شدهاند چندان عجیب نباشد اما عمق فاجعه در این فیلم آنقدر زیاد است که مخاطب را در شوکی بزرگ فرو میبرد.
مینا حیدری/ دبیر فرهنگی
انتهای پیام