حضرت فاطمه، مادر ماست و رفتار مادر بر فرزند تأثیر میگذارد. حضرت زهرا برای دیندار ماندن ما خیلی سختی کشیدند، مبارزه و صبوری کردند و در عین تلاش برای احقاق حق حضرت علی، از توجه به خانواده غافل نماندند. درست است که نمیتوانیم در آن جایگاه باشیم، اما باید مانند ایشان رفتار کنیم.
مطابق برخی روایات در این مدت جبرئیل از جانب خداوند بر صدیقه طاهره نازل میشد و مصیبت رحلت پدر بزرگوارشان را تسلیت میگفت و فاطمه را از مقام و مکان و منزلت پدر در بهشت خبر میداد.
در صحیفه فاطمه این موارد نوشته شده است:
– خبرهای گذشته و خبرهای آینده تا روز قیامت.
– خبرهای آسمان و آسمانها و تعداد فرشتگان و غیرفرشتگان که در آسمانها هستند.
– تعداد و نامهای تمامی پیامبرانی که آفریده شدهاند و نامهای کسانی که پیامبران به سوی آنان فرستاده شدهاند و نامهای کسانی که پیامبران را تکذیب کردهاند.
– نامهای کسانی که از آغاز تا آخر دنیا آفریده شده باشند.
– نامهای شهرها و تعریف و توصیف تمامی شهرها که در شرق و غرب زمین قرار گرفته باشند و تعداد مؤمنین در آنها و تعداد کافران در آنها و شرح حال تمام کسانی که تکذیب کردند.
– اسامی پیشوایان معصوم و شرح حال و توصیفشان.
– توصیف بهشتیان و تعداد آنهایی که داخل بهشت میگردند.
– تعداد آنهایی که داخل آتش جهنم میشوند و اسامی جهنمیان.
– علم قرآن همانطوری که نازل شد و علم تورات و انجیل و زبور همانطوری که نازل شدند.
– تعداد تمامی درختان و کلوخها و خاکها در تمامی سرزمینها.
و…
آب آسمانی
لنه مته سین بانوی مسلمان شده دانمارکی خودش را دختر فاطمه زهرا میداند. وی پس از ازدواج و تشرف به اسلام نام سمیرا را برای خود برگزید و با نام خانوادگی همسرش، خادم، شناخته میشود.
سمیرا خادم که مدتهاست ساکن ایران است، داستان زندگیاش را چنین تعریف میکند:
«۵۶ سال پیش در یکی از شهرهای کوچک دانمارک به دنیا آمدم. دریک خانواده مسیحی زندگی کردم. زمانی که با همسرم آقای خادم ازدواج کردم، به ایشان گفتم ازدواج با شما به معنای این نیست که مسلمان میشوم. البته ما با سنت اسلام ازدواج کردیم؛ اما با ایشان شرط کردم که مسلمان نمیشوم. همسرم مسلمان بود و من مسیحی و ما چندین سال با همین شرایط زندگی کردیم، اما وقتی قرار است درهای بهشت به رویت باز شود، از اراده انسان خارج میشود و مقاومتهای بیهوده، فایده ندارد. داستان هدایت شدن من به بازگشایی حسینیهای در کپنهاگ برمیگردد. همسرم به اتفاق دوستانش مؤسس این حسینیه بودند. یک شب که همسرم میخواست به حسینیه برود، به من گفت: من یک خواهشی از شما دارم. امشب شهادت حضرت زهرا است. از شما میخواهم همراه من به حسینیه بیایی. چون ایشان مادر اسلام است. مراسم شروع شد. نمیتوانم برایتان توصیف کنم، اما روحم پرواز کرد. من در آن تاریکی نوری را دیدم که در اتاق چرخید و حس کردم در وجود من نشست. حالت خاصی پیدا کردم، اما متوجه نبودم چه اتفاقی افتاد. به خانه که برگشتیم، همسرم متوجه دگرگونی حالم شد و از من پرسید چه اتفاقی افتاده است. ماجرا را برایش تعریف کردم. لبخندی زد و گفت: این طبیعی است، خدا میخواهد برای او باشی. وقتی این جمله را گفت، آرامش خاصی پیدا کردم و تصمیم گرفتم مسلمان شوم، بدون اینکه اطلاعی داشته باشم. فردای آن روز تصمیم گرفتم در اولین اقدام پوشش اسلامی را تهیه کنم. از همان روز از همسرم خواستم به من نماز خواندن را یاد بدهد. امروز خدا را شکر میکنم که آن شب در فاطمیه، خدا مرا خواند. من خدا را شاکرم که در فاطمیه کامل شدم. در این مدتی که مسلمان شدهام، به یقین رسیدم که اسلام، انسان را کامل میکند. دیگر دنبال گمشدهام نیستم، زیرا خدا را دارم و محتاج هیچ چیزی نیستم. یکی از چهرههای نابی که بهعنوان انسان کامل برای من شناختهشده، حضرت زهرا است. این شخصیت ارزنده به من کمک کرد تا شناخت کاملی نسبت به اسلام پیدا کنم. بهنظر من، حضرت فاطمه اسلام مُجَسَّم است.
