در این نوشتار زندگی نامه شهید مهندس سيّد یوسف کابلی فرمانده تیپ والفقار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) و برخی از نامه ها و خاطرات از وی تبیین شده است .
*
دکتر سید جواد هاشمی فشارکی
سرکشی فرمانده با موتور تیپ ذوالفقار لشکر ۲۷ به خطوط
از سمت راست : برادر بطوحی ( بعد از تعمیر تانک پشت سر با لباس مکانیکی تانک ) – برادر سید جوادهاشمی فشارکی ، جانشین گردان زرهی لشکر ۲۷ – شهید سید یوسف کابلی ( فرمانده تیپ) – برادر رضا نامی ( جانشین تیپ) – بازدید از خاکریز خط مقدم
۱۳ ابان ۱۳۶۲
خاکریز دشت پنجوین عراق
عملیات والفجر ۴
مختصری از زندگی نامه شهید سيّد يوسف كابلي
سال ۱۳۳۵ در تهران به دنيا آمد. پس از پايان دوره ابتدايي وارد دبيرستان »اشرف« شد. در دوره متوسطه، از شاگردان نمونه در زمينه هاي علمي و اخلاقي محسوب مي شد. دوره متوسطه را با موفقيت به پايان رساند و با معدل عالي در رشته رياضي ديپلم گرفت.
پس از اخذ مدرك ديپلم، با قبولي در رشته مهندسي مكانيك وارد دانشگاه علم و صنعت تهران شد. وي از بدو ورود به دانشگاه، با مسايل سياسي و تشكيلات مخفي فعال در دانشگاه ها آشنا شد و تا پيروزي انقلاب اسلامي، يك تنه با مخالفين امام خميني مبارزه كرد و در اين راه، متحمل ناملايمات فراواني گرديد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و از ابتداي عضويت در سپاه، به خطه كردستان شتافت و در زمره نيروهاي تحت امر احمد متوسّليان درمريوان، به مبارزه با ضدانقلابيون همّت گمارد.
سيّد را مي توان از جمله بنيانگذاران توپخانه و ادوات تيپ ۲۷ ناميد. چرا كه به همراه «ناهيدي» و «نوراني» تلاش زيادي براي پا گرفتن توپخانه تيپ انجام داد. كابلي به همراه ديگر همرزمانش در مريوان، از جمله كساني بود كه هسته هاي اوليه فرماندهي تيپ ۲۷ را تشكيل داد، پس از شهادت ناهيدي و نوراني، فرماندهي تيپ ادوات ذوالفقار را بر عهده گرفت.
سيّد يوسف كابلي پس از شركت در عمليات هاي مختلف، عاقبت روز هجدهم بهمن ماه ۱۳۶۵ پس از اداي نماز صبح در منطقه عملياتي كربلاي ۵ (شلمچه) به شهادت رسيد ( به نقل از کتاب همپای صاعقه )
خاطره ای از شهید
یک هفته بعد از ازدواج ، یوسف راهی جبهه شد . پس از مدتی به تهران برگشت ودر یکی ازمناطق جنوبی تهران خانه ای اجاره کرد تا به قول خودش به بهشت زهرا (س) نزدیک ترباشند و خانواده اش پس از شهادت او راحت تر سر مزارش بروند.یک سال از ازدواجش می گذشت . بعد ازظهر یکی از روزها ، یوسف که به دلیل شهادت حسین قجه ای ، از رفقای صمیمی اش ،غمگین بود ، به مخابرات رفت تا با تهران تماس گرفته خبری از خانواده بگیرد. وقتي هم خبر تولد بچه هاش رو شنيد اولي رو به نام حسين قجه اي ،حسين گذاشت دومي رو هم به ياد عليرضا ناهيدي گذاشت ، ( به نقل از برادر عليرضا)
آخرین نماز صبح
یکی از همرزمانش روایت میکرد: عملیات کربلای ۵ تازه شروع شده بود و کابلی به خط رفته بود که بچههای یگان ذوالفقار را سر و سامان بدهد. ازسر شب تا سحر با آن پای مجروح راه رفت و کار کرد. سپیدهی صبح را که دید در یکی از سنگرهای خط مقدم شلمچه به نماز ایستاد. نافلهی صبح را خواند و در حال ادای نماز صبح بود که تیر مستقیم تانک دشمن سنگرش را به آسمان برد.
