نامه۵۳ نهج البلاغه که امام علی (ع) به مالک اشتر تاکید کرده اند ، حاوی ویژگی های مدیران نظام اسلامی واصول مدیریتی است . منبع اولیه متن و ترجمه آن از حوزه نت به تاریخ ۱۳۹۷/۶/۲۲ بوده وکه بصورت کاربردی و موضوعی تدوین و جهت بهره برداری تقدیم گردیده است .
*
دکتر سید جواد هاشمی فشارکی
هنگامی که امام علی (ع)، مالک اشتر نخعی را به امارت مصر منصوب كرد، به او فرمانی در قالب یک نامه نوشت، ودر آن ضمن شناخت اقشار گوناگون اجتماعى ، ویژگیهای حکومت اسلامی، اخلاق و رفتارحاکم ومدیران اسلامی، روش برخورد با مردم و بادشمن ، حقوق شهروندان، رابطه دولت با شهروندان و غیره را تبیین کرده و نصایح وهشدارهای بسیار ارزنده ای را بیان داشته اند.
این نامه از مهمترین اسناد سیاسی حقوق اسلامی در مورد آئین و نظام حکمرانی یا آداب الملوک و ویژه کارگزاران نظام اسلامی است و ضرورت دارد سرلوحه همه مسوولان جمهوری اسلامی باشد و لازم است همه مدیران عالی ؛ متوسط و جز یک دوره آموزشی با سرفصلهای زیر را بگذارنند .
- مقدمه نامه امام
- عهدنامه مکتوب آن حضرت است وَ مِنْ عَهْد لَهُ عَلَیهِ السَّلامُ
- برای مالک اشتر نَخَعی رحمه اللّه زمانی که او را به امارت مصر و مناطق تابعه آن انتخاب نمود کتَبَهُ لِلاْشْتَرِ النَّخَعِی رَحِمَهُ اللّهُ لَمّا وَلاّهُ عَلی مِصْرَ وَ اَعْمالِها.
- و این برنامه به وقتی بود که کار حاکم مصر محمد بن ابوبکر در آشفتگی قرار داشت. حینَ اضْطَرَبَ اَمْرُ اَمیرِها مُحَمَّدِ بْنِ اَبی بَکر.
- این عهدنامه طولانی ترین عهدنامه و از جهت دربرداشتن خوبیها جامع ترین آنهاست وَ هُوَ اَطْوَلُ عَهْد کتَبَهُ وَ اَجْمَعُهُ لِلْمَحاسِنِ
- بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
- این فرمانی است که بنده خدا امیرالمؤمنین در پیمانش به مالک بن حارث اشتر زمانی که او را به فرمانروایی مصر برگزید دستور داد، تا هذا ما اَمَرَ بِهِ عَبْدُاللّهِ عَلِی اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ، مالِک بْنَ الْحارِثِ الاْشْتَرَ فی عَهْدِهِ اِلَیهِ حینَ وَلاّهُ مِصْرَ،
- سیاستهای کلان نظام اسلامی
این دستورات حاوی سیاستهای کلان اداره جامعه و نیز اصلاح امور می باشد :
- مالیاتهای آن را جمع کند، جِبایةَ خَراجِها،
- و با دشمنش جهاد نماید، وَ جِهادَ عَدُوِّها،
- و به اصلاح اهلش برخیزد، وَ اسْتِصْلاحَ اَهْلِها،
- و شهرهایش را آباد سازد. وَ عِمارَةَ بِلادِها.
- نصایح درخصوص اخلاق کارگزاران نظام اسلامی
این نصایح حاوی خودسازی شخص حاکم و مدیران وی می باشد :
- او را فرمان می دهد به تقوای الهی، اَمَرَهُ بِتَقْوَی اللّهِ،
- و مقدم داشتن طاعت خدا، وَ ایثارِ طاعَتِهِ،
- و پیروی آنچه را که خداوند در کتابش وَ اتِّباعِ ما اَمَرَ بِهِ فی کتابِهِ:
- از واجبات و سنّت های خود امر فرموده، مِنْ فرائِضِهِ وَ سُنَنِهِ
- که کسی جز به پیروی آنها خوشبخت نمی شود، الَّتی لایسْعَدُ اَحَدٌ اِلاّ بِاتِّباعِها،
- و جز به انکار و ضایع نمودن آنها بدبخت نمی گردد؛ وَ لایشْقی اِلاّ مَعَ جُحُودِها وَ اِضاعَتِها؛
- و دیگر آنکه خداوند سبحان را به قلب و دست و زبانش یاری کند، وَ اَنْ ینْصُرَ اللّهَ سُبْحانَهُ بِقَلْبِهِ وَ یدِهِ وَ لِسانِهِ،
- زیرا خداوند یاری یاری کننده خود، و عزّت آن کس را که او را عزیز بدارد ضامن شده. فَاِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَکفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اِعْزازِ مَنْ اَعَزَّهُ.
- او را دستور می دهد که نفس را به وقت خواسته های نابجا درهم شکند، وَ اَمَرَهُ اَنْ یکسِرَ نَفْسَهُ عِنْدَ الشَّهَواتِ،
- و آن را به هنگام سرکشی ها بازدارد، وَ یزَعَها عِنْدَ الْجَمَحاتِ،
- که نفس امرکننده به بدی است مگر خداوند رحم نماید. فَاِنَّ النَّفْسَ اَمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ اللّهُ.
- ای مالک، آگاه باش که ثُمَّ اعْلَمْ یا مالِک،
- تو را به شهرهایی روانه کردم که پیش از تو فرمانروایانی در آن به عدالت و ستم حکومت کردند، اَنّی قَدْ وَجَّهْتُک اِلی بِلاد قَدْ جَرَتْ عَلَیها دُوَلٌ قَبْلَک مِنْ عَدْل وَ جَوْر،
- و مردم به وضع تو به همان صورت می نگرند که تو به حاکمان پیش از خود می نگریسته ای، وَ اَنَّ النّاسَ ینْظُرُونَ مِنْ اُمُورِک فی مِثْلِ ما کنْتَ تَنْظُرُ فیهِ مِنْ اُمُورِ الْوُلاةِ قَبْلَک،
- و همان را در حق تو می گویند که تو درباره حاکمان گذشته مصر می گفته ای؛ وَ یقُولُونَ فیک ما کنْتَ تَقُولُ فیهِمْ؛
- شایستگان را به ذکر خیری که خداوند بر زبان بندگانش جاری می کند می توان شناخت. وَ اِنَّما یسْتَدَلُّ عَلَی الصَّالحِینَ بِما یجْرِی اللّهُ لَهُمْ عَلی اَلْسُنِ عِبادِهِ.
- پس باید محبوبترین اندوخته ها در نزد تو عمل صالح باشد. فَلْیکنْ اَحَبُّ الذَّخائِرِ اِلَیک ذَخیرَةَ الْعَمَلِ الصّالِحِ.
- بنابراین بر هواهایت مسلط باش، فَامْلِک هَواک،
- نسبت به خود از آنچه بر تو حلال نیست بخل بورز، زیرا بخل به خود انصاف دادن از خود است در رابطه با آنچه محبوب یا منفور انسان است. وَ شُحَّ بِنَفْسِک عَمّا لایحِلُّ لَک، فَاِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ الاِْنْصافُ مِنْها فیما اَحَبَّتْ اَوْ کرِهَتْ.
- مهربانی و محبت و لطف به رعیت را شعار قلب خود قرار ده، وَ اَشْعِرْ قَلْبَک الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ، وَ اللُّطْفَ بِهِمْ،
- بر رعیت همچون حیوان درنده مباش که خوردن آنان را غنیمت دانی، وَ لاتَکونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضارِیاً تَغْتَنِمُ اَکلَهُمْ،
- که رعیت بر دو گروهند : یا برادر دینی توانَد، یا انسانهایی مانند تو، که خطاهایی از آنان سر می زند، علل گناهی بر آنان عارض می شود، و گناهانی از آنان به عمد یا اشتباه بروز می کند، فَاِنَّهُمْ صِنْفانِ: اِمَّا اَخٌ لَک فِی الدِّینِ، وَ اِمّا نَظیرٌ لَک فِی الْخَلْقِ، یفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ، وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ، وَ یؤْتی عَلی اَیدیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَأِ،
- پس همان گونه که علاقه داری خداوند بخشش و چشم پوشی را به تو عنایت نماید رعیت را مورد عفو و چشم پوشی قرار بده، فَاَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِک وَ صَفْحِک مِثْلَ الَّذی تُحِبُّ اَنْ یعْطِیک اللّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ،
- چرا که تو از نظر قدرت برتر از آنانی، فَاِنَّک فَوْقَهُمْ،
- و آن که بر تو ولایت دارد بالاتر از تو می باشد، و خداوند برتر از آن کسی که تو را والی مصر نموده، وَ والِی الاَْمْرِ عَلَیک فَوْقَک، وَ اللّهُ فَوْقَ مَنْ وَلاّک،
- خداوند کفایت امور رعیّت را از تو خواسته، و به خاطر آنان تو را در عرصه آزمایش قرار داده. وَ قَدِ اسْتَکفاک اَمْرَهُمْ، وَ ابْتَلاک بِهِمْ.
- خود را در موقف جنگِ با خدا قرار مده، وَ لاتَنْصِبَنَّ نَفْسَک لِحَرْبِ اللّهِ،
- که تو را تحمّل کیفر او نیست، و از عفو و رحمتش بی نیاز نمی باشی. فَاِنَّهُ لا یدَی لَک بِنِقْمَتِهِ، وَ لا غِنی بِک عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ.
- از گذشتی که ازمردم کرده ای پشیمان مشو، وَ لاتَنْدَمَنَّ عَلی عَفْو،
- و برکیفری که داده ای شاد مباش، وَ لاتَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَة،
- و به خشمی که راه بیرون رفتن ازآن وجود دارد شتاب مکن، وَ لا تُسْرِعَنَّ اِلی بادِرَة وَجَدْتَ مِنْها مَنْدُوحَةً،
- و فریاد مزن که من برشما گمارده ام، فرمان می دهم باید اطاعت شوم؛ که این وضع موجب فساد دل، و کاهش و ضعف دین، و باعث نزدیک شدن زوال قدرت است وَ لا تَقُولَنَّ اِنّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَاُطاعُ، فَاِنَّ ذلِک اِدْغالٌ فِی الْقَلْبِ، وَ مَنْهَکةٌ لِلدّینِ، وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِیرِ.
- هرگاه حکومت برای تو خودبزرگ بینی و کبر به وجود آورد، وَ اِذا اَحْدَثَ لَک ما اَنْتَ فیهِ مِنْ سُلْطانِک اُبَّهَةً اَوْ مَخیلَةً،
- به بزرگی سلطنت خداوند که فوق توست و قدرتی که بر تو دارد و تو را بر خودت آن قدرت و توانایی نیست نظر کن، فَانْظُرْ اِلی عِظَمِ مُلْک اللّهِ فَوْقَک، وَ قُدْرَتِهِ مِنْک عَلی ما لاتَقْدِرُ عَلَیهِ مِنْ نَفْسِک،
- که این نظر کبر و غرورت را می نشاند، و تندی و شدت را از تو بازمی دارد، و عقلِ از دست رفته را به تو بازمی گرداند. فَاِنَّ ذلِک یطامِنُ اِلَیک مِنْ طِماحِک، وَ یکفُّ عَنْک مِنْ غَرْبِک، وَ یفیءُ اِلَیک بِما عَزَبَ عَنْک مِنْ عَقْلِک
- از برابر داشتن خود با عظمت حق، و از تشبّه خود با جبروت خداوند برحذر باش،. اِیاک وَ مُساماةَ اللّهِ فی عَظَمَتِهِ وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فی جَبَرُوتِهِ،
- که حضرت او هر گردنکشی را خوار، و هر متکبری را بی ارزش و پست می کند. فَاِنَّ اللّهَ یذِلُّ کلَّ جَبّار، وَ یهینُ کلَّ مُخْتال.
- خدا و مردم را از جانب خود و خواص از خاندانت و کسانی از رعیتت که به او علاقه داری انصاف ده، که اگر انصاف ندهی ستم کرده ای، اَنْصِفِ اللّهَ وَ اَنْصِفِ النّاسَ مِنْ نَفْسِک، وَ مِنْ خاصَّةِ اَهْلِک، وَ مَنْ لَک فیهِ هَوًی مِنْ رَعِیتِک،
- فَاِنَّک اِلاّ تَفْعَلْ تَظْلِمْ،
- و هر که به بندگان خدا ستم کند خداوند به جای بندگان ستمدیده خصم او می باشد، وَ مَنْ ظَلَمَ عِبادَ اللّهِ کانَ اللّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبادِهِ،
- و هرکه خداوند خصم او باشد عذرش را باطل کند، وَ مَنْ خاصَمَهُ اللّهُ اَدْحَضَ حُجَّتَهُ،
- و شخص ستمکار محارب با خداست تا وقتی که از ستم دست بردارد و توبه کند. وَ کانَ لِلّهِ حَرْباً حَتّی ینْزِعَ وَ یتُوبَ.
- چیزی در تغییر نعمت خدا، و سرعت دادن به عقوبت او قوی تر از ستمکاری نیست، وَ لَیسَ شَیءٌ اَدْعی اِلی تَغْییرِ نِعْمَةِ اللّهِ، وَ تَعْجیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ اِقامَة عَلی ظُلْم،
- که خداوند شنوای دعای ستمدیدگان، و در کمین ستمکاران است. فَاِنَّ اللّهَ یسْمَعُ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدینَ، وَ هُوَ لِلظّالِمینَ بِالْمِرْصادِ.
- نصایح درخصوص شهروندان دولت اسلامی
این نصایح حاوی شناخت حاکم و مدیران وی از مردم و رحیات و انتظارات انان از حاکم اسلامی می باشد :
- باید محبوبترین امور نزد تو میانه ترینش در حق، و همگانی ترینش در عدالت، و جامع ترینش در خشنودی رعیت باشد، وَلْیکنْ اَحَبُّ الاْمُورِ اِلَیک اَوْسَطَها فِی الْحَقِّ، وَ اَعَمَّها فِی الْعَدْلِ، وَ اَجْمَعَها لِرِضَی الرَّعِیةِ،
- چرا که خشم عمومْ خشنودی خواص را بی نتیجه می کند، و خشم خواص در برابر خشنودی عموم بی اثر است.فَاِنَّ سُخْطَ الْعامَّةِ یجْحِفُ بِرِضَی الْخاصَّةِ، وَ اِنَّ سُخْطَ الْخاصَّةِ یغْتَفَرُ مَعَ رِضَی الْعامَّةِ.
- و به وقت آسانی و رفاه احدی از رعیّت بر والی پرخرج تر، و زمان مشکلات کم یاری تر، و هنگام انصاف ناخشنودتر، و در خواهش و خواسته با اصرارتر، و زمان بخشش کم سپاس تر، و وقت منعِ از عطا دیرعذرپذیرتر، و در حوادث روزگار بی صبرتر از خواص نیست. وَ لَیسَ اَحَدٌ مِنَ الرَّعِیةِ اَثْقَلَ عَلَی الْوالی مَؤُونَةً فِی الرَّخاءِ، وَ اَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِی الْبَلاءِ، وَ اَکرَهَ لِلاْنْصافِ، وَ اَسْاَلَ بِالاْلْحافِ، وَ اَقَلَّ شُکراً عِنْدَ الاْعْطاءِ، وَ اَبْطَاَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ، وَ اَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمّاتِ الدَّهْرِ مِنْ اَهْلِ الخاصَّةِ.
- همانا ستون دین، و جمعیّت مسلمانان، و مهیاشدگان برای جنگ با دشمن توده مردمند، پس باید توجه و میل تو به آنان باشد.وَ اِنَّما عِمادُ الدّینِ، وَ جِماعُ الْمُسْلِمینَ، وَ الْعُدَّةُ لِلاْعْداءِ الْعامَّةُ مِنَ الاْمَّةِ، فَلْیکنْ صَغْوُک لَهُمْ، وَ مَیلُک مَعَهُمْ.
- باید دورترین رعیّت تو از حریم تو، و در شدّت کینه تو نسبت به او کسی باشد که در حق مردم عیبجوتر است، وَلْیکنْ اَبْعَدُ رَعِیتِک مِنْک، وَ اَشْنَؤُهُمْ عِنْدَک اَطْلَبَهُمْ لِمَعائِبِ النّاسِ،
- زیرا در مردم عیوبی هست که والی در پوشاندن آن عیوب از همه کس سزاوارتر است، فَاِنَّ فِی النّاسِ عُیوباً الْوالی اَحَقُّ مَنْ سَتَرَها،
- پس دررابطه باعیوبی که ازمردم بر توپنهان است کنجکاوی مکن، فَلاتَکشِفَنَّ عَمّا غابَ عَنْک مِنْها،
- چراکه فقط در آنچه از عیوب مردم نزدتو معلوم است وظیفه اصلاح داری، فَاِنَّما عَلَیک تَطْهیرُ ما ظَهَرَ لَک،
- و نسبت به آنچه از عیوب رعیّت بر تو پنهان است خداوند داوری می کند. وَ اللّهُ یحْکمُ عَلی ما غابَ عَنْک.
- پس تا می توانی عیوب مردم را بپوشان، تا خداوند عیوب تو را که علاقه داری از مردم پوشیده بماند پرده پوشی کند. فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ، یسْتُرِ اللّهُ مِنْک ما تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِیتِک.
- گره هر کینه ای که از مردم به دل داری بگشای، اَطْلِقْ عَنِ النّاسِ عُقْدَةَ کلِّ حِقْد،
- و رشته هر انتقامی را قطع کن، وَ اقْطَعْ عَنْک سَبَبَ کلِّ وِتْر،
- و در هر چه از دیگران برایت ثابت نشده خود را به غفلت زن، وَ تَغابَ عَنْ کلِّ ما لایصِحُّ لَک،
- در باور کردن گفتار سخن چینان شتاب مکن، وَ لاتَعْجَلَنَّ اِلی تَصْدیقِ ساع،
- زیرا سخن چین خائن است گرچه خود را شبیه خیرخواهان نشان دهد. فَاِنَّ السّاعِی غاشٌّ وَ اِنْ تَشَبَّهَ بِالنّاصِحینَ.
- نصایح درخصوص مشاوره گرفتن
این نصایح حاوی ویژگیهای مشاور حاکم اسلامی می باشد :
- در امور خود بخیل را وارد مشورت مکن که تو را از بخشش مانع گردد، و از تهیدستی می ترساند؛وَ لاتُدْخِلَنَّ فی مَشُورَتِک بَخیلاً یعْدِلُ بِک عَنِ الْفَضْلِ، وَ یعِدُک الْفَقْرَ؛
- و همچنین با بزدل و ترسو که تو را در اجرای برنامه هایت سست می نماید؛ وَ لا جَباناً یضْعِفُک عَنِ الاْمُورِ؛
- و نه با طمعکار که حرص براندوختن و ستمگری را در نظرت می آراید، وَ لا حَریصاً یزَینُ لَک الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ،
- همانا بخل و ترس و حرص سرشت هایی جدای از هم اند که جمع کننده آنها در انسان سوءظن به خداوند است.فَاِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرائِزُ شَتّی یجْمَعُها سُوءُ الظَّنِّ بِاللّهِ.
- نصایح درخصوص مشخصه های وزرا و مدیران دولت اسلامی
این نصایح حاوی ویژگی های وزار و مدیران دولت اسلامی می باشد :
- بدترین وزرای تو وزیری است که پیش از تو وزیر اشرار بوده، و در گناهانشان شرکت داشته، اِنَّ شَرَّ وُزَرائِک مَنْ کانَ لِلاْشْرارِ قَبْلَک وَزیراً، وَ مَنْ شَرِکهُمْ فِی الاْثامِ،
- چنین کسی نباید از محرمان تو باشد، که اینان یاران اهل گناه، و برادران اهل ستم اند، فَلایکونَنَّ لَک بِطانَةً، فَاِنَّهُمْ اَعْوانُ الاْثَمَةِ، وَ اِخْوانُ الظَّلَمَةِ،
- البته درحالی که قدرت داری جانشینی بهتر ازآنان بیابی که درکشورداری مانند آنان دارای رأی و کاردانی است، وَ اَنْتَ واجِدٌ مِنْهُمْ خَیرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرائِهِمْ وَ نَفاذِهِمْ،
- و بار سنگین گناهان آنان هم بر او نیست، وَ لَیسَ عَلَیهِ مِثْلُ آصارِهِمْ وَ اَوْزارِهِمْ،
- از کسانی که اهل ستم را در ستمکاری و گناهکاران را در گناهشان یاری نکرده است. مِمَّنْ لَمْ یعاوِنْ ظالِماً عَلی ظُلْمِهِ، وَ لا آثِماً عَلی اِثْمِهِ.
- هزینه اینان بر تو سبکتر، و همکاریشان بهتر، و نسبت به تو در طریق عطوفت مایل تر، و الفتشان با بیگانه کمتر است. اُولئِک اَخَفُّ عَلَیک مَؤُونَةً، وَ اَحْسَنُ لَک مَعُونَةً، وَ اَحْنی عَلَیک عَطْفاً، وَ اَقَلُّ لِغَیرِک اِلْفاً.
- اینان را از خاصان خود در خلوتها و مجالس خویش قرار ده. فَاتَّخِدْ اُولئِک خاصَّةً لِخَلَواتِک وَ حَفَلاتِک.
- و نیز باید از وزرایت برگزیده ترینشان نزد تو وزیری باشد که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید، ثُمَّ لْیکنْ آثَرُهُمْ عِنْدَک اَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَک،
- و نسبت به آنچه که خداوند برای اولیائش خوش ندارد کمتر تو را یاری دهد، وَ اَقَلَّهُمْ مُساعَدَةً فیما یکونَ مِنْک مِمّا کرِهَ اللّهُ لاِوْلِیائِهِ،
- گرچه این برنامه بر علیه میل تو به هر جا که خواهد برسد. به اهل پاکدامنی و صدق بپیوند، واقِعاً ذلِک مِنْ هَواک حَیثُ وَقَعَ. وَ الْصَقْ بِاَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ،
- و آنان را آنچنان تعلیم ده که تو را زیاد تعریف نکنند، ثُمَّ رُضْهُمْ عَلی اَنْ لایطْرُوک،
- و بیهوده به کاری که انجام نداده ای تو را شاد ننمایند، که تمجیدِ فراوان ایجاد کبر و نخوت کند، و به گردنکشی نزدیک نماید.وَ لایبَجِّحُوک بِباطِل لَمْ تَفْعَلْهُ، فَاِنَّ کثْرَةَ الاْطْراءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ، وَتُدْنی مِنَ الْعِزَّةِ.
- جایگاه نیکوکار و بدکار در دولت اسلامی
این نصایح حاوی برخورد حاکم اسلامی با نیکوکاران و بدکاران در دولت اسلامی می باشد :
- نیکوکار و بدکار در برابرت یکسان نباشند، که این کار نیکوکار را در انجام کار نیک بی رغبت، و بدکار را در بدی ترغیب می کند، هر کدام را نسبت به کارشان پاداش بخش. وَ لایکونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسیءُ عِنْدَک بِمَنْزِلَة سَواء، فَاِنَّ فی ذلِک تَزْهیداً لاِهْلِ الاْحْسانِ فِی الاْحْسانِ، وَ تَدْریباً لاِهْلِ الاْساءَةِ عَلَی الاْساءَةِ، وَ اَلْزِمْ کلاًّ مِنْهُمْ ما اَلْزَمَ نَفْسَهُ.
- آگاه باش وَ اعْلَمْ اَنَّهُ
- که چیزی برای جلب خوشبینی حاکم بر رعیت بهتر از نیکی به آنان، و سبک کردن هزینه بر دوش ایشان، و اجبار نکردنشان به حقّی که حاکم بر آنان ندارد نیست. لَیسَ شَیءٌ بِاَدْعی اِلی حُسْنِ ظَنِّ راع بِرَعِیتِهِ مِنْ اِحْسانِهِ اِلَیهِمْ، وَ تَخْفیفِهِ الْمَؤُوناتِ عَلَیهِمْ، وَ تَرْک اسْتِکراهِهِ اِیاهُمْ عَلی ما لَیسَ لَهُ قِبَلَهُمْ.
