ستان مرکزی در دوران هشت سال دفاع مقدس، شش هزار و ۲۰۰ شهید را تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرده است که از این تعداد عده کثیری از سادات بزرگوار هستند. شهید «سید محمد حسینی» از جمله شهدای سادات و جهادگر استان مرکزی است که در سن ۲۶ سالگی، زمانی که بهعنوان فرمانده گردان مهندسی لشکر […]
ستان مرکزی در دوران هشت سال دفاع مقدس، شش هزار و ۲۰۰ شهید را تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرده است که از این تعداد عده کثیری از سادات بزرگوار هستند. شهید «سید محمد حسینی» از جمله شهدای سادات و جهادگر استان مرکزی است که در سن ۲۶ سالگی، زمانی که بهعنوان فرمانده گردان مهندسی لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) بود، بر اثر تصادف رانندگی در حین ماموریت در جاده «آبادان – خسروآباد» به شدت مجروح شد و پس از مدتی بعد، به فیض شهادت نایل آمد.
زندگینامه شهید «سید محمد حسینی»
«سید محمد حسینی» اول آبان سال ۱۳۳۸ در روستای «ابراهیمآباد» اراک در خانوادهای متدین و مذهبی بهدنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در این روستا طی کرد و دوره دبیرستان را نیز در یکی از مدرسههای اراک گذراند و آنجا در یکی از اتاقهای خانهی برادر بزرگترش «سید جعفر» زندگی میکرد. «سید محمد» در سنین جوانی پدر خود را از دست داد و بههمراه برادرانش بار مسئولیت یک خانواده را به دوش کشید.
وی به شدت به کتاب و ادبیات علاقهمند بود و اتاق کوچکش پر بود از کتاب. روزگار برای «سید محمد» به سختی میگذشت؛ اما او ثابت کرده بود که مرد روزهای سخت است؛ بنابراین با اوج گرفتن نهضت انقلاب اسلامی، پا به پای دیگر مردم برای پیروزی انقلاب کوشش کرد و بعد از پیورزی انقلاب اسلامی نیز به خدمت مقدس سربازی رفت تا وظیفه خود را نسبت به انقلاب اسلامی انجام دهد؛ لذا ابتدا در سایت «کهریزک» خدمت کرد و بعد از آن نیز به پایگاه هوایی «بهبهان» منتقل شد و حتی یکبار هم به مرخصی نیامد، گویی در همان سن جوانی، دلبریده از دنیا بود.
او بلافاصله بعد از پایان خدمت سربازیاش، وقتی که جنگ تحمیلی شروع شده بود، در کلاسهای رزم و آموزشهای نظامی که در مسجد روستا برگزار میشد، با وجود اینکه در سربازی آموزشهای نظامی را دیده بود، شرکت کرد و بعد از آن هم بههمراه بچههای «ابراهیمآباد» به جهاد سازندگی «مریوان» رفت و سپس بههمراه برادرش «سید صادق» به جبهه رفت و در آنجا مشغول ساخت و ساز و امور مهندسی شد.
با توجه به اینکه معمولاً این ساخت و سازها را در مناطق نزدیک به عملیات انجام میدادند، «سید محمد» بارها مجروح شد و از تیر و ترکش خط مقدم در امان نبود؛ اما بهعنوان نیروی داوطلب بسیجی همه این تلاشها را انجام داده و کوچکترین چشمداشتی نداشت و تنها رضایت خداوند مد نظرش بود و بعد از سالها تلاش، راضی نمیشد که نیروی رسمی شود و همیشه میگفت: «بسیجیها عاشقانه آمدهاند جنگ و باید عاشق بمانند»،. او میترسید نیروی رسمی شود و جبهه برایش بشود مثل یک شغل ثابت و در نتیجه ارادت و انگیزههایش کم شود؛ چراکه فقط میخواست با خدا معامله کند؛ اما بهخاطر مسئولیتی که داشت و کاری که انجام میداد بالاخره رضایت داد تا به عضویت سپاه درآید.
«سید محمد» در تاریخ ۱۳۶۲/۱۰۱۰ به عضویت سپاه در آمد و در همان سال نیز ازدواج کرد؛ اما آنقدر نگران جبهه و رزمندهها بود که قبل از ازدواج قول گرفت که برای جبهه رفتن مانعی نداشته باشد؛ بنابراین حدود دو سال در سپاه خدمت کرد و به سمت فرمانده گردان مهندسی لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) منصوب شد.
«سید محمد» وقتی به جبهه میرفت، خیلی کم میخوابید و خوراکش هم بسیار اندک بود و هیچزمانی را برای خواب اختصاص نمیداد و فقط وقتی که به ماموریت میرفتند، بین راه در همان فرصت قلیل، در خودرو چشمهایش را روی هم میگذاشت و کمی استراحت میکرد.
