این خاطره، اربعین / به یاد شهید رسول عالی
این خاطره، اربعین / به یاد شهید رسول عالی

 بیاد آن ایام در دوکوهه آن نوحه دم داده شد هنوز با خاطراتش در کربلا زندگی میکنم چقدر زود گذشت ولی آن اربعین دیگر تکرار نشد هر رزمنده ای که در آن اربعین در حسینیه  ۲۰ رمضان بود تا یادش را میکنم حسرت آن روز را می‌خورد چه رزمندگانی  در آن مراسم بودند…

اربعین….

ایام محرم سعی میکردم در تهران باشم از جلسات هیات که فقط آن سالها مخصوص بچه های تهران به سبک حسین جان  در مسجد جامع بازار تهران برگزار می‌شد. اکثر بچه هیئتی ها برای عزاداری صبح ها در مسجد جامع بازار شرکت می‌کردند .

بعد از دهه اول محرم عازم منطقه شدم رفتم پادگان دوکوهه. آرامش قبل از طوفان بودT سکوت خیلی سنگینی بود شب ها بعد از نماز مغرب وعشا در حسینیه همت ذکر مصیبتی میشد یک سینه زنی با مداحی جانباز علی گلی انجام می‌شد دلم خیلی گرفته بود از غربت تنهایی که در دو کوهه حکم فرما بود. زیاد نیرو در دوکوهه نبود نماز جماعت حسینیه دوکوهه خالی از نیرو بود نیروهای تیپ بیست رمضان  وقت کمی داشتند بیشتر سرشان شلوغ بود از تعمیر تانک تا جابجای های مکرر دیگر با آن گرمای دوکوهه،….

بین همان ساختمان‌ها یک حسینیه زده بودند . معروف به بیست رمضان بود مراسم های نماز جماعت را آنجا برگزار می‌کردند من بعضی وقتها چون درحسینیه شهید همت ازدحام نیرو برای نماز جماعت زیاد بود نمیرفتم به حسينيه تیپ ۲۰ رمضان میرفتم. این بار خبر مراسم اربعین که در آنجا برگزار می‌شد دهان به دهان شد ،فردای آن روز بطرف حسینیه ۲۰ رمضان  رفتم ذکر مصیبت را جانباز سرافراز حاج رضا پوراحمد مداح اهل بیت که از رزمندگان جنگ بود ،شروع کرد تا نام کربلا آمد کم کم نوا ها بلند شد واشک ها جاری …هنوز بعد این همه سال  نوحه ای که حاج رضا پوراحمد دم داد در خاطرم هست …

در اربعین ات ای حسین جا  /  زینب  بیامد با یتیمان

…. این  دم نوحه با سبک خاص خوانده شد و رزمندگان که بخشی از آنها شهدای آینده بودند سینه زنی کردند و چقدر لذت بخش بود… بعد از گذشت سالها که بصورت مرتب اربعین عازم کربلا میشوم در این ایام با تعدادی از عاشقان اباعبدالله الحسین، که از جنس رزمندگان و جانبازان هستند

بیاد آن ایام در دوکوهه آن نوحه دم داده شد هنوز با خاطراتش در کربلا زندگی میکنم چقدر زود گذشت ولی آن اربعین دیگر تکرار نشد هر رزمنده ای که در آن اربعین در حسینیه  ۲۰ رمضان بود تا یادش را میکنم حسرت آن روز را می‌خورد چه رزمندگانی  در آن مراسم بودند…

حاجت روا شدند من فکر کنم همانجا  نام خود را در بین شهدا ثبت کردند چقدر مجلس بی ریا بود آنها  آمده بودند به عشق ارباب….

حالا اربعین نزدیک است همه به دنبال این هستند خود را به کربلا برسانند چقدر راحت سفر می‌کنند

چه خونهای به عشق امام حسین در راه کربلا ریخته شد .چه حسرت هایی از زیارت کربلا در دلها باقی ماند  تا میرسم مرز مهران یاد رزمندگان گردانها یا شهدا که هر شب آنجا به فاصله ۱۰۰ کیلومتری حرم عرض ادب می‌کردند می افتم. ارباب خودش آمد به دیدار آنها… کی می‌شود روزی من شود!؟ زیارت ارباب کی شود هر بار که میروم حرم ارباب میگویم آقا جان  به حق آن اربعین  که آمدی حسینیه بیست رمضان تعدادی رزمنده را بنام خواندی ،  روزی بیایی نام مرا بخوانی. بیاد آن ایام که این ذکر را می‌گفتند:

این دل تنگم عقده ها دارد / گویا میل کربلا دارد

 

جامانده از شهدا حجت عالی

  • نویسنده : شفیق فکه، شبکه ایثار