- به صورتی باید رفتار کنی که خوش گمانی بر رعیتت را در کمک همه جانبه به حاکم فراهم آری، که این خوش گمانی رنجی طولانی را از تو برمی دارد، فَلْیکنْ مِنْک فی ذلِک اَمْرٌ یجْتَمِعُ لَک بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِیتِک، فَاِنَّ حُسْنُ الظَّنِّ یقْطَعُ عَنْک نَصَباً طَویلاً،
- و به خوش گمانی تو کسی شایسته تر است که از تو احسان دیده، و به بدگمانیت کسی سزاوارتر است که از جانب تو به او ناراحتی رسیده. وَ اِنَّ اَحَقَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّک بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلاؤُک عِنْدَهُ، وَ اِنَّ اَحَقَّ مَنْ ساءَ ظَنُّک بِهِ لَمَنْ ساءَ بَلاؤُک عِنْدَهُ.
- روشها و شیوه ها در دولت اسلامی
درخصوص روشها و شیوه های گذشته واینده در دولت اسلامی چنین بیان کرده اند :
- روشی را که بزرگان امت بر اساس آن رفتار کرده اند، و به سبب آن در میان مردم الفت برقرار شده، و اصلاح جامعه بر پایه آن بوده از بین مبر، وَ لاتَنْقُضْ سُنَّةً صالِحَةً عَمِلَ بِها صُدُورُ هذِهِ الاُْمَّةِ، وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الاُلْفَةُ، وَ صَلَحَتْ عَلَیهَا الرَّعِیةُ،
- و روشی را که به روشهای گذشته ضرر می زند به وجود نیاور، و لاتُحْدِثَنَّ سُنَّهً تَضُرُّ بِشَیء مِنْ ماضی تِلْک السُّنَنِ،
- که پاداش و اجربرای کسی است که روشهای درست را برپاکرده، فَیکونَ الاْجْرُ لِمَنْ سَنَّها،
- وگناه از بین بردن آن روشها بر گردن توست. وَ الْوِزْرُ عَلَیک بِما نَقَضْتَ مِنْها.
- بهره گیری از نظرات اندیشمندان
درخصوص استفاده از نظرات و ایده های صاحب نظران جامعه در امور حکمرانی ، امام چنین نصیحت کرده اند :
- با دانشمندان و اندیشمندان زیاد گفتگو کن ، وَ اَکثِرْ مَدارَسَةَ الْعُلَماءِ وَ منافَثَةَ الْحُکماءِ،.
- در استوار ساختن آنچه صلاح کار شهرهایت بر آن است، فی تَثْبیتِ ما صَلَحَ عَلَیهِ اَمْرُ بِلادِک،
- و برپا داشتن آنچه مردم پیش از این به آن مستقیم شده اند وَ اِقامَةِ مَا اسْتَقامَ بِهِ النّاسُ قَبْلَک.
- نظامیان و…. در حکومت اسلامی
برای شناخت بیشتر و اهتمام به امور گروههای جامعه ، امام چنین تقسیم بندی کرده وتعاملات فیمابین را تبیین کرده اند :
- آگاه باش که وَ اعْلَمْ
- مردم مملکت گروههای مختلفند که هر گروه جز به گروه دیگر اصلاح نمی شود، اَنَّ الرَّعِیهَ طَبَقاتٌ لایصْلُحُ بَعْضُها اِلاّ بِبَعْض،
- و با داشتن گروهی از گروه دیگر بی نیازی نیست. وَ لا غِنی بِبَعْضِها عَنْ بَعْض.
- اینان عبارتند از : فَمِنْها
- ارتش الهی : ارتش حق، جُنُودُ اللّهِ،
- و نویسندگان عمومی و خصوصی، وَ مِنْها کتّابُ الْعامَّةِ وَ الْخاصَّةِ،
- و قاضیان عدل، وَ مِنْها قُضاةُ الْعَدْلِ،
- و مأموران انصاف و مدارا، وَ مِنْها عُمّالُ الاْنْصافِ وَ الرِّفْقِ،
- اداره مالیات : و اهل جزیه و مالیات از غیر مسلمان و مسلمان، وَ مِنْها اَهْلُ الْجِزْیةِ وَ الْخَراجِ مِنْ اَهْلِ الذِّمَّةِ وَ مُسْلِمَةِ النّاسِ،
- و تاجران وَ مِنْها التُّجّارُ
- و صنعتگران، وَ اَهْلُ الصِّناعاتِ،
- محرومین : و طبقه پایین از نیازمندان وَ مِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلی مِنْ ذَوِی الْحاجَةِ
- ضعفا : و افتادگان. وَ الْمَسْکنَةِ.
- حقوق گروههای اجتماعی : خداوند سهم هر یک از این طبقات را مقرر فرموده، وَ کلٌّ قَدْ سَمَّی اللّهُ لَهُ سَهْمَهُ،
- ملاک بودن احکام شرعی : و در کتابش یا سنّت پیامبرش صلّی اللّه علیه وآله عهدی محفوظ را بر حدّ و اندازه واجب آن نزد ما قرار داده است. وَ وَضَعَ عَلی حَدِّهِ وَ فَریضَتِهِ فی کتابِهِ اَوْ سُنَّةِ نَبِیهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنا مَحْفُوظاً.
- نظامیان : ارتش به اذن خداوند دژ مردم، و زینت حاکمان، و ارجمندی دین، و راههای امنیّت اند، که مردم بدون آنان برپای نمانند. فَالْجُنُودُ بِاِذْنِ اللّهِ حُصُونُ الرَّعِیةِ، وَ زَینُ الْوُلاةِ، وَ عِزُّ الدّینِ، وَ سُبُلُ الاْمْنِ، وَ لَیسَ تَقُومُ الرَّعِیةُ اِلاّ بِهِمْ.
- فواید مالیات : سپس نظام ارتش جز با مالیاتی که خداوند برای آنان قرار داده استوار نگردد، مالیاتی که به وسیله آن در جنگ با دشمن توانا می شوند، و برای اصلاح زندگی خود به آن تکیه می نمایند، و مایه رفع نیازمندیهای آنان است. ثُمَّ لا قِوامَ لِلْجُنُودِ اِلاّ بِما یخْرِجُ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَراجِ الَّذی یقْوَوْنَ بِهِ عَلی جِهادِ عَدُوِّهِمْ، وَ یعْتَمِدُونَ عَلَیهِ فیما یصْلِحُهُمْ، وَ یکونُ مِنْ وَراءِ حاجَتِهِمْ.
- ارتباط و وابستگی گروهها : سپس کار ارتش و مالیات دهندگان استوار نگردد جز با گروه سوم که عبارتند از قضات و کارگزاران حکومت و منشیان حسابگر که قراردادها را محکم می کنند، و آنچه را به سود رعیّت است جمع می نمایند، و در امور خصوصی و عمومی بر آنان اعتماد می شود.ثُمَّ لاقِوامَ لِهذَینِ الصِّنْفَینِ اِلاّ بِالصِّنْفِ الثّالِثِ مِنَ الْقُضاةِ وَ الْعُمّالِ وَالْکتّابِ لِما یحْکمُونَ مِنَ الْمَعاقِدِ، وَ یجْمَعُونَ مِنَ الْمَنافِعِ، وَ یؤْتَمَنُونَ عَلَیهِ مِنْ خَواصِّ الاْمُورِ وَ عَوامِّها.
- ارتباط و وابستگی گروهها : و کار اینان نیز به سامان نشود جز با تاجران و صنعتگران که آنچه برای مردم سودمند است فراهم می آورند، و بازارها را به آن برپا می دارند، و به کارهایی که به نفع مردم است دست می زنند، کارهایی که از غیر ایشان ساخته نیست. وَ لا قِوامَ لَهُمْ جَمیعاً اِلاّ بِالتُّجّارِ وَ ذَوِی الصِّناعاتِ فیما یجْتَمِعُونَ عَلَیهِ مِنْ مَرافِقِهِمْ، وَ یقیمُونَهُ مِنْ اَسْواقِهِمْ، وَ یکفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِاَیدیهِمْ مِمّا لایبْلُغُهُ رِفْقُ غَیرِهِمْ.
- کمک به نیازمندان : سپس جمع نیازمند و از کار افتاده است که احسان و یاری ایشان لازم است. ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلی مِنْ اَهْلِ الْحاجَةِ وَ الْمَسْکنَةِ الَّذینَ یحِقُّ رِفْدُهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ.
- گره گشایش نزد خدا : و برای هر کدام از این گروهها نزد خداوند گشایشی است، وَ فِی اللّهِ لِکلٍّ سَعَةٌ،
- و برای هر یک از این طبقات به مقداری که امور آنان را اصلاح نماید برعهده والی حقّی است، وَ لِکلٍّ عَلَی الْوالی حَقٌّ بِقَدْرِ ما یصْلِحُهُ،
- وظیفه مدیر رفع مشکلات مردم : و والی از ادای آنچه خداوند برعهده او قرار داده برنیاید جز با کوشش و یاری خواستن از خداوند، و مهیّا نمودن خود بر به کارگیری حق و استقامت بر آن، چه اینکه بر او آسان باشد یا سخت. وَ لَیسَ یخْرُجُ الْوالی مِنْ حَقیقَةِ ما اَلْزَمَهُ اللّهُ مِنْ ذلِک اِلاّ بِالاْهْتِمامِ وَ الاْسْتِعانَةِ بِاللّهِ، وَ تَوْطینِ نَفْسِهِ عَلی لُزُومِ الْحَقِّ، وَ الصَّبْرِ عَلَیهِ فیما خَفَّ عَلَیهِ اَوْ ثَقُلَ.
- معیارهای انتخاب فرمانده نظامیان :
- آن که پیش تو نسبت به خداوند و پیامبر و پیشوایت خیرخواه تر و پاک دامن تر و بردبارتر است او را به فرماندهی ارتشت انتخاب کن، فَوَلِّ مِنْ جُنودِک اَنْصَحَهُمْ فی نَفْسِک لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لاِمامِک، وَ اَنْقاهُمْ جَیباً، وَ اَفْضَلَهُمْ حِلْماً،
- از آنان که دیر به خشم آیند، و پوزش پذیرترند، و به ناتوانان مهربان، و در برابر زورمندان گردنفرازند، واز آنان که خشونت او را برنینگیزد، و ناتوانی وی را بر جای ننشاند.مِمَّنْ یبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ، وَ یسْتَریحُ اِلَی الْعُذْرِ، وَ یرْاَفُ بِالضُّعَفاءِ، وَ ینْبُو عَلَی الاْقْوِیاءِ، وَ مِمَّنْ لا یثیرُهُ الْعُنْفُ، وَ لایقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ.
- با صاحبان مکارم و شرافت، و خانواده های شایسته و دارای سوابق نیکو پیوند برقرار کن، ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِی الاْحْسابِ وَ اَهْلِ الْبُیوتاتِ الصّالِحَةِ وَ السَّوابِقِ الْحَسَنَةِ.
- پس از آن با دلاورمردان و شجاعان و بخشندگان و جوانمردان رابطه برقرار ساز، زیرا اینان جامع بزرگواری، و شاخه هایی از خوبی و احسانند. ثُمَّ اَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجاعَةِ وَ السَّخاءِ وَ السَّماحَةِ، فَاِنَّهُمْ جِماعٌ مِنَ الْکرَمِ، وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ.
- نگاه فرمانده عالی به فرمانده پایین تر :
- سپس از آنان چنان دلجویی کن که پدر و مادر از فرزندشان دلجویی می نمایند، ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ اُمُورِهِمْ ما یتَفَقَّدُ الْوالِدانِ مِنْ وَلَدِهِما،
- و نباید چیزی که آنان را به وسیله آن نیرومند می سازی در دیده ات بزرگ آید، و لطفی که نسبت به ایشان متعهد شده ای کوچک شماری گرچه کوچک باشد، وَ لایتَفاقَمَنَّ فی نَفْسِک شَیءٌ قَوَّیتَهُمْ بِهِ، وَ لاتَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ اِنْ قَلَّ،
- زیرا لطف تو آنان را نسبت به تو خیرخواه و خوش گمان می نماید. فَاِنَّهُ داعِیةٌ لَهُمْ اِلی بَذْلِ النَّصیحَةِ لَک وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِک.
- از بررسی امور ناچیز آنان به امید بررسی کارهای بزرگشان چشم مپوش، وَ لا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطیفِ اُمُورِهِمُ اتِّکالاً عَلی جَسیمِهاً،
- که نیکی اندک تو جایی دارد که از آن بهره مند می گردند، فَاِنَّ لِلْیسیرِ مِنْ لُطْفِک مَوْضِعاً ینْتَفِعُونَ بِهِ،
- و برای احسان بزرگ تو نیز موقفی است که از آن بی نیاز نیستند. وَ لِلْجَسیمِ مَوْقِعاً لایسْتَغْنُونَ عَنْهُ.
- و باید برگزیده ترین سران سپاهت نزد تو کسی باشد که در کمک به سپاهیان مواسات را رعایت نماید، وَلْیکنْ آثَرُ رُؤُوسِ جُنْدِک عِنْدَک مَنْ وَاساهُمْ فی مَعُونَتِهِ،
- و از توانگری خود به آنان احسان کند به اندازه ای که بتواند سپاهیان و خانواده های آنان را که از خود به جای نهاده اند اداره نماید، تا اندیشه آنان در جنگ با دشمن یک اندیشه باشد، وَ اَفْضَلَ عَلَیهِمْ مِنْ جِدَتِهِ بِما یسَعُهُمْ وَ یسَعُ مَنْ وَراءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ اَهْلیهِمْ، حَتّی یکونَ هَمُّهُمْ هَمّاً واحِداً فی جِهادِ الْعَدُوِّ،
- چرا که عنایت تو نسبت به آنان دلهایشان را متوجه تو می گرداند. فَاِنَّ عَطْفَک عَلَیهِمْ یعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَیک.
- برقراری عدالت : برترین چیزی که موجب چشم روشنی زمامداران می شود برقراری عدالت در شهرها، و ظهور دوستی و محبت رعیت است. وَ اِنَّ اَفْضَلَ قُرَّةِ عَینِ الْوُلاةِ اسْتِقامَةُ الْعَدْلِ فِی الْبِلادِ، وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِیةِ.
- و دوستی رعیت آشکار نشود مگر به سلامت دل آنان، وَ اِنَّهُ لاتَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ اِلاّ بِسَلامَةِ صُدُورِهِمْ،
- و خیرخواهی ایشان درست و راست نگردد جز آنکه زمامداران خود را حمایت نمایند، وَ لا تَصِحُّ نَصیحَتُهُمْ اِلاّ بِحیطَتِهِمْ عَلی وُلاةِ اُمُورِهِمْ،
- و حکومت حاکمان را بر خود سنگین نشمارند، و توقع به پایان رسیدن زمان حکومتشان را نداشته باشند. وَ قِلَّةِ اسْتِثْقالِ دُوَلِهِمْ، وَ تَرْک اسْتِبْطاءِ انْقِطاعِ مُدَّتِهِمْ.
- پس آرزوهای رعیّت را برآور، و نیکو ستودن آنان را پیوسته دار، فَافْسَحْ فی آمالِهِمْ، وَ واصِلْ فی حُسْنِ الثَّناءِ عَلَیهِمْ،
- و رنج و زحمت و کوشش و ابتلای صاحبان فعالیت را در نظر داشته باش، وَ تَعْدیدِ ما اَبْلی ذَوُوالْبَلاءِ مِنْهُمْ،
- چه اینکه بسیار یاد کردن کارهای خوبْ دلیر را به هیجان آورده، و ترسو را به کوش وامی دارد ان شاء اللّه فَاِنَّ کثْرَةَ الذِّکرِ لِحُسْنِ اَفْعالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجاعَ، وَ تُحَرِّضُ النّاکلَ اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالی.
- سپس کوشش هریک از آنان را به دقّت بشناس، ثُمَّ اعْرِفْ لِکلِّ امْرِئ مِنْهُمْ ما اَبْلی،
- و زحمت کسی را به دیگری نسبت مده، وَ لاتُضیفَنَّ بَلاءَ امْرِیء اِلی غَیرِهِ،
- و در اجر و مزدش به اندازه رنجی که برده کوتاهی مکن، وَ لاتُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غایةِ بَلائِهِ،
- و مقام کسی باعث نشود که کوشش اندکش را بزرگ شماری، وَ لایدْعُوَنَّک شَرَفُ امْرِئ اِلی اَنْ تُعْظِمَ مِنْ
- بَلائِهِ ما کانَ صَغیراً،
- کوچک نشمردن ارزش کار افراد معمولی : و معمولی بودن شخص علت نگردد که کار بزرگش را اندک دانی. و لا ضَعَةُ امْرِئ اِلی اَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلائِهِ ما کانَ عَظیماً.
- کتاب و سنّت ملاک حکمرانی
بر اساس بیان امام علی (ع) معیار اداره امور جامعه رجوع به کتاب و سنّت می باشد :
- جایی که کارها بر تو مشکل شود و در اموری که برایت شبهه حاصل گردد حلّ آن را به خدا و پیامبرش ارجاع ده، وَارْدُدْ اِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ما یضْلِعُک مِنَ الْخُطُوبِ، وَ یشْتَبِهُ عَلَیک مِنَ الاْمُورِ،
- که خداوند به مردمی که هدایتشان را علاقه داشته فرموده: «ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا و پیامبر و اولی الامر از خودتان را اطاعت کنید، و اگر در برنامه ای اختلاف کردید حکمش را به خدا و رسول بازگردانید». فقَدْ قالَ اللّهُ سُبْحانَهُ لِقَوْم اَحَبَّ اِرْشادَهُمْ: «یا اَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اَطیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الاْمْرِ مِنْکمْ، فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیء فَرُدُّوهُ اِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ».
- بازگردان به خدا قبول آیات محکم او، و ارجاع به رسول پذیرفتن سنّت اوست که جمع کننده همگان بر یک رأی است و پراکنده نیست. فَالرَّدُّ اِلَی اللّهِ الاْخْذُ بِمُحْکمِ کتابِهِ، وَ الرَّدُّ اِلَی الرَّسُولِ الاْخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجامِعَةِ غَیرِ الْمُفَرِّقَةِ.
- قاضیان و داوران در نظام اسلامی
بر اساس فرمایش امام علی (ع) قاضیان و داوران در نظام اسلامی چنین ویژگی ها و شایستگی هایی بایستی داشته باشند :
- برای قضاوت بین مردم برترین شخص نزد خودت را انتخاب کن، ثُمَّ اخْتَرْ لِلحُکمِ بَینَ النّاسِ اَفْضَلَ رَعِیتِک فی نَفْسِک،
- کسی که امور قضاوت او را دچار تنگنا نکند، مِمَّنْ لاتَضیقُ بِهِ الاْمُورُ،
- و برخورد مدعیانِ پرونده وی را گرفتار لجبازی ننماید، وَ لا تُمْحِکهُ الْخُصُومُ،
- و در خطا پافشاری نورزد، وَ لا یتَمادی فِی الزَّلَّةِ،
- و هنگام شناخت حق از بازگشت به آن درنماند، وَ لایحْصَرُ مِنَ الْفَیءِ اِلَی الْحَقِّ اِذا عَرَفَهُ،
- و درونش به طمع میل نکند، وَ لاتُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلی طَمَع،
- و در رسیدن به حقیقت مقصود به اندک فهم اکتفا ننماید، وَ لایکتَفی بِاَدْنی فَهْم دُونَ اَقْصاهُ،
- و درنگش در شبهات از همه بیشتر باشد، وَ اَوْقَفَهُمْ فِی الشُّبُهاتِ،
- و دلایل را بیش از همه به کار گیرد، وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ،
- و از رفت و آمد نزاع کنندگان کمتر ملول شود، وَ اَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُراجَعَةِ الْخَصْمِ،
- و در کشف امور از همه شکیباتر، وَ اَصْبَرَهُمْ عَلی تَکشُّفِ الاْمُورِ،
- و در وقت روشن شدن حکم از همه قاطع تر باشد، وَ اَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اتِّضاحِ الْحُکمِ،
- کسی که ستایش مردم او را دچار خودبینی نکند، مِمَّنْ لایزْدَهیهِ اِطْراءٌ،
- وتمجیدوتعریف او را به تعریف کننده مایل ننماید، وَ لایسْتَمیلُهُ اِغْراءٌ،
- که آراستگان به این صفات درجامعه اندکند. وَ اُولئِک قَلیلٌ.
- قضاوت قاضی را هرچه بیشتر بررسی کن، ثُمَّ اَکثِرْ تَعاهُدَ قَضائِهِ،
- و در پرداخت مال به او گشاده دست باش آن مقدار که نیازش را برطرف کند، وَافْسَحْ لَهُ فِی الْبَذْلِ ما یزیلُ عِلَّتَهُ،
- و احتیاجش به مردم کم شود، وَ تَقِلُّ مَعَهُ حاجَتُهُ اِلَی النّاسِ،
- و آنچنان مقامش را نزد خود بالا بر که از نزدیکانت احدی در نفوذ به او طمع ننماید، وَ اَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَةِ لَدَیک ما لایطْمَعُ فیهِ غَیرُهُ مِنْ خاصَّتِک،
- تا از ضایع شدنش به توسط مردم نزد تو در امان بماند. لِیأْمَنَ بِذلِک اغْتِیالَ الرِّجالِ لَهُ عِنْدَک.
- در زمینه انتخاب قاضی از هر جهت دقت کن دقّتی بلیغ و رسا، فَانْظُرْ فی ذلِک نَظَراً بَلیغاً،
- که این دین اسیر دست اشرار بود، فَاِنَّ هذَا الدّینَ قَدْ کانَ اَسیراً فی اَیدِی الاْشْرارِ،
- در آن به هوا و هوس عمل می کردند، یعْمَلُ فیهِ بِالْهَوی،
- و وسیله دنیاطلبی آنان بود. وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا.
- کارگزاران و مدیران در نظام اسلامی
بر اساس بیان گهربار امام علی (ع) در نظام اسلامی ،کارگزاران و مدیران در نظام اسلامی بایستی چنین ویژگی هایی داشته باشند و وضعیت آنان رسیدگی شود :
- سپس درامور کارگزاران حکومتت دقت کن ثُمَّ انْظُرْ فی اُمُورِ عُمّالِک،
- و آنان را پس از آزمایش به کار گیر، فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِباراً،
- از راه هوا وهوس و خودرأیی آنان را به کارگردانی مگمار، وَ لاتُوَلِّهِمْ مُحاباةً وَ اَثَرَةً،
- زیرا هوا و هوس و خودرأیی جامع همه شعبه های ستم و خیانت است. فَاِنَّهُما جِماعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ و الْخِیانَةِ.
- از عمّال حکومت کسانی را انتخاب کن که اهل تجربه و حیاءاند، و از خانواده های شایسته و در اسلام پیش قدم ترند، وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ اَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیاءِ، مِنْ اَهْلِ الْبُیوتاتِ الصّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِی الاِْسْلامِ الْمُتَقَدِّمَةِ،
- چرا که اخلاق آنان کریمانه تر، و خانواده ایشان سالم تر، و مردمی کم طمع تر، و در ارزیابی عواقب امور دقیق ترند. فَاِنَّهُمْ اَکرَمُ اَخْلاقاً، وَ اَصَحُّ اَعْراضاً، وَ اَقَلُّ فِی الْمَطامِعِ اِشْرافاً، وَ اَبْلَغُ فی عَواقِبِ الاْمُورِ نَظَراً.
- سپس جیره آنان را فراوان ده، زیرا این برنامه برای آنان در اصلاح وجودشان قوّت است، و ازخیانت درآنچه زیردست آنان می باشد بی نیازکننده است، ثُمَّ اَسْبِغْ عَلَیهِمُ الاَْرْزاقَ، فَاِنَّ ذلِک قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِصْلاحِ اَنْفُسِهِمْ، وَ غِنًی لَهُمْ عَنْ تَناوُلِ ما تَحْتَ اَیدیهِمْ،
- و اگر از فرمانت سر برتابند و یا در امانت خیانت کنند بر آنان حجّت است. وَ حُجَّةٌ عَلَیهِمْ اِنْ خالَفُوا اَمْرَک اَوْ ثَلَمُوا اَمانَتَک.
