گاه از یاد میبریم که اینجا سرزمین شهیدان است و در فضای عطرآگین از حضور این انسانهای ملکوتی نفس میکشیم. فراموش میکنیم که حیات و امنیتمان مرهون شهداست و استقلال، خودباوری و پیشرفتمان حاصل ایثار و ثمره خونهای پاک آنان است. هر چند غفلت و تسامح از این امر شایسته نیست اما بدتر از غفلت، ناسپاسی […]
گاه از یاد میبریم که اینجا سرزمین شهیدان است و در فضای عطرآگین از حضور این انسانهای ملکوتی نفس میکشیم. فراموش میکنیم که حیات و امنیتمان مرهون شهداست و استقلال، خودباوری و پیشرفتمان حاصل ایثار و ثمره خونهای پاک آنان است. هر چند غفلت و تسامح از این امر شایسته نیست اما بدتر از غفلت، ناسپاسی و کفران و پلیدتر از ناسپاسی، اظهار کراهت و ابراز دلزدگی و انزجار است.
هر ساله با آغاز جشنواره فیلم فجر، موج اخبار تأسفانگیز از دنیای هنر هفتم این فاتح هفت اقلیم، جامعه را فرا میگیرد. رفتارهای خارج از عرف و کردارهای عجیب و غریب برخی هنرمندان سینما، علاوه بر همسو نبودن با جریان انقلاب اسلامی گاه به شکلی آشکار، وَهن و تمسخر باورها و مقدسات ملت به شمار میآید. این حرمتشکنیها که هیچ چارچوبی از شرع و عرف و قانون برای خود نمیشناسد در فضای عطوفت و رأفت جمهوری اسلامی، هر ساله در رشدی فزاینده تند و تیزتر و گستاخ و بیپرواتر میشود.
هنوز آنچنان تاریخ معاصر به کهنگی نگراییده که نتوانیم به یاد آوریم در دوره پهلوی چه پوستی از آزادگان و آزاداندیشان کنده میشد. در آن عصر سیاه و ننگین، رسانه روشنگر که جای خود، اگر سینما در خدمت دربار و سلطنت شاهنشاهی قرار نمیگرفت، به دیار نیستی فرستاده میشد. اما اینک با گذشت ۴۱ سال از پیروزی انقلاب، ملاحظه میکنیم پیوسته فیلمهایی در ضدیت با آرمانهای بلند امام راحل و تفکر اسلام و انقلاب و گاه به شدت منحط، کثیف و ضد اخلاق تولید میشوند و مجوز نمایش میگیرند و این رسانه پر ماجرا بدین شیوه راه خود را از میان امواج متلاطم خون شهدا میگشاید و جامعه را به سوی فساد و تباهی سوق دهد.
مسئولان فرهنگی ما که شاید برای چند روز بهرهمندی بیشتر و بهتر از ریاست دنیایی به حمایت دگراندیشانِ اصحاب رسانه نیاز دارند، به بهانههای گوناگون، در برابر موج فساد سینما لبخند رضایت بر لب داشته یا سکوت میکنند. آنان در واقع با این پشتیبانیِ ضمنی نجابت، پاکدامنی و امنیت روانی جامعه را با اشاعه شهوت و فساد و بیدینی معامله مینمایند. اما همانگونه که تجربه مکرر نشان داده است، این آب و خاک هیچگاه از نفحه حضور شهیدان تهی نمیماند و حقیقت پرشکوهِ آنان، حافظ اسلام و انقلاب خواهد بود. جریانات باطل و فساد انگیز با همه توان و قدرت خود در برابر عظمت شهدا چیزی جز غبار پراکنده یا کف روی آب نیستند.
* * *
* اینجا کاخ جشنواره است؛ با لوسترهای زیبا، دکورهای اعجابانگیز، تهویه مطبوع، رقص نور و موزیک. همه چیز مرتب و مطابق استاندارد جشنوارههای جهانیِ بزرگی چون کن و برلین است. میهمانان آراسته در هر سمت و سو پذیرایی میشوند. فضا آکنده از بوی تند بهترین برندها از ادکلنهای فرانسوی است و لبخندها، معاشرتها و خوشآمدگوییها داغ و براه است.
