تجــاوز و اشغــال شهريور ۱۳۵۹ تا شهريور ۱۳۶۰ تجاوز ارتش عراق به ايران با استعداد ۴۸ يگان سازماندهي شده در قالب تيپها و لشكرهاي زرهي، مكانيزه و پياده، با برخورداري از پشتيباني ۸۰۰ قبضه توپ، ۵۴۰۰ دستگاه تانك و نفربر، ۴۰۰ قبضه توپ ضدهوايي، ۳۶۶ فروند هواپيما و ۴۰۰ فروند هليكوپتر۱ انجام گرفت. مقصود رهبران […]
تجــاوز و اشغــال
شهريور ۱۳۵۹ تا شهريور ۱۳۶۰
تجاوز ارتش عراق به ايران با استعداد ۴۸ يگان سازماندهي شده در قالب تيپها و لشكرهاي زرهي، مكانيزه و پياده، با برخورداري از پشتيباني ۸۰۰ قبضه توپ، ۵۴۰۰ دستگاه تانك و نفربر، ۴۰۰ قبضه توپ ضدهوايي، ۳۶۶ فروند هواپيما و ۴۰۰ فروند هليكوپتر۱ انجام گرفت. مقصود رهبران عراق از تجاوز اين بود كه با شكست نظامي ايران۲ به اهداف خود: لغو قرارداد ۱۹۷۵ الجزاير، تجزيه استان خوزستان۳ و در نهايت براندازي نظام جمهورياسلامي دست يابند.
مقاومت اندكِ نيروهاي نظامي در برخي خطوط مرزي سبب گرديد نيروهاي دشمن به سهولت از خطوط مرزي عبور كنند و برخي از شهرهاي ايران را محاصره نمايند. اهميت و جايگاه خوزستان در استراتژي تهاجمي عراق، موجب شد توان اصلي ارتش عراق در اين منطقه متمركز شود. لشكرهاي ۱ مكانيزه و ۱۰ زرهي ارتش عراق با پيشروي در منطقه غرب رودخانه كرخه، فاصله ۸۰ كيلومتري مرز تا رودخانه را طي چهار روز پشت سر گذاشتند.۴ در محور بستان ـ سوسنگرد لشكر۹ زرهي ارتش عراق در همان خيز اول بستان را اشغال كرد و سوسنگرد و حميديه را محاصره نمود و به نزديكي اهواز رسيد كه با شبيخون برادران سپاه و بسيج اهواز به فرماندهي شهيد غيوراصلي مواجه شد و عقبنشيني كرد.
در محور جنوب غربي اهواز لشكر۵ مكانيزه عراق بعد از تصرف جفير و پادگان حميد تا منطقه نورد در ۱۵ كيلومتري جنوب اهواز پيشروي كرد و سپس از حركت ايستاد. در محور شلمچه لشكر۳ زرهي و تيپ۳۳ نيروي مخصوص براي اشغال خرمشهر و آبادان وارد عمل شدند كه بر اثر مقاومت مردم، بسيج و سپاه در خرمشهر تا چهارم آبان ۵۹ (به مدت ۳۴ روز) دشمن نتوانست اين شهر را تصرف كند. نيروهاي لشكر۳ در ۱۹ مهر ۱۳۵۹ در منطقهاي كه هيچگونه مواضع دفاعي وجود نداشت، از رودخانه كارون عبور كردند و شهر آبادان را به محاصره درآوردند. در مجموع ارتش عراق در اين مرحله از تهاجم خود بيش از ۱۵۰۰۰ كيلومترمربع از اراضي ايران را اشغال كرد و در آن مستقر شد.۵
نواقص و كاستيهاي دفاعي ايران، هنگامي كه فرماندهي كل قوا بر عهده بنيصدر بود، نقش زيادي در سهولت پيشروي نيروهاي ارتش عراق در عمق سرزمين ايران و محاصره و اشغال شهرها داشت. آرايش دفاعي نيروهاي ايران به شيوة سنتي (يعني طبق آئيننامههاي رسمي و بدون در نظر گرفتن وضعيت جديد)، بدون بررسي دقيق و در نظر گرفتن احتمالات گوناگون انجام گرفته بود.۶ در آرايش نيروها پوشش مرز در نظر گرفتهشده بود، حال آنكه بايد به صورت متحرك عمل ميشد و نيروهاي ايران با تمركز در شمال حسينيه از جبهه اهواز و خرمشهر دفاع ميكردند.۷ بنابراين گسترش عملياتي و تاكتيك نظامي ايران دچار نقص بود، معابر مسدود نشده بود و درك روشني از تلاش اصلي عراق وجود نداشت.۸