شهید سردار محمد اسلامی نسب علاقه قابل ستایشی به حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا داشت و بدین جهت او را سردار زهرایی میخواندند.
شهید محمد حسن فایده در جنگ تحمیلی در منطقه رمضان بود و با همرزمانش در محاصره قرار گرفته بودند. از فرط تشنگی بیحال شدند و خوابشان برد.
شهید احمد کاظمی در عملیات بیتالمقدس به سختی مجروح شد و ترکش به سرش اصابت نمود. از بس خونریزی داشت بیهوش شد.
به من فرمودند: چرا خوابیدی؟ گفتم: سرم مجروح شده نمیتوانم ادامه دهم.
وقتی حاج احمد به منطقه برگشت در جمع نیروها گفت: من تا حالا شکی نداشتم که در این جنگ ما بر حق هستیم. ولی امروز روی تخت بیمارستان این موضوع را با تمام وجود درک کردم.
سرلشکر سیدیحیی رحیمصفوی دستیار و مشاور عالی فرمانده کل قوا نقل مینماید:
«عملیات والفجر ۸ در تاریخ ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۴ ساعت ۱۰ شب آغاز شد.۶ ماه جزر و مد اروند را بررسی کردیم و جدول ۲۰ ساله تغییرات آن را از انگلیس تهیه کردیم، بر این مبنا عملیات طرحریزی شد.
همه یگانهای خطشکن و پشتیبانی را پای کار آوردیم، اما شب عملیات در خلیج فارس طوفان شد، به همین دلیل اروند رود هم طوفانی شد بهصورتی که ارتفاع موج تا سه، چهار متر هم میرسید!
ما در قرارگاه خاتمالانبیاء متحیر مانده بودیم عملیات را شروع کنیم یا نه؟ همه فرماندهان باگریه و زاری میگفتند: خدایا تو قوم موسی (ع) را از رود نیل عبور دادی، آیا میشود عنایت کنی و رزمندگان ما را از اروند عبور دهی؟
بعد از مراسم توسل، مشورت و قرار شد عملیات را با همان امواج خروشان آغاز کنیم. آن هم با رمز یا فاطمهًْالزهرا.
اما چرا این رمز انتخاب شد؟ ما در سختترین عملیاتها به حضرت زهرا پناه میبردیم. هر زمان کار ما با مشکل روبهرو میشد، پناه ما حضرت زهرا بود. ما میدانستیم اگر عنایت حضرت زهرا باشد، عنایت رسولالله و عنایت امیرالمؤمنین و اولادشان را هم داریم.
شاید کمتر از یک ساعت خط دشمن شکسته شد و عملیات غرورآفرین والفجر ۸ با پیروزی رزمندگان به پیش رفت.
شب عملیات، نزدیک خاکریز عراقیها به میدان مین رسیدند. هرچه میگشتند معبرش را پیدا نمیکردند. شهید عبدالحسین برونسی سردرگم بود و چهل، پنجاه متر آن طرفتر یک گردان نیرو منتظر دستورش.
شهید ابراهیم ارادت خاص و عجیب و ویژهای به مادر سادات داشت. به همه بسیجیها میگفت: ایشان را مادر صدا کنید.
میگفت: بعد از توکل به خدا، توسل به حضرات معصومین مخصوصاًًً حضرت زهرا سلاماللهعلیها کارسازه.