- به کارهایشان رسیدگی کن، ثُمَّ تَفَقَّدْ اَعْمالَهُمْ،
- و جاسوسانی از اهل راستی و وفا بر آنان بگمار، وَابْعَثِ الْعُیونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفاءِ عَلَیهِمْ،
- زیرا بازرسی پنهانی تو از کارهای آنان سبب امانتداری ایشان و مدارای با رعیّت است. فَاِنَّ تَعاهُدَک فِی السِّرِّ لاِمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِعْمالِ الاَْمانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیةِ.
- از یاران و یاوران برحذر باش، وَ تَحَفَّظْ مِنَ الاَْعْوانِ،
- اگر یکی از آنان دست به خیانت دراز کند و مأموران مخفی تو بالاتفاق خیانتش را گزارش نمایند اکتفای به همین گزارش تو را بس باشد، و او را به جرم خیانت کیفربدنی بده، فَاِنْ اَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یدَهُ اِلی خِیانَة اجْتَمَعَتْ بِها عَلَیهِ عِنْدَک اَخْبارُ عُیونِک اکتَفَیتَ بِذلِک شاهِداً، فَبَسَطْتَ عَلَیهِ الْعُقُوبَةَ فی بَدَنِهِ،
- و وی را به اندازه عمل ناپسندش عقوبت کن، وسپس اورا به مرحله ذلّت وخواری بنشان، و داغ خیانت را بر او بگذار، و گردنبند عار و بدنامی را به گردنش بینداز. وَ اَخَذْتَهُ بِما اَصابَ مِنْ عَمَلِهِ، ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقامِ الْمَذَلَّةِ، وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِیانَةِ، وَ قَلَّدْتَهُ عارَ التُّهَمَةِ.
- مالیات در نظام اسلامی
اهمیت و وضعیت مالیات در حکومت اسلامی بر اساس بیان امام علی (ع) چنین است :
- در مسأله مالیات به صورتی که اصلاح مالیات دهندگان در آن است رسیدگی کن، وَ تَفَقَّدْ اَمْرَ الْخَراجِ بِما یصْلِحُ اَهْلَهُ، فَاِنَّ فی صَلاحِهِ
- چه اینکه صلاح و بهبودی مالیات و مالیات دهندگان صلاح دیگران است، وَ صَلاحِهِمْ صَلاحاً لِمَنْ سِواهُمْ،
- و برای دیگران آسایش جز با بهبودی آنان وجود ندارد وَ لا صَلاحَ لِمَنْ سِواهُمْ اِلاّ بِهِمْ،
- وَلْیکنْ نَظَرُک فی
- چرا که تمام مردم جیره خوار مالیات و پرداخت کنندگان آن هستند. لاَِنَّ النّاسَ کلَّهُمْ عِیالٌ عَلَی الْخَراجِ وَ اَهْلِهِ.
- باید اندیشه ات در آبادی زمین از تدبیرت در جمع آوری مالیات بیشتر باشد، عِمارَةِ الاْرْضِ اَبْلَغَ مِنْ نَظَرِک فِی اسْتِجْلابِ الْخَراجِ،
- زیرا مالیات جز با آباد کردن زمین به دست نمی آید، لاِنَّ ذلِک لا یدْرَک اِلاّ بِالْعِمارَةِ،
- و هر کس بخواهد منهای آباد نمودن مالیات بگیرد شهرها را خراب کرده، و بندگان خدا را به هلاکت انداخته، و حکومتش جز اندک زمانی نماند.وَ مَنْ طَلَبَ الْخَراجَ بِغَیرِ عِمارَة اَخْرَبَ الْبِلادَ، وَ اَهْلَک الْعِبادَ، وَ لَمْ یسْتَقِمْ اَمْرُهُ اِلاّ قَلیلاً.
- اگر مالیات دهندگان از سنگینی مالیات، یا برخورد به آفات، یا خشک شدن چشمه ها، یا کمی باران، یا تغییر زمین بر اثر آب گرفتگی، یا بی آبی شکایت کنند مالیات را به اندازه ای که اوضاع آنان بهبود یابد تخفیف ده، فَاِنْ شَکوْا ثِقْلاً، اَوْ عِلَّةً، اَوِ انْقِطاعَ شِرْب اَوْ بالَّة، اَوْ اِحالَةَ اَرْض اغْتَمَرَها غَرَقٌ، اَوْ اَجْحَفَ بِها عَطَشٌ، خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِما تَرْجُو اَنْ یصْلُحَ بِهِ اَمْرُهُمْ، وَ لایثْقُلَنَّ عَلَیک شَیءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَؤُونَةَ عَنْهُمْ،
- و این تخفیفِ خرجی آنان بر تو سنگین نیاید، زیرا تخفیف تو ذخیره ای است که با آبادکردن شهرهای تو و آرایش حکومتت به تو بازمی گردانند، فَاِنَّهُ ذُخْرٌ یعُودُونَ بِهِ عَلَیک فی عِمارَةِ بِلادِک، وَ تَزْیینِ وِلایتِک،
- علاوه ستایش مردم را به خود جلب نموده، و شادمان هستی که سفره عدالت را در بین آنان گسترده ای، مَعَ اسْتِجْلابِک حُسْنَ ثَنائِهِمْ، وَ تَبَجُّحِک بِاسْتِفاضَةِ الْعَدْلِ فیهِمْ،
- در حالی که با قوت بخشیدن به آنان به وسیله ذخیره ای که در تخفیف مالیات نزد ایشان نهاده ای می توانی بر آنان اعتماد کنی، و با عدالت و مهربانیت که آنان را به آن عادت داده ای بر آنان مطمئن باشی،مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بِما ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ اِجْمامِک لَهُمْ، وَ الثِّقَةَ مِنْهُمْ بِما عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِک عَلَیهِمْ،
- وَ رِفْقِک بِهِمْ.
- چه بسا گرفتاریهایی که پیش آید که پس از نیکی به مالیات دهندگان اگر حلّ آن را به آنان واگذاری با طیب خاطر بپذیرند، فَرُبَّما حَدَثَ مِنَ الاْمُورِ ما اِذا عَوَّلْتَ فیهِ عَلَیهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَیبَةً اَنْفُسُهُمْ بِهِ،
- چه اینکه بر مملکت آباد آنچه را بار کنی تحمّلِ کشیدنش را دارد، و علّت خرابی زمین بی چیزی و تنگدستی اهل آن زمین است، و فقر و نداری آنان ناشی از زراندوزی والیان، و بدگمانی آنان به بقاء حکومت، و کم بهره گیری آنان از عبرتها و پندهاست. فَاِنَّ الْعُمْرانَ مُحْتَمِلٌ ما حَمَّلْتَهُ، وَ اِنَّما یؤْتی خَرابُ الاْرْضِ مِنْ اِعْوازِ اَهْلِها، وَ اِنَّما یعْوِزُ اَهْلُها لاِشْرافِ اَنْفُسِ الْوُلاةِ عَلَی الْجَمْعِ، وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقاءِ، وَ قِلَّةِ انْتِفاعِهِمْ بِالْعِبَرِ.
- متولیان برنامه ریزی در نظام اسلامی
مسولین اداری برنامه ریزی ، دبیرخانه ، دفتر رییس اداره ؛ (کاتبان) و امثالهم در حکومت اسلامی بر اساس بیان امام علی (ع) بایستی چنین باشند :
- سپس در حال نویسندگان و منشیان حکومت دقّت کن، ثُمَّ انْظُرْ فی حالِ کتّابِک،
- و امورت را به بهترین آنها بسپار، فَوَلِّ عَلی اُمُورِک خَیرَهُمْ،
- نامه هایت را که دربردارنده امور محرمانه است به آنان که در تمام خوبیهای اخلاق از دیگران جامع ترند بسپار، وَ اخْصُصْ رَسائِلَک الَّتی تُدْخِلُ فیها مَکائِدَک وَ اَسْرارَک بِاَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صالِحِ الاْخْلاقِ،
- کسی که پست و مقام او را مست نکند و منزلتش باعث جرأت او در مخالفت با تو در جمع حاضران نگردد، مِمَّنْ لاتُبْطِرُهُ الْکرامَةُ فَیجْتَرِئَ بِها عَلَیک فی خِلاف لَک بِحَضْرَةِ مَلاَ،
- و غفلتش سبب کوتاهی در رساندن نامه های کارگزارانت به تو، و گرفتن جوابهای صحیح آن نامه ها از تو نشود، وَ لاتَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ ایرادِ مُکاتَباتِ عُمّالِک عَلَیک، وَ اِصْدارِ جَواباتِها عَلَی الصَّوابِ عَنْک،
- و در آنچه برای تو می ستاند و یا از جانب تو می دهد فروگذاری ننماید، وَ فیما یأْخُذُ لَک وَ یعْطی مِنْک،
- و پیمان و قراردادی که برای تو می بندد سست نبندد، وَ لایضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَک، وَ لایجْهَلُ
- و از به هم زدن قراردادی که به زیان تو منعقد شده ناتوان نماند، وَ لایعْجِزُ عَنْ اِطْلاقِ ما عُقِدَ عَلَیک،
- به مرتبه و اندازه اش جاهل نباشد تا در امور به اندازه مقام خود وارد گردد، که جاهل به مقام خویش به مقام دیگران جاهل تر است. مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِی الاْمُورِ، فَاِنَّ الْجاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ یکونُ بِقَدْرِ غَیرِهِ اَجْهَلَ.
- انتخاب منشیان به فراست و اعتماد و خوش گمانی خودت نباشد، ثُمَّ لایکنِ اخْتِیارُک اِیاهُمْ عَلی فِراسَتِک وَ اسْتِنامَتِک وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْک،
- چرا که مردان برای جلب نظر حاکمان خود را به ظاهرسازی و خوش خدمتی می شناسانند، فَاِنَّ الرِّجالَ یتَعَرَّضُونَ لِفِراساتِ الْوُلاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ،
- در حالی که پشت پرده این ظاهرسازی خبری از خیرخواهی و امانتداری نیست، وَ لَیسَ وَراءَ ذلِک مِنَ النَّصیحَةِ وَ الاَْمانَةِ شَیءٌ،
- بلکه آنان را به کارهایی که برای نیکان پیش از توانجام داده اند امتحان کن، وَلکنِ اخْتَبِرْهُمْ بِما وُلُّوا لِلصّالِحینَ قَبْلَک،
- پس به آن شخص روی آر که در میان مردم اثرش نیکوتر، و در امانتداری معروفتر است، فَاعْمِدْ لاِحْسَنِهِمْ کانَ فِی الْعامَّةِ اَثَراً، وَ اَعْرَفِهِمْ بِالاْمانَةِ وَجْهاً،
- که این برنامه نشانه خیرخواهی تو برای خدا و برای کسی است که عهده دار کار اویی. فَاِنَّ ذلِک دَلیلٌ عَلی نَصیحَتِک لِلّهِ وَ لِمَنْ وُلِّیتَ اَمْرَهُ.
- برای هر کاری از کارهایت رئیسی از منشیان قرار ده، که بزرگی امور او را عاجز نکند، و کثرت کارها پریشانش نسازد. وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ کلِّ اَمْر مِنْ اُمُورِک رَأْساً مِنْهُمْ، لایقْهَرُهُ کبیرُها، وَ لایتَشَتَّتُ عَلَیهِ کثیرُها.
- چنانچه در منشیانت عیبی باشد و تو از آن بی خبر بمانی مسئول آن هستی. وَ مَهْما کانَ فی کتّابِک مِنْ عَیب فَتَغابَیتَ عَنْهُ اُلْزِمْتَهُ.
- تاجران و صنعتگران
بیانات امام علی (ع) به مدیران مربوطه در خصوص تاجران و صنعتگران جامعه چنین است :
- درباره تاجران و صنعتگران پذیرای سفارش باش، و نسبت به آنان سفارش به نیکی کن، ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجّارِ وَ ذَوِی الصِّناعاتِ، وَ اَوْصِ بِهِمْ خَیراً،
- بدون فرق بین آنان که در یک جا مقیمند، و آنان که با مال خود در رفت و آمدند، و آنان که با هنر دست خود در پی کسب و سودند، الْمُقیمِ مِنْهُمْ، وَ الْمُضْطَرِبِ بِمالِهِ، وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدنِهِ،
- چه اینکه اینان مایه های منافع، و اسباب راحت جامعه، و جلب کننده سودها از مکانهای دوردست، در بیابان و دریا، و زمین هموار و ناهموار منطقه حکومت تواَند، از مناطقی که مردم در آن جمع نمی شوند، و به رفت و آمد در آنها جرأت نمی کنند، فَاِنَّهُمْ مَوادُّ الْمَنافِعِ، وَ اَسْبابُ الْمَرافِقِ، وَ جُلاّبُها مِنَ الْمَباعِدِ وَ الْمَطارِحِ، فی بَرِّک وَ بَحْرِک، وَ سَهْلِک وَ جَبَلِک، وَ حَیثُ لایلْتَئِمُ النّاسُ لِمَواضِعِها، وَ لایجْتَرِئُونَ عَلَیها،
- اینان اهل سلامت اند که از ضرر آنان بیمی نیست، و اهل صلح و مسالمت اند که ترسی از بدی و آسیب آنان وجود ندارد.فَاِنَّهُمْ سِلْمٌ لاتُخافُ بائِقَتُهُ، وَ صُلْحٌ لاتُخْشی غائِلَتُهُ.
- از آنان که در منطقه حکومت تو به سر می برند و آنان که در گوشه و کنار شهرهایت هستند کنجکاوی کن، وَ تَفَقَّدْ اُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِک وَ فی حَواشی بِلادِک،
- ولی روشن باش که با همه آنچه تذکر دادم در میان ایشان گروهی تنگ نظر و بخیل به شکلی قبیح و زشت، و مردمی محتکر، و نرخ گذارانی به دلخواه در امر خرید و فروش وجود دارد، وَاعْلَمْ مَعَ ذلِک اَنَّ فی کثیر مِنْهُمْ ضیقاً فاحِشاً، وَ شُحّاً قَبیحاً، وَ احْتِکاراً لِلْمَنافِعِ، وَ تَحَکماً فی الْبِیاعاتِ،
- که در این وضع زیان جامعه و عیب و ننگ زمامداران است. وَ ذلِک بابُ مَضَرَّة لِلْعامَّةِ، وَ عَیبٌ عَلَی الْوُلاةِ.
- پس از احتکار جلوگیری کن که رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله آن را منع فرمود. فَامْنَعْ مِنَ الاْحْتِکارِ، فَاِنَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ مَنَعَ مِنْهُ.
- داد و ستد باید آسان باشد، وَلْیکنِ الْبَیعُ بَیعاً سَمْحاً،
- و بر موازین عدالت صورت گیرد، بِمَوازینِ عَدْل،
- و به نرخی معامله شود که به فروشنده و خریدار اجحاف نشود. وَ اَسْعار لاتُجْحِفُ بِالْفَریقَینِ مِنَ الْبائِعِ وَ الْمُبْتاعِ.
- هرگاه کسی پس از نهی تو دست به احتکار زد او را مجازات کن ولی در مجازاتش از زیاده روی بپرهیز. فَمَنْ قارَفَ حُکرَةً بَعْدَ نَهْیک اِیاهُ فَنَکلْ بِهِ وَ عاقِبْهُ فی غَیرِ اِسْراف.
- طبقه پایین جامعه
توصیه های موکد امام علی (ع) به مدیران حکومت اسلامی در خصوص طبقه ضعیف جامعه چنین می باشد :
- خدا را خدا را ثُمَّ اللّهَ اللّهَ
- در طبقه پایین اجتماع، فِی الطَّبَقَةِ السُّفْلی
- از آنان که راه چاره ندارند، مِنَ الَّذینَ لا حیلَةَ لَهُمْ،
- و از کارافتادگان مِنَ الْمَساکینِ
- و نیازمندان وَ الْمُحْتاجینَ
- و دچارشدگان به زیان و سختی وَ اَهْلِ الْبُؤْسی
- و صاحبان امراضی که از پا درآمده اند، وَ الزَّمْنی،
- در میان اینان کسانی هستند که روی سؤال و اظهار حاجت دارند فَاِنَّ فی هذِهِ الطَّبَقَةِ قانِعاً وَ مُعْتَرّاً.
- و کسانی که عفت نفسشان مانع از سؤال است. وَاحْفَظْ لِلّهِ مَا اسْتَحْفَظَک مِنْ حَقِّهِ فیهِمْ،
- بنابراین آنچه را که خداوند در مورد آنان از حفظ حقوق از تو خواسته به حفظ آن پرداز، وَ اجْعَلْ لَهُمْ
- نصیبی از بیت المال که در اختیار توست، قِسْماً مِنْ بَیتِ مالِک،
- و سهمی از غلاّت خالصه جات اسلامی را در هر منطقه برای آنان قرار ده، وَ قِسْماً مِنْ غَلاّتِ صَوافِی الاْسْلامِ فی وَ کلٌّ قَدِ
- که برای دورترین آنها همان سهمی است که برای نزدیکترین آنان است، کلِّ بَلَد، فَاِنَّ لِلاْقْصی مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذی لِلاْدْنی،
- در هر صورت رعایت حق هر یک از آنان از تو خواسته شده، اسْتُرْعیتَ حَقَّهُ،
- پس نشاط و فرورفتن در نعمت تو را از توجه به آنان بازندارد، فَلایشْغَلَنَّک عَنْهُمْ بَطَرٌ،
- چه اینکه از بی توجهی به امور کوچک آنان به بهانه پرداختن به کارهای زیاد و مهم معذور نیستی، فَاِنَّک لاتُعْذَرُ بِتَضْییعِک التّافِهَ لاِحْکامِک الْکثیرَ الْمُهِمَّ،
- از اندیشه ات در امور ایشان دریغ مکن، فَلاتُشْخِصْ هَمَّک عَنْهُمْ،
- و رخ از آنان برمتاب، وَ لاتُصَعِّرْ خَدَّک لَهُمْ،
- نسبت به امور نیازمندان و محتاجانی که به تودسترسی ندارند، وَ تَفَقَّدْ اُمُورَ مَنْ لایصِلُ اِلَیک مِنْهُمْ
- ازآنان که دیده ها خوارشان می شمارد، مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُیونُ،
- و مردم تحقیرشان می کنندکنجکاوی کن، وَ تَحْقِرُهُ الرِّجالُ،
- برای به عهده گرفتن امور اینان انسانی مورد اعتماد خود را که خداترس و فروتن است مهیّا کن، فَفَرِّغْ لاِولئِک ثِقَتَک مِنْ اَهْلِ الْخَشْیةِ وَ التَّواضُعِ،
- تا وضع آنان را به تو خبر دهد. فَلْیرْفَعْ اِلَیک اُمُورَهُمْ.
- سپس با آنان به صورتی عمل کن که به وقت لقاء حق عذرت پذیرفته شود، ثُمَّ اعْمَلْ فیهِمْ بِالاِْعْذارِ اِلَی اللّهِ یوْمَ تَلْقاهُ،
- زیرا اینان در میان رعیت از همه به دادگری و انصاف نیازمندترند، فَاِنَّ هؤُلاءِ مِنْ بَینِ الرَّعِیةِ اَحْوَجُ اِلَی الاْنْصافِ مِنْ غَیرِهِمْ، وَ
- و در ادای حق همگان باید چنان باشی که عذرت نزد خداوند قبول شود. کلٌّ فَاَعْذِرْ اِلَی اللّهِ فی تَأْدِیةِ حَقِّهِ اِلَیهِ.
- به اوضاع یتیمان و سالخوردگان که راه چاره ای ندارند، وَ تَعَهَّدْ اَهْلَ الْیتْمِ وَ ذَوِی الرِّقَّةِ فِی السِّنِّ مِمَّنْ لاحیلَةَ لَهُ،
- و خودرا درمعرض سؤال ازمردم قرارنداده اندرسیدگی کن. وَ لاینْصِبُ لِلْمَسْاَلَةِ نَفْسَهُ
- آنچه سفارش کردم بر حاکمان سنگین است، وَ ذلِک عَلَی الْوُلاةِ ثَقیلٌ،
- البته همه حق سنگین است، وَ الْحَقُّ کلُّهُ ثَقیلٌ،
- و گاهی خداوند آن را بر اقوامی سبک می کند که خواهان عاقبت به خیری هستند، وَ قَدْ یخَفِّفُهُ اللّهُ عَلی اَقْوام طَلَبُوا الْعاقِبَةَ،
- وخودرا به صبر و استقامت واداشته، فَصَبَّرُوا اَنْفُسَهُمْ،
- وبه صدق آنچه خداوندبه آن وعده داده اعتماد کرده اند. وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللّهِ لَهُمْ.
- رسیدگی به امور نیازمندان
مدیران حکومت اسلامی بر اساس بیان امام علی (ع) بایستی با نیامندان جامعه چنین رفتاری را داشته باشند :
- از جانب خود وقتی را برای آنان که به شخص تو نیازمندند قرار ده وَ اجْعَلْ لِذَوِی الْحاجاتِ مِنْک قِسْماً
- و در آن وقت وجود خود را برای آنان از هر کاری فارغ کن، تُفَرِّغُ لَهُمْ فیهِ شَخْصَک،
- و جلوست برای آنان در مجلس عمومی باشد، وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عامّاً،
- و برای خداوندی که تو را آفریده تواضع کن، فَتَتَواضَعُ فیهِ لِلّهِ الَّذی خَلَقَک،
- و لشگریان و یاران از پاسبانان و محافظان خود را از این مجلس برکنار دار، وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَک وَ اَعْوانَک مِنْ اَحْراسِک وَ شُرَطِک،
- تاسخنگوی نیازمندان بدون ترس ونگرانی ولکنت وتردید با توسخن بگوید، حَتّی یکلِّمَک مُتَکلِّمُهُمْ غَیرَ مُتَتَعْتِع،
- که من بارها از رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله شنیدم می فرمود: «امتی به پاکی و قداست نرسد مگر اینکه حق ناتوان را از قدرتمند با صراحت و روانی کلام بگیرد». فَاِنّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یقُولُ فی غَیرِ مَوطِن: «لَنْ تُقَدَّسَ اُمَّةٌ لایؤْخَذُ لِلضَّعیفِ فیها حَقُّهُ مِنَ الْقَوِی غَیرَ مُتَتَعْتِع».
- آن گاه خشونت و درست حرف نزدن آنان را تحمل کن، ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَ الْعِی،
- تنگ خویی و غرور و خودپسندی نسبت به آنان را از خود دور کن وَ نَحِّ عَنْهُمُ الضّیقَ وَ الاْنَفَ یبْسُطِ اللّهُ عَلَیک
- تا خداوند جوانب رحمتش را بر تو بگشاید، بِذلِک اَکنافَ رَحْمَتِهِ،
- و ثواب طاعتش را بر تو واجب کند. وَ یوجِبْ لَک ثَوابَ طاعَتِهِ.
- آنچه عطا می کنی به خوشرویی عطا کن، وَ اَعْطِ ما اَعْطَیتَ هَنیئاً،
- و خودداری از عطا را با مهربانی و عذر همراه نما. وَ امْنَعْ فی اِجْمال وَ اِعْذار.
- قسمتی از امور است که باید خودت به انجام آنها برخیزی، ثُمَّ اُمُورٌ مِنْ اُمُورِک لابُدَّ لَک مِنْ مُباشَرَتِها.
- از جمله پاسخ دادن به کارگزاران دولت آنجا که منشیانت از پاسخ گویی ناتوانند. مِنْها اِجابَةُ عُمّالِک بِما یعْیی عَنْهُ کتّابُک.
- و نیز جواب دادن به حاجات و مطالب مردم در همان روزی که حاجاتشان به تو می رسد وَ مِنْها اِصْدارُ حاجاتِ النّاسِ یوْمَ وُرُودِها عَلَیک
- و پاسخش همکارانت را تنگدلوناراحت می کند. بِما تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ اَعْوانِک.
- برنامه هر روز را در همان روز انجام ده، وَ اَمْضِ لِکلِّ یوْم عَمَلَهُ،
- وَ اجْعَلْ لِنَفْسِک فیما بَینَک وَ بَینَ اللّهِ اَفْضَلَ
- زیرا هر روز را کاری مخصوص به همان روز است. فَاِنَّ لِکلِّ یوْم ما فیهِ.