“كردزمن” دلائل عدم آمادگي جنگي ايران را “فقدان قرارگاه فرماندهي” در مناطقي كه جنگ جريان داشت و “مستقر نبودن توپخانه و هليكوپترهاي تهاجمي و كليه يگانهاي ارتشي در مرز” ذكر ميكند و مينويسد:
«ايران هيچگونه آرايش نظامي در مناطق بسيار حساس نزديك خرمشهر و آبادان نداشت. نزديكترين لشكر ايران به منطقه عملياتي در اهواز مستقر بود كه ۴۰ تا ۵۰ كيلومتر تا صحنه جنگ فاصله داشت.»۹
وي سهولت پيشروي نيروهاي عراقي را نشانة عدم آمادگي دفاعي ايران دانسته و مينويسد:
«در واقع حتي اعلاميههاي نظامي عراق نيز نشان ميداد كه ارتش عراق در طول يكي دو روز اول جنگ با مقاومت زيادي روبهرو نشده، بنابراين تمامي شواهد حكايت دارند كه اين عراق بوده است كه با آمادگي كامل و به كارگيري نيروهاي نظامي، تهاجم همهجانبهاي را عليه ايران سازمان داد، در حالي كه ايران حتي از آمادگي دفاعي كامل برخوردار نبود.»۱۰
نماينده امام در شوراي عالي دفاع، آيتالله خامنهاي در تشريح وضعيت دفاعي ايران و ناتواني در بهرهبرداري از توان و امكانات موجود گفت:
« . . . از جمله شهرهايي كه به شدت تهديد ميشد دزفول بود، در حالي كه ما آنجا نيرو كم داشتيم و وقتي به فرماندهان ارتش ميگفتيم، ميگفتند نيرو كم داريم و يا نيرو و تجهيزات هر دو را با هم نداريم، درست هم بود، به اين معنا كه آمادگي لازم را براي خودشان در اين جنگ تهيه نديده بودند. در صورتي كه ابزارهاي زيادي داشتيم ولي از كار افتاده بود و مهمات زيادي داشتيم كه اينها از وجودش خبر نداشتند. افراد زيادي هم داشتيم كه اينها در پادگانها حضور نداشتند و لذا وضعمان خيلي بد بود.»۱۱
مقاومت نيروهاي مردمي و انقلابي، بهويژه در شهرها، بسياري از كاستيها را جبران كرد و نقشي بسيار تعيينكننده در ناكامي ارتش عراق داشت. به عنوان مثال پس از آنكه تيپ سوم از لشكر۹۲ زرهي اهواز تنها سه روز در مرز در برابر لشكر۹ زرهي ارتش عراق پدافند فعال كرد،۱۲ نيروهاي لشكر۹ با عبور از بستان، سوسنگرد و حميديه در آستانه ورود به اهواز بودند كه بر اثر شبيخون نيروهاي مردمي و انقلابي عقبنشيني كردند و سرانجام در پشت ديوارهاي غربي شهر سوسنگرد زمينگير شدند.۱۳ ارتش عراق تيپ۳۳ نيروي مخصوص را نيز مأمور تصرف خرمشهر كرد ولي به دليل مقاومتهاي مردمي، سرانجام پس از ۳۴ روز جنگ و گريز و با اختصاص ۲ لشكر، موفق به اشغال خرمشهر شد.۱۴ مقاومتهاي مردمي علاوه بر ايجاد فاصله ميان يگانهاي ارتش عراق و ناهماهنگي در پيشروي آنها و ايجاد تأخير و كندي در حركت يگانهاي مهاجم، به تأخير در سقوط خرمشهر و حفظ آبادان انجاميد.۱۵
