حسین قدمی فرزند شهید علیرضا قدمی در نوشتهای به سوال همیشگی خود مبنی بر چرایی حضور پدرش در جبهه پاسخ گفته است.
حسین قدمی فرزند شهید معلم علیرضا قدمی که در عملیات مرصاد به شهادت رسیده است در نوشتهای به مناسبت روز معلم به چرایی حضور پدرش در جبهه اشاره کرد و به این سوال ذهنی خودش پاسخ داد که چرا پدرم رفت.
در ادامه نوشته این فرزند شهید را میخوانید.
«به نام خدا
من متولد ۱۳۶۶ و پدرم متولد ۱۳۳۳، و شهادتشون ۱۳۶۷ بوده، دقیق بخوام عرض کنم تجربه زیست من با پدر ۱۵ ماه بیشتر نبوده است لذا وقتی به من میگویند پدر را چگونه شناختی پاسخم اینگونه است:
شخصیت پدرم را در لابه لای خاطراتش، تصویر ذهنیام را در لابه لای عکسهای به یادگار ماندهاش، نصیحتش را در اتصال مفاهیم دینی و با چشم دل نگاه کردنش وهمچنین نشست و برخواست با دوستان و آشنایان همرزمانش یافتم.
حال که صوتی از آن پیدا کردم، گویا یکی از پازلهای اصلی ذهنم تکمیل شده و دیگر در زمان صحبت با او، اینگونه صدایش را میشنوم.
برخی خاطرات را از پنج زاویه شنیدهام و تصویر سازی کرده ام که ببینم دقیقا چه شده، برای چه؟ برای آنکه ببینم او در ذهنش چه گذشت و چه شد که اینگونه عمل کرد …
در یک کلام چرا رفت؟ سوالی است که همه فرزندان شهدا از پدرشان میپرسند، ولی پاسخی دریافت نمیکنند. اما من جستجو گر خاطرات پدر، پاسخ را اینگونه یافتم:
روز آخر که خواب موند، بلند شد، لب در، برگشت و نگاهی کرد و رفت، بی خداحافظی، دوستش با موتور سریع به راه آهن بردش و در راه وقتی کفشش افتاد، گفت نایست و برو، وقتی رسید، قطار راه افتاده بود و دوید و از پنجره او را بالا کشیدند تا سفر را آغاز کند، وقتی در گوشه کوپه نشست و شروع کرد به قرآن خواندن، و در مقابل سوالی که حاج حسن دهرویه گفت که تو دو فرزند داری، مسئولیت داری، زن داری، چرا اینگونه آمدی؟ حالا جا میموندی،ای کاش به فکر آنها هم بودی و … فقط دو جمله به کار برد، اما عمریست آرامم کرده است:
من خدایی دارم و وظیفه ای، آنها هم خدا را دارند.
روز معلم و
به پدر و مادر دو دنیایم، عزیزان دلم
پدربزرگ پر معنایم
همسر عزیزتر از جانم
خواهر گلم
عموی با صفایم
عمه پر مهرم
خاله پر محبتم
و مادر خانم استوارم
همچنین
معلمان دوره تحصیل و اساتید دانشگاه که هر کدام کلمهای را آموختند و مرا بنده خود کردند تبریک میگویم، یا علی».