یک شاعر کشورمان با تاکید بر اینکه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم دارای بومیترین و ملیترین مفاهیم دینی هستند، گفت: به جای توجه به بُعد کمّی آثار تولیدشده، باید متناسب با ظرفیت شهدا اثر هنری تولید کنیم؛ شهید صدرزاده ظرفیت دارد که سوژه فیلمسازی شود.
دومین دوره انتخاب بهترین کتاب مدافعان حرم؛ جایزه «سردار شهید حاج حسین همدانی» بههمت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس درحال برگزاری است؛ در همین راستا سلسله نشستهای تخصصی با عنوان واکاوی نسبت ادبیات مقاومت و پایداری با جریان مدافعان حرم در خبرگزاری دفاع مقدس برگزار میشود.
«بررسی بازتاب جریان مدافعان حرم در کتاب کودک و نوجوان و نقش شعر در آشنایی با فرهنگ و ارزشهای متعالی مدافعان حرم» موضوع نشستی با حضور «علی داوودی» شاعر و از مدیران فرهنگی برگزار شد که بخش اول آن در اینجا منتشر شد که ادامه آن را میخوانید؛
دفاعپرس: یکی از مواردی که در حوزه کودک ونوجوان و مخصوصاً در کتابها باید به آن توجه بشود، بحث تصویرسازی و گرافیک است که باعث جذب بشود. ما همین الان هم میزان مطالعه کتاب در میان مردم جامعه ما کم است، چه برسد به این که در حوزه دفاع مقدس و آثار داخلی. چون بیشتر به سمت داستان و رمانهای خارجی پیش میرویم. علاوه بر این، نویسنده در کنار آن دست به قلمی که با رعایت ملاحظاتی که شما فرمودید داشته باشد، در زمینه پردازش گرافیک، یعنی گرافیستی که قرار است آن تصویر را طراحی کند، آن دقت نظر را داشته باشد؟
مسلماً. ببینید دو تا مطلب اساسی مطرح شد. یکی این که ما در خلق آثار ادبی چه میزان وامدار نگاه پروژهای هستیم. من آزاد حرف میزنم و هرچقدر به درد خورد با توجه به ملاحظات سازمانی که باید لحاظ کنید.
یک وقتی یک سازمان یا یک نشر، اعم از نشر وابسته یا مستقل، که نهایتاً آن هم حمایتی است و ما اصلاً در این مملکت چیزی جدا از جویبار نشر نداریم که ارتزاق کند. حتی نشر مستقل که آن هم باید کتابی را که تولید میکند به همین سازمانهای دولتی باید بفروشد و به مخاطبان دولتی باید بفروشد. در آنجا میبینید که میآید و طی یک سفارش پنج تا کتاب به یک نویسنده میدهد. این که پنج تا کتاب به یک نویسنده میدهد، یعنی طرح را کیلویی دیدن. یکی را انجام بده و بعد ببین چطوری است.
مثلاً شما پنج تا چهره قهرمان را فهرست کن، مثلاً شهید حججی، شهید برونسی، شهید؛ و بعد بگو برای همه اینها شعر بگو و یا قصه بگو. طبعاً از این جا کار فاخر در نخواهد آمد. اما اگر یکی از اینها را که فرق هم نمیکند کدام در عالم شهدای عزیز، یکی زندگیاش جنبه روایی بالایی دارد و بالاخره حوادث مختلف را دیده، یکی آن نبوده و تمرکز بر رفتارهای دیگرش میتواند مؤثر باشد.
حالا تقصیر این چی است که مثلاً در جبهه جنوب نبوده و در جبهه غرب بوده، یا مثلاً خیلی میادین مختلف را ندیده، ولی رفتارش، رفتار بزرگان بوده است. یک کتاب و یک چهره اگر خوب پرداخت بشود با جمع موارد شامل گرافیک و کتابسازی و محتوا، بعد تأثیر آن میتواند به اندازه همه اینها باشد تا اینکه مثلاً ده تا کتاب ما تولید کنیم.
شهید صدرزاده ظرفیت دارد سوژه فیلم شود
این ده تا کتاب هم حتماً لازم است، اما آن فقط جنبه ترویجی دارد که ما امسال آمار بدهیم که به جای ۲۰ تا کتاب ۳۲ تا کتاب برای مدافعان حرم درآوردیم. به جای اینکه برویم و زوم کنیم یک شهید بزرگوار که از مدافعان حرم هست به نام شهید صدرزاده و من همین جوری خیلی مطالعه نکردم، ولی همین اندازه که از ایشان دیدم، حتی ایشان ظرفیت دارد که از ایشان فیلم ساخته بشود.