دلايل ناتواني عراق براي بهرهبرداري از وضعيت سياسي ـ نظامي ايران و دستنيافتن به پيروزي ” قاطع و روشن” عليرغم توضيحات و نظرياتي كه ناظران و تحليلگران نظامي تاكنون ارائه كردهاند، همچنان مبهم است، اما آنچه بيشتر تأكيد ميشود “عدم وجود يك استراتژي نظامي روشن”۱۶ است كه آن را مركز ثقل ناكامي عراق ميدانند؛ زيرا رفتار نظامي عراق نشاندهندة اين است كه نيروهاي عراقي نميدانستند تا چه حد بايد پيشروي كنند و اهداف آنها مشخص نبود.۱۷ به همين دليل عراق با دستور توقف به ارتش در حال پيشروي، دچار يك اشتباه نظامي جبران ناپذير شد.۱۸ همچنين اطلاعات غلط و نادرست و اشتباه در محاسباتِ اوضاع داخلي ايران،۱۹ بخش ديگري از عوامل ناكامي عراق است كه تحليلگران نظامي به آن اشاره كردهاند. در واقع آنچه كه پس از تهاجم عراق، در داخل ايران روي داد “ظهور جنگ مردمي در شهرها” و “تحكيم موقعيت سياسي ايران” بود. حال آنكه عراقيها تصور ميكردند كه حمله نظامي سراسري در زمين و هوا، به مثابه يك شوك، به سقوط نظام انقلابي ايران منجر خواهد شد!
يكي از نظاميان سابق ارتش عراق بر اين باور است كه رهبري عراق از روح انقلابي مردم كه شاه را ساقط كرده و آماده بودند تا به دفاع از انقلاب برخيزند، غافل بودهاست.۲۰ وي معتقد است اگر رهبري عراق وضعيت داخلي ايران را به خوبي بررسي كردهبود، حمله خود را به تأخير ميانداخت و راههاي ديگري را در پيش ميگرفت.۲۱ بنابر اين توضيح، در واقع رهبري عراق تنها به مشاهده ظواهر و تكيه بر منابع اطلاعاتي امريكا و غرب و اطلاعات عناصر فراري ضدانقلاب اكتفا كرده است، براي همين “قدرت پنهان ايران”۲۲ را درك نكرده و از همين نقطه آسيبپذير شده است.
تنها يك هفته پس از شروع جنگ، صدام در سخناني خطاب به ملت عراق اعلام كرد: «عراق به مقاصد ارضي خود نائل شده و مايل است خصومتها را كنار بگذارد و به مذاكره بپردازد.»۲۳ برخي از تحليلگران ارائه اين پيشنهاد را به مثابه شكست عراق ارزيابي كردند.۲۴ دبيركل سازمان ملل در تاريخ ۲۲ سپتامبر۱۹۸۰(۳۱ شهريور ۱۳۵۹)، در شرايطي كه به ايران تجاوز شده بود به دولتهاي ايران و عراق پيشنهاد كرد: «دو دولت مساعي جميله خود را در جهت كمك به حل مسالمتآميز برخورد ميان دو كشور به كار بندند.» روز بعد نخستين جلسه شوراي امنيت سازمان ملل برگزار شد و اولين موضعگيري خود را در قبال جنگ تحميلي اعلام كرد.۲۵ حاصل اين جلسه صدور بيانيهاي بود كه در آن شوراي امنيت به جانبداري از عراق ـ در حالي كه اين كشور با اقدام به زور از مرزهاي ايران عبور كرده بود ـ از طرفين متخاصم ميخواهد «از استفاده بيشتر از زور خودداري كنند و پيشنهاد صحيح ميانجيگري و مصالحه را بپذيرند.»۲۶ چنانكه مشخص است شوراي امنيت ضمن اجتناب از صدور قطعنامه، تنها بيانيهاي صادر كرد كه در آن هيچگونه اشارهاي به نقض تماميت ارضي ايران نشدهاست.
