سردار محمد کوثری، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در دفاع مقدس درباره عملیات مرصاد اظهار داشت: ارتش بعث عراق بعد از پذیرش قطعنامه توسط ایران، بر اساس همان تفکری که حضرت امام (ره) از قبل دقیقاً مشخص کرده بودند، یعنی عدم اطمینان به صدام، عمل کرد؛ یعنی نهتنها رژیم بعثی به هیچ قانونی پایبند […]
سردار محمد کوثری، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در دفاع مقدس درباره عملیات مرصاد اظهار داشت: ارتش بعث عراق بعد از پذیرش قطعنامه توسط ایران، بر اساس همان تفکری که حضرت امام (ره) از قبل دقیقاً مشخص کرده بودند، یعنی عدم اطمینان به صدام، عمل کرد؛ یعنی نهتنها رژیم بعثی به هیچ قانونی پایبند نبود، بلکه پشتیبانان صدام بهویژه آمریکا هم پایبند نبودند.
وی ادامه داد: بعد از پذیرش رسمی قطعنامه در ۲۷ تیرماه سال ۶۷، ارتش بعث عراق با تمام توانش – که آن زمان بالاترین استعداد رزمی یعنی حدود ۶۰ لشکر برای خود ساخته بود – به سرتاسر جبهه بخصوص در جبهههای جنوبی و میانی حمله کرد. ارتش عراق همان حرکت روزهای اول تجاوز به ایران را به شکلی وسیعتر و گستردهتر تکرار کرد، بطوری که ارتش عراق مجدداً در جاده اهواز – خرمشهر پیشروی و مناطقی بیش از سال ۵۹ را تصرف کرد. همینطور در غرب کشور حملهای همهجانبه صورت داد و شهر گیلانغرب را که در سال ۵۹ به دلیل ایستادگی مردم و رزمندگان نتوانسته بود تصرف کند، به تصرف خود درآورد و از طرف دیگر قصرشیرین و سرپل ذهاب را.
سردار کوثری افزود: در نهایت در روزهای دوم، سوم و چهارم مردادماه سال ۶۷ ارتش بعثی منطقه وسیعی از کشور را به تصرف خود درآورد و در نهایت در روزهای سوم و چهارم مرداد منافقین هم پا به پای ارتش عراق که در حال پیشروی و تجاوز و تصرف بود، آماده شدند؛ چراکه احساس میکردند مردم از نظام دور شدهاند و دیگر در صحنه حضور پیدا نمیکنند. در اسناد و مدارکی که در محور اسلامآباد از منافقین به دست آمد، اینطور تحلیل کرده بودند که دیگر کسی جلودار ما نیست؛ چراکه مردم کاملاً از نظام بریدهاند.
وی ادامه داد: در فراخوان، نیروهایشان را با این دید فراخوانده بودند که اگر دیر برسید و ما به تهران برسیم، دیگر هیچ مسئولیتی برای شما قائل نیستیم. قبل از قطعنامه تا پایان عملیات مرصاد بیشترین نیرو را در جنگ داشتیم به طوری که استعداد سازمانیمان بیسابقه بود؛ چراکه در آن زمان مقام معظم رهبری که رئیس جمهور بودند، از ائمه جمعه استانها و شهرها خواسته بودند که به طرف جبههها حرکت کنند. این استعداد بالای همه یگانها باعث شد ما با قوت قلب خاصی کار را ادامه دهیم. یک تیپ در محور اهواز – خرمشهر مستقر شد و دو تیپ دیگر را به سمت اسلامآباد بردیم. ما در مسیر اسلامآباد به طرف کرمانشاه اردوگاهی به نام شهید رجایی داشتیم که در اسناد به دست آمده از منافقین متوجه شدیم آنها حتی این اردوگاه را هم شناسایی کردهاند. نیروهای مستقر ما در این اردوگاه تماس گرفتند که مردم در حال فرار هستند؛ چراکه میگویند منافقین حمله کردهاند.
کوثری گفت: ارتش عراق تا شهر سرپل ذهاب پیش آمده بود و از آنجا به بعد منافقین را رها کرده بود. طبق اسناد موجود برنامهریزی آنها این بود که فاصله سرپلذهاب تا تهران را بین هشت تا هشت و نیم ساعت طی کنند، غافل از اینکه این مدت زمان مخصوص حرکت ماشینهای سواری است و اتوبوس زمان بیشتری را صرف میکند. اینها در کمترین حد درک و فهم نظامی قرار داشتند که احتمالا درگیری، تصادف، پنچری ماشین و مسائلی از این دست را هم پیشبینی نکرده بودند؛ طوری که گمان میکردند به پیکنیک آمدهاند! ما حتی فیلمهایی از منافقین به دست آوردیم که در مسیرشان فیلمبرداری کرده بودند. مردم بین اسلامآباد و کرمانشاه که تا حدی متوجه موضوع میشوند به وحشت میافتند و برای فرار از منافقین مسیر را دور میزنند که ترافیک سنگینی در مسیر به وجود میآید، طوری که ادامه حرکت برای منافقین بسیار سخت میشود.