- بهترین اوقات و باعظمت ترین ساعات را برای خود در آنچه بین تو و خداوند است اختصاص ده، تِلْک الْمَواقیتِ وَ اَجْزَلَ تِلْک الاْقْسامِ،
- هرچند همه کارها در تمام اوقات برای خداست وَ اِنْ کانَتْ کلُّها لِلّهِ
- اگر نیّت صحیح باشد، اِذا صَلَحَتْ فیهَا النِّیةُ،
- و رعیّت از آن کارها روی آسایش ببیند. وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِیةُ.
- توجه به واجبات الهی
بر اساس بیان امام علی (ع) مدیران حکومت اسلامی باید نسبت به واجبات الهی چنین عمل کنند :
- و باید در خصوص آنچه به آن دینت را برای خدا خالص می کنی اقامه واجبات باشد واجباتی که مخصوص به خداوند است، وَلْیکنْ فی خاصَّةِ ما تُخْلِصُ لِلّهِ بِهِ دینَک اِقامَةُ فَرائِضِهِ الَّتی هِی لَهُ خاصَّةً،
- روی این ملاک از بدنت در شب و روز در اختیار خداوند قرار بده، فَاَعْطِ اللّهَ مِنْ بَدَنِک فی لَیلِک وَ نَهارِک،
- و از آنچه موجب قرب تو به خداوند می شود به نحو کامل و بدون کم و کاست انجام ده، وَ وَفِّ ما تَقَرَّبْتَ بِهِ اِلَی اللّهِ مِنْ ذلِک کامِلاً غَیرَ مَثْلُوم وَ لا مَنْقُوص،
- گرچه هرگونه صدمه وفرسایشی به بدنت واردآید. بالِغاً مِنْ بَدَنِک ما بَلَغَ.
- چون بامردم به نمازجماعت بایستی نه چنان نمازبگزارکه مردم را رمیده کنی نه به آن صورت که نماز را ضایع نمایی، وَ اِذا قُمْتَ فی صَلاتِک لِلنّاسِ فَلاتَکونَنَّ مُنَفِّراً وَ لامُضَیعاً،
- که در میان مردم هم بیمار وجود دارد و هم کسی که حاجتی دارد و باید به دنبال آن برود. فَاِنَّ فِی النّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ وَ لَهُ الْحاجَةُ.
- من از رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله هنگام سفری که مرا به یمن فرستاد پرسیدم: با مردم چگونه نماز بگزارم؟ فرمود: «با آنان نمازی بخوان مانند نماز ناتوان ترین آنان، وَ قَدْ سَاَلْتُ رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ حینَ وَجَّهَنی اِلَی الْیمَنِ: کیفَ اُصَلّی بِهِمْ؟ فَقالَ: «صَلِّ بِهِمْ کصَلاةِ اَضْعَفِهِمْ،
- و به مردم مؤمن مهربان باش». وَ کنْ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً».
- مردمی بودن مدیران حکومت اسلامی
امام علی (ع) درخصوص مردمی بودن و در میان مردم بودن مدیران ونحوه تعامل با مردم چنین بیان داشته اند :
- اما بعد از این، پنهان ماندنت را از رعیت طولانی مکن، وَ اَمّا بَعْدَ هذا، فَلاتُطَوِّلَنَّ احْتِجابَک عَنْ رَعِیتِک،
- که در پرده ماندن حاکم شعبه ای است از تنگ خویی و کم اطلاعی به امور. فَاِنَّ احْتِجابَ الْوُلاةِ عَنِ الرِّعِیةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضّیقِ، وَ قِلَّةُ عِلْم بِالاْمُورِ.
- و پنهان ماندن حاکم از رعیتْ حاکمان را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است بازمی دارد، وَ الاْحْتِجابُ مِنْهُمْ یقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ،
- بر این اساس کار بزرگ پیش آنان کوچک و کار کوچک بزرگ جلوه می کند، فَیصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْکبیرُ، وَ یعْظُمُ الصَّغیرُ،
- زیبا زشت گردد و زشت زیبا شود، وَ یقْبُحُ الْحَسَنُ، وَ یحْسُنُ الْقَبیحُ،
- و حق به باطل آمیخته می گردد. وَ یشابُ الْحَقُّ بِالْباطِلِ.
- زمامدار انسانی است که آنچه را مردم از او پوشیده دارند نخواهد دانست، وَ اِنَّمَا الْوالی بَشَرٌ لایعْرِفُ ما تَواری عَنْهُ
- النّاسُ بِهِ مِنَ الاْمُورِ،
- و حق را هم نشانه ای نیست که به وسیله آن انواع راستی از دروغ شناخته شود، وَ لَیسَتْ عَلَی الْحَقِّ سِماتٌ تُعْرَفُ بِها ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْکذِبِ،
- و تو یکی از دو مردی: یا انسانی هستی که وجودت به بخشیدن در راه خدا سخاوتمند است، پس نسبت به حق مردم واجبی که باید عطا کنی یا کار نیکی که باید ادا نمایی علّت روی نشان ندادنت به رعیت چیست؟ وَ اِنَّما اَنْتَ اَحَدُ رَجُلَینِ: اِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُک بِالْبَذْلِ فِی الْحَقِّ فَفیمَ احْتِجابُک مِنْ واجِبِ حَقٍّ تُعْطیهِ،
- یا انسانی هستی مبتلا به بخل، که در این صورت زود باشد که مردم دستِ درخواستشان را از تو بازدارند آن گاه که از عطا و بخششت ناامید گردند. اَوْ فِعْل کریم تُسْدیهِ؟ اَوْ مُبْتَلًی بِالْمَنْعِ، فَما اَسْرَعَ کفَّ النّاسِ عَنْ مَسْاَلَتِک اِذا اَیسُوا مِنْ بَذْلِک؛
- با اینکه بیشترین حاجات مردم از تو چیزی است که برایت زحمت و رنجی ندارد، مَعَ اَنَّ اَکثَرَ حاجاتِ النّاسِ اِلَیک مِمّا لا مَؤُونَةَ فیهِ عَلَیک،
- از قبیل شکایت از ستمی، مِنْ شَکاةِ مَظْلِمَة،
- یا درخواست انصاف در خرید و فروشی. اَوْ طَلَبِ اِنْصاف فی مُعامَلَة.
- سپس والیان را نزدیکانی است که آنان را خوی خودخواهی و دست درازی به مال مردم، و کمی انصاف در داد و ستد است، به جدا کردن اسباب و وسایل این حالات مادّه و ریشه آنان را قطع کن. ثُمَّ اِنَّ لِلْوالی خاصَّةً وَ بِطانَةً فیهِمُ اسْتِئْثارٌ وَ تَطاوُلٌ وَ قِلَّةُ اِنْصاف فی مُعامَلَة، فَاحْسِمْ مادَّةَ اُولئِک بِقَطْعِ اَسْبابِ تِلْک الاْحْوالِ.
- به هیچ یک از اطرافیان و اقوام خود زمینی از اقطاع مسلمین واگذار مکن. وَ لاتُقْطِعَنَّ لاِحَد مِنْ حاشِیتِک وَ حامَّتِک قَطیعَةً.
- نباید در تو طمع ورزد کسی به گرفتن مزرعه ای که در آبشخور آن به همسایه زیان رساند، وَ لایطْمَعَنَّ مِنْک فِی اعْتِقادِ عُقْدَة تَضُرُّ بِمَنْ یلیها مِنَ النّاسِ فی شِرْب،
- یا کاری که باید با شرکت به سامان رسد مشقّت کار مشترک را به همسایگان تحمیل کند، اَوْ عَمَل مُشْتَرَک یحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلی غَیرِهِمْ،
- در آن صورت سودش برای آن طمعکاران و عیب و زشتی آن در دنیا و آخرت برعهده تو خواهدبود. فَیکونَ مَهْنَاُ ذلِک لَهُمْ دُونَک، وَ عَیبُهُ عَلَیک فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ.
- حق را نسبت به هر که لازم است از نزدیک و دور رعایت کن، و در این زمینه شکیبا و مزدخواه از خدا باش،وَ اَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَریبِ وَ الْبَعیدِ، وَ کنْ فی ذلِک صابِراً مُحْتَسِباً،
- گرچه این برنامه به زیان نزدیکان و خاصانت باشد، واقِعاً ذلِک مِنْ قَرابَتِک وَ خاصَّتِک حَیثُ وَقَعَ،
- و در این مورد نسبت آنچه بر تو گران است جویای عاقبتش باش، وَ ابْتَغِ عاقِبَتَهُ بِما یثْقُلُ عَلَیک مِنْهُ،
- که سرانجامِ رعایت حق پسندیده و نیکوست. فَاِنَّ مَغَبَّةَ ذلِک مَحْمودَةٌ.
- وَ اعْدِلْ عَنْک
- هرگاه رعیت گمان ستمی بر تو ببرد آشکارا عذرت را به آنان ارائه کن، وَ اِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیةُ بِک حَیفاً فَاَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِک،
- و به اظهار عذر گمانهای آنان را از خود بگردان، ظُنُونَهُمْ بِاِصْحارِک،
- چرا که اظهار عذر موجب عادت دادن نفس به اخلاق حسنه، فَاِنَّ فی ذلِک رِیاضَةً مِنْک لِنَفْسِک،
- و مهربانی و نرمی نسبت به رعیت است، وَ رِفْقاً بِرَعِیتِک،
- و این عذرخواهی تو را به خواسته ات در واداشتن رعیت به حق می رساند. وَ اِعْذاراً تَبْلُغُ بِهِ حاجَتَک مِنْ تَقْویمِهِمْ عَلَی الْحَقِّ.
- از صلحی که دشمنت به آن دعوت می کند و خشنودی خدا در آن است روی مگردان، وَ لا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعاک اِلَیهِ عَدُوُّک وَ لِلّهِ فیهِ رِضًی،
- زیرا صلح موجب آسایش لشگریان، فَاِنَّ فِی الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِک،
- و آسودگی خاطر آنها، و امنیت شهرهای توست. وَ راحَةً مِنْ هُمُومِک، وَ اَمْناً لِبِلادِک.
- ولی پس از صلح به کلی از دشمن حذر کن، وَلکنِ الْحَذَرَ کلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّک بَعْدَ صُلْحِهِ،
- چه بسا که دشمن برای غافلگیر کردن تن به صلح دهد. فَاِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّما قارَبَ لِیتَغَفَّلَ.
- در این زمینه طریق احتیاط گیر، فَخُذْ بِالْحَزْمِ،
- و به راه خوش گمانی قدم مگذار. وَ اتَّهِمْ فی ذلِک حُسْنَ الظَّنِّ.
- اگر بین خود و دشمنت قراردادی بستی، یا از جانب خود به او لباس امان پوشاندی، به قراردادت وفا کن، وَ اِنْ عَقَدْتَ بَینَک وَ بَینَ عَدُوّ لَک عُقْدَةً، اَوْ اَلْبَسْتَهُ مِنْک ذِمَّةً، فَحُطْ عَهْدَک بِالْوَفاءِ،
- و امان دادنت را به امانت رعایت نما، وَ ارْعَ ذِمَّتَک بِالاَْمانَةِ،
- و خود را سپر تعهدات خود قرار ده، وَ اجْعَلْ نَفْسَک جُنَّةً دُونَ ما اَعْطَیتَ،
- زیرا مردم بر چیزی از واجبات الهی چون بزرگ شمردن وفای به پیمان با همه هواهای گوناگون و اختلاف آرایی که دارند اتفاق ندارند. فَاِنَّهُ لَیسَ مِنْ فَرائِضِ اللّهِ شَیءٌ النّاسُ اَشَدُّ عَلَیهِ اجْتِماعاً، مَعَ تَفَرُّقِ اَهْوائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرائِهِمْ، مِنْ تَعْظیمِ الْوَفاءِ بِالْعُهُودِ
- مشرکین هم علاوه بر مسلمین وفای بر عهد را بر خود لازم می دانستند، وَ قَدْ لَزِمَ ذلِک الْمُشْرِکونَ فیما بَینَهُمْ دُونَ الْمُسْلمینَ،
- چرا که عواقب زشت پیمان شکنی را آزموده بودند. لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَواقِبِ الْغَدْرِ.
- پس در آنچه به عهده گرفته ای خیانت نورز، فَلاتَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِک،
- و پیمان خود را مشکن، وَ لاتَخیسَنَّ بِعَهْدِک،
- و دشمنت را گول مزن، وَ لاتَخْتِلَنَّ عَدُوَّک،
- که بر خداوند جز نادان بدبخت گستاخی نکند، فَاِنَّهُ لایجْتَرِئُ عَلَی اللّهِ اِلاّ جاهِلٌ شَقِی،
- خداوند عهد و پیمانش را امان قرارداده و رعایت آن را از باب رحمتش برعهده همه بندگان گذاشته، عهد وپیمان حریم امنی است تا دراستواری آن بیاسایند، و همگان به پناه آن روند. وَ قَدْ جَعَلَ اللّهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ اَمْناً اَفْضاهُ بَینَ الْعِبادِ بِرَحْمَتِهِ، وَ حَریماً یسْکنُونَ اِلی مَنَعَتِهِ، وَ یسْتَفیضُونَ اِلی جِوارِهِ.
- بنابراین در عهد و پیمان خیانت و فریب و مکر روا نیست. فَلا اِدْغالَ وَ لا مُدالَسَةَ وَ لا خِداعَ فیهِ.
- عهد و پیمانی برقرار مکن که در آن راه تأویل و بهانه و توریه و فریب باز باشد، وَ لاتَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فیهِ الْعِلَلَ،
- و پس از تأکید و استوار نمودن عهد و پیمانْ گفتار توریه مانند و دوپهلو به کار مبر، وَ لاتُعَوِّلَنَّ عَلی لَحْنِ قَوْل بَعْدَ التَّأْکیدِ وَ التَّوْثِقَةِ،
- و نباید در تنگنا افتادنت به خاطر اینکه عهد و پیمان خدا برای تو الزام آور شده تو را به فسخ آن به طور نامشروع بکشاند، وَ لایدْعُوَنَّک ضیقُ اَمْر لَزِمَک فیهِ عَهْدُ اللّهِ اِلی طَلَبِ انْفِساخِهِ بِغَیرِ الْحَقِّ،
- چرا که صبر تو در تنگنای عهد و پیمان که امید گشایش و برتری عاقبتش را داری بهتر است از خیانتی که از مجازاتش ترسانی، فَاِنَّ صَبْرَک عَلی ضیقِ اَمْر تَرْجُو انْفِراجَهُ وَ فَضْلَ عاقِبَتِهِ خَیرٌ مِنْ غَدْر تَخافُ تَبِعَتَهُ،
- و نیکوتر است از اینکه از جانب حق مورد بازخواست واقع گردی، به صورتی که نتوانی در دنیا و آخرت از خداوند درخواست بخشش کنی.وَ اَنْ تُحیطُ بِک مِنَ اللّهِ فیهِ طِلْبَةٌ ، لاتَسْتَقیلُ فیها دُنْیاک وَ لاآخِرَتَک .
- پرهیز از خونریزی
امام علی (ع) سفارشات موکدی جهت پرهیز از خونریزی نموده اند :
- از ریختن خون به ناحق برحذر باش، اِیاک وَ الدِّماءَ وَ سَفْکها بِغَیرِ حِلِّها،
- زیرا چیزی در نزدیک ساختن انتقام حق، و عظمت مجازات، و از بین رفتن نعمت و پایان گرفتن زمان حکومت به مانند خون به ناحق ریختن نیست فَاِنَّهُ لَیسَ شَیءٌ اَدْعی لِنِقْمَة، وَ لا اَعْظَمَ لِتَبِعَة، وَ لا اَحْری بِزَوالِ نِعْمَة وَ انْقِطاعِ مُدَّة مِنْ سَفْک الدِّماءِ بِغَیرِ حَقِّها.
- خداوند در قیامت اول چیزی که بین مردم حکم می کند در رابطه با خونهایی است که به ناحق ریخته اند. وَ اللّهُ سُبْحانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُکمِ بَینَ الْعِبادِ فیما تَسافَکوا مِنَ الدِّماءِ یوْمَ الْقِیامَةِ.
- پس حکومت را به ریختن خون حرام تقویت مکن، فَلاتُقَوِّینَّ سُلْطانَک بِسَفْک دَم حَرام،
- که ریختن خون حرام قدرت را به سستی کشاند، فَاِنَّ ذلِک مِمّا یضْعِفُهُ وَ یوهِنُهُ،
- بلکه حکومت را ساقط نموده و به دیگری انتقال دهد. بَلْ یزیلُهُ وَ ینْقُلُهُ.
- برای تو در قتل عمد نزد خدا و نزد من عذری نیست، وَ لاعُذْرَ لَک عِنْدَ اللّهِ وَ لا عِنْدی فی قَتْلِ الْعَمْدِ،
- چرا که کیفر قتل عمد کشتن قاتل است. لاِنَّ فیهِ قَوَدَ الْبَدَنِ.
- و اگر دچار اشتباه شدی، و تازیانه یا شمشیر یا دستت در کیفر دادن از حد بیرون رفت چه اینکه در مشت زدن و بالاتر از آن بیم قتل است مبادا نخوت حکومت تو را از پرداخت خون بها به خاندان مقتول مانع گردد. وَ اِنِ ابْتُلیتَ بِخَطَأ، وَ اَفْرَطَ عَلَیک سَوْطُک اَوْ سَیفُک اَوْ یدُک بِالْعُقُوبَةِ فَاِنَّ فِی الْوَکزَةِ فَما فَوْقَها مَقْتَلَةً فَلاتَطْمَحَنَّ بِک نَخْوَةُ سُلْطانِک عَنْ اَنْ تُؤَدِّی اِلی اَوْلِیاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ.
- نصایح در سایر موضوعات
سفارشات امام علی (ع) در سایر موضوعات باقیمانده چنین است :
- از خودپسندی و تکیه بر آنچه تو را آلوده به خودپسندی کند، و از علاقه به ستایش و تعریف مردم برحذر باش، وَ اِیاک و الاْعْجابَ بِنَفْسِک، وَ الثِّقَةَ بِما یعْجِبُک مِنْها، وَ حُبَّ الاْطْراءِ،
- زیرا این حالات از مطمئن ترین فرصت های شیطان در نظر اوست تا نیکی نیکوکاران را نابود کند . فَاِنَّ ذلِک مِنْ اَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیطانِ فی نَفْسِهِ لِیمْحَقَ ما یکونُ مِنْ اِحْسانِ الْمُحْسِنینَ.
- بپرهیز از اینکه احسانت را بر رعیّت منّت گذاری، وَ اِیاک وَ الْمَنَّ عَلی رَعِیتِک بِاِحْسانِک،
- یا کرده خود را بیش از آنچه هست بزرگ شماری، اَوِ التَّزَیدَ فیما کانَ مِنْ فِعْلِک
- یا به رعیّت وعده ای دهی و خلاف آن را به جا آوری، اَوْ اَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَک بِخُلْفِک،
- چرا که منّت موجب بطلان احسان، فَاِنَّ الْمَنَّ یبْطِلُ الاِْحْسانَ،
- و کار را بیش از آنچه هست پنداشتن باعث از بین بردن نور حق در قلب، وَ التَّزَیدَ یذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ،
- و خلف وعده سبب خشم خدا و مردم است، وَ الخُلْفَ یوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللّهِ وَ النّاسِ،
- خداوند بزرگ فرموده: «این باعث خشم بزرگ خداست که بگویید و انجام ندهید». قالَ اللّهُ تَعالی: «کبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ اَنْ تَقُولُوا ما لاتَفْعَلُونَ».
- از عجله در کارهایی که وقتش نرسیده، وَ اِیاک وَ الْعَجَلَةَ بِالاْمُورِ قَبْلَ اَوانِها،
- یا سهل انگاری در اموری که انجامش ممکن شده، اَوِ التَّسَقُّطَ فیها عِنْدَ اِمْکانِها،
- یا لجبازی در چیزی که نامعلوم است، اَوِ اللَّجاجَةَ فیها اِذا تَنَکرَتْ،
- یا سستی در آنچه که روشن است برحذر باش. اَوِ الْوَهْنَ عَنْها اِذَا اسْتَوْضَحَتْ.
- هر چیزی را در جای خودش بگذار، فَضَعْ کلَّ اَمْر مَوْضِعَهُ،
- و هر کاری را به موقع خودش انجام ده. وَ اَوْقِعْ کلَّ عَمَل مَوْقِعَهُ.
- از اینکه چیزی را به خود اختصاص دهی در حالی که همه مردم در آن مساوی هستند بپرهیز، وَ اِیاک وَ الاْسْتِئْثارَ بِمَا النّاسُ فیهِ اُسْوَةٌ،
- و از غفلت در آنچه که توجه تو به آن ضروری است و برای همگان معلوم است برحذر باش، وَ التَّغابِی عَمّا تُعْنی بِهِ مِمّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُیونِ،
- زیرا آنچه را به خود اختصاص داده ای از تو به نفع دیگران می گیرند، و در اندک زمانی پرده از روی کارهایت برداشته می شود، فَاِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْک لِغَیرِک، وَ عَمّا قَلیل تَنْکشِفُ عَنْک اَغْطِیةُ الاْمُورِ،
- و داد مظلوم را از تو بستانند. وَ ینْتَصَفُ مِنْک لِلْمَظْلُومِ.
- خشم و شدّت و غضب و سرکشی و قدرت و تیزی زبانت را در اختیار گیر، اِمْلِک حَمِیةَ اَنْفِک، وَ سَوْرَةَ حَدِّک، وَسَطْوَةَ یدِک، وَ غَرْبَ لِسانِک،
- و از تمام این امور به بازداشتن خود از شتاب در انتقام، و تأخیر انداختن حمله و سطوتْ خود را حفظ کن، وَاحْتَرِسْ مِنْ کلِّ ذلِک بِکفِّ الْبادِرَةِ، وَ تَأْخیرِ السَّطْوَةِ،
- تا خشمت آرام گردد و عنان اختیارت را مالک شوی، حَتّی یسْکنَ غَضَبُک فَتَمْلِک الاْخْتیارَ،
- و هرگز حاکم و مسلط بر خود نخواهی شد تا اینکه بسیار به یاد بازگشت به خداوند افتی. وَ لَنْ تَحْکمَ ذلِک مِنْ نَفْسِک حَتّی تُکثِرَ هُمُومَک بِذِکرِ الْمَعادِ اِلی رَبِّک.
- بر تو واجب است که به یاد حکومتهای عدل پیش از خود باشی، وَ الْواجِبُ عَلَیک اَنْ تَتَذَکرَ ما مَضی لِمَنْ تَقَدَّمَک مِنْ حُکومَة عادِلَة،
- و نیز لازم است که به روش های خوب، یا اثری که از پیامبرمان صلّی اللّه علیه وآله رسیده یا فریضه ای که در کتاب خداوند است توجه نمایی، اَوْ سُنَّة فاضِلَة، اَوْ اَثَر عَنْ نَبِینا صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ، اَوْ فَریضَة فی کتابِ اللّهِ،
- پس به آنچه که دیدی ما بر اساس آن عمل کردیم اقتدا نمایی، فَتَقْتَدِی بِما شاهَدْتَ مِمّا عَمِلْنا بِهِ فیها،
- و در دنبال کردن آنچه که در این عهدنامه برایت مقرر کردم و به وسیله آن حجت را بر تو تمام نمودم کوشش کنی، وَ تَجْتَهِدَ لِنَفْسِک فِی اتِّباعِ ما عَهِدْتُ اِلَیک فی عَهْدی هذا، وَ اسْتَوْثَقْتُ بِهِ مِنَ الْحُجَّةِ لِنَفْسی عَلَیک،
- تا برای تو به هنگام شتاب نفس به سوی هوا و هوس بهانه و عذری نباشد. لِکیلاتَکونَ لَک عِلَّةٌ عِنْدَ تَسَرُّعِ نَفْسِک اِلی هَواها.