جمهورياسلامي با توجه به تردد هيئتهاي ميانجيگري و درخواستهايي كه براي برقراري صلح ارائه ميشد، شرايط خود را اعلام كرد:
۱ ـ محكوميت متجاوز.
۲ ـ عقبنشيني نيروهاي اشغالگر به مرزهاي بينالمللي.
۳ ـ پرداخت غرامت.
۴ ـ بازگشت پناهندگان.۲۷
در وضعيتي كه ارتش عراق در مناطق اشغالي مستقر بود، كلية هيئتهاي صلح ابتدا از ايران درخواست ميكردند آتشبس را بپذيرد! حال آنكه ايران “عقبنشيني” و “محكوميت متجاوز” را بر هر اقدام ديگري مقدم ميدانست. آنچه كه بعدها امامخميني بيان كردند، مواضع برحق ايران را نمايان ساخت:
«ايران ميگويد كه تا از خانه ما بيرون نرويد و تا جرمهايي كه كردهايد معلوم نشود كه شما مجرم هستيد و تا ضررهايي كه به ايران زديد جبران نشود و حكم به جبران نشود، صلح معني ندارد.»۲۸
رهبري عراق متعاقب “نرسيدن به اهداف نظامي” و “ناكامي در تحميل صلح به ايران”، پس از هفته اول جنگ، بيشترين تلاش نظامي خود را روي اشغال شهرهاي سوسنگرد، خرمشهر و آبادان، متمركز كرد. ليكن مقاومت نيروهاي مردمي و سپاه و عناصر ژاندارمري و ارتش در سوسنگرد و فرمان امام براي شكستن محاصره شهر آبادان، طرح دشمن را عقيم گذاشت. تداوم مقاومت در خرمشهر توان زيادي از دشمن گرفت و اشغال اين شهر با تأخير، خسارات فراوان براي دشمن به همراه داشت. در اين مرحله بيشترين فشار ارتش عراق بر “اشغال آبادان” متمركز شد. صدام اميدوار بود با اين اقدام و تصرف ساحل شمالي رودخانه اروند، به حداقل اهداف خود مبني بر لغو قرارداد ۱۹۷۵ دست يابد. امامخميني با دركي كه از ماهيت تلاشهاي سياسي ـ نظامي عراق در مرحله جديد داشتند، فرمان “شكستن حصر آبادان” را در تاريخ ۱۴ آبان ۱۳۵۹ صادر فرمودند.۲۹ تشديد مقاومت در آبادان و عقبراندن نيروهاي مهاجم عراق از نخلستانهاي كوي ذوالفقاري آبادان و شكست نيروهاي عراقي در عبور از رودخانه بهمنشير، در واقع استراتژي عراق را در نقطه اصلي آن با شكست مواجه كرد.۳۰
رژيم عراق كه با اقدام به “جنگ تحميلي” نتوانسته بود “صلح تحميلي” را به ايران تحميل كند، دو راهحل: “عقبنشيني” يا “استقرار در مواضع اشغالي” را فرا روي خود داشت. رهبري عراق براي عقبنشيني توضيح روشني نداشت؛ زيرا بدون اينكه از تهاجم به ايران نتيجهاي كسب كرده باشد، بايد به داخل خاك عراق عقبنشيني ميكرد. استقرار در مواضع اشغالي بر پايه اين تصور كه قواي نظامي ايران قادر به بيرون راندن متجاوزان نخواهند بود و اوضاع سياسي داخل ايران نيز شديداً بيثبات است، مورد توجه قرار گرفت. صدام در توضيح اقدام خود ميگويد: «اگر تاكتيك نظامي و امنيت ارتش خودمان اقتضا نمايد كه در اين سرزمينها باشيم، آن را تحت اشغال خود قرار خواهيم داد.»۳۱ در واقع ناتواني نظامي ايران براي حمله به نيروهاي عراق، ضامن امنيت آنها بود؛ به همين دليل رهبري عراق تصميم به اشغال مناطق و استقرار در آن گرفت.