ما این کار را نکردیم، و ایشان اگر پنج تا همرزم دیگر داشته، برای همه آنها کتاب دربیاوریم. جواب نمیدهد. شما ظرفیتی که خلق و خوی این آدم دارد، از خیابانهای سال ۸۸ بوده و درآنجا زخمی شده، طلبه بوده، رئیس پایگاه بسیج بوده، شوخ و شنگ است و چندین بار زخمی شده، من همین کلیات را عرض میکنم، این آدم ظرفیت خیلی بالایی برای فیلم دارد. اما یکی دیگر ندارد و هیچ ربطی هم به مقام آن شهید ندارد. شما وقتی در عرصه ادبیات پا میگذارید، باید جنبه ادبی را در نظر بگیرید.
اگر صرفاً نگاه، یک نگاه پروژهای باشد به نظر من موفق نمیشود و مثل همین کتابها و داستانهایی میشود که به جشنواره رسیده بود. کتابهایی که آدم خواندنش را رغبت نمیکند که برای بچههای خودش بخواند و وقتی هم میخوانی بچهها رغبت نمیکنند که گوش کنند. اینقدر نمونه اینها را شنیدهاند و شبکه پویا پر از این طور چیزهاست. این چه خاصیتی دارد؟ نگاه پروژهای میگوید من و این را مثل هم ببین. اگر ده نفر هم هستیم، همه ده نفر را مثل هم ببین و برای همین میگوید برای این ده نفر کتاب دربیاور. این تشخص مهم نیست که بگوید آن یک نفر را من میخواهم.
فقط روی آن زوم کنید و ماجرای آن را در بیاورید؛ لذا وقتی عرض میکنم پروژهای، منظورم این است که هیج تشخّصی نداشته باشد و آدمها را همین جوری بخواهی بسنجی. یکی این بود و یکی هم شما یک جمله یا کلمهای گفتید که رد شد. در مورد مدافعان حرم و دفاع مقدس، یک نکته بسیار بسیار ویژه هست، که غالباً ما حواسمان به این مطلب نیست. بومیترین و ملیترین مفاهیم و مسائل، قهرمانها و داشتههای ما در همین حوزه است. شما مسئله مذهب را مطرح میکنید که شیعه است، آنجا دارد. سنی است، آن طرف دارد، اما وقتی میگویم ایرانی، ایرانی امروز، یعنی ایرانی مسلمان انقلابی که جانش را دارد برای آرمانهایش. یعنی بحث دفاع مقدس و بحث مدافعین حرم.
این هیچ نسبتی با بحث ترجمه ندارد. ادبیاتی که ترجمه میشود، تفکرش، نگاهش، همه چیزش دارد ترجمه میشود و میآید این سو، اینجا ما واقعاً یک داشتهای داریم که برای جهان هم میتواند تازگی داشته باشد، چون فقط برای ماست، لذا باید اینجا را خیلی دقیق وارد بشویم، یعنی اینجا حواسمان باشد که یک ظرفیتهای دیگر و یک امکانات دیگری دارد. یک فضای دیگری است.
شما ببینید نوع فیلمهایی که کارگردانی که عاشق هواپیما است و همیشه میسازد، آقای حاتمیکیا، ده تا فیلم ساخته با موضوع هواپیما، ولی یکی هم «به وقت شام» ساخت که در آنجا خانم بیحجاب و باحجاب و همه با هم هستند. آنجا هست که مسیحی هست، طرفدار آنها هم هست، یعنی یک جایی را کشف کرده که خیلی تازگی دارد.
طبعاً در ادبیاتش هم چنین چیزی هست. رزمندهای که از اینجا بلند شده و رفته. رزمنده متولد بعد از جنگ، رزمندهای که جنگیده در آنجا، در یک منطقهای که مسیحیها بتوانند راحت زندگی کنند. این کجای دنیاست، این کجایش وارداتی است و کجای این ترجمه است؟
ما به این در ادبیات هنوز نزدیک نشدهایم. شما میگویید اثرش کو؟ من میگویم اصلاً به این فکر نکردهایم، چون در جامعه هم اصلاً ترویج نمیشد. در جامعه علیاطلاق شما میشنوید مدافعین حرم. خوب مدافعین حرم یعنی چی؟ میروند با همسرش مصاحبه میکنند و آن خانم میگوید ما همدیگر را دوست داشتیم و رفت و گفت میآیم و دیدم تلفنش جواب نمیداد.