* ما وامداران شهیدان و وارثان خونهای مطهرشان هستیم. از یاد نبریم سالهای بحرانی جبهه و جنگ را که رزمندگان عزیزمان، فرزندان این مرز و بوم در سنگرها بر روی خاک و خاشاک چشماندازشان بیابان بود و میزبانشان آفتابی که مغزها را به جوش میآورد یا سرمای جبهههای غرب که تا مغز استخوان نفوذ میکرد. بوی دود و باروت، لبهای خشکیده از عطش و شکمهای گرسنه و سنگرهای ناامن و خون و بدنهای پاره پاره…
* اینجا اگر هیاهوی شهوت و شهرت است و کف و سوت و تبرج و به رخ کشیدن و رقابت در آرایش و قد و قواره و برند لباس و نخوت و فیس و افاده.
* آنجا خاموشیِ مظلومیت و گمنامی و ایثار است. عرفان و دعا و جهاد. نمایش رشادت و غیرت در برابر عالم ملکوت، غرش آتش و رعد موشک و صفیر گلوله و سوت خمپاره و رقابت بر رفتن به میدان مین.
* اینجا طراحان لباس با الهام گرفتن از تازهترین مدلهای اروپایی به لباسهایی اندیشیدهاند که محرک، خیرهکننده و اعجابانگیزتر بوده و بر شهرت صاحب خود بیفزایند. نیز رقص پولکهایشان زیر نورهای بنفش و قرمز و آبی، چونان پیچ و تاب اژدهایی باشد که ایمان و اعتقادات را به کام خود فرو میبرد.
* آنجا ولی لباسها خاکی و خونین و پاره از سیمهای خاردار و دریده از بوتههای خار بیابان است و چفیهها نیز آغشته به عرق و خون. اما چه باک که این تنپوشِ آخرین است، همان کسوت شهادت و کفن گلگون برای سفر به ابدیت.
* اینجا آنچه میبینی و میشنوی سخن از هنر و هنرمند و ظرافتهای بازیگریست. رنج و مشقات بازیگران و آه و ناله از موانع پیش روی هنرمند و سختیهای کار بازیگری. خاک صحنه خوردن و ناسپاسی و بیمهریهایی که بازیگران در طول حیات هنری خویش دیدند تا سرانجام با پشتکار به اوج ثروت و شهرت نایل آمدند.
* آنجا در جبههها اما اصالت هنر و سرچشمه کرامت را باید جست. رزمندگان عزیز خاک جبهه خوردند و به پیشواز تیر و ترکش رفتند. آن زاهدان شب و شیران روز و مجاهدان پیروز در عرصه جهاد اکبر و جبهههای نبرد. پاکبازانی که در عشق خویش پیوسته راستی و خلوص ورزیدند تا سرانجام در اوج نورانیت بر خوان ضیافت مولای خویش سیدالشهدا(ع) دعوت شدند و جسم مطهرشان نجیب و بیادعا بر بستر خاک فرو غلتید.
* اینجا سخن از فرش قرمز است. نماد شکوه و جلال، افتخار و شهرت، صمیمیت و احترام میزبان و ارجمندی و وقار میهمان. فرشی که در شبی خاطرهانگیز به زیر پای عوامل هنر اعجاب انگیز هفتم گسترده میشود.
* آنجا ولی بر بستر خاک گرم جبهه، سجادهای سرخ به زیر پیکر شهیدان گسترده میشود تا واپسین لحظه حضور در این دنیا را به سجدهای بر آن به پایان برند. سجدهای که وضو و سجادهاش از خون مطهر خودشان است.
سیدابوالحسن موسوی طباطبایی
سرویس کیهان
۱۹ بهمن ۱۳۹۸