عراقيها در مرحله جديد با اطمينان از”تضمين امنيت نيروهاي عراقي” در مواضع اشغالي، در انتظار تشديد بحران در داخل ايران و سرانجام مجبورشدن جمهورياسلامي به پذيرش “صلح تحميلي” بودند. در عين حال عراقيها براي تقويت توان نظامي و كسب حمايتهاي سياسي، بر تلاشهاي خود افزودند. طارقعزيز حداقل سه بار به فرانسه سفر كرد كه يكي از اهداف اصلي اين ترددهاي ديپلماتيك دريافت هواپيماهاي ميراژ جنگنده بود.۳۲ سفر طارقعزيز به مسكو نيز با هدف ترميم روابط و رفع تحريم تسليحاتي عراق انجامگرفت كه نتيجه مطلوبي نداشت.۳۳
جمهورياسلامي ايران پس از متوقف كردن قواي دشمن با “مقاومت و دفاع همهجانبه و مردمي”، در مرحله جديد لزوماً ميبايست متجاوزان را از سرزمينهاي اشغالي عقب ميراند.
تداوم استقرار نيروهاي متجاوز در مناطق اشغالي، سرنوشت سياسي بنيصدر (فرمانده كلقوا) را تحت تأثير قرار دادهبود، بنابراين آزادسازي اين مناطق و كسب پيروزي در جنگ ميتوانست موقعيت سياسي وي را ارتقا و بهبود بخشد. بنيصدر ميپنداشت با اتكا به نيروهاي ارتش و استفاده از روشهاي كلاسيك تحت عنوان روشهاي علمي و تخصصي ميتواند اين مهم را تحقق بخشد.۳۴ از سوي ديگر، بنيصدر كه در پي حذف نيروهاي خطامام از صحنه سياسي كشور بود، راهحلهاي پيشنهادي نيروهاي انقلابي و مردمي را كه در مرحله “دفاع و مقاومت” در برابر دشمن، نقش اساسي و تعيينكننده داشتند، ناديده ميگرفت.
در اين مرحله با هدف “آزادسازي مناطق اشغالي” چهار عمليات طرحريزي و اجرا شد:
۱ ـ عمليات نيروهاي ارتش در ۲۳ مهر ۱۳۵۹ در منطقه غرب رودخانه كرخه كه با هدف آزادسازي اين منطقه انجامگرفت ولي تا قبل از ظهر همين روز به دليل ناكامي، به اتمام رسيد و نيروها به مواضع خود عقبنشيني كردند.۳۵
۲ ـ در سوم آبان ۱۳۵۹، متعاقب محاصره آبادان، نيروهاي ارتش براي شكستن محاصره اين شهر عملياتي اجرا كردند،۳۶ ولي بنا به دلايلي از جمله “نداشتن اطلاعات كافي و حتي اطلاعات كاذب” با ناكامي روبهرو شدند. پيدايش اين وضعيت، توان اجراي عمليات بعدي را در نيروهاي ارتش ضعيف كرد.۳۷
۳ ـ در پانزدهم دي عمليات “نصر” كه بعدها به عمليات هويزه مشهور شد، در منطقه غرب رودخانه كارون با هدف آزادسازي خرمشهر اجرا شد. اين عمليات عليرغم موفقيت اوليه، به شكست انجاميد. صرفنظر از نتيجه نظامي اين عمليات، به دليل شهادت تعداد بسياري از دانشجويان پيرو خطامام كه پس از تحويل گروگانها، عازم جبهههاي نبرد شدهبودند، اين عمليات انعكاس نسبتاً وسيعي در داخل كشور و در صحنه مناقشات سياسي داشت.
