روایت جانباز دفاع مقدس از بمباران شیمیایی در عملیات والفجر ۸
روایت جانباز دفاع مقدس از بمباران شیمیایی در عملیات والفجر ۸

مسرتی با بیان خاطره‌ای از عملیات والفجر ۸ به بیان اتفاقات پس از بمباران شیمیایی در همین عملیات پرداخت.

عملیات والفجر ۸ یکی از آن عملیات‌های آبی _ خاکی بود که پس از مطالعات فراوان بر جزر و مد‌های رودخانه اروند و برنامه‌ریزی برای عبور نیرو‌های ایرانی از آن رودخانه ساعت ۲۲:۱۰ دقیقه روز ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ با هدف تصرف شبه جزیره فاو در جنوب عراق آغاز شد.

دستور آغاز عملیات توسط فرمانده کل سپاه با قرائت رمز عملیات به این شرح، صادر شد: «بسم الله الرحمن الرحیم. لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم. قاتلوهم حتی لا تکون فتنه. یا فاطمه‌الزهرا (س)، یا فاطمةالزهرا، یا فاطمةالزهرا (س)»

حال به این مناسبت که در آستانه این عملیات هستیم، مطلب زیر از کتاب «دِین» انتخاب شده است. این کتاب به کوشش «علی مسرتی» و برگرفته از خاطرات بچه‌های مسجد جزایری اهواز است که انتشارات سوره مهر آن را چاپ کرده است. مطلبی که از این کتاب انتخاب شده است، مربوط به عملیات والفجر ۸ است که «مسرتی» خود، آن‌ها را نقل می‌کند:

«عملیات والفجر ۸ با استفاده از تجارب گرانبهای عملیات خیبر و بدر انجام شد و شناسایی در عبور از آب بوسیله غواصان ورزیده و آموزش‌دیده در همه یگان‌های رزمی توسعه یافته بود و دیگر متکی بر قرارگاه بیرون آمد و به قرارگاه نور رفت.

«محمدرضا نیله‌چی» و «سید حمید سیدنور» و «حمید حزامی» از قبل در آن قرارگاه بودند که در عملیات والفجر ۸ مأموریت داشتند. به تدریج این ابزار نوین اطلاعات در دفاع مقدس توسعه یافت و یگان‌های رادار رازیت (نوعی رادار که خودروها، قایق‌ها و نفرات را رصد می‌کند)، شنود و دوربین‌های قوی سه هزار مداربسته توسعه یافتند. در این ایام «سعید تجویدی»، «علی کیانی» و «سعید خزاعلی» در قرارگاه خاتم‌الانبیاء (ص) بودند.

کمتر از ۱۰ روز پس از شروع عملیات والفجر ۸، پس از آنکه پاتک‌های سنگین نیرو‌های دشمن یکی پس از دیگری شکست خورد، در اول اسفند سال ۱۳۶۴ منطقه عملیاتی به طور وسیعی با توپخانه و هواپیما بمباران شیمیایی شد.

بویی شبیه سیر در فضا پیچید و اکثر بچه‌های گروه دیده‌بانی که تجهیزات ضدشیمیایی به همراه نداشتیم، آلوده شدیم و علاوه بر چشمانمان، قسمت‌هایی از پوستمان دچار سوزش و تاول شد.

بچه‌ها با پیچاندن چفیه دور بینی و دهان سعی کردند که از آلودگی داخلی و ریوی پیشگیری کنند که مؤثر هم بود. «احمد عیسوی» همان موقع با تجهیزات ضدشیمیایی رسید، اما دیگر دیر شده بود و همه بچه‌ها را به بهداری سپاه در آبادان برد.

آنجا به ما لباس بیمارستان دادند و لباس‌هایمان را برای سوزاندن جمع کردند و پس از استحمام با یک اتوبوس آمبولانس به پادگان شهید «مسعودیان» اهواز و از آنجا هم همه مصدومان شیمیایی را با یک فروند هواپیمای C۱۳۰ به تهران اعزام کردند و به بیمارستان‌ها منتقل کردند. ما گروه دیده‌بانی به بیمارستان سرخه‌حصار اعزام شدیم. در فرودگاه تهران و بیمارستان مردم عادی به توصیه پزشکان با آبمیوه طبیعی از مصدومان پذیرایی می‌کردند و صحنه‌های زیبایی بوجود آورده بودند.

پس از یک هفته مداوا مرخص شدیم و با اتوبوس به اهواز بازگشتیم و از آنجا مجدداً به منطقه عملیاتی رفتیم.

انتهای پیام/