شهیدان «محمدحسن قدوسی»، «سلیمان تیتی»، «علیاصغر فرهمندفر» و «مرتضی کاوند» چهار شهیدی بودند که در واقعه ۱۷ شهریور حضور داشتند و در هویزه به شهادت رسیدند.
برای نسل اول انقلاب، «جمعه سیاه» نقطه عطف و یکی از دلایل محکم برای حضور مردم در خیابان و ادامه تظاهرات ضد پهلوی بود که به پیروزی انقلاب اسلامی ختم شد.
جمعه خونین ۱۷ شهریور رنگ انتقام گرفت و دیگر آرام نگرفت تا رسید به بهمن ۵۷ و پیروزی انقلاب. برخی میگویند در این روز حدود چهار هزار نفر به شهادت رسیدند، اما گروهی این تعداد را کمتر میدانند. اما هر چه بود ۱۷شهریور نشان داد که نه مردم قصد کوتاه آمدن دارند و نه رژیم پهلوی.
در جمع انقلابیون کم تکرار آن روز تاریخی، تعدادی از حماسه آفرینان هویزه که بعدها در جریان دفاع مقدس لباس شهادت بر تن کردند نیز حضور داشتند و مشق حماسه میکردند که در ادامه با آنها آشنا میشویم.
مجروح ۱۷ شهریور، شهید هویزه
دانشجوی شهید کربلای هویزه محمدحسن (محمود) قدوسی فرزند شهید قدوسی، دانشجوی رشته جامعه شناسی دانشگاه مشهد و از دانشجویان پیرو خط امام (ره) بود که ۱۵ دی سال ۱۳۵۸ در یک عملیات وقتی تنها ۲۳ سال سن داشت به همراه ۱۶ تن دیگر از رزمندگان به دلیل گیر افتادن در محاصره دشمن و با اصابت گلوله به گلویش در هویزه به شهادت رسید.
شهریور ۱۳۵۷ دستش در تظاهرات، تیر خورد، از همین بابت مرتب دچار ضعف و کم خونی بود. هفتهای دو بار بیمارستان میخوابید، ۱۳ بار عملش کردند، آخرش هم خوب نشد که نشد، دستش از آرنج به پایین نیمه فلج ماند، محمدحسن پیش از شهادت جانباز انقلاب شد.
کاش برنگشته بودم
شهید سلیمان تیتی متولد ۲۶ مرداد سال ۱۳۲۴ بود. پس از مهاجرت از سمنان به تهران در جوانی کارمند رسمی بانک مرکزی شد و همزمان به فعالیتهای مبارزاتی ضد رژیم پهلوی میپرداخت. در اوایل جنگ تحمیلی او نیز به همراه عدهای از جوانان به جنوب رفت تا اینکه در کربلای هویزه به شهادت رسید.
یکی از دوستان شهید درباره حضور او در واقعه ۱۷ شهریور تعریف میکند: روزهای اوج تظاهرات، هر جا خبری بود، سلیمان و ضبط صوتش هم بود؛ سخنرانیهای انقلابی ـ سیاسی بازار تهران، تجمع روحانیون در دانشگاه تهران در اعتراض به بسته شدن فرودگاهها و… همه را ضبط کرده بود.
۱۷ شهریور، وسط غائله بود. از میدان ژاله که برگشت، گفتم چه خبر؟ زد زیر گریه. میگفت کاش برنگشته بودم؛ کاش من هم شهید شده بودم. ۱۷ شهریور شهید نشد تا ۱۶ دی ۱۳۵۹ که به آرزویش رسید و حتی پیکرش بازنگشت.
این خون کجا و آن خونهای کف خیابان کجا
بسیجی شهید علیاصغر فرهمندفر متولد ۱۱ فروردین سال ۱۳۳۱ در گرمسار بود. او با شروع جنگ تحمیلی در همان روزهای ابتدایی به گروه شهید حسین علم الهدی پیوست و پس از هفت ماه حضور در جبهه سرانجام در ۱۶ دی سال ۱۳۵۷ در هویزه به شهادت رسید.
یکی از دوستان شهید در خصوص فعالیتهای انقلابی او روایت کرده است: سر نترسی داشت. در مبارزات قبل از انقلاب بارها تا پای شهادت رفته بود. جمعه سیاه (۱۷ شهریور ۵۷) وسط معرکه خون و قیام میدان ژاله بود، بعد هم سریع آمد خانه و هرچه ملحفه تمیز بود جمع کرد تا ببرد بیمارستان. حتی از غذای روی اجاق هم نگذشت. میگفت: پرسنل بیمارستان واجب ترند. کمی که خیالش راحت شد، افتاد دنبال اهدای خون؛ آن قدر خون داده بود که از حال رفته بود. خانه که آمد پرسیدم چرا این طوری شدی؟ گفت: چیزی نیست. این خون کجا و آن خونهای کف خیابان و میدان کجا؟!
مزد مجاهدت بعد از دو سال
مرتضی کاوند اول فروردین سال ۱۳۴۰ در بروجرد متولد شد. همزمان با شروع زمزمه انقلاب اسلامی به خیل انقلابیون پیوست. در حادثه ۱۷ شهریور نیز حضور داشت و در آن حادثه که سربازان رژیم منحوس شاه مردم را به رگبار میبستند، زخمی شد. او نیز در ۱۶ دی سال ۱۳۵۹ همراه با دیگر دانشجویان پیرو خط امام (ره) در هویزه به شهادت رسید.
عاشق راستین امام بود، از آن عاشقان دوآتشه. پای ثابت تظاهرات و مبارزات. مرتضی در میدان ژاله (۱۷ شهریور ۵۷) هم رشادتها کرده و حتی زخمی شده بود. مرتضی در میدان ژاله جان به در برد تا دو سال و سه ماه بعد که اجر مجاهدتهایش را در هویزه گرفت.
انتهای پیام/ ۱۴۱