۴ ـ در بيستم دي عمليات “توكل”، با هدف شكستن محاصره آبادان و آزادسازي خرمشهر۳۸ انجام شد كه نتيجهاي همانند عملياتهاي پيشين داشت.
نتايج سلسله تلاشهايي كه در اين مرحله انجامگرفت در بُعد نظامي سبب گرديد تفكر “تهاجم گسترده” به دشمن كنار گذاشتهشود. چنانكه در كتاب منتشر شده ارتش جمهورياسلامي ايران آمده است:
«پس از انجام ناموفق عمليات آفندي توكل، از روز ۲۱ دي وضعيت كلي منطقه عملياتي آبادان ـ ماهشهر به حالت قبل از اجراي حمله بازگشت و الزاماً نيروهاي فرماندهي اروند وضعيت پدافندي را پذيرفتند و نيروهاي طرفين مجدداً به حالت نبرد توپخانه بازگشتند و مبادله آتش به جريان خود ادامه داد و طرفين به تقويت و تحكيم مواضع پرداختند و مرحله ديگري از عمليات در جبهة ماهشهر ـ آبادان آغاز شد كه پدافند در مواضع و اجراي تكهاي محدود و محلي بود. اين مرحله از عمليات حدود ۸ ماه ادامه داشت.»۳۹
پيدايش اين وضعيت تا اندازهاي بديهي بود زيرا آنچه كه با هدف آزادسازي مناطق اشغالي انجام گرفت بر اساس بضاعت و توان فكري و كليه امكانات نيروهاي ارتش به فرماندهي بنيصدر بود. لذا پس از مواجهشدن با ناكامي جز”انديشه پدافندي” و اجراي “تكهاي محدود و محلي” راهحل ديگري تصور نميشد. با گذشت چهار ماه از تجاوز دشمن، نيروهاي اشغالگر نيز همچنان در سرزمينهاي اشغال شده مستقر بودند و از عملياتهاي انجام شده جز اتلاف وقت و نابودي امكانات موجود ـ كه جايگزيني آنها عملي نبود ـ نتيجهاي حاصل نشد. ضمن آنكه به صورت اساسي”تفكر تكيه بر مانور زرهي”، صرفاً با استفاده از تانك و نفربر، منسوخ شد، به گونهاي كه پس از آن از تانك تنها براي پشتيباني نيروي پياده يا توپخانه استفاده شد.۴۰
بنيصدر كه با مشاهده پيدرپي ناكاميهاي نظامي، وضعيت سياسي خود را در مخاطره ميديد، با سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و چپهاي امريكايي و ساير عناصر واخورده سياسي ائتلاف كرد تا آنچه را كه در صحنه نظامي نتوانست به دست آورد با “گسترش دامنه مناقشات داخلي” كسب كند.۴۱ غائله ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ در دانشگاه تهران نقطه آغاز مرحلة جديدِ منازعات سياسي بود. عراقيها با مشاهده “بنبست نظامي” در جبههها و”بحران سياسي” در داخل كشور، بر صحت ارزيابي و تحليل خود از ناتواني نظامي و اوضاع داخلي ايران پافشاري ميكردند طوري كه انديشه عمليات آفندي دوباره در آنها قوت گرفت و در همين جهت ارتش عراق به دنبال اجراي عملياتي در منطقه آبادان براي اشغال اين شهر به صورت كامل بود.
تداوم “بحران سياسي” در داخل كشور، در حالي كه جبهههاي نبرد در وضعيتي نامطلوب به سر ميبرد و امامخميني مكرراً بر “اصلي بودن جنگ” تأكيد ميفرمودند، سرانجام در خرداد ۱۳۶۰ به درگيري داخلي مسلحانه منجر شد. امامخميني، بنيصدر را از فرماندهي كلقوا خلع كردند و مجلس شوراياسلامي”كفايت سياسي” وي را به بحث گذاشت و در نتيجه عدمكفايت بنيصدر به اتفاق آرا ـ در زماني كه نمايندگان نهضتآزادي از شركت در مجلس خودداري كرده بودند ـ به تصويب رسيد.