- جز خدای بزرگ هرگز احدی نگاهدارنده از بدی، و توفیق دهنده به خیر و خوبی نیست، فَلَنْ یعْصِمَ مِنَ السُّوءِ، وَلا یوَفِّقُ لِلْخَیرِ اِلاَّ اللّهُ تَعالی،
- و از جمله چیزهایی که رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله در وصایایش به من سفارش نمود ترغیب بر نماز و زکات و مهربانی بر غلامانتان بود، وَ قَدْ کانَ فیما عَهِدَ اِلَی رَسُولُ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فی وَصایاهُ تَحْضیضٌ عَلَی الصَّلاةِ وَالزَّکاةِ وَ ما مَلَکتْهُ اَیمانُکمْ،
- و من سفارش حضرت را پایان عهدی که برای تو نوشتم قرار می دهم، فَبِذلِک اَخْتِمُ لَک بِما عَهِدْتُ، وَلاحَوْلَ
- و کسی را حول و قوّتی جز به خدای بزرگ نیست. وَلاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِی الْعظیمِ.
- قسمتی از این پیمان که پایان آن می باشد وَ مِنْ هذَا الْعَهْدِ وَ هُوَ آخِرُهُ
- من از خداوند با رحمت فراگیرش، و بزرگی قدرتش بر انجام هرگونه درخواست مسئلت می نمایم وَ اَنَا اَسْاَلُ اللّهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ، وَ عَظیمِ قُدْرَتِهِ عَلی اِعْطاءِ کلِّ رَغْبَة،
- من و تو را به آنچه رضای او در آن است، از معذور بودن نزد خودش و مخلوقش، به همراه ثنای نیک در بین بندگانش، و آثار زیبا در شهرهایش، و تمامِ نعمت و فزونی کرامت توفیق دهد، اَنْ یوَفِّقَنی وَ اِیاک لِما فیهِ رِضاهُ، مِنَ الاْقامَةِ عَلَی الْعُذْرِ الْواضِحِ اِلَیهِ وَ اِلی خَلْقِهِ، مَعَ حُسْنِ الثَّناءِ فِی الْعِبادِ، وَ جَمیلِ الاْثَرِ فِی الْبِلادِ، وَ تَمامِ النِّعْمَةِ وَ تَضْعیفِ الْکرامَةِ،
- و پایان زندگی من و تو را سعادت و شهادت قرا دهد، وَ اَنْ یخْتِمَ لی وَ لَک بِالسَّعادَةِ وَ الشَّهادَةِ،
- سخن پایانی امام
- همه ما به سوی او بازمی گردیم. اِنّا اِلَیهِ راجِعُونَ.
- و سلام و درود بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و بر اهل پاکیزه و پاکش باد. والسلام. وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ الطَّیبینَ الطّاهِرینَ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کثیراً. وَالسَّلامُ.
************
پیوست :
متن اصلی نامه
***********
عهدنامه امام علی (ع) برای مالک اشتر نَخَعی [نامه۵۳، نهج البلاغه]
این فرمان را امام علی (ع) براى «مالک اشتر نخعى» به هنگامى که او را به فرمانداری «مصر» گمارد، نوشته است. [مالک، به جای «محمد بن ابو بکر» -که زمامداریَش درهم ریخته بود- منصوب شد]. این فرمان از بلندترین و فراگیرترین فرمانهاى امام (علیه السلام) است.
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۶/۲۲
منبع : نهج البلاغه , ترجمه: انصاریان، حسین
وَ مِنْ عَهْد لَهُ عَلَیهِ السَّلامُ
عهدنامه مکتوب آن حضرت است
کتَبَهُ لِلاْشْتَرِ النَّخَعِی رَحِمَهُ اللّهُ لَمّا وَلاّهُ عَلی مِصْرَ وَ اَعْمالِها.
برای مالک اشتر نَخَعی رحمه اللّه زمانی که او را به امارت مصر و مناطق تابعه آن انتخاب نمود
حینَ اضْطَرَبَ اَمْرُ اَمیرِها مُحَمَّدِ بْنِ اَبی بَکر.
و این برنامه به وقتی بود که کار حاکم مصر محمد بن ابوبکر در آشفتگی قرار داشت.
وَ هُوَ اَطْوَلُ عَهْد کتَبَهُ وَ اَجْمَعُهُ لِلْمَحاسِنِ
این عهدنامه طولانی ترین عهدنامه و از جهت دربرداشتن خوبیها جامع ترین آنهاست
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
هذا ما اَمَرَ بِهِ عَبْدُاللّهِ عَلِی اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ، مالِک بْنَ الْحارِثِ
این فرمانی است که بنده خدا امیرالمؤمنین در پیمانش به مالک بن حارث
الاْشْتَرَ فی عَهْدِهِ اِلَیهِ حینَ وَلاّهُ مِصْرَ، جِبایةَ خَراجِها، وَ جِهادَ
اشتر زمانی که او را به فرمانروایی مصر برگزید دستور داد، تا مالیاتهای آن را جمع کند، و با دشمنش
عَدُوِّها، وَ اسْتِصْلاحَ اَهْلِها، وَ عِمارَةَ بِلادِها.
جهاد نماید، و به اصلاح اهلش برخیزد، و شهرهایش را آباد سازد.
اَمَرَهُ بِتَقْوَی اللّهِ، وَ ایثارِ طاعَتِهِ، وَ اتِّباعِ ما اَمَرَ بِهِ فی کتابِهِ:
او را فرمان می دهد به تقوای الهی، و مقدم داشتن طاعت خدا، و پیروی آنچه را که خداوند در کتابش
مِنْ فرائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتی لایسْعَدُ اَحَدٌ اِلاّ بِاتِّباعِها، وَ لایشْقی
از واجبات و سنّت های خود امر فرموده، که کسی جز به پیروی آنها خوشبخت نمی شود، و جز به انکار
اِلاّ مَعَ جُحُودِها وَ اِضاعَتِها؛ وَ اَنْ ینْصُرَ اللّهَ سُبْحانَهُ بِقَلْبِهِ وَ یدِهِ
و ضایع نمودن آنها بدبخت نمی گردد؛ و دیگر آنکه خداوند سبحان را به قلب و دست و زبانش
وَ لِسانِهِ، فَاِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَکفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اِعْزازِ مَنْ اَعَزَّهُ.
یاری کند، زیرا خداوند یاری یاری کننده خود، و عزّت آن کس را که او را عزیز بدارد ضامن شده.
وَ اَمَرَهُ اَنْ یکسِرَ نَفْسَهُ عِنْدَ الشَّهَواتِ، وَ یزَعَها عِنْدَ الْجَمَحاتِ،
او را دستور می دهد که نفس را به وقت خواسته های نابجا درهم شکند، و آن را به هنگام سرکشی ها بازدارد،
فَاِنَّ النَّفْسَ اَمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ اللّهُ.
که نفس امرکننده به بدی است مگر خداوند رحم نماید.
ثُمَّ اعْلَمْ یا مالِک، اَنّی قَدْ وَجَّهْتُک اِلی بِلاد قَدْ جَرَتْ عَلَیها دُوَلٌ
ای مالک، آگاه باش که تو را به شهرهایی روانه کردم که پیش از تو فرمانروایانی در آن
قَبْلَک مِنْ عَدْل وَ جَوْر، وَ اَنَّ النّاسَ ینْظُرُونَ مِنْ اُمُورِک فی مِثْلِ
به عدالت و ستم حکومت کردند، و مردم به وضع تو به همان صورت می نگرند که
ما کنْتَ تَنْظُرُ فیهِ مِنْ اُمُورِ الْوُلاةِ قَبْلَک، وَ یقُولُونَ فیک ما کنْتَ
تو به حاکمان پیش از خود می نگریسته ای، و همان را در حق تو می گویند که تو درباره حاکمان گذشته
تَقُولُ فیهِمْ؛ وَ اِنَّما یسْتَدَلُّ عَلَی الصَّالحِینَ بِما یجْرِی اللّهُ لَهُمْ عَلی
مصر می گفته ای؛ شایستگان را به ذکر خیری که خداوند بر زبان بندگانش جاری می کند
اَلْسُنِ عِبادِهِ. فَلْیکنْ اَحَبُّ الذَّخائِرِ اِلَیک ذَخیرَةَ الْعَمَلِ الصّالِحِ.
می توان شناخت. پس باید محبوبترین اندوخته ها در نزد تو عمل صالح باشد.
فَامْلِک هَواک، وَ شُحَّ بِنَفْسِک عَمّا لایحِلُّ لَک، فَاِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ
بنابراین بر هواهایت مسلط باش، نسبت به خود از آنچه بر تو حلال نیست بخل بورز، زیرا بخل به خود
الاِْنْصافُ مِنْها فیما اَحَبَّتْ اَوْ کرِهَتْ. وَ اَشْعِرْ قَلْبَک الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ
انصاف دادن از خود است در رابطه با آنچه محبوب یا منفور انسان است. مهربانی و محبت و لطف
وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ، وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لاتَکونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضارِیاً تَغْتَنِمُ
به رعیت را شعار قلب خود قرار ده، بر رعیت همچون حیوان درنده مباش که خوردن آنان را
اَکلَهُمْ، فَاِنَّهُمْ صِنْفانِ: اِمَّا اَخٌ لَک فِی الدِّینِ، وَ اِمّا نَظیرٌ لَک فِی
غنیمت دانی، که رعیت بر دو گروهند: یا برادر دینی توانَد، یا انسانهایی
الْخَلْقِ، یفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ، وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ، وَ یؤْتی عَلی
مانند تو، که خطاهایی از آنان سر می زند، علل گناهی بر آنان عارض می شود، و گناهانی از آنان
اَیدیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَأِ، فَاَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِک وَ صَفْحِک مِثْلَ
به عمد یا اشتباه بروز می کند، پس همان گونه که علاقه داری خداوند بخشش و چشم پوشی را به تو
الَّذی تُحِبُّ اَنْ یعْطِیک اللّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ، فَاِنَّک فَوْقَهُمْ،
عنایت نماید رعیت را مورد عفو و چشم پوشی قرار بده، چرا که تو از نظر قدرت برتر از آنانی،
وَ والِی الاَْمْرِ عَلَیک فَوْقَک، وَ اللّهُ فَوْقَ مَنْ وَلاّک،
و آن که بر تو ولایت دارد بالاتر از تو می باشد، و خداوند برتر از آن کسی که تو را والی مصر نموده،
وَ قَدِ اسْتَکفاک اَمْرَهُمْ، وَ ابْتَلاک بِهِمْ.
خداوند کفایت امور رعیّت را از تو خواسته، و به خاطر آنان تو را در عرصه آزمایش قرار داده.
وَ لاتَنْصِبَنَّ نَفْسَک لِحَرْبِ اللّهِ، فَاِنَّهُ لا یدَی لَک بِنِقْمَتِهِ، وَ لا غِنی
خود را در موقف جنگِ با خدا قرار مده، که تو را تحمّل کیفر او نیست، و از عفو و
بِک عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ. وَ لاتَنْدَمَنَّ عَلی عَفْو، وَ لاتَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَة،
رحمتش بی نیاز نمی باشی. از گذشتی که ازمردم کرده ای پشیمان مشو، و برکیفری که داده ای شاد مباش،
وَ لا تُسْرِعَنَّ اِلی بادِرَة وَجَدْتَ مِنْها مَنْدُوحَةً، وَ لا تَقُولَنَّ اِنّی مُؤَمَّرٌ
و به خشمی که راه بیرون رفتن ازآن وجود دارد شتاب مکن، و فریاد مزن که من برشما گمارده ام، فرمان
آمُرُ فَاُطاعُ، فَاِنَّ ذلِک اِدْغالٌ فِی الْقَلْبِ، وَ مَنْهَکةٌ لِلدّینِ، وَ تَقَرُّبٌ
می دهم باید اطاعت شوم؛ که این وضع موجب فساد دل، و کاهش و ضعف دین، و باعث نزدیک شدن
مِنَ الْغِیرِ. وَ اِذا اَحْدَثَ لَک ما اَنْتَ فیهِ مِنْ سُلْطانِک اُبَّهَةً اَوْ مَخیلَةً،
زوال قدرت است. هرگاه حکومت برای تو خودبزرگ بینی و کبر بهوجود آورد،
فَانْظُرْ اِلی عِظَمِ مُلْک اللّهِ فَوْقَک، وَ قُدْرَتِهِ مِنْک عَلی ما لاتَقْدِرُ عَلَیهِ
به بزرگی سلطنت خداوند که فوق توست و قدرتی که بر تو دارد و تو را بر خودت آن قدرت و توانایی
مِنْ نَفْسِک، فَاِنَّ ذلِک یطامِنُ اِلَیک مِنْ طِماحِک، وَ یکفُّ عَنْک
نیست نظر کن، که این نظر کبر و غرورت را می نشاند، و تندی و شدت را از تو
مِنْ غَرْبِک، وَ یفیءُ اِلَیک بِما عَزَبَ عَنْک مِنْ عَقْلِک. اِیاک وَ مُساماةَ
بازمی دارد، و عقلِ از دست رفته را به تو بازمی گرداند. از برابر داشتن خود
اللّهِ فی عَظَمَتِهِ وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فی جَبَرُوتِهِ، فَاِنَّ اللّهَ یذِلُّ کلَّ جَبّار،
با عظمت حق، و از تشبّه خود با جبروت خداوند برحذر باش، که حضرت او هر گردنکشی را خوار،
وَ یهینُ کلَّ مُخْتال.
و هر متکبری را بی ارزش و پست می کند.
اَنْصِفِ اللّهَ وَ اَنْصِفِ النّاسَ مِنْ نَفْسِک، وَ مِنْ خاصَّةِ اَهْلِک،
خدا و مردم را از جانب خود و خواص از خاندانت و کسانی از رعیتت
وَ مَنْ لَک فیهِ هَوًی مِنْ رَعِیتِک، فَاِنَّک اِلاّ تَفْعَلْ تَظْلِمْ، وَ مَنْ ظَلَمَ
که به او علاقه داری انصاف ده، که اگر انصاف ندهی ستم کرده ای، و هر که به بندگان خدا
عِبادَ اللّهِ کانَ اللّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبادِهِ، وَ مَنْ خاصَمَهُ اللّهُ اَدْحَضَ
ستم کند خداوند به جای بندگان ستمدیده خصم او می باشد، و هرکه خداوند خصم او باشد عذرش را
حُجَّتَهُ، وَ کانَ لِلّهِ حَرْباً حَتّی ینْزِعَ وَ یتُوبَ. وَ لَیسَ
باطل کند، و شخص ستمکار محارب با خداست تا وقتی که از ستم دست بردارد و توبه کند. چیزی در
شَیءٌ اَدْعی اِلی تَغْییرِ نِعْمَةِ اللّهِ، وَ تَعْجیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ اِقامَة عَلی
تغییر نعمت خدا، و سرعت دادن به عقوبت او قوی تر از ستمکاری
ظُلْم، فَاِنَّ اللّهَ یسْمَعُ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدینَ، وَ هُوَ لِلظّالِمینَ بِالْمِرْصادِ.
نیست، که خداوند شنوای دعای ستمدیدگان، و در کمین ستمکاران است.
وَلْیکنْ اَحَبُّ الاْمُورِ اِلَیک اَوْسَطَها فِی الْحَقِّ، وَ اَعَمَّها فِی
باید محبوبترین امور نزد تو میانه ترینش در حق، و همگانی ترینش
الْعَدْلِ، وَ اَجْمَعَها لِرِضَی الرَّعِیةِ، فَاِنَّ سُخْطَ الْعامَّةِ یجْحِفُ
در عدالت، و جامع ترینش در خشنودی رعیت باشد، چرا که خشم عمومْ خشنودی
بِرِضَی الْخاصَّةِ، وَ اِنَّ سُخْطَ الْخاصَّةِ یغْتَفَرُ مَعَ رِضَی الْعامَّةِ.
خواص را بی نتیجه می کند، و خشم خواص در برابر خشنودی عموم بی اثر است.
وَ لَیسَ اَحَدٌ مِنَ الرَّعِیةِ اَثْقَلَ عَلَی الْوالی مَؤُونَةً فِی الرَّخاءِ، وَ اَقَلَّ
و به وقت آسانی و رفاه احدی از رعیّت بر والی پرخرج تر، و زمان
مَعُونَةً لَهُ فِی الْبَلاءِ، وَ اَکرَهَ لِلاْنْصافِ، وَ اَسْاَلَ بِالاْلْحافِ، وَ اَقَلَّ
مشکلات کم یاری تر، و هنگام انصاف ناخشنودتر، و در خواهش و خواسته با اصرارتر، و زمان
شُکراً عِنْدَ الاْعْطاءِ، وَ اَبْطَاَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ، وَ اَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ
بخشش کم سپاس تر، و وقت منعِ از عطا دیرعذرپذیرتر، و در حوادث
مُلِمّاتِ الدَّهْرِ مِنْ اَهْلِ الخاصَّةِ. وَ اِنَّما عِمادُ الدّینِ، وَ جِماعُ
روزگار بی صبرتر از خواص نیست. همانا ستون دین، و جمعیّت
مسلمانان، و مهیاشدگان برای جنگ با دشمن توده مردمند، پس باید توجه و میل تو به آنان باشد.
وَلْیکنْ اَبْعَدُ رَعِیتِک مِنْک، وَ اَشْنَؤُهُمْ عِنْدَک اَطْلَبَهُمْ لِمَعائِبِ
باید دورترین رعیّت تو از حریم تو، و در شدّت کینه تو نسبت به او کسی باشد که در حق مردم
النّاسِ، فَاِنَّ فِی النّاسِ عُیوباً الْوالی اَحَقُّ مَنْ سَتَرَها،
عیبجوتر است، زیرا در مردم عیوبی هست که والی در پوشاندن آن عیوب از همه کس سزاوارتر است،
فَلاتَکشِفَنَّ عَمّا غابَ عَنْک مِنْها، فَاِنَّما عَلَیک تَطْهیرُ ما
پس دررابطه باعیوبی که ازمردم بر توپنهان است کنجکاوی مکن، چراکه فقط در آنچه از عیوب مردم نزدتو معلوم
ظَهَرَ لَک، وَ اللّهُ یحْکمُ عَلی ما غابَ عَنْک.
است وظیفه اصلاح داری، و نسبت به آنچه از عیوب رعیّت بر تو پنهان است خداوند داوری می کند.
فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ، یسْتُرِ اللّهُ مِنْک ما تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ
پس تا می توانی عیوب مردم را بپوشان، تا خداوند عیوب تو را که علاقه داری از مردم پوشیده بماند
رَعِیتِک. اَطْلِقْ عَنِ النّاسِ عُقْدَةَ کلِّ حِقْد، وَ اقْطَعْ عَنْک سَبَبَ کلِّ
پرده پوشی کند. گره هر کینه ای که از مردم به دل داری بگشای، و رشته هر انتقامی را
وِتْر، وَ تَغابَ عَنْ کلِّ ما لایصِحُّ لَک، وَ لاتَعْجَلَنَّ اِلی تَصْدیقِ
قطع کن، و در هر چه از دیگران برایت ثابت نشده خود را به غفلت زن، در باور کردن گفتار سخن چینان
ساع، فَاِنَّ السّاعِی غاشٌّ وَ اِنْ تَشَبَّهَ بِالنّاصِحینَ.
شتاب مکن، زیرا سخن چین خائن است گرچه خود را شبیه خیرخواهان نشان دهد.
مشاوران
وَ لاتُدْخِلَنَّ فی مَشُورَتِک بَخیلاً یعْدِلُ بِک عَنِ الْفَضْلِ، وَ یعِدُک
در امور خود بخیل را وارد مشورت مکن که تو را از بخشش مانع گردد، و از تهیدستی
الْفَقْرَ؛ وَ لا جَباناً یضْعِفُک عَنِ الاْمُورِ؛ وَ لا حَریصاً
می ترساند؛ و همچنین با بزدل و ترسو که تو را در اجرای برنامه هایت سست می نماید؛ و نه با طمعکار
یزَینُ لَک الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ، فَاِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرائِزُ
که حرص براندوختن و ستمگری را در نظرت می آراید، همانا بخل و ترس و حرص سرشت هایی
شَتّی یجْمَعُها سُوءُ الظَّنِّ بِاللّهِ.
جدای از هم اند که جمع کننده آنها در انسان سوءظن به خداوند است.
وزیران
اِنَّ شَرَّ وُزَرائِک مَنْ کانَ لِلاْشْرارِ قَبْلَک وَزیراً، وَ مَنْ شَرِکهُمْ
بدترین وزرای تو وزیری است که پیش از تو وزیر اشرار بوده، و در گناهانشان
فِی الاْثامِ، فَلایکونَنَّ لَک بِطانَةً، فَاِنَّهُمْ اَعْوانُ الاْثَمَةِ، وَ اِخْوانُ
شرکت داشته، چنین کسی نباید از محرمان تو باشد، که اینان یاران اهل گناه، و برادران
الظَّلَمَةِ، وَ اَنْتَ واجِدٌ مِنْهُمْ خَیرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرائِهِمْ
اهل ستم اند، البته درحالی که قدرت داری جانشینی بهتر ازآنان بیابی که درکشورداری مانند آنان دارای
وَ نَفاذِهِمْ، وَ لَیسَ عَلَیهِ مِثْلُ آصارِهِمْ وَ اَوْزارِهِمْ، مِمَّنْ لَمْ یعاوِنْ
رأی و کاردانی است، و بار سنگین گناهان آنان هم بر او نیست، از کسانی که اهل ستم را در
ظالِماً عَلی ظُلْمِهِ، وَ لا آثِماً عَلی اِثْمِهِ. اُولئِک اَخَفُّ عَلَیک مَؤُونَةً،
ستمکاری و گناهکاران را در گناهشان یاری نکرده است. هزینه اینان بر تو سبکتر،
وَ اَحْسَنُ لَک مَعُونَةً، وَ اَحْنی عَلَیک عَطْفاً، وَ اَقَلُّ لِغَیرِک اِلْفاً.
و همکاریشان بهتر، و نسبت به تو در طریق عطوفت مایل تر، و الفتشان با بیگانه کمتر است.
فَاتَّخِدْ اُولئِک خاصَّةً لِخَلَواتِک وَ حَفَلاتِک. ثُمَّ لْیکنْ آثَرُهُمْ عِنْدَک
اینان را از خاصان خود در خلوتها و مجالس خویش قرار ده. و نیز باید از وزرایت برگزیده ترینشان نزد
اَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَک، وَ اَقَلَّهُمْ مُساعَدَةً فیما یکونَ مِنْک مِمّا کرِهَ
تو وزیری باشد که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید، و نسبت به آنچه که خداوند برای اولیائش خوش
اللّهُ لاِوْلِیائِهِ، واقِعاً ذلِک مِنْ هَواک حَیثُ وَقَعَ. وَ الْصَقْ بِاَهْلِ الْوَرَعِ
ندارد کمتر تو را یاری دهد، گرچه این برنامه بر علیه میل تو به هر جا که خواهد برسد. به اهل پاکدامنی
وَ الصِّدْقِ، ثُمَّ رُضْهُمْ عَلی اَنْ لایطْرُوک، وَ لایبَجِّحُوک بِباطِل
و صدق بپیوند، و آنان را آنچنان تعلیم ده که تو را زیاد تعریف نکنند، و بیهوده به کاری که انجام نداده ای
لَمْ تَفْعَلْهُ، فَاِنَّ کثْرَةَ الاْطْراءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ، وَتُدْنی مِنَ الْعِزَّةِ.
تو را شاد ننمایند، که تمجیدِ فراوان ایجاد کبر و نخوت کند، و به گردنکشی نزدیک نماید.