وی خاطرنشان کرد: صبح روز چهارم مرداد، مردم به کمک رزمندگان آمدند و در تنگه چارزبر عملیات انجام شد و چون آنها در کمینگاه قرار داده شدند، نام عملیات از قرآن گرفته شده و مرصاد گذاشته شد. تعداد قابل توجهی از نیروهای منافقین دختر بودند. آنها بدون اینکه حتی کوچکترین تحلیل درستی از مسائل داخل کشور داشته باشند، همه نیروهایشان را راهی کردند با این گمان که خیلی زود به تهران میرسند و حکومت خواسته خود را برقرار میکنند؛ اما به خاطر عدم شناخت آنها نسبت به مردم بخصوص رزمندگان و آمادگی بسیار بالای رزمندگان ما، در تنگه چارزبر از آنها تلفات بسیار سنگینی گرفته شد. آنها آمده بودند که به شدیدترین وجه بچهها را قتلعام کنند. دیگر راه فراری نداشتند که به کوهها زدند. تعدادی از نیروهایشان که عقبتر بودند پا به فرار گذاشتند و عدهای به کوهها فرار کردند یا اینکه داخل مردم شدند و بعد فرار کردند. آنها حتی از طریق هوانیروز عراق پشتیبانی میشدند. هم عراق و هم منافقین فریب آمریکا و اسرائیل را خوردند که احساس میکردند مردم ایران دیگر توان مقاومت ندارند.
فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله میگوید: از آنجا که طبق گفته خداوند حق پایدار است، جبهه حق در کوتاهترین زمان توانست این توطئه را خنثی کند و منافقین که در عملیاتهای قبلیشان گفته بودند «امروز مهران؛ فردا تهران»، تلفات بسیار سنگینی دادند. اگر جامعه جهانی بر اساس عدالت عمل میکرد، باید سردمداران منافقین را محاکمه میکرد که چرا جوانانی که اصلا توجیه نبودند را به چنین صحنه نبردی وارد کردند. در اسنادی که به دست آمده بود، آنها با افرادشان در کشورهای مختلف تماس گرفته و مثلا روز قبل از حمله، آنها را فراخوانده بودند. ما کارتهای شناسایی آنها را در دست داریم که نوشته شده بود مثلا اعزام یکم مرداد دوم یا حتی سوم. یعنی بعضی از اینها به سرپلذهاب که رسیده بودند ماشین سوار شده بودند میگفتند ما تا به حال تیراندازی هم نکردهایم. این فریب دادن و توجیه نکردن آنها یک جرم است. عملیات مرصاد نشان داد که همه مردم ایران و رزمندگان برای حفظ ارزشهای انقلاب و پایداری نظام در مقاطع حساس حضور دارند.
وی در پاسخ به این سوال که آیا چنین حملههایی پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران پیشبینی میشد یا خیر؟ گفت: معمولا اینطور نیست؛ چون همه سازمانهای بینالمللی و قانونی جهانی به دنبال برقراری آتشبس و صلح بودند. امام دقیقا آنها را میشناخت و بویژه در خصوص صدام چندین بار حتی به کشورهای عربی هم اخطار کرده بود که صدامی که اکنون از او پشتیبانی میکنید روزی هم سراغ شما خواهد آمد و همینطور هم شد. یعنی سال ۶۹ به کویت حمله کرد؛ چون صدام فردی نبود که خودش تصمیمگیرنده باشد و برایش تصمیم میگرفتند. از طرف دیگر، چون او عامل استکبار بود، هرچه میگفتند عمل میکرد. خودم در محدوده کاری و مسئولیتی خودم این احتمال را میدادم. بر اساس تجربیاتی که در جنگهای پیشین وجود داشت، ما هم بر این اساس و پیشبینی که وجود داشت توانستیم به سرعت هم در جبهه غرب و هم جنوب حاضر باشیم. بر اساس نظرات حضرت امام (ره) میدانستیم نمیتوانیم روی قول و قرارهای صدام حساب باز کنیم.
سردار کوثری یادآور شد: همه نیروها به صورت سازماندهی شده در جبههها آماده بودند و بخصوص اینکه استعداد نیروها بیش از اندازهای بود که داشتیم. همین امر هم باعث شد که در دو جبهه غرب و جنوب طوری با ارتش بعث برخورد کنیم که آنها را تا مرز خودشان عقب راندیم و تلفات بسیار سنگینی هم از آنها گرفتیم.