وزيرخارجه وقت فرانسه (كلودشسون) طي مصاحبهاي رسماً اعلام كرد:
«اگر بنيصدر از فرانسه تقاضاي پناهندگي سياسي بكند، چون فرانسه كشور حقوق بشر است!، به وي پناهندگي خواهيم داد و از او حمايت خواهيم كرد.»۴۲
صدام نيز در مصاحبه مطبوعاتي اعلام كرد:
«چنانچه بنيصدر تمايل داشتهباشد، عراق آماده دادن پناهندگي سياسي به وي ميباشد.»۴۳
سرانجام بنيصدر به اتفاق رجوي با كمك خلبان پيشين شاه به فرانسه متواري شدند و سازمان مجاهدين(منافقين) موجي از ترور و انفجار را به اميدِ براندازي نظام جمهورياسلامي، در سراسر كشور به راه انداخت. در حادثه هفتم تير ۱۳۶۰ آيتالله بهشتي و ۷۲ تن از يارانش شامل مسئولان اجرايي كشور و نمايندگان مجلس شوراياسلامي به شهادت رسيدند و در هشتم شهريور ۱۳۶۰ آقاي رجايي كه پس از خلع بنيصدر به عنوان رئيسجمهور انتخاب شدهبود، به همراه حجتالاسلام باهنر در حادثة انفجار ساختمان نخستوزيري به شهادت رسيدند.
صدام كه پيش از اين حوادث در ديدار با كميتة حسننيت آمادگي خود را براي برقراري آتشبس و مذاكره سياسي اعلام كردهبود،۴۴ پس از مشاهده وضعيت سياسي ـ نظامي ايران در تير ۱۳۶۰ در مصاحبهاي مطبوعاتي اعلامكرد:
«اگر ميخواهيد نظر ما را بدانيد، بايد بگويم، ما ترجيح ميدهيم، در حالي كه جنگ ادامه دارد، با ايرانيان به قصد رسيدن به توافق به مذاكره بنشينيم. زماني كه به توافق دست يابيم ميگوييم جنگ خاتمه يابد!»۴۵
بدين ترتيب سال اول جنگ در وضعيتي به پايان رسيد كه هيچگونه پيروزي نظامي در جهت آزادسازي سرزمينهاي اشغالي به دست نيامد و كشور در گرداب عميقي از بحران سياسي و امنيتي فرورفته بود. بسياري از ناظران و تحليلگران دورنماي سياسي ايران را پس از حذف بنيصدر و آغاز ترور و انفجار، براندازي نظام جمهوري اسلامي ارزيابي ميكردند. يكي از نشريات چاپ امريكا در همين زمينه نوشت:
«دولتمردان متعصب ايران ضعيفتر از آن هستند كه اشغالگران عراقي را از خاك خود بيرون برانند و بسياري از كارشناسان خاورميانه معتقدند كه با پايان دادن به جنگ ايران و عراق، رژيم جنگزده آيتالله خميني بايد سقوط كند . . . سقوط سران حكومت (امام) خميني گاهي بسيار نزديك به نظر ميآيد و رهبر رژيم كنوني با بمبگذاريهاي گروه مخالفان بسيار ضعيف شده است.»۴۶
بنابراين مهمترين سؤالي كه بعدها فراروي ناظران و تحليلگران امور سياسي ـ نظامي ايران قرارگرفت و همواره در جستوجوي يافتن پاسخ مناسب آن بودند، اين بود كه:
«ايران تحت چنين وضعيتي چگونه توانست ضمن”تثبيت اوضاع سياسي” روند آزادسازي مناطق اشغالي را آغاز و سرانجام جشن پيروزي را در مسجد جامع خرمشهر برگزار نمايد؟»