این تبیین شخصیت آن آدم نمیشود. چون عالمی که این آدم وارد شده، یک عالم دیگری است. رزمندهای که بعد از جنگ تحمیلی کرکرهها را کشیدند پایین و تمام شد و تمام ارزشهای آن دوران را هم باختند و فقط میگویند آی جبهه کو برادرهای من؟ ما بعد از دفاع مقدس هیچی نداریم، یاد امام و شهدا دل را میبرد کرببلا، یعنی فقط امام و شهدا بود و حالا همه چیز تمام شد. اما شما اینجا با قهرمانی مواجه هستید که تازه سال ۷۰ و سه سال بعد از پایان جنگ به دنیا آمده است. بعد رفته در سال ۹۶ در عنفوان جوانی در خاک ما هم نه، در حلب یا در خانطومان شهید شده است. در یک بافت دیگر.
این الان داشته ما است به عنوان متن. این که الان میخواهیم این را بیاوریم پیاده کنیم در ادبیات. شعر ما که اصلاً هیچ خبری از این عوالم ندارد. اصلاً ندارد. شعر ما تنها بزنگاهی که در این سالهای اخیر وارد شد، یک مقدار برای فاطمیون است که یک مقدار نوستالوژیک شده، والاّ شعر کاری به این آقایان ندارد.
شهدا که فرقی نمیکند که سال ۵۸ شهید شده باشی یا سال ۶۸ شهید شده باشی، شهید یک حقیقت است و فرقی نمیکند و زمان ندارد. ما هنوز و هنوز وهنوز به مقوله مدافعان حرم در شعر اصلاً وارد نشدهایم، در داستان هم که اشراف ندارم، ولی در شعر اصلاً نمیدانیم چی هست. شاید اصلاً تبیین نشده. عرض کردم که در کل عالم سینمای ما یک نمونه داشتیم. در حالی که فیلم دفاع مقدس همچنان دارد ساخته میشود.
جامعهشناسی یک نقطه خوبی میگوید. در صفحه اولش پاراگراف دوم میگوید: هیچ عاملی مثل جنگ این قدرت را ندارد که یک کشور را با جهان مواجه کند. یعنی به قول خودمان آن را به روز کند.
جنگ ظرفیت دارد ما را به عنوان هویت مطرح کند
شما نگاه کنید مشروطه کجا شکل گرفت و ایران نو شد؟ از جنگ. جنگ کرد و دید شکست میخورد و آنها سلاح دارند و اینها ندارند. حداقلش این بود. یعنی جنگ اینجا که مرکز این چیزهاست و به قول معروف من پیش توپچی ترقه در نمیکنم. ما در مقابل بزرگانی که اینجا هستند نباید حرف بزنیم، ولی در مقوله خودمان میگویم. جنگ این ظرفیت را دارد که هم ما را درگیر کند و ما را به عنوان یک هویت مطرح کند. این هویت حالا هست، ولی هنوز تبدیل به یک متن نشده. متن شعر و داستان. خدا کند در داستان شده باشد. یک اتفاقاتی افتاده و یک چیزهایی نوشتهاند. ولی چند کتاب خاطره است و چند کتاب سفر، و هنوز متنی که یک شاعر بنشیند و بنویسد، این اتفاق هنوز نیفتاده است.