«سید محمد حسینی» نهایتاً در جریان یک مأموریت، در جاده آبادان – اهواز بر اثر واژگونی خودروی حامل او، به شدت مجروح شد، بنابراین وی را به بیمارستان «ساسان» تهران منتقل کردند اما وی به کما رفت و با وجود اینکه در جبهه کسی ندیده بود او بخوابد، حالا دیگر پس از گذشت روزها و هفتهها از خواب بیدار نمیشد تا اینکه در تاریخ نهم بهمن سال ۱۳۶۴ نبض «سید محمد» در فضای ساکت اتاق آی.سی.یو در دستهای مادرش دیگر نزد و وی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیتنامه شهید «سید محمد حسینی»
بسمالله الرحمن الرحیم
«إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ». سوره حمد، ۵.
سلام و درود خداوند بر پیامبر بزرگ اسلام. سلام و درود خدا بر محمد بن عبدالله (ص) که از غار حرا ندای «لا اله الا الله» سر داد. سلام و درود بر ائمهی اطهار (ع)، منادیان حق و شهدای اسلام. سلام و درود بر منجی عالم بشریت، حضرت مهدی (عج). سلام و درود بر حضرت امام خمینی (قدس)، این سلاله پاک حسین (ع) و سلام و درود بر شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی ایران. درود خدا بر امام عزیزمان که مانند جدش حسین (ع) شجاعانه در برابر طاغوت ایستاد و امت را رهبری کرد و به صراط مستقیم کشاند. خداوند سایه این رهبر بزرگ را از سر این امت شهیدپرور کوتاه نکند تا صاحب اصلی این حرکت و مملکت ظهور کند؛ امت شهیدپروری که به راستی ایثارگریشان نشانهی پر بار بودنشان از معنویات اسلام است، امتی که هر لحظه بودنشان در جبهه، نشانهی رشد مذهبی و انقلابی آنهاست.
ای امتی که فرزندان پاک و مخلص خود را تقدیم انقلاب اسلامی کردید! شما که به کافران دین خدا «نه» گفتید و لباس ذلت را به در آوردید و لباس خونین اباعبدالله (ع) را به تن کردید و لحظاتی از نبرد با الحاد و کفر نه ایستادید؛ شما که همیشه فریادتان با خمینی (قدس) است و دعایتان بر خمینی (قدس) است و راهتان با خمینی (قدس) است؛ این پیروزی را بر شما تبریک میگویم. شما را به کلام خدا قسم! شما را به پیامبر (ص) بزرگ اسلام قسم، تا ظهور حضرت مهدی (عج) امام (قدس) عزیزمان را یاری کنید؛ مرجع عزیزمان را یاری کنید؛ وگرنه موجب برانگیختن غضب و خشم الهی خواهید شد.
امت حزبالله! زمان، زمان حساس است. جنگ میان حق و باطل با تمام قوا ادامه دارد. دشمنان داخلی و خارجی علیه این انقلاب توطئه میکنند. کسانی که در لوای اسلام ولی مخالف ولایتفقیه توطئه میکنند، بر شماست که در صحنه باشید و شجاعانه و صبورانه با این عوامل کفر، بستیزید و به دشمن امان ندهید. پیروزی از آن اسلام است.
خداوندا! از گناهان این حقیر و بیچاره در گذر و اگر سعادت شهادت نصیبم شد، چند وصیت دارم:
مادرم! مرا ببخشید که نتوانستم خدمات زیاد شما را جبران کنم. از خداوند برایم طلب مغفرت کن. برایم دعا کن که در آتش دوزخ نسوزم. مرا ببخشی مادر مهربان و عزیزم. برادران و خواهران عزیزم مرا ببخشید و این بندهای گناهکار را دعا کنید.
عیال عزیزم! مرا بخش که همسر خوبی برایت نبودم. خداوند به شما صبر دهد. مقاوم و استوار با کمک خداوند ایستادگی کنید و مرا دعا کنید. شما آگاه بودید که من آگاهانه در جبهه حضور داشت و هیچکس و هیچ تبلیغی مرا به جبهه نکشاند، مگر یاری کردن اسلام عزیز. عیال عزیزم! وصی من، برادرم «سیدصادق» شما هم پس از شهادتم آزادی. با کمک خدا و عقل خودت سرنوشتت را تعیین کن. به علت اینکه از سال ۵۸ در وطن نبودم، نتوانستم روزه بگیرم، سعی کنید برایم انجام دهید. هرکس که مرا میشناسد، اهل فامیل و دوستان، این حقیر را ببخشد که خداوند بخشاینده و مهربان است. هرکس با این انقلاب نیست و ضدیت دارد، حق ندارد در تشییع جنازه و مجلس ترحیم من شرکت کنند، مگر این که توبه کند به درگاه خداوند و بازگشت کند به اسلام عزیز.
خداوند، من رو سیاه و گناهکار را ببخشد و مورد عفو خود قرار دهد.
به امید زیارت کربلا و به امید پیروزی رزمندگان و صبر و استقامت خانوادهی شهدا و مفقودین.
برای سلامتی امام (قدس) عزیزمان صلوات.
جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی (قدس) را نگهدار.
سید محمد حسینی.
انتهای پیام/