نیکوکار و بدکار
وَ لایکونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسیءُ عِنْدَک بِمَنْزِلَة سَواء، فَاِنَّ
نیکوکار و بدکار در برابرت یکسان نباشند، که این کار
فی ذلِک تَزْهیداً لاِهْلِ الاْحْسانِ فِی الاْحْسانِ، وَ تَدْریباً لاِهْلِ
نیکوکار را در انجام کار نیک بی رغبت، و بدکار را
الاْساءَةِ عَلَی الاْساءَةِ، وَ اَلْزِمْ کلاًّ مِنْهُمْ ما اَلْزَمَ نَفْسَهُ. وَ اعْلَمْ اَنَّهُ
در بدی ترغیب می کند، هر کدام را نسبت به کارشان پاداش بخش. آگاه باش
لَیسَ شَیءٌ بِاَدْعی اِلی حُسْنِ ظَنِّ راع بِرَعِیتِهِ مِنْ اِحْسانِهِ اِلَیهِمْ،
که چیزی برای جلب خوشبینی حاکم بر رعیت بهتر از نیکی به آنان،
وَ تَخْفیفِهِ الْمَؤُوناتِ عَلَیهِمْ، وَ تَرْک اسْتِکراهِهِ اِیاهُمْ عَلی ما لَیسَ
و سبک کردن هزینه بر دوش ایشان، و اجبار نکردنشان به حقّی که حاکم بر آنان
لَهُ قِبَلَهُمْ. فَلْیکنْ مِنْک فی ذلِک اَمْرٌ یجْتَمِعُ لَک بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ
ندارد نیست. به صورتی باید رفتار کنی که خوش گمانی بر رعیتت را در کمک همه جانبه به حاکم
بِرَعِیتِک، فَاِنَّ حُسْنُ الظَّنِّ یقْطَعُ عَنْک نَصَباً طَویلاً، وَ اِنَّ اَحَقَّ مَنْ
فراهم آری، که این خوش گمانی رنجی طولانی را از تو برمی دارد، و به خوش گمانی تو
حَسُنَ ظَنُّک بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلاؤُک عِنْدَهُ، وَ اِنَّ اَحَقَّ مَنْ ساءَ ظَنُّک بِهِ
کسی شایسته تر است که از تو احسان دیده، و به بدگمانیت کسی سزاوارتر است که
از جانب تو به او ناراحتی رسیده.
روشها
وَ لاتَنْقُضْ سُنَّةً صالِحَةً عَمِلَ بِها صُدُورُ هذِهِ الاُْمَّةِ، وَ اجْتَمَعَتْ
روشی را که بزرگان امت بر اساس آن رفتار کرده اند، و به سبب آن در میان مردم
بِهَا الاُلْفَةُ، وَ صَلَحَتْ عَلَیهَا الرَّعِیةُ، و لاتُحْدِثَنَّ سُنَّهً تَضُرُّ بِشَیء
الفت برقرار شده، و اصلاح جامعه بر پایه آن بوده از بین مبر، و روشی را که به روشهای گذشته
مِنْ ماضی تِلْک السُّنَنِ، فَیکونَ الاْجْرُ لِمَنْ سَنَّها، وَ الْوِزْرُ عَلَیک
ضرر می زند بهوجود نیاور، که پاداش و اجربرای کسی است که روشهای درست را برپاکرده، وگناه از
بِما نَقَضْتَ مِنْها.
بین بردن آن روشها بر گردن توست.
با دانشمندان
وَ اَکثِرْ مَدارَسَةَ الْعُلَماءِ، وَ منافَثَةَ الْحُکماءِ، فی تَثْبیتِ ما صَلَحَ
در استوار ساختن آنچه صلاح کار شهرهایت بر آن است، و برپا داشتن آنچه مردم
عَلَیهِ اَمْرُ بِلادِک، وَ اِقامَةِ مَا اسْتَقامَ بِهِ النّاسُ قَبْلَک.
پیش از این به آن مستقیم شده اند با دانشمندان و اندیشمندان زیاد گفتگو کن.
طبقات جامعه
وَ اعْلَمْ اَنَّ الرَّعِیهَ طَبَقاتٌ لایصْلُحُ بَعْضُها اِلاّ بِبَعْض،
آگاه باش که مردم مملکت گروههای مختلفند که هر گروه جز به گروه دیگر اصلاح نمی شود،
وَ لا غِنی بِبَعْضِها عَنْ بَعْض. فَمِنْها جُنُودُ اللّهِ، وَ مِنْها کتّابُ الْعامَّةِ
و با داشتن گروهی از گروه دیگر بی نیازی نیست. اینان عبارتند از ارتش حق، و نویسندگان عمومی
وَ الْخاصَّةِ، وَ مِنْها قُضاةُ الْعَدْلِ، وَ مِنْها عُمّالُ الاْنْصافِ وَ الرِّفْقِ،
و خصوصی، و قاضیان عدل، و مأموران انصاف و مدارا،
وَ مِنْها اَهْلُ الْجِزْیةِ وَ الْخَراجِ مِنْ اَهْلِ الذِّمَّةِ وَ مُسْلِمَةِ النّاسِ،
و اهل جزیه و مالیات از غیر مسلمان و مسلمان،
وَ مِنْها التُّجّارُ وَ اَهْلُ الصِّناعاتِ، وَ مِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلی مِنْ
و تاجران و صنعتگران، و طبقه پایین از
ذَوِی الْحاجَةِ وَ الْمَسْکنَةِ. وَ کلٌّ قَدْ سَمَّی اللّهُ لَهُ سَهْمَهُ، وَ وَضَعَ
نیازمندان و افتادگان. خداوند سهم هر یک از این طبقات را مقرر فرموده، و در کتابش
عَلی حَدِّهِ وَ فَریضَتِهِ فی کتابِهِ اَوْ سُنَّةِ نَبِیهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ
یا سنّت پیامبرش صلّی اللّه علیه وآله عهدی محفوظ را بر حدّ و اندازه
عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنا مَحْفُوظاً.
واجب آن نزد ما قرار داده است.
سپاهیان
فَالْجُنُودُ بِاِذْنِ اللّهِ حُصُونُ الرَّعِیةِ، وَ زَینُ الْوُلاةِ، وَ عِزُّ الدّینِ،
ارتش به اذن خداوند دژ مردم، و زینت حاکمان، و ارجمندی دین،
وَ سُبُلُ الاْمْنِ، وَ لَیسَ تَقُومُ الرَّعِیةُ اِلاّ بِهِمْ. ثُمَّ لا قِوامَ لِلْجُنُودِ
و راههای امنیّت اند، که مردم بدون آنان برپای نمانند. سپس نظام ارتش
اِلاّ بِما یخْرِجُ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَراجِ الَّذی یقْوَوْنَ بِهِ عَلی جِهادِ
جز با مالیاتی که خداوند برای آنان قرار داده استوار نگردد، مالیاتی که به وسیله آن در جنگ با دشمن
عَدُوِّهِمْ، وَ یعْتَمِدُونَ عَلَیهِ فیما یصْلِحُهُمْ، وَ یکونُ مِنْ وَراءِ
توانا می شوند، و برای اصلاح زندگی خود به آن تکیه می نمایند، و مایه رفع نیازمندیهای
حاجَتِهِمْ. ثُمَّ لاقِوامَ لِهذَینِ الصِّنْفَینِ اِلاّ بِالصِّنْفِ الثّالِثِ مِنَ
آنان است. سپس کار ارتش و مالیات دهندگان استوار نگردد جز با گروه سوم که عبارتند از
الْقُضاةِ وَ الْعُمّالِ وَالْکتّابِ لِما یحْکمُونَ مِنَ الْمَعاقِدِ، وَ یجْمَعُونَ
قضات و کارگزاران حکومت و منشیان حسابگر که قراردادها را محکم می کنند، و آنچه را به سود رعیّت
مِنَ الْمَنافِعِ، وَ یؤْتَمَنُونَ عَلَیهِ مِنْ خَواصِّ الاْمُورِ وَ عَوامِّها.
است جمع می نمایند، و در امور خصوصی و عمومی بر آنان اعتماد می شود.
وَ لا قِوامَ لَهُمْ جَمیعاً اِلاّ بِالتُّجّارِ وَ ذَوِی الصِّناعاتِ فیما یجْتَمِعُونَ
و کار اینان نیز به سامان نشود جز با تاجران و صنعتگران که آنچه برای مردم سودمند
عَلَیهِ مِنْ مَرافِقِهِمْ، وَ یقیمُونَهُ مِنْ اَسْواقِهِمْ، وَ یکفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ
است فراهم می آورند، و بازارها را به آن برپا می دارند، و به کارهایی که به نفع مردم است
بِاَیدیهِمْ مِمّا لایبْلُغُهُ رِفْقُ غَیرِهِمْ. ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلی مِنْ اَهْلِ
دست می زنند، کارهایی که از غیر ایشان ساخته نیست. سپس جمع نیازمند و
الْحاجَةِ وَ الْمَسْکنَةِ الَّذینَ یحِقُّ رِفْدُهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ. وَ فِی اللّهِ لِکلٍّ
از کار افتاده است که احسان و یاری ایشان لازم است. و برای هر کدام از این گروهها نزد خداوند
سَعَةٌ، وَ لِکلٍّ عَلَی الْوالی حَقٌّ بِقَدْرِ ما یصْلِحُهُ،
گشایشی است، و برای هر یک از این طبقات به مقداری که امور آنان را اصلاح نماید برعهده والی حقّی است،
وَ لَیسَ یخْرُجُ الْوالی مِنْ حَقیقَةِ ما اَلْزَمَهُ اللّهُ مِنْ ذلِک اِلاّ بِالاْهْتِمامِ
و والی از ادای آنچه خداوند برعهده او قرار داده برنیاید جز با کوشش
وَ الاْسْتِعانَةِ بِاللّهِ، وَ تَوْطینِ نَفْسِهِ عَلی لُزُومِ الْحَقِّ، وَ الصَّبْرِ عَلَیهِ
و یاری خواستن از خداوند، و مهیّا نمودن خود بر به کارگیری حق و استقامت بر آن، چه اینکه
فیما خَفَّ عَلَیهِ اَوْ ثَقُلَ. فَوَلِّ مِنْ جُنودِک اَنْصَحَهُمْ فی نَفْسِک لِلّهِ
بر او آسان باشد یا سخت. آن که پیش تو نسبت به خداوند و پیامبر و پیشوایت
وَ لِرَسُولِهِ وَ لاِمامِک، وَ اَنْقاهُمْ جَیباً، وَ اَفْضَلَهُمْ حِلْماً، مِمَّنْ یبْطِئُ
خیرخواه تر و پاک دامن تر و بردبارتر است او را به فرماندهی ارتشت انتخاب کن، از آنان که دیر
عَنِ الْغَضَبِ، وَ یسْتَریحُ اِلَی الْعُذْرِ، وَ یرْاَفُ بِالضُّعَفاءِ، وَ ینْبُو عَلَی
به خشم آیند، و پوزش پذیرترند، و به ناتوانان مهربان، و در برابر زورمندان
الاْقْوِیاءِ، وَ مِمَّنْ لا یثیرُهُ الْعُنْفُ، وَ لایقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ.
گردنفرازند، واز آنان که خشونت او را برنینگیزد، و ناتوانی وی را بر جای ننشاند.
ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِی الاْحْسابِ وَ اَهْلِ الْبُیوتاتِ الصّالِحَةِ وَ السَّوابِقِ
با صاحبان مکارم و شرافت، و خانواده های شایسته و دارای سوابق نیکو پیوند
الْحَسَنَةِ. ثُمَّ اَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجاعَةِ وَ السَّخاءِ وَ السَّماحَةِ، فَاِنَّهُمْ
برقرار کن، پس از آن با دلاورمردان و شجاعان و بخشندگان و جوانمردان رابطه برقرار ساز، زیرا اینان
جِماعٌ مِنَ الْکرَمِ، وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ. ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ اُمُورِهِمْ ما یتَفَقَّدُ
جامع بزرگواری، و شاخه هایی از خوبی و احسانند. سپس از آنان چنان دلجویی کن که پدر و مادر
الْوالِدانِ مِنْ وَلَدِهِما، وَ لایتَفاقَمَنَّ فی نَفْسِک شَیءٌ قَوَّیتَهُمْ بِهِ،
از فرزندشان دلجویی می نمایند، و نباید چیزی که آنان را به وسیله آن نیرومند می سازی در دیده ات بزرگ آید،
وَ لاتَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ اِنْ قَلَّ، فَاِنَّهُ داعِیةٌ لَهُمْ اِلی بَذْلِ
و لطفی که نسبت به ایشان متعهد شده ای کوچک شماری گرچه کوچک باشد، زیرا لطف تو آنان را
النَّصیحَةِ لَک وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِک. وَ لا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطیفِ اُمُورِهِمُ
نسبت به تو خیرخواه و خوش گمان می نماید. از بررسی امور ناچیز آنان به امید بررسی کارهای
اتِّکالاً عَلی جَسیمِهاً، فَاِنَّ لِلْیسیرِ مِنْ لُطْفِک مَوْضِعاً ینْتَفِعُونَ بِهِ،
بزرگشان چشم مپوش، که نیکی اندک تو جایی دارد که از آن بهره مند می گردند،
وَ لِلْجَسیمِ مَوْقِعاً لایسْتَغْنُونَ عَنْهُ.
و برای احسان بزرگ تو نیز موقفی است که از آن بی نیاز نیستند.
وَلْیکنْ آثَرُ رُؤُوسِ جُنْدِک عِنْدَک مَنْ وَاساهُمْ فی مَعُونَتِهِ،
و باید برگزیده ترین سران سپاهت نزد تو کسی باشد که در کمک به سپاهیان مواسات را رعایت نماید،
وَ اَفْضَلَ عَلَیهِمْ مِنْ جِدَتِهِ بِما یسَعُهُمْ وَ یسَعُ مَنْ وَراءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ
و از توانگری خود به آنان احسان کند به اندازه ای که بتواند سپاهیان و خانواده های آنان را که از خود به جای
اَهْلیهِمْ، حَتّی یکونَ هَمُّهُمْ هَمّاً واحِداً فی جِهادِ الْعَدُوِّ، فَاِنَّ
نهاده اند اداره نماید، تا اندیشه آنان در جنگ با دشمن یک اندیشه باشد، چرا که
عَطْفَک عَلَیهِمْ یعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَیک. وَ اِنَّ اَفْضَلَ قُرَّةِ عَینِ الْوُلاةِ
عنایت تو نسبت به آنان دلهایشان را متوجه تو می گرداند. برترین چیزی که موجب چشم روشنی
اسْتِقامَةُ الْعَدْلِ فِی الْبِلادِ، وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِیةِ. وَ اِنَّهُ لاتَظْهَرُ
زمامداران می شود برقراری عدالت در شهرها، و ظهور دوستی و محبت رعیت است. و دوستی رعیت
مَوَدَّتُهُمْ اِلاّ بِسَلامَةِ صُدُورِهِمْ، وَ لا تَصِحُّ نَصیحَتُهُمْ اِلاّ بِحیطَتِهِمْ
آشکار نشود مگر به سلامت دل آنان، و خیرخواهی ایشان درست و راست نگردد جز آنکه زمامداران
عَلی وُلاةِ اُمُورِهِمْ، وَ قِلَّةِ اسْتِثْقالِ دُوَلِهِمْ، وَ تَرْک اسْتِبْطاءِ انْقِطاعِ
خود را حمایت نمایند، و حکومت حاکمان را بر خود سنگین نشمارند، و توقع به پایان رسیدن زمان حکومتشان
مُدَّتِهِمْ. فَافْسَحْ فی آمالِهِمْ، وَ واصِلْ فی حُسْنِ الثَّناءِ عَلَیهِمْ،
را نداشته باشند. پس آرزوهای رعیّت را برآور، و نیکو ستودن آنان را پیوسته دار،
وَ تَعْدیدِ ما اَبْلی ذَوُوالْبَلاءِ مِنْهُمْ، فَاِنَّ کثْرَةَ الذِّکرِ لِحُسْنِ اَفْعالِهِمْ
و رنج و زحمت و کوشش و ابتلای صاحبان فعالیت را در نظر داشته باش، چه اینکه بسیار یاد کردن کارهای
تَهُزُّ الشُّجاعَ، وَ تُحَرِّضُ النّاکلَ اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالی. ثُمَّ اعْرِفْ لِکلِّ
خوبْ دلیر را به هیجان آورده، و ترسو را به کوش وامی دارد ان شاء اللّه. سپس کوشش هریک
امْرِئ مِنْهُمْ ما اَبْلی، وَ لاتُضیفَنَّ بَلاءَ امْرِیء اِلی غَیرِهِ، وَ لاتُقَصِّرَنَّ
از آنان را به دقّت بشناس، و زحمت کسی را به دیگری نسبت مده، و در اجر و مزدش
بِهِ دُونَ غایةِ بَلائِهِ، وَ لایدْعُوَنَّک شَرَفُ امْرِئ اِلی اَنْ تُعْظِمَ مِنْ
به اندازه رنجی که برده کوتاهی مکن، و مقام کسی باعث نشود که کوشش
بَلائِهِ ما کانَ صَغیراً، و لا ضَعَةُ امْرِئ اِلی اَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلائِهِ
اندکش را بزرگ شماری، و معمولی بودن شخص علت نگردد که کار بزرگش را
ما کانَ عَظیماً.
اندک دانی.
رجوع به کتاب و سنّت
وَارْدُدْ اِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ما یضْلِعُک مِنَ الْخُطُوبِ، وَ یشْتَبِهُ
جایی که کارها بر تو مشکل شود و در اموری که برایت شبهه حاصل گردد حلّ آن را به
عَلَیک مِنَ الاْمُورِ، فقَدْ قالَ اللّهُ سُبْحانَهُ لِقَوْم اَحَبَّ اِرْشادَهُمْ:
خدا و پیامبرش ارجاع ده، که خداوند به مردمی که هدایتشان را علاقه داشته فرموده:
«یا اَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اَطیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الاْمْرِ
«ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا و پیامبر و اولی الامر
مِنْکمْ، فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیء فَرُدُّوهُ اِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ».
از خودتان را اطاعت کنید، و اگر در برنامه ای اختلاف کردید حکمش را به خدا و رسول بازگردانید».
فَالرَّدُّ اِلَی اللّهِ الاْخْذُ بِمُحْکمِ کتابِهِ، وَ الرَّدُّ اِلَی الرَّسُولِ الاْخْذُ
بازگردان به خدا قبول آیات محکم او، و ارجاع به رسول پذیرفتن سنّت اوست که جمع کننده
بِسُنَّتِهِ الْجامِعَةِ غَیرِ الْمُفَرِّقَةِ.
همگان بر یک رأی است و پراکنده نیست.
قاضیان
ثُمَّ اخْتَرْ لِلحُکمِ بَینَ النّاسِ اَفْضَلَ رَعِیتِک فی نَفْسِک، مِمَّنْ
برای قضاوت بین مردم برترین شخص نزد خودت را انتخاب کن، کسی که امور قضاوت
لاتَضیقُ بِهِ الاْمُورُ، وَ لا تُمْحِکهُ الْخُصُومُ، وَ لا یتَمادی فِی الزَّلَّةِ،
او را دچار تنگنا نکند، و برخورد مدعیانِ پرونده وی را گرفتار لجبازی ننماید، و در خطا پافشاری نورزد،
وَ لایحْصَرُ مِنَ الْفَیءِ اِلَی الْحَقِّ اِذا عَرَفَهُ، وَ لاتُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلی
و هنگام شناخت حق از بازگشت به آن درنماند، و درونش به طمع
طَمَع، وَ لایکتَفی بِاَدْنی فَهْم دُونَ اَقْصاهُ، وَ اَوْقَفَهُمْ فِی الشُّبُهاتِ،
میل نکند، و در رسیدن به حقیقت مقصود به اندک فهم اکتفا ننماید، و درنگش در شبهات از همه بیشتر باشد،
وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ، وَ اَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُراجَعَةِ الْخَصْمِ، وَ اَصْبَرَهُمْ
و دلایل را بیش از همه به کار گیرد، و از رفت و آمد نزاع کنندگان کمتر ملول شود، و در کشف امور
عَلی تَکشُّفِ الاْمُورِ، وَ اَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اتِّضاحِ الْحُکمِ، مِمَّنْ
از همه شکیباتر، و در وقت روشن شدن حکم از همه قاطع تر باشد، کسی که ستایش مردم او را
لایزْدَهیهِ اِطْراءٌ، وَ لایسْتَمیلُهُ اِغْراءٌ، وَ اُولئِک قَلیلٌ.
دچار خودبینی نکند، وتمجیدوتعریف او را به تعریف کننده مایل ننماید، که آراستگان به این صفات درجامعه اندکند.
ثُمَّ اَکثِرْ تَعاهُدَ قَضائِهِ، وَافْسَحْ لَهُ فِی الْبَذْلِ ما یزیلُ
قضاوت قاضی را هرچه بیشتر بررسی کن، و در پرداخت مال به او گشاده دست باش آن مقدار که نیازش را
عِلَّتَهُ، وَ تَقِلُّ مَعَهُ حاجَتُهُ اِلَی النّاسِ، وَ اَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَةِ لَدَیک
برطرف کند، و احتیاجش به مردم کم شود، و آنچنان مقامش را نزد خود بالا بر که از نزدیکانت
ما لایطْمَعُ فیهِ غَیرُهُ مِنْ خاصَّتِک، لِیأْمَنَ بِذلِک اغْتِیالَ الرِّجالِ لَهُ
احدی در نفوذ به او طمع ننماید، تا از ضایع شدنش به توسط مردم نزد تو در امان
عِنْدَک. فَانْظُرْ فی ذلِک نَظَراً بَلیغاً، فَاِنَّ هذَا الدّینَ قَدْ کانَ اَسیراً فی
بماند. در زمینه انتخاب قاضی از هر جهت دقت کن دقّتی بلیغ و رسا، که این دین اسیر دست
اَیدِی الاْشْرارِ، یعْمَلُ فیهِ بِالْهَوی، وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا.
اشرار بود، در آن به هوا و هوس عمل می کردند، و وسیله دنیاطلبی آنان بود.
رسیدگی به کار کارگزاران
ثُمَّ انْظُرْ فی اُمُورِ عُمّالِک، فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِباراً، وَ لاتُوَلِّهِمْ
سپس درامور کارگزاران حکومتت دقت کن و آنان را پس از آزمایش به کار گیر، از راه هوا وهوس
مُحاباةً وَ اَثَرَةً، فَاِنَّهُما جِماعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ و الْخِیانَةِ.
و خودرأیی آنان را به کارگردانی مگمار، زیرا هوا و هوس و خودرأیی جامع همه شعبه های ستم و خیانت است.
وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ اَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیاءِ، مِنْ اَهْلِ الْبُیوتاتِ الصّالِحَةِ
از عمّال حکومت کسانی را انتخاب کن که اهل تجربه و حیاءاند، و از خانواده های شایسته
وَ الْقَدَمِ فِی الاِْسْلامِ الْمُتَقَدِّمَةِ، فَاِنَّهُمْ اَکرَمُ اَخْلاقاً، وَ اَصَحُّ
و در اسلام پیش قدم ترند، چرا که اخلاق آنان کریمانه تر، و خانواده ایشان
اَعْراضاً، وَ اَقَلُّ فِی الْمَطامِعِ اِشْرافاً، وَ اَبْلَغُ فی عَواقِبِ الاْمُورِ نَظَراً.
سالم تر، و مردمی کم طمع تر، و در ارزیابی عواقب امور دقیق ترند.
ثُمَّ اَسْبِغْ عَلَیهِمُ الاَْرْزاقَ، فَاِنَّ ذلِک قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِصْلاحِ
سپس جیره آنان را فراوان ده، زیرا این برنامه برای آنان در اصلاح وجودشان
اَنْفُسِهِمْ، وَ غِنًی لَهُمْ عَنْ تَناوُلِ ما تَحْتَ اَیدیهِمْ، وَ حُجَّةٌ عَلَیهِمْ اِنْ
قوّت است، و ازخیانت درآنچه زیردست آنان می باشد بی نیازکننده است، و اگر از فرمانت سر برتابند
خالَفُوا اَمْرَک اَوْ ثَلَمُوا اَمانَتَک. ثُمَّ تَفَقَّدْ اَعْمالَهُمْ، وَابْعَثِ الْعُیونَ
و یا در امانت خیانت کنند بر آنان حجّت است. به کارهایشان رسیدگی کن، و جاسوسانی
مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفاءِ عَلَیهِمْ، فَاِنَّ تَعاهُدَک فِی السِّرِّ لاِمُورِهِمْ
از اهل راستی و وفا بر آنان بگمار، زیرا بازرسی پنهانی تو از کارهای آنان
حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِعْمالِ الاَْمانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیةِ. وَ تَحَفَّظْ مِنَ
سبب امانتداری ایشان و مدارای با رعیّت است. از یاران و یاوران
الاَْعْوانِ، فَاِنْ اَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یدَهُ اِلی خِیانَة اجْتَمَعَتْ بِها عَلَیهِ
برحذر باش، اگر یکی از آنان دست به خیانت دراز کند و مأموران مخفی تو
عِنْدَک اَخْبارُ عُیونِک اکتَفَیتَ بِذلِک شاهِداً، فَبَسَطْتَ عَلَیهِ الْعُقُوبَةَ
بالاتفاق خیانتش را گزارش نمایند اکتفای به همین گزارش تو را بس باشد، و او را به جرم خیانت
فی بَدَنِهِ، وَ اَخَذْتَهُ بِما اَصابَ مِنْ عَمَلِهِ، ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقامِ الْمَذَلَّةِ،
کیفربدنی بده، و وی را به اندازه عمل ناپسندش عقوبت کن، وسپس اورا به مرحله ذلّت وخواری بنشان،
وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِیانَةِ، وَ قَلَّدْتَهُ عارَ التُّهَمَةِ.