چگونگی شهادت
شهید سید یوسف کابلی پس از سالها مبازره و تلاشی خستگی ناپذیر ، سرانجام در عملیات کربلای پنچ شهد شهادت نوشید . شهید کابلی در روز ۱۸ بهمن ماه ۱۳۶۵ ، پس از ادای نماز صبح به خط رفت تا وصال سرخ یابد و یافت و در منطقه ای بین شهرک شلمچه و دوعیجی به فیض شهادت نایل آمد . او همسفر کربلا بود و میهمان امام حسین (ع) . سعی او در زیارت مولایش ، مشکور افتاد و اجرش مقبول . و در طلوع فجری صادق و در انفجار نور به معراج دل رسید .
وصیت نامه
از نفاق و دورویی و کینه و تنبلی گذشت کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
این سطر جاده ها که به صحرا نوشته اند یاران رفته از قلم پا نوشته اند
لوح مزارها همه سر بسته نامه ها است
کز آخرت به مردم دنیا نوشته اند
با درود به پیشگاه مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و با درود و سلام خدمت امام امت، پدر بزرگوار و یار دلسوز این امت. و با سلام خدمت امت اسلامی و شهیدپرور ایران.
چند کلمه ای صحبت و درددل این بنده ی حقیر است که در بارگاه خدا از کوچک ترین ذرات هستی به شمار می رود، با امتی به این مبارکی و عظمت که دل پیامبر اکرم (ص) را شاد کرده اند.
اولاً حلالیت می خوانم از خدای مهربان، از این همه غفلت و گناه که عمری را تباه کردم و حلالیت می خواهم از خانواده های شهدا و فرزندان شهدا که نور چشم ما و روشنی بخش دل های منجمد و سیاه ما هستند و شاید تا به حال در لحظات زندگی در سنگر حق علیه باطل، قصوراتی از این بنده حقیر سرزده باشد.
پروردگارا! سرانجام این امت زجر کشیده و یاران دلسوز امام زمان (عج) را که ما از دور مشاهده شان می کنیم به خیر و رحمت خود مزین بگردان.
غرض از این مزاحت این که ای یاوران امام، لحظه ها لحظه های سرنوشت و انتخاب است. حقی که خدا به هر انسانی عطا نموده و به حول و قوه الهی و برکت امام عزیز و برکت خون شهدا و عزت اسلام، ما را در این مسیر قرار داده، ما بندگانی را که روسیاهی مان به خدا ثابت شده، غریق رحمت فرموده است. عزیزان این لحظه ها و این زمان را انتخاب کنید. انتخابی خالصانه و برای خدا که هیچ آخر و عاقبتی بهتر از آنی نیست که خدا برای ما پسندیده و هدایت کند.
«الله و فقنا لما تحب وترضی»
این زنجیرها و تکه چوب ها و استخوان های ته مانده و پوسیده ی آمال دنیوی و مادیات بیش از حد زندگی، غیر از گندیده شدن انسان و گمراهی وی از راه اسلام راستین و تنبل شدن آدمی و وابسته کردن او به لحظه ها و روزهای عمر فانی که در نهایت فقط مویی سپید می ماند و حاصل عمری تمام گناه، هیچ نفعی ندارد و انتخاب همان راه سرخ ابا عبدالله الحسین علیه السلام و تمام انبیا عظام و شهدای اسلام است.