وی با اشاره به فراخوان سراسری منافقین، افزود: آنها از طریق رسانههایشان پیامها و فرکانسهای مشخصی میدادند. علاوه بر آن با عواملی که داشتند اطلاعرسانی کرده بودند. آنها با عوامل خودشان در داخل هم هماهنگ کرده بودند. اما واقعا به اندازه یک فرد عادی هم فهم سیاسی و نظامی نداشتند و ندارند، در غیر این صورت اینگونه عمل نمیکردند. آنها اینقدر ضعیفاند که قادر به اداره یک محله هم نیستند چه رسد به یک کشور.
کوثری تصریح کرد: مجموعه نظام با عوامل داخلی برخوردهای لازم را انجام داد. اینکه چه برخوردهایی انجام شد را بنده به دلیل حضور در صحنه درگیری چندان تعقیب نمیکردم. جنایتی که منافقین در اسلامآباد غرب انجام دادند بسیار بیسابقه و فجیع بود، عین جنایتی که اسرائیلیها در صبرا و شتیلا انجام میدادند. منافقین تا متوجه میشدند که در اسلامآباد افرادی حزباللهی هستند بدون کوچکترین فکری آنها را قتلعام میکردند.
وی خاطرنشان کرد: در این مقطع ما بین جبهه جنوب و غرب در حال رفت و آمد بودیم، اما در عملیات مرصاد در محور اسلامآباد – کرمانشاه مستقر شدیم. منافقین باعث ایجاد رعب و وحشت در بین مردم شده بودند بخصوص بعد از جنایاتی که در اسلامآباد انجام داده بودند مردم با هر وسیلهای که در اختیار داشتند به روستاهای اطراف فرار میکردند. وقتی ما رسیدیم، حدود ۲۰ ساعت بعد از حضور آنها بود. ما از امکانات هوایی فقط دو هلیکوپتر داشتیم که تعدادی از نیروها را به این شکل حرکت دادیم، اما بقیه با خودرو آمدند، اما گذر از پیچ و خمهای جاده، به زمان زیادی احتیاج داشت. در نهایت وقتی رسیدیم عمده نیروهای آنها تا تنگ چارزبر رسیده بودند. ما به سهراهی اسلامآباد که رسیدیم حدود ۱۵ کیلومتر بود که ته ستون آنها یعنی پشتیبانیشان که کامیونهای بنزین و تغذیهشان را شامل میشد آنجا بودند. ما از پشت سر به آنها حمله کردیم و نیروهایی که جلو بودند از روبهرو به آنها حمله کردند. یعنی آنها را در تنگنا قرار دادیم. ساعت از دو نیمه شب گذشته بود، اما منطقه از انفجار ماشین سوخت آنها کلا روشن شد. بعضی یگانها هم از پهلو به آنها حمله کردند. البته فرماندهان عملیاتیشان در محاصره ما قرار داشتند، اما سرکردگان آنها عقبتر بودند. نیروهایی برای دستگیری آنها رفتند، اما آنها به سرعت عقبنشینی و فرار کردند.
فرمانده پیشین لشکر ۲۷ محمد رسولالله ادامه داد: کار تبلیغاتی و سازماندهی منافقین خیلی قوی بود، اما تحلیل سیاسی، نظامی و آرایش نظامیشان بسیار ضعیف بود. نمیدانم با چه جرأتی مسعود رجوی اینها را راهی کرد که اینچنین تلفات بدهند. او باید پاسخگو باشد. خانوادههای این افراد باید از سرکردگان منافقین جواب بخواهند که چرا اینچنین فرزندانشان را به صحنه کشاندند.
وی در توضیح دلیل حضور گسترده رزمندهها در دو عملیات الغدیر و مرصاد پس از شوک خبر شنیدن پذیرش قطعنامه، گفت: ناراحتی آنها بیشتر به این دلیل بود که احساس میکردند شاید پذیرش قطعنامه را به حضرت امام تحمیل کرده باشند، اما خود حضرت امام در پیامی که روز بعد دادند، نوعی آرامش در آنها ایجاد کردند. رزمندگان ما به دنبال قدرتطلبی یا منافع نبودند. این دفاع ورای جنگهای دیگر بود. آنها میدانستند حضرت امام از روی نفس حرف نمیزند برای همین همه عاشقانه میآمدند. بعد از شنیدن خبر قطعنامه میدیدیم که رزمندهها آنچنان گریه میکردند که گمان میکردند فردی از نزدیکانشان فوت کرده است، اما حضرت امام با پیامی که دادند آرامش کامل را در جبههها حاکم کردند.
سردار کوثری در پایان اظهار کرد: در نهایت رزمندگان عزیز اسلام نگذاشتند حتی یک وجب از خاک کشورشان در اختیار استکبار باقی بماند و بعد از هشت سال دفاع جانانه همه توطئههای استکبار جهانی و منافقین را خنثی و با سربلندی به شهرهای خودشان برگشتند.
۶ مرداد ۱۴۰۰