و داغ خیانت را بر او بگذار، و گردنبند عار و بدنامی را به گردنش بینداز.
مالیات
وَ تَفَقَّدْ اَمْرَ الْخَراجِ بِما یصْلِحُ اَهْلَهُ، فَاِنَّ فی صَلاحِهِ وَ صَلاحِهِمْ
در مسأله مالیات به صورتی که اصلاح مالیات دهندگان در آن است رسیدگی کن، چه اینکه صلاح
صَلاحاً لِمَنْ سِواهُمْ، وَ لا صَلاحَ لِمَنْ سِواهُمْ اِلاّ بِهِمْ،
و بهبودی مالیات و مالیات دهندگان صلاح دیگران است، و برای دیگران آسایش جز با بهبودی آنان وجود ندارد
لاَِنَّ النّاسَ کلَّهُمْ عِیالٌ عَلَی الْخَراجِ وَ اَهْلِهِ. وَلْیکنْ نَظَرُک فی
چرا که تمام مردم جیره خوار مالیات و پرداخت کنندگان آن هستند. باید اندیشه ات در
عِمارَةِ الاْرْضِ اَبْلَغَ مِنْ نَظَرِک فِی اسْتِجْلابِ الْخَراجِ، لاِنَّ ذلِک
آبادی زمین از تدبیرت در جمع آوری مالیات بیشتر باشد، زیرا مالیات جز با
لا یدْرَک اِلاّ بِالْعِمارَةِ، وَ مَنْ طَلَبَ الْخَراجَ بِغَیرِ عِمارَة اَخْرَبَ
آباد کردن زمین به دست نمی آید، و هر کس بخواهد منهای آباد نمودن مالیات بگیرد شهرها را
الْبِلادَ، وَ اَهْلَک الْعِبادَ، وَ لَمْ یسْتَقِمْ اَمْرُهُ اِلاّ قَلیلاً. فَاِنْ شَکوْا ثِقْلاً،
خراب کرده، و بندگان خدا را به هلاکت انداخته، و حکومتش جز اندک زمانی نماند. اگر مالیات دهندگان
اَوْ عِلَّةً، اَوِ انْقِطاعَ شِرْب اَوْ بالَّة، اَوْ اِحالَةَ اَرْض اغْتَمَرَها غَرَقٌ،
از سنگینی مالیات، یا برخورد به آفات، یا خشک شدن چشمه ها، یا کمی باران، یا تغییر زمین
اَوْ اَجْحَفَ بِها عَطَشٌ، خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِما تَرْجُو اَنْ یصْلُحَ بِهِ اَمْرُهُمْ،
بر اثر آب گرفتگی، یا بی آبی شکایت کنند مالیات را به اندازه ای که اوضاع آنان بهبود یابد تخفیف ده،
وَ لایثْقُلَنَّ عَلَیک شَیءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَؤُونَةَ عَنْهُمْ، فَاِنَّهُ ذُخْرٌ
و این تخفیفِ خرجی آنان بر تو سنگین نیاید، زیرا تخفیف تو ذخیره ای است
یعُودُونَ بِهِ عَلَیک فی عِمارَةِ بِلادِک، وَ تَزْیینِ وِلایتِک، مَعَ
که با آبادکردن شهرهای تو و آرایش حکومتت به تو بازمی گردانند، علاوه
اسْتِجْلابِک حُسْنَ ثَنائِهِمْ، وَ تَبَجُّحِک بِاسْتِفاضَةِ الْعَدْلِ فیهِمْ،
ستایش مردم را به خود جلب نموده، و شادمان هستی که سفره عدالت را در بین آنان گسترده ای،
مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بِما ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ اِجْمامِک
در حالی که با قوت بخشیدن به آنان به وسیله ذخیره ای که در تخفیف مالیات نزد ایشان نهاده ای می توانی بر آنان
لَهُمْ، وَ الثِّقَةَ مِنْهُمْ بِما عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِک عَلَیهِمْ، وَ رِفْقِک بِهِمْ.
اعتماد کنی، و با عدالت و مهربانیت که آنان را به آن عادت داده ای بر آنان مطمئن باشی،
فَرُبَّما حَدَثَ مِنَ الاْمُورِ ما اِذا عَوَّلْتَ فیهِ عَلَیهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ
چه بسا گرفتاریهایی که پیش آید که پس از نیکی به مالیات دهندگان اگر حلّ آن را به آنان
طَیبَةً اَنْفُسُهُمْ بِهِ، فَاِنَّ الْعُمْرانَ مُحْتَمِلٌ ما حَمَّلْتَهُ،
واگذاری با طیب خاطر بپذیرند، چه اینکه بر مملکت آباد آنچه را بار کنی تحمّلِ کشیدنش را دارد،
وَ اِنَّما یؤْتی خَرابُ الاْرْضِ مِنْ اِعْوازِ اَهْلِها، وَ اِنَّما یعْوِزُ اَهْلُها
و علّت خرابی زمین بی چیزی و تنگدستی اهل آن زمین است، و فقر و نداری آنان
لاِشْرافِ اَنْفُسِ الْوُلاةِ عَلَی الْجَمْعِ، وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقاءِ، وَ قِلَّةِ
ناشی از زراندوزی والیان، و بدگمانی آنان به بقاء حکومت، و کم بهره گیری
انْتِفاعِهِمْ بِالْعِبَرِ.
آنان از عبرتها و پندهاست.
کاتبان
ثُمَّ انْظُرْ فی حالِ کتّابِک، فَوَلِّ عَلی اُمُورِک خَیرَهُمْ،
سپس در حال نویسندگان و منشیان حکومت دقّت کن، و امورت را به بهترین آنها بسپار،
وَ اخْصُصْ رَسائِلَک الَّتی تُدْخِلُ فیها مَکائِدَک وَ اَسْرارَک بِاَجْمَعِهِمْ
نامه هایت را که دربردارنده امور محرمانه است به آنان که در تمام خوبیهای
لِوُجُوهِ صالِحِ الاْخْلاقِ، مِمَّنْ لاتُبْطِرُهُ الْکرامَةُ فَیجْتَرِئَ بِها عَلَیک
اخلاق از دیگران جامع ترند بسپار، کسی که پست و مقام او را مست نکند و منزلتش باعث جرأت او
فی خِلاف لَک بِحَضْرَةِ مَلاَ، وَ لاتَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ ایرادِ
در مخالفت با تو در جمع حاضران نگردد، و غفلتش سبب کوتاهی در رساندن
مُکاتَباتِ عُمّالِک عَلَیک، وَ اِصْدارِ جَواباتِها عَلَی الصَّوابِ عَنْک،
نامه های کارگزارانت به تو، و گرفتن جوابهای صحیح آن نامه ها از تو نشود،
وَ فیما یأْخُذُ لَک وَ یعْطی مِنْک، وَ لایضْعِفُ عَقْداً
و در آنچه برای تو می ستاند و یا از جانب تو می دهد فروگذاری ننماید، و پیمان و قراردادی که
اعْتَقَدَهُ لَک، وَ لایعْجِزُ عَنْ اِطْلاقِ ما عُقِدَ عَلَیک، وَ لایجْهَلُ
برای تو می بندد سست نبندد، و از به هم زدن قراردادی که به زیان تو منعقد شده ناتوان نماند، به مرتبه
مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِی الاْمُورِ، فَاِنَّ الْجاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ یکونُ بِقَدْرِ
و اندازه اش جاهل نباشد تا در امور به اندازه مقام خود وارد گردد، که جاهل به مقام خویش به مقام
غَیرِهِ اَجْهَلَ. ثُمَّ لایکنِ اخْتِیارُک اِیاهُمْ عَلی فِراسَتِک وَ اسْتِنامَتِک
دیگران جاهل تر است. انتخاب منشیان به فراست و اعتماد و خوش گمانی
وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْک، فَاِنَّ الرِّجالَ یتَعَرَّضُونَ لِفِراساتِ الْوُلاةِ
خودت نباشد، چرا که مردان برای جلب نظر حاکمان خود را به ظاهرسازی
بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ، وَ لَیسَ وَراءَ ذلِک مِنَ النَّصیحَةِ
و خوش خدمتی می شناسانند، در حالی که پشت پرده این ظاهرسازی خبری از خیرخواهی
وَ الاَْمانَةِ شَیءٌ، وَلکنِ اخْتَبِرْهُمْ بِما وُلُّوا لِلصّالِحینَ قَبْلَک، فَاعْمِدْ
و امانتداری نیست، بلکه آنان را به کارهایی که برای نیکان پیش از توانجام داده اند امتحان کن، پس به آن
لاِحْسَنِهِمْ کانَ فِی الْعامَّةِ اَثَراً، وَ اَعْرَفِهِمْ بِالاْمانَةِ وَجْهاً، فَاِنَّ ذلِک
شخص روی آر که در میان مردم اثرش نیکوتر، و در امانتداری معروفتر است، که این برنامه نشانه
دَلیلٌ عَلی نَصیحَتِک لِلّهِ وَ لِمَنْ وُلِّیتَ اَمْرَهُ. وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ کلِّ اَمْر
خیرخواهی تو برای خدا و برای کسی است که عهده دار کار اویی. برای هر کاری از
مِنْ اُمُورِک رَأْساً مِنْهُمْ، لایقْهَرُهُ کبیرُها، وَ لایتَشَتَّتُ عَلَیهِ کثیرُها.
کارهایت رئیسی از منشیان قرار ده، که بزرگی امور او را عاجز نکند، و کثرت کارها پریشانش نسازد.
وَ مَهْما کانَ فی کتّابِک مِنْ عَیب فَتَغابَیتَ عَنْهُ اُلْزِمْتَهُ.
چنانچه در منشیانت عیبی باشد و تو از آن بی خبر بمانی مسئول آن هستی.
تاجران و صنعتگران
ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجّارِ وَ ذَوِی الصِّناعاتِ، وَ اَوْصِ بِهِمْ خَیراً،
درباره تاجران و صنعتگران پذیرای سفارش باش، و نسبت به آنان سفارش به نیکی کن،
الْمُقیمِ مِنْهُمْ، وَ الْمُضْطَرِبِ بِمالِهِ، وَ الْمُتَرَفِّقِ
بدون فرق بین آنان که در یک جا مقیمند، و آنان که با مال خود در رفت و آمدند، و آنان که با هنر دست خود در
بِبَدنِهِ، فَاِنَّهُمْ مَوادُّ الْمَنافِعِ، وَ اَسْبابُ الْمَرافِقِ، وَ جُلاّبُها مِنَ
پی کسب و سودند، چه اینکه اینان مایه های منافع، و اسباب راحت جامعه، و جلب کننده سودها
الْمَباعِدِ وَ الْمَطارِحِ، فی بَرِّک وَ بَحْرِک، وَ سَهْلِک وَ جَبَلِک، وَ حَیثُ
از مکانهای دوردست، در بیابان و دریا، و زمین هموار و ناهموار منطقه حکومت تواَند، از مناطقی
لایلْتَئِمُ النّاسُ لِمَواضِعِها، وَ لایجْتَرِئُونَ عَلَیها، فَاِنَّهُمْ سِلْمٌ
که مردم در آن جمع نمی شوند، و به رفت و آمد در آنها جرأت نمی کنند، اینان اهل سلامت اند
لاتُخافُ بائِقَتُهُ، وَ صُلْحٌ لاتُخْشی غائِلَتُهُ.
که از ضرر آنان بیمی نیست، و اهل صلح و مسالمت اند که ترسی از بدی و آسیب آنان وجود ندارد.
وَ تَفَقَّدْ اُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِک وَ فی حَواشی بِلادِک،
از آنان که در منطقه حکومت تو به سر می برند و آنان که در گوشه و کنار شهرهایت هستند کنجکاوی کن،
وَاعْلَمْ مَعَ ذلِک اَنَّ فی کثیر مِنْهُمْ ضیقاً فاحِشاً، وَ شُحّاً قَبیحاً،
ولی روشن باش که با همه آنچه تذکر دادم در میان ایشان گروهی تنگ نظر و بخیل به شکلی قبیح و زشت،
وَ احْتِکاراً لِلْمَنافِعِ، وَ تَحَکماً فی الْبِیاعاتِ، وَ ذلِک بابُ مَضَرَّة
و مردمی محتکر، و نرخ گذارانی به دلخواه در امر خرید و فروش وجود دارد، که در این وضع
لِلْعامَّةِ، وَ عَیبٌ عَلَی الْوُلاةِ. فَامْنَعْ مِنَ الاْحْتِکارِ، فَاِنَّ رَسُولَ اللّهِ
زیان جامعه و عیب و ننگ زمامداران است. پس از احتکار جلوگیری کن که رسول خدا
صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ مَنَعَ مِنْهُ. وَلْیکنِ الْبَیعُ بَیعاً سَمْحاً، بِمَوازینِ
صلّی اللّه علیه وآله آن را منع فرمود. داد و ستد باید آسان باشد، و بر موازین عدالت
عَدْل، وَ اَسْعار لاتُجْحِفُ بِالْفَریقَینِ مِنَ الْبائِعِ وَ الْمُبْتاعِ. فَمَنْ
صورت گیرد، و به نرخی معامله شود که به فروشنده و خریدار اجحاف نشود. هرگاه کسی
قارَفَ حُکرَةً بَعْدَ نَهْیک اِیاهُ فَنَکلْ بِهِ وَ عاقِبْهُ فی غَیرِ اِسْراف.
پس از نهی تو دست به احتکار زد او را مجازات کن ولی در مجازاتش از زیاده روی بپرهیز.
طبقه پایین جامعه
ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فِی الطَّبَقَةِ السُّفْلی مِنَ الَّذینَ لا حیلَةَ لَهُمْ،
خدا را خدا را در طبقه پایین اجتماع، از آنان که راه چاره ندارند،
مِنَ الْمَساکینِ وَ الْمُحْتاجینَ وَ اَهْلِ الْبُؤْسی وَ الزَّمْنی،
و از کارافتادگان و نیازمندان و دچارشدگان به زیان و سختی و صاحبان امراضی که از پا درآمده اند،
فَاِنَّ فی هذِهِ الطَّبَقَةِ قانِعاً وَ مُعْتَرّاً.
در میان اینان کسانی هستند که روی سؤال و اظهار حاجت دارند و کسانی که عفت نفسشان مانع از سؤال است.
وَاحْفَظْ لِلّهِ مَا اسْتَحْفَظَک مِنْ حَقِّهِ فیهِمْ، وَ اجْعَلْ لَهُمْ
بنابراین آنچه را که خداوند در مورد آنان از حفظ حقوق از تو خواسته به حفظ آن پرداز، نصیبی از
قِسْماً مِنْ بَیتِ مالِک، وَ قِسْماً مِنْ غَلاّتِ صَوافِی الاْسْلامِ فی کلِّ
بیت المال که در اختیار توست، و سهمی از غلاّت خالصه جات اسلامی را در هر منطقه برای آنان
بَلَد، فَاِنَّ لِلاْقْصی مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذی لِلاْدْنی، وَ کلٌّ قَدِ
قرار ده، که برای دورترین آنها همان سهمی است که برای نزدیکترین آنان است، در هر صورت رعایت
اسْتُرْعیتَ حَقَّهُ، فَلایشْغَلَنَّک عَنْهُمْ بَطَرٌ،
حق هر یک از آنان از تو خواسته شده، پس نشاط و فرورفتن در نعمت تو را از توجه به آنان بازندارد،
فَاِنَّک لاتُعْذَرُ بِتَضْییعِک التّافِهَ لاِحْکامِک الْکثیرَ الْمُهِمَّ،
چه اینکه از بی توجهی به امور کوچک آنان به بهانه پرداختن به کارهای زیاد و مهم معذور نیستی،
فَلاتُشْخِصْ هَمَّک عَنْهُمْ، وَ لاتُصَعِّرْ خَدَّک لَهُمْ، وَ تَفَقَّدْ اُمُورَ مَنْ
از اندیشه ات در امور ایشان دریغ مکن، و رخ از آنان برمتاب، نسبت به امور نیازمندان و
لایصِلُ اِلَیک مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُیونُ، وَ تَحْقِرُهُ الرِّجالُ،
محتاجانی که به تودسترسی ندارند، ازآنان که دیده ها خوارشان می شمارد، و مردم تحقیرشان می کنندکنجکاوی کن،
فَفَرِّغْ لاِولئِک ثِقَتَک مِنْ اَهْلِ الْخَشْیةِ وَ التَّواضُعِ،
برای به عهده گرفتن امور اینان انسانی مورد اعتماد خود را که خداترس و فروتن است مهیّا کن،
فَلْیرْفَعْ اِلَیک اُمُورَهُمْ. ثُمَّ اعْمَلْ فیهِمْ بِالاِْعْذارِ اِلَی اللّهِ یوْمَ تَلْقاهُ،
تا وضع آنان را به تو خبر دهد. سپس با آنان به صورتی عمل کن که به وقت لقاء حق عذرت پذیرفته شود،
فَاِنَّ هؤُلاءِ مِنْ بَینِ الرَّعِیةِ اَحْوَجُ اِلَی الاْنْصافِ مِنْ غَیرِهِمْ، وَ کلٌّ
زیرا اینان در میان رعیت از همه به دادگری و انصاف نیازمندترند، و در ادای
حق همگان باید چنان باشی که عذرت نزد خداوند قبول شود. به اوضاع یتیمان و سالخوردگان
فِی السِّنِّ مِمَّنْ لاحیلَةَ لَهُ، وَ لاینْصِبُ لِلْمَسْاَلَةِ نَفْسَهُ. وَ ذلِک عَلَی
که راه چاره ای ندارند، و خودرا درمعرض سؤال ازمردم قرارنداده اندرسیدگی کن. آنچه سفارش کردم
الْوُلاةِ ثَقیلٌ، وَ الْحَقُّ کلُّهُ ثَقیلٌ، وَ قَدْ یخَفِّفُهُ اللّهُ عَلی اَقْوام طَلَبُوا
بر حاکمان سنگین است، البته همه حق سنگین است، و گاهی خداوند آن را بر اقوامی سبک می کند که خواهان
الْعاقِبَةَ، فَصَبَّرُوا اَنْفُسَهُمْ، وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللّهِ لَهُمْ.
عاقبت به خیری هستند، وخودرا به صبر و استقامتواداشته، وبه صدق آنچه خداوندبه آن وعده داده اعتماد کرده اند.
ملاقات با نیازمندان
وَ اجْعَلْ لِذَوِی الْحاجاتِ مِنْک قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فیهِ
از جانب خود وقتی را برای آنان که به شخص تو نیازمندند قرار ده و در آن وقت وجود خود را برای آنان از
شَخْصَک، وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عامّاً، فَتَتَواضَعُ فیهِ لِلّهِ الَّذی
هر کاری فارغ کن، و جلوست برای آنان در مجلس عمومی باشد، و برای خداوندی که تو را آفریده
خَلَقَک، وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَک وَ اَعْوانَک مِنْ اَحْراسِک وَ شُرَطِک،
تواضع کن، و لشگریان و یاران از پاسبانان و محافظان خود را از این مجلس برکنار دار،
حَتّی یکلِّمَک مُتَکلِّمُهُمْ غَیرَ مُتَتَعْتِع، فَاِنّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ
تاسخنگوی نیازمندان بدون ترس ونگرانی ولکنت وتردید با توسخن بگوید، که من بارها از رسول خدا
صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یقُولُ فی غَیرِ مَوطِن: «لَنْ تُقَدَّسَ اُمَّةٌ لایؤْخَذُ
صلّی اللّه علیه وآله شنیدم می فرمود: «امتی به پاکی و قداست نرسد مگر اینکه حق
لِلضَّعیفِ فیها حَقُّهُ مِنَ الْقَوِی غَیرَ مُتَتَعْتِع». ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ
ناتوان را از قدرتمند با صراحت و روانی کلام بگیرد». آن گاه خشونت و درست حرف نزدن
مِنْهُمْ وَ الْعِی، وَ نَحِّ عَنْهُمُ الضّیقَ وَ الاْنَفَ یبْسُطِ اللّهُ عَلَیک بِذلِک
آنان را تحمل کن، تنگ خویی و غرور و خودپسندی نسبت به آنان را از خود دور کن تا خداوند جوانب
اَکنافَ رَحْمَتِهِ، وَ یوجِبْ لَک ثَوابَ طاعَتِهِ. وَ اَعْطِ ما اَعْطَیتَ
رحمتش را بر تو بگشاید، و ثواب طاعتش را بر تو واجب کند. آنچه عطا می کنی به خوشرویی
هَنیئاً، وَ امْنَعْ فی اِجْمال وَ اِعْذار.
عطا کن، و خودداری از عطا را با مهربانی و عذر همراه نما.
ثُمَّ اُمُورٌ مِنْ اُمُورِک لابُدَّ لَک مِنْ مُباشَرَتِها. مِنْها اِجابَةُ عُمّالِک
قسمتی از امور است که باید خودت به انجام آنها برخیزی، از جمله پاسخ دادن به کارگزاران دولت
بِما یعْیی عَنْهُ کتّابُک. وَ مِنْها اِصْدارُ حاجاتِ النّاسِ یوْمَ وُرُودِها
آنجا که منشیانت از پاسخ گویی ناتوانند. و نیز جواب دادن به حاجات و مطالب مردم در همان روزی که حاجاتشان
عَلَیک بِما تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ اَعْوانِک. وَ اَمْضِ لِکلِّ یوْم عَمَلَهُ،
به تو می رسد و پاسخش همکارانت را تنگدلوناراحت می کند. برنامه هر روز را در همان روز انجام ده،
فَاِنَّ لِکلِّ یوْم ما فیهِ. وَ اجْعَلْ لِنَفْسِک فیما بَینَک وَ بَینَ اللّهِ اَفْضَلَ
زیرا هر روز را کاری مخصوص به همان روز است. بهترین اوقات و باعظمت ترین ساعات را
تِلْک الْمَواقیتِ وَ اَجْزَلَ تِلْک الاْقْسامِ، وَ اِنْ کانَتْ کلُّها لِلّهِ اِذا
برای خود در آنچه بین تو و خداوند است اختصاص ده، هرچند همه کارها در تمام اوقات برای خداست
صَلَحَتْ فیهَا النِّیةُ، وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِیةُ.
اگر نیّت صحیح باشد، و رعیّت از آن کارها روی آسایش ببیند.
توجه به واجبات الهی
وَلْیکنْ فی خاصَّةِ ما تُخْلِصُ لِلّهِ بِهِ دینَک اِقامَةُ فَرائِضِهِ الَّتی هِی
و باید در خصوص آنچه به آن دینت را برای خدا خالص می کنی اقامه واجبات باشد واجباتی که
لَهُ خاصَّةً، فَاَعْطِ اللّهَ مِنْ بَدَنِک فی لَیلِک وَ نَهارِک،
مخصوص به خداوند است، روی این ملاک از بدنت در شب و روز در اختیار خداوند قرار بده،
وَ وَفِّ ما تَقَرَّبْتَ بِهِ اِلَی اللّهِ مِنْ ذلِک کامِلاً غَیرَ مَثْلُوم وَ لا مَنْقُوص،
و از آنچه موجب قرب تو به خداوند می شود به نحو کامل و بدون کم و کاست انجام ده،
بالِغاً مِنْ بَدَنِک ما بَلَغَ. وَ اِذا قُمْتَ فی صَلاتِک لِلنّاسِ
گرچه هرگونه صدمه وفرسایشی به بدنت واردآید. چون بامردم به نمازجماعت بایستی نه چنان نمازبگزارکه مردم را
فَلاتَکونَنَّ مُنَفِّراً وَ لامُضَیعاً، فَاِنَّ فِی النّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ
رمیده کنی نه به آن صورت که نماز را ضایع نمایی، که در میان مردم هم بیمار وجود دارد و هم کسی که
وَ لَهُ الْحاجَةُ. وَ قَدْ سَاَلْتُ رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ حینَ
حاجتی دارد و باید به دنبال آن برود. من از رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله هنگام
وَجَّهَنی اِلَی الْیمَنِ: کیفَ اُصَلّی بِهِمْ؟ فَقالَ: «صَلِّ بِهِمْ کصَلاةِ
سفری که مرا به یمن فرستاد پرسیدم: با مردم چگونه نماز بگزارم؟ فرمود: «با آنان نمازی بخوان مانند
اَضْعَفِهِمْ، وَ کنْ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً».