در عملیات فتحالمبین ابراهیم هادی و بچههای گردان توانستند با کمترین درگیری و با فریاد «الله اکبر» و «یا زهرا» توپخانه عراق را تصرف کنند و تعداد زیادی از عراقیها را اسیر بگیرند. در این عملیات، ابراهیم به شدت مجروح شد و به طرز معجزهآسایی نجات پیدا کرد و در بیمارستان نجمیه تهران بستری و مداوا گردید.
در فتحالمبین ما عملیات نکردیم! ما فقط راهپیمایی میکردیم و شعارمان یا زهرا بود. آنجا هرچه که بود نظر عنایت خود خانم حضرت صدیقه طاهره بود.
شهید نورالله ملاح شبی در جبهه خوابی میبیند که مژده شهادت به ایشان میدهند.
شهید خوابش را چنین برای یکی از همرزمانش تعریف مینماید:
خواب دیدم همین اطراف هستم. یکی به اسم صدایم کرد. نگاهی به اطرافم انداختم. صدا از داخل چادر حسینیه گردان میآمد. اما صدا غریبانه بود. حالت عجیبی داشتم. مثل آن صدا را تا به حال هیچ کجا نشنیده بودم. آرام و بیتاب و بیقرار، گوشه چادر را کنار زدم. حال و هوای آن لحظات را اصلاً نمیتوانم توصیف کنم. وارد چادر شدم. در مقابل چهرههای که نور محض بود زانو زدم. با اشک، بغض و بیقراری گفتم: «السلام علیک یا فاطمه زهرا سلاماللهعلیها.»
درست مثل وقتی که مقابل ضریح آقا علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) قرار میگرفتیم و سلام میدادیم. حال عجیبی داشتم. خدایا چه میبینم. من و حضرت زهرا. نورالله مکثی کرد وپس از اینکه بغض خود را فرو خورد، ادامه داد:
دوباره به اطرافم نگاه کردم. حضرت زهرا در مقابلم بود وآقا امام حسن (علیهالسلام) و آقا امام حسین (علیه السلام)، دو طرفشان نشسته بودند.
خواهر شهید سرلشکر خلبان مصطفی اردستانی، از قول ایشان میگوید: در یکی از مأموریتهای مهم، از داخل خاک عراق برمیگشتم. یکباره جنگنده من مورد حمله قرار گرفت. بال هواپیما شدید آسیب دید. کنترل هواپیما از دست من خارج شد. هیچ فرمانی اجرا نمیشد. لحظاتی تا سقوط فاصله داشتم. نمیدانستم چه کنم. در همان لحظه ناخودآگاه به یاد حضرت زهرا افتادم. متوسل شدم به بانوی دو عالم.
شهید حاج قاسم سلیمانی در مورد معجزه حضرت زهرا در جنگ ۳۳ روزه لبنان تعریف میکرد:
«تو اون کوران که خیلی سخت بود، یکی از برادران حزبالله که اهل تدین و تشرعه، در حالتی که به تعبیر خودش حالت خواب نبود، گفت دیدم یک بانویی آمد. دو تا بانوی دیگر در کنارش. من در عالم خواب حس کردم حضرت زهرا است. به عربی گفتم ببین وضع ما را. حضرت فرمودند که درست میشود. دستمالی از روپوششان در آوردند و تکان دادند. فرمودند تمام شد. یک لحظه بعد یک هلیکوپتر اسرائیلی با موشک زده شد و بعد از این سقوط رژیم شروع شد. زدن تانکها از اینجا [شروع شد]. بعد معادله جدید آمد. بعد جان بولتن خبیث گفت اگر جنگ متوقف نشود، ارتش اسرائیل از هم میپاشد و متلاشی میشود و مجبور شدند شروط حزبالله را قبول کنند و آتشبس را بپذیرند و یک پیروزی بسیار بزرگی برای حزبالله رقم خورد. بعد از جنگ ۳۳ روزه، استراتژی هجومی رژیم صهیونیستی تبدیل شده به استراتژی دفاعی.»
سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان تعریف مینماید:
«دو خواهر، یکی چهار و دیگری یک پسر داشتند که همگی در جبهه القصیر بر علیه تکفیریها میجنگیدند، تا اینکه یکی از فرزندان خواهری که چهار پسر داشت به شهادت رسید. بعد از این اتفاق برای مادر این شهید شبههای پیش آمد که آیا فرزندم در راه حق بوده است یا خیر؟ این مادر شهید در همین حال متوسل به حضرت زهرا شده و با ایشان درددل میکند.