دفاعپرس: اشارهای کردید به ضعفی که در حوزه کودک و نوجوان در بحث رمان و هم شعر در آثاری که به جشنواره رسیده وجود دارد، میخواهم ببینم واقعاً علت این ضعف چی است، نگاه ساختاری باید داشته باشیم؟ ما در حوزه شعر کودک و نوجوان میبینیم که حتی تک ستاره هم وجود ندارد. یعنی هیچ شاعر جدی نیامده که در حوزه مدافعان حرم یک شعر بگوید، یک مجموعه شعر بگوید که کتاب بشود و اینکه میبینیم نویسندهها اصلاً این مقوله را جدی نگرفتهاند. علت این چی است و فکر میکنید بالاخره مجموعههای فرهنگی هنوز نتوانستهاند آن شاعر را به هیجان بیاورند که یک ضرورتی وجود دارد یا فکر میکنید شاعر خودش باید بجوشد؟
شهدا به صورت جدی مطرح نمیشوند
یک جمله کلیشهای است که میگوید ادبیات آیئنه جامعه است و بازتاب گفتمان جامعه است. الان گفتمان جامعه چی است؟ یک مقدار بهداشت است، یک مقدار مطالعات اجتماعی است، اقتصاد است، همه اینها را به جد و شوخی در شعر و ادبیات هست. چون آن موضوع روز است. اما بحث مدافعان حرم، ما فقط شهید میدهیم. شهیدان مظلومی میدهیم که در جامعه به صورت جدی مطرح نمیشود.
دلیلش چی است؟ دلیلش این است که اینها یک تعدادی هستند که میروند جای دیگری میجنگند. چون در کشور ما نیست، ما کی فهمیدیم که داعش وجود دارد؟ زمانی که به مجلس شورای اسلامی نفوذ کردند و آنجا بود که تازه گفتیم اگر بیایند و خانه ما را بگیرند چی؟ کسی که توانسته از گیت مجلس رد بشود، طبعاً از در خانه ما راحتتر رد میشود و آن جا بود که فهمیدم چیزی به اسم داعش وجود دارد و ماجرا جدی است. تا وقتی که متوجه نشوی که یک چیزی وجود دارد و تو دخیل هستی در واکنش نشان دادن، وضع همین است.
دورهای که حاج قاسم عزیز بودند، درخواستها میدادند که نویسندهها بروند و آنجا را ببینند و ایشان رضایت نمیدادند. حساسیتهایی که داشتند صلاح نمیدیدند که نویسندگان و شعرا آنجا حضور پیدا کنند، نبود آنها از یک طرف این مشکل را هم دارد که ما در متن قرار نمیگیریم. خبرنگار خبر میآورد و روز و شب ما در فضای فرهنگی درگیر آن اگر نشود، ما همچنان داریم در مناسبات جناحی وسیاسی به سر و کله هم میزنیم، غافل از این که تعدادی از هموطنان ما و از فرزندان این مملکت و جوانان این مملکت دارند در آنجا شهید میشوند.
حتی اندازه ماجرای تیم ملی واکنشبرانگیز نبود. هر از گاهی میشنویم که یک شهید بزرگوار مدافع حرم در اسلامشهر تشییع شد. این برای اهالی اسلامشهر معرفی شده بود، ولی برای جامعه فرهنگی تأثیربرانگیز نبود؛ لذا شعرهایی هم که گفته شده همین اندازه پراکنده است مگر موردی که مثلاً دو سه تا همایش یا شب شعر بوده باشد.
چند شهید شاخص داریم، این که عرض میکنم شاخص، مقام شهدا را خدا میداند و من که میگویم شاخص از این نظر که به لحاظ خبری شاخص شدهاند. یکی شهید همدانی، حججی و حاج قاسم. من خودم شخصاً، اولین شهیدی که من را متوجه مدافعین حرم کرد، خودحاج حسین همدانی بود. من تا آن موقع مثل خبرهای دیگری که میشنیدیم که فلان وزیر رفت فلانجا و این صحبت را کرد، فلانی با فلانی دیدار کرد، این را هم میشنیدیم که درگیریهایی در سوریه اتفاق افتاده و امیدوار بودیم که نتیجه بدهد.
اما اولین شهیدی که من را در خیابان میخکوب کرد و دیدم عکسش جلوی چشم من است و یک پیرمردی دارد به ماها نگاه میکند، فکر کردم چه اتفاقی افتاده که یک پیرمرد با این سن و با این سابقه رفته آنجا و خبرهایی هست که با این توانمندی که این آدم عمر و همه زندگیاش را گذاشته و رفته آنجا دارد یک کاری میکند و بعد از ماجرا برای من جدی شد و از تشییع این بزرگوار که رفتیم حضور پیدا کردیم و بعد آوردند از جلوی دفتر ما رفتند و ما زیر تابوت رفتیم و تشییع کردیم. آن روز خیلی برای من تازگی داشت و انگار برای اولین بود که میفهمیدم ماجرایی به اسم مدافعین حرم وجود دارد.