نماز ناتوان ترین آنان، و به مردم مؤمن مهربان باش».
در میان مردم
وَ اَمّا بَعْدَ هذا، فَلاتُطَوِّلَنَّ احْتِجابَک عَنْ رَعِیتِک، فَاِنَّ احْتِجابَ
اما بعد از این، پنهان ماندنت را از رعیت طولانی مکن، که در پرده ماندن
الْوُلاةِ عَنِ الرِّعِیةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضّیقِ، وَ قِلَّةُ عِلْم بِالاْمُورِ.
حاکم شعبه ای است از تنگ خویی و کم اطلاعی به امور.
وَ الاْحْتِجابُ مِنْهُمْ یقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ، فَیصْغُرُ
و پنهان ماندن حاکم از رعیتْ حاکمان را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است بازمی دارد، بر این اساس
عِنْدَهُمُ الْکبیرُ، وَ یعْظُمُ الصَّغیرُ، وَ یقْبُحُ الْحَسَنُ، وَ یحْسُنُ الْقَبیحُ،
کار بزرگ پیش آنان کوچک و کار کوچک بزرگ جلوه می کند، زیبا زشت گردد و زشت زیبا شود،
وَ یشابُ الْحَقُّ بِالْباطِلِ. وَ اِنَّمَا الْوالی بَشَرٌ لایعْرِفُ ما تَواری عَنْهُ
و حق به باطل آمیخته می گردد. زمامدار انسانی است که آنچه را مردم از او
النّاسُ بِهِ مِنَ الاْمُورِ، وَ لَیسَتْ عَلَی الْحَقِّ سِماتٌ تُعْرَفُ بِها
پوشیده دارند نخواهد دانست، و حق را هم نشانه ای نیست که به وسیله آن
ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْکذِبِ، وَ اِنَّما اَنْتَ اَحَدُ رَجُلَینِ: اِمَّا امْرُؤٌ
انواع راستی از دروغ شناخته شود، و تو یکی از دو مردی: یا انسانی هستی که وجودت
سَخَتْ نَفْسُک بِالْبَذْلِ فِی الْحَقِّ فَفیمَ احْتِجابُک مِنْ واجِبِ حَقٍّ
به بخشیدن در راه خدا سخاوتمند است، پس نسبت به حق مردم واجبی که باید عطا کنی یا کار نیکی که باید
تُعْطیهِ، اَوْ فِعْل کریم تُسْدیهِ؟ اَوْ مُبْتَلًی بِالْمَنْعِ، فَما اَسْرَعَ کفَّ
ادا نمایی علّت روی نشان ندادنت به رعیت چیست؟ یا انسانی هستی مبتلا به بخل، که در این صورت زود باشد که
النّاسِ عَنْ مَسْاَلَتِک اِذا اَیسُوا مِنْ بَذْلِک؛ مَعَ اَنَّ اَکثَرَ
مردم دستِ درخواستشان را از تو بازدارند آن گاه که از عطا و بخششت ناامید گردند. با اینکه بیشترین
حاجاتِ النّاسِ اِلَیک مِمّا لا مَؤُونَةَ فیهِ عَلَیک، مِنْ شَکاةِ مَظْلِمَة،
حاجات مردم از تو چیزی است که برایت زحمت و رنجی ندارد، از قبیل شکایت از ستمی،
اَوْ طَلَبِ اِنْصاف فی مُعامَلَة.
یا درخواست انصاف در خرید و فروشی.
ثُمَّ اِنَّ لِلْوالی خاصَّةً وَ بِطانَةً فیهِمُ اسْتِئْثارٌ وَ تَطاوُلٌ وَ قِلَّةُ
سپس والیان را نزدیکانی است که آنان را خوی خودخواهی و دست درازی به مال مردم، و کمی
اِنْصاف فی مُعامَلَة، فَاحْسِمْ مادَّةَ اُولئِک بِقَطْعِ اَسْبابِ تِلْک
انصاف در داد و ستد است، به جدا کردن اسباب و وسایل این حالات مادّه و ریشه آنان را
الاْحْوالِ. وَ لاتُقْطِعَنَّ لاِحَد مِنْ حاشِیتِک وَ حامَّتِک قَطیعَةً.
قطع کن. به هیچ یک از اطرافیان و اقوام خود زمینی از اقطاع مسلمین واگذار مکن.
وَ لایطْمَعَنَّ مِنْک فِی اعْتِقادِ عُقْدَة تَضُرُّ بِمَنْ یلیها مِنَ النّاسِ فی
نباید در تو طمع ورزد کسی به گرفتن مزرعه ای که در آبشخور آن به همسایه زیان
شِرْب، اَوْ عَمَل مُشْتَرَک یحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلی غَیرِهِمْ،
رساند، یا کاری که باید با شرکت به سامان رسد مشقّت کار مشترک را به همسایگان تحمیل کند،
فَیکونَ مَهْنَاُ ذلِک لَهُمْ دُونَک، وَ عَیبُهُ عَلَیک فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ.
در آن صورت سودش برای آن طمعکاران و عیب و زشتی آن در دنیا و آخرت برعهده تو خواهدبود.
وَ اَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَریبِ وَ الْبَعیدِ، وَ کنْ فی ذلِک صابِراً
حق را نسبت به هر که لازم است از نزدیک و دور رعایت کن، و در این زمینه شکیبا و مزدخواه
مُحْتَسِباً، واقِعاً ذلِک مِنْ قَرابَتِک وَ خاصَّتِک حَیثُ وَقَعَ، وَ ابْتَغِ
از خدا باش، گرچه این برنامه به زیان نزدیکان و خاصانت باشد، و در این مورد نسبت آنچه
عاقِبَتَهُ بِما یثْقُلُ عَلَیک مِنْهُ، فَاِنَّ مَغَبَّةَ ذلِک مَحْمودَةٌ.
بر تو گران است جویای عاقبتش باش، که سرانجامِ رعایت حق پسندیده و نیکوست.
وَ اِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیةُ بِک حَیفاً فَاَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِک، وَ اعْدِلْ عَنْک
هرگاه رعیت گمان ستمی بر تو ببرد آشکارا عذرت را به آنان ارائه کن، و به اظهار عذر
ظُنُونَهُمْ بِاِصْحارِک، فَاِنَّ فی ذلِک رِیاضَةً مِنْک لِنَفْسِک،
گمانهای آنان را از خود بگردان، چرا که اظهار عذر موجب عادت دادن نفس به اخلاق حسنه،
وَ رِفْقاً بِرَعِیتِک، وَ اِعْذاراً تَبْلُغُ بِهِ حاجَتَک مِنْ تَقْویمِهِمْ عَلَی الْحَقِّ.
و مهربانی و نرمی نسبت به رعیت است، و این عذرخواهی تو را به خواسته ات در واداشتن رعیت
به حق می رساند.
وَ لا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعاک اِلَیهِ عَدُوُّک وَ لِلّهِ فیهِ رِضًی،
از صلحی که دشمنت به آن دعوت می کند و خشنودی خدا در آن است روی مگردان،
فَاِنَّ فِی الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِک، وَ راحَةً مِنْ هُمُومِک، وَ اَمْناً لِبِلادِک.
زیرا صلح موجب آسایش لشگریان، و آسودگی خاطر آنها، و امنیت شهرهای توست.
وَلکنِ الْحَذَرَ کلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّک بَعْدَ صُلْحِهِ، فَاِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّما
ولی پس از صلح به کلی از دشمن حذر کن، چه بسا که دشمن برای غافلگیر کردن
قارَبَ لِیتَغَفَّلَ. فَخُذْ بِالْحَزْمِ، وَ اتَّهِمْ فی ذلِک حُسْنَ الظَّنِّ.
تن به صلح دهد. در این زمینه طریق احتیاط گیر، و به راه خوش گمانی قدم مگذار.
وَ اِنْ عَقَدْتَ بَینَک وَ بَینَ عَدُوّ لَک عُقْدَةً، اَوْ اَلْبَسْتَهُ مِنْک ذِمَّةً،
اگر بین خود و دشمنت قراردادی بستی، یا از جانب خود به او لباس امان پوشاندی،
فَحُطْ عَهْدَک بِالْوَفاءِ، وَ ارْعَ ذِمَّتَک بِالاَْمانَةِ، وَ اجْعَلْ نَفْسَک جُنَّةً
به قراردادت وفا کن، و امان دادنت را به امانت رعایت نما، و خود را سپر
دُونَ ما اَعْطَیتَ، فَاِنَّهُ لَیسَ مِنْ فَرائِضِ اللّهِ شَیءٌ النّاسُ اَشَدُّ عَلَیهِ
تعهدات خود قرار ده، زیرا مردم بر چیزی از واجبات الهی چون بزرگ شمردن
اجْتِماعاً، مَعَ تَفَرُّقِ اَهْوائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرائِهِمْ، مِنْ تَعْظیمِ الْوَفاءِ
وفای به پیمان با همه هواهای گوناگون و اختلاف آرایی که دارند اتفاق
بِالْعُهُودِ. وَ قَدْ لَزِمَ ذلِک الْمُشْرِکونَ فیما بَینَهُمْ دُونَ الْمُسْلمینَ،
ندارند. مشرکین هم علاوه بر مسلمین وفای بر عهد را بر خود لازم می دانستند،
لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَواقِبِ الْغَدْرِ. فَلاتَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِک،
چرا که عواقب زشت پیمان شکنی را آزموده بودند. پس در آنچه به عهده گرفته ای خیانت نورز،
وَ لاتَخیسَنَّ بِعَهْدِک، وَ لاتَخْتِلَنَّ عَدُوَّک، فَاِنَّهُ لایجْتَرِئُ عَلَی اللّهِ
و پیمان خود را مشکن، و دشمنت را گول مزن، که بر خداوند جز نادان
اِلاّ جاهِلٌ شَقِی، وَ قَدْ جَعَلَ اللّهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ اَمْناً اَفْضاهُ بَینَ الْعِبادِ
بدبخت گستاخی نکند، خداوند عهد و پیمانش را امان قرارداده و رعایت آن را از باب رحمتش برعهده
بِرَحْمَتِهِ، وَ حَریماً یسْکنُونَ اِلی مَنَعَتِهِ، وَ یسْتَفیضُونَ اِلی جِوارِهِ.
همه بندگان گذاشته، عهد وپیمان حریم امنی است تا دراستواری آن بیاسایند، و همگان به پناه آن روند.
فَلا اِدْغالَ وَ لا مُدالَسَةَ وَ لا خِداعَ فیهِ. وَ لاتَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ
بنابراین در عهد و پیمان خیانت و فریب و مکر روا نیست. عهد و پیمانی برقرار مکن که در آن راه تأویل و بهانه
فیهِ الْعِلَلَ، وَ لاتُعَوِّلَنَّ عَلی لَحْنِ قَوْل بَعْدَ التَّأْکیدِ وَ التَّوْثِقَةِ،
و توریه و فریب باز باشد، و پس از تأکید و استوار نمودن عهد و پیمانْ گفتار توریه مانند و دوپهلو به کار مبر،
وَ لایدْعُوَنَّک ضیقُ اَمْر لَزِمَک فیهِ عَهْدُ اللّهِ اِلی طَلَبِ انْفِساخِهِ
و نباید در تنگنا افتادنت به خاطر اینکه عهد و پیمان خدا برای تو الزام آور شده تو را به فسخ آن به طور
بِغَیرِ الْحَقِّ، فَاِنَّ صَبْرَک عَلی ضیقِ اَمْر تَرْجُو انْفِراجَهُ وَ فَضْلَ
نامشروع بکشاند، چرا که صبر تو در تنگنای عهد و پیمان که امید گشایش و برتری عاقبتش
عاقِبَتِهِ خَیرٌ مِنْ غَدْر تَخافُ تَبِعَتَهُ، وَ اَنْ تُحیطُ بِک مِنَ اللّهِ فیهِ
را داری بهتر است از خیانتی که از مجازاتش ترسانی، و نیکوتر است از اینکه از جانب حق مورد بازخواست
طِلْبَةٌ ، لاتَسْتَقیلُ فیها دُنْیاک وَ لاآخِرَتَک .
واقع گردی، به صورتی که نتوانی در دنیا و آخرت از خداوند درخواست بخشش کنی.
پرهیز از خونریزی
اِیاک وَ الدِّماءَ وَ سَفْکها بِغَیرِ حِلِّها، فَاِنَّهُ لَیسَ شَیءٌ اَدْعی لِنِقْمَة،
از ریختن خون به ناحق برحذر باش، زیرا چیزی در نزدیک ساختن انتقام حق،
وَ لا اَعْظَمَ لِتَبِعَة، وَ لا اَحْری بِزَوالِ نِعْمَة وَ انْقِطاعِ مُدَّة مِنْ سَفْک
و عظمت مجازات، و از بین رفتن نعمت و پایان گرفتن زمان حکومت به مانند خون
الدِّماءِ بِغَیرِ حَقِّها. وَ اللّهُ سُبْحانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُکمِ بَینَ الْعِبادِ فیما
به ناحق ریختن نیست. خداوند در قیامت اول چیزی که بین مردم حکم می کند در رابطه
تَسافَکوا مِنَ الدِّماءِ یوْمَ الْقِیامَةِ. فَلاتُقَوِّینَّ سُلْطانَک بِسَفْک دَم
با خونهایی است که به ناحق ریخته اند. پس حکومت را به ریختن خون حرام تقویت مکن،
حَرام، فَاِنَّ ذلِک مِمّا یضْعِفُهُ وَ یوهِنُهُ، بَلْ یزیلُهُ وَ ینْقُلُهُ.
که ریختن خون حرام قدرت را به سستی کشاند، بلکه حکومت را ساقط نموده و به دیگری انتقال دهد.
وَ لاعُذْرَ لَک عِنْدَ اللّهِ وَ لا عِنْدی فی قَتْلِ الْعَمْدِ، لاِنَّ فیهِ قَوَدَ الْبَدَنِ.
برای تو در قتل عمد نزد خدا و نزد من عذری نیست، چرا که کیفر قتل عمد کشتن قاتل است.
وَ اِنِ ابْتُلیتَ بِخَطَأ، وَ اَفْرَطَ عَلَیک سَوْطُک اَوْ سَیفُک اَوْ یدُک
و اگر دچار اشتباه شدی، و تازیانه یا شمشیر یا دستت در کیفر دادن از حد
بِالْعُقُوبَةِ فَاِنَّ فِی الْوَکزَةِ فَما فَوْقَها مَقْتَلَةً فَلاتَطْمَحَنَّ بِک نَخْوَةُ
بیرون رفت چه اینکه در مشت زدن و بالاتر از آن بیم قتل است مبادا نخوت
سُلْطانِک عَنْ اَنْ تُؤَدِّی اِلی اَوْلِیاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ.
حکومت تو را از پرداخت خون بها به خاندان مقتول مانع گردد.
سفارشات گوناگون
وَ اِیاک و الاْعْجابَ بِنَفْسِک، وَ الثِّقَةَ بِما یعْجِبُک مِنْها، وَ حُبَّ
از خودپسندی و تکیه بر آنچه تو را آلوده به خودپسندی کند، و از علاقه به ستایش و تعریف
الاْطْراءِ، فَاِنَّ ذلِک مِنْ اَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیطانِ فی نَفْسِهِ لِیمْحَقَ
مردم برحذر باش، زیرا این حالات از مطمئن ترین فرصت های شیطان در نظر اوست تا نیکی
ما یکونُ مِنْ اِحْسانِ الْمُحْسِنینَ.
نیکوکاران را نابود کند .
وَ اِیاک وَ الْمَنَّ عَلی رَعِیتِک بِاِحْسانِک، اَوِ التَّزَیدَ فیما کانَ مِنْ
بپرهیز از اینکه احسانت را بر رعیّت منّت گذاری، یا کرده خود را بیش از آنچه هست
فِعْلِک اَوْ اَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَک بِخُلْفِک، فَاِنَّ الْمَنَّ یبْطِلُ
بزرگ شماری، یا به رعیّت وعده ای دهی و خلاف آن را به جا آوری، چرا که منّت موجب بطلان
الاِْحْسانَ، وَ التَّزَیدَ یذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ، وَ الخُلْفَ یوجِبُ الْمَقْتَ
احسان، و کار را بیش از آنچه هست پنداشتن باعث از بین بردن نور حق در قلب، و خلف وعده سبب
عِنْدَ اللّهِ وَ النّاسِ، قالَ اللّهُ تَعالی: «کبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ اَنْ تَقُولُوا
خشم خدا و مردم است، خداوند بزرگ فرموده: «این باعث خشم بزرگ خداست که بگویید
وَ اِیاک وَ الْعَجَلَةَ بِالاْمُورِ قَبْلَ اَوانِها، اَوِ التَّسَقُّطَ فیها عِنْدَ
از عجله در کارهایی که وقتش نرسیده، یا سهل انگاری در اموری که انجامش
اِمْکانِها، اَوِ اللَّجاجَةَ فیها اِذا تَنَکرَتْ، اَوِ الْوَهْنَ عَنْها اِذَا
ممکن شده، یا لجبازی در چیزی که نامعلوم است، یا سستی در آنچه که روشن است
اسْتَوْضَحَتْ. فَضَعْ کلَّ اَمْر مَوْضِعَهُ، وَ اَوْقِعْ کلَّ عَمَل مَوْقِعَهُ.
برحذر باش. هر چیزی را در جای خودش بگذار، و هر کاری را به موقع خودش انجام ده.
وَ اِیاک وَ الاْسْتِئْثارَ بِمَا النّاسُ فیهِ اُسْوَةٌ، وَ التَّغابِی
از اینکه چیزی را به خود اختصاص دهی در حالی که همه مردم در آن مساوی هستند بپرهیز، و از غفلت
عَمّا تُعْنی بِهِ مِمّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُیونِ، فَاِنَّهُ مَأْخُوذٌ
در آنچه که توجه تو به آن ضروری است و برای همگان معلوم است برحذر باش، زیرا آنچه را به خود
مِنْک لِغَیرِک، وَ عَمّا قَلیل تَنْکشِفُ عَنْک اَغْطِیةُ الاْمُورِ،
اختصاص داده ای از تو به نفع دیگران می گیرند، و در اندک زمانی پرده از روی کارهایت برداشته می شود،
وَ ینْتَصَفُ مِنْک لِلْمَظْلُومِ. اِمْلِک حَمِیةَ اَنْفِک، وَ سَوْرَةَ حَدِّک،
و داد مظلوم را از تو بستانند. خشم و شدّت و غضب و سرکشی
وَسَطْوَةَ یدِک، وَ غَرْبَ لِسانِک، وَاحْتَرِسْ مِنْ کلِّ ذلِک بِکفِّ
و قدرت و تیزی زبانت را در اختیار گیر، و از تمام این امور به بازداشتن خود از شتاب در
الْبادِرَةِ، وَ تَأْخیرِ السَّطْوَةِ، حَتّی یسْکنَ غَضَبُک فَتَمْلِک الاْخْتیارَ،
انتقام، و تأخیر انداختن حمله و سطوتْ خود را حفظ کن، تا خشمت آرام گردد و عنان اختیارت را مالک شوی،
وَ لَنْ تَحْکمَ ذلِک مِنْ نَفْسِک حَتّی تُکثِرَ هُمُومَک بِذِکرِ الْمَعادِ اِلی رَبِّک.
و هرگز حاکم و مسلط بر خود نخواهی شد تا اینکه بسیار به یاد بازگشت به خداوند افتی.
وَ الْواجِبُ عَلَیک اَنْ تَتَذَکرَ ما مَضی لِمَنْ تَقَدَّمَک مِنْ حُکومَة
بر تو واجب است که به یاد حکومتهای عدل پیش از خود
عادِلَة، اَوْ سُنَّة فاضِلَة، اَوْ اَثَر عَنْ نَبِینا صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ،
باشی، و نیز لازم است که به روش های خوب، یا اثری که از پیامبرمان صلّی اللّه علیه وآله رسیده
اَوْ فَریضَة فی کتابِ اللّهِ، فَتَقْتَدِی بِما شاهَدْتَ مِمّا عَمِلْنا بِهِ فیها،
یا فریضه ای که در کتاب خداوند است توجه نمایی، پس به آنچه که دیدی ما بر اساس آن عمل کردیم اقتدا نمایی،
وَ تَجْتَهِدَ لِنَفْسِک فِی اتِّباعِ ما عَهِدْتُ اِلَیک فی عَهْدی هذا،
و در دنبال کردن آنچه که در این عهدنامه برایت مقرر کردم
وَ اسْتَوْثَقْتُ بِهِ مِنَ الْحُجَّةِ لِنَفْسی عَلَیک، لِکیلاتَکونَ لَک عِلَّةٌ عِنْدَ
و به وسیله آن حجت را بر تو تمام نمودم کوشش کنی، تا برای تو به هنگام شتاب نفس
تَسَرُّعِ نَفْسِک اِلی هَواها.
به سوی هوا و هوس بهانه و عذری نباشد.
فَلَنْ یعْصِمَ مِنَ السُّوءِ، وَلا یوَفِّقُ لِلْخَیرِ اِلاَّ اللّهُ تَعالی، وَ قَدْ کانَ
جز خدای بزرگ هرگز احدی نگاهدارنده از بدی، و توفیق دهنده به خیر و خوبی نیست، و از جمله
فیما عَهِدَ اِلَی رَسُولُ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فی وَصایاهُ
چیزهایی که رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله در وصایایش به من سفارش نمود
تَحْضیضٌ عَلَی الصَّلاةِ وَالزَّکاةِ وَ ما مَلَکتْهُ اَیمانُکمْ، فَبِذلِک اَخْتِمُ
ترغیب بر نماز و زکات و مهربانی بر غلامانتان بود، و من سفارش حضرت را پایان عهدی که برای تو
لَک بِما عَهِدْتُ، وَلاحَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِی الْعظیمِ.
نوشتم قرار می دهم، و کسی را حول و قوّتی جز به خدای بزرگ نیست.
وَ مِنْ هذَا الْعَهْدِ وَ هُوَ آخِرُهُ
قسمتی از این پیمان که پایان آن می باشد
وَ اَنَا اَسْاَلُ اللّهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ، وَ عَظیمِ قُدْرَتِهِ عَلی اِعْطاءِ کلِّ
من از خداوند با رحمت فراگیرش، و بزرگی قدرتش بر انجام هرگونه درخواست مسئلت
رَغْبَة، اَنْ یوَفِّقَنی وَ اِیاک لِما فیهِ رِضاهُ، مِنَ الاْقامَةِ عَلَی الْعُذْرِ
می نمایم من و تو را به آنچه رضای او در آن است، از معذور بودن
الْواضِحِ اِلَیهِ وَ اِلی خَلْقِهِ، مَعَ حُسْنِ الثَّناءِ فِی الْعِبادِ، وَ جَمیلِ
نزد خودش و مخلوقش، به همراه ثنای نیک در بین بندگانش، و آثار زیبا
الاْثَرِ فِی الْبِلادِ، وَ تَمامِ النِّعْمَةِ وَ تَضْعیفِ الْکرامَةِ، وَ اَنْ یخْتِمَ لی
در شهرهایش، و تمامِ نعمت و فزونی کرامت توفیق دهد، و پایان زندگی من
وَ لَک بِالسَّعادَةِ وَ الشَّهادَةِ، اِنّا اِلَیهِ راجِعُونَ. وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللّهِ
و تو را سعادت و شهادت قرا دهد، همه ما به سوی او بازمی گردیم. و سلام و درود بر رسول خدا
صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ الطَّیبینَ الطّاهِرینَ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کثیراً. وَالسَّلامُ.
صلّی اللّه علیه و بر اهل پاکیزه و پاکش باد. والسلام.