انتخاب، همان انتخاب «از خود و از دار و ندار و هستی گذشتن» و همه چیز را به خدا سپردن است. انتخاب، همان انتخاب عشق به الله است و از همه وجود و آسایش و هستی گذشتن و در ذات وجود الهی و اراده و مشیت الهی حل شدن است.
لحظه های عمر در حال گذر است و ما یک دفعه بیدار می شویم و خدای مهربان و بزرگ ان شاء الله ما و شما را برای اسلام انتخاب کرده است و پیروزی نهایی از آن ماست چون خط اباعبدالله الحسین علیه السلام همین است.
پس از همه ی نفاق و دورویی و کینه و تنبلی حتی اگر به مقدار یک ذره و برای یک بار هم که شده گذشت کنید و امام را و خط امام را با گوشت و خون و مشت و چنگال محافظت کنید که اگر خورشید و ماه نبود، تمام عمر در ظلمت و اصلاً، شاید نیست بودیم.
دل خانواده ی شهدا را به دست آورید که پیش خدا این ها عزیزند. بارالها قلب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و امام امت را نسبت به ما امت اسلامی ایران و ان شاء الله همه ی مسلمین، نرم و مهربان و شاد بگردان.
سید یوسف کابلی
۵ / ۱۲ / ۱۳۶۲ ( منبع: اکبری، علی؛ (۱۳۹۰) وصیت یاران، تهران: یازهرا(س)، چاپ اول. )
نامه ای به همسر
خدمت همسر عزیزم
سلام علکیم
اکنون که با دست خالی می روم و تو را به خدا می سپارم و همچنین بچه ها را اول به خدا و باز هم به خدا، امیدوارم خداوند خودش توفیقات بی دریغ و اجر جزیل نصیب شما بگرداند.
خودت می دانی که زندگی من از اول تا آخر چه بوده و چه هست و از گذشت و بزرگواری و فداکاری هایت ممنون و مدیون هستم و فکر هم نمی کنم قلم و قدم این حقیر جوابگوی تو باشد. این است که تو و بچه ها را به خدا می سپارم و طلب آمرزش و مراتب عالی برایتان از درگاه الهی مسئلت دارم.
منتهی در برابر مشکلات و مسائل این دنیا (الدنیا الدنیه) صبور و ساکت باش. بدان که خدای بزرگ راهنما و دست گیر همگی مسلمین و مومنین است (ان شاء الله).
می دانی که ارزش خدمت به اسلام و نیکی به پدر و مادر و صله ی ارحام پایانی ندارد. التماس دعا دارم و من کوچک تر از آن هستم که بتوانم به شما درس بدهم.
سید یوسف کابلی
۲۰/ ۳/ ۱۳۶۴٫ ( منبع: اکبری، علی؛ (۱۳۹۰) وصیت یاران، تهران: یازهرا(س)، چاپ اول. )
قسمتی از نامه پدر به فرزندانش
بسم الله الرحمن الرحیم
پسران خوبم سید حسین و سید علی رضا ، سلام علیکم
ان شاء الله که حال شما و مامان خوب باشد و در پناه خدای مهربان سلامت باشید . من هم الحمدالله خوبم و دعاگوی شما. می دانم آن طور که لایق شماست ، به شما خدمت نکرده ام ، ولی خدا می داند که در قبال خون شهدا که هر قطره اش راهنما و دریای رحمت و نور است ، شرمنده ام و عقب مانده . ان شاء الله شما دو برادر ، که نام تان نام دو شهید بزرگ جبهه هاست ، بتوانید طلبه شوید و ادامه دهنده ی راه شهدا و راه امام حسین (ع) باشید که پایه گذار قیام و ظهور امام زمان (عج) است.می دانم که شما از نسل امام حسن (ع) و پیغمبر (ص) و خون تان و شیرتان پاک و حلال است ، پس تقوا پیشه کنید و از حرام و شبهات بپرهیزید ….