وقتی در جامعهای چیزی نباشد و مردم درگیر نباشند، طبعاً ادبیات هم وجود ندارد، لذا تعدادی هم که پیش میآید آثار متوسطی خواهد بود در بهترین حالت، چون شاعر از عمق وجودش درگیر نشده و نویسنده از عمق وجودش درگیر نشده و خبرهایی که بوده، یک جایی سفارش کردهاند که این کار را بکند.
دفاعپرس: شعر از ذائقه آدمها یک چیزی را میبیند.
یک بخش مربوط به این بود که خود جامعه، جامعه کلی، و جامعه کوچکتر یعنی جامعه فرهنگی با این ماجرا درگیر نشد. اگر پنج تا یا ده تا نویسنده و شاعر را میبردند در عرصه جنگ و آنجا را میدیدند و درگیری را میدیدند همانطور که در جنگ جهانی اول و دوم، نویسندگان و شاعران همه بودند. در همین دفاع مقدس خودمان هم بودند و به همین دلیل همچنان ادامه دارد. آقای عبدالکریم سعیدی راد که همچنان دارد پست میگذارد برای هفته دفاع مقدس و عکسهای جبههاش را میگذارد، شاید هم هست.
دفاعپرس: یک طرف این قضیه تولید آثار است که مربوط به شاعر و نویسنده میشود و طرف دیگر مصرف کننده است، مخاطب. خانوادهها هم رغبتی نشان نمیدهند. من در اطراف خودم که نگاه میکنم خانوادهای را نمیبینم که این دغدغه را داشته باشد که بگوید یک کتاب درمورد شهدا برای بچهام بخرم و شعر دفاع مقدسی برایش بخوانم. این را چطور میبینید؟ این هم باز ربط پیدا میکند به همان اثر فاخر که تولید نشده و یا این که باز یک چیز دیگر است؟
این دو تا مسئله است. یکی بحث رغبت مطالعه است و عوض شدن نوع مطالعه. همین الان بچههای مدرسه که تکلیفشان را بخوانند، هر کدام رفتهاند توی یک نرمافزار، پس یکی بحث مطالعه است که خیلی تأثیر دارد، دوم این که خود مردم به صورت ناخودآگاه این را متوجه میشوند که الان دوره، دوره حماسه است یا شکست. هرچی من و شما کتاب بنویسیم این نیست، یعنی خودش باید احساس کند که حضور یکی از فرزندان، اصلاً کاری ندارم که چندین هزار نفر از عزیزان ما شهید شدند در جبهههای برونمرزی، حتی یکی از اینها حضورش در جهان چه تأثیری گذاشته است؟
موقعیت شهید حججی در موقعیت شکوهمندی بود
شهید حججی را دستگیر میکنند و میبرند و شهید میکنند. اولین عکسی که از ایشان منتشر شد این نبود که پرچمی را بالا گرفته باشد. عکس اسارتش است، ولی همین مردم را دیدید که چکار با مردم کرد، تا همین الان هم تأثیراتش هست. پس خود مردم میفهمند در چه موقعیتی هستند؛ لذا اگر همین الان هم شما راجع به شهید حججی کتاب خوبی بنویسی، حتماً فروش خواهد کرد و اگر فیلم خوبی درست کنی، حتماً دیده خواهد شد. چرا؟ چون این را در یک موقعیتی دیدهاند که موقعیت شکوهمندی است ولو در اسارت.
ولی الباقی را ندیدهاند و همیشه در بین هزاران خبری که در صدا و سیما و رسانهها پخش میکنند، یکی از آنها هم یک خبری از مدافعان حرم بوده است. خبر رسانههای جمعی این نبود که مدافعان حرم در فلان شهر سوریه این کار را کردند، میگفت ارتش سوریه فلان جا را زده و چقدر پیشروی کردهاند و النصره این کار را کرده است. حرفی از اینها نبود لذا در رسانههای ما هم حضور نداشت که آحاد مردم درگیر بشوند و مردم نمیدانستند. مردم همان چندتایی را که متوجه شدند خوب واکنشی نشان دادند. اگر همان الان پیاده بشود در متن هنری، جواب خودش را خواهد گرفت. مردم وقتی حججی را فهمیدند انقلابی شد. اما باقی را، چون متوجه نشدند حسشان این بود که فرزندان ما آنجا دارند کشته میشوند.